پاورپوینت کامل هراسهای باغبان «نگرانیهای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نسبت به آینده اسلام و مسلمانان» ۹۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هراسهای باغبان «نگرانیهای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نسبت به آینده اسلام و مسلمانان» ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هراسهای باغبان «نگرانیهای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نسبت به آینده اسلام و مسلمانان» ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هراسهای باغبان «نگرانیهای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نسبت به آینده اسلام و مسلمانان» ۹۴ اسلاید در PowerPoint :

۴۱

اشاره

باغبان پیر را دیده ای، چسان در
کنار گلها زانو می زند و چشم می دوزد
به برگها و گلبرگها؟

باغبان پیر را دیده ای و چهره پر
چروکش را؟ بهای این چین و چروکها
لطافت گلبرگهاست که چشم را
می نوازد و دل را صفا می بخشد.

باغبان پیر را دیده ای، آن گاه که به
پرپر شدن گلها و پایمال شدن غنچه ها
خبرش دهند؟

و مگر جانکاه تر از آن دم، ساعتی
هم برای او هست؟

دل باغبان دلسوز بوستان ما نیز
همواره نگران روزی بود که «پس از
خویش» میوه های محنتش به تاراج
رود و از سوختن نهالهای دیروز و
سروهای قامت افراشته امروز بشنود و
این همه، دل مشغولیهای روزهای آخر
او بود که؛ «چون نباشد باغبان در باغ،
یغمای گل است.»

با مروری بر کارنامه پیامبران
الهی، خطوط پایداری و پیروزی پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله را پر رنگ تر از دیگر انبیاء
گذشته می یابیم. این مهم، آن گاه بیش از
پیش رخ می نماید که با نیم نگاهی به
سیر تاریخی مسیحیت، به عنوان یکی
از ادیان زنده امروز در می یابیم که
شریعت عیسوی با سابقه طولانی
خویش نتوانسته است در «سرعت»
نفوذ و گسترش و «ماندگاری آن» با
اسلام رقابت کند؛ چه گسترش
مسیحیت پس از رفع حضرت
مسیح علیه السلام آغاز شده و همواره روندی
کند را طی کرده است و حال آنکه اسلام
در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله افقهای
دیگر را گشود و در اندک زمانی پس از
رحلت آن حضرت، پا از مولد خویش
فراتر نهاد و مرزهای فکری، فرهنگی
و نژادی عالم را فتح کرد.

با این همه، شواهد تاریخی گویای
دغدغه ها و دل مشغولیهای فراوان
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در واپسین سالهای
عمر است؛ نگرانیهایی در ابعاد
مختلف و به تنوع آفتها و گرفتاریهایی
که دامنگیر انسان می شود. بی شکّ
مرور و توجه به دل مشغولیهای پیامبر
خدا صلی الله علیه و آله می تواند دستمایه عبرت و
الهام برای امروز و فردای امت اسلامی
و روشنی بخش سیر حرکت به سوی
اهداف بلند انقلاب اسلامی ـ که پرتوی
از انقلاب بزرگ رسول اللّه صلی الله علیه و آله است ـ
باشد.

۱. بازگشت به جاهلیّت

از جدی ترین نگرانیهای پیامبر
خدا صلی الله علیه و آله هراس از بازگشت امت
اسلامی به معیارهای جاهلی و سر بر
آوردن ریشه های غیر انسانی آن دوران
بود. نگرانی از این نوع عقب گرد برای
هر مصلحی که با رهبری خویش،
فرهنگی را خلق و نهادینه و امتی را
زنده کرده و نظامی را بنیان نهاده است،
وجود دارد؛ چرا که بستر این سیر
قهقرایی برای نسل دوم و سوم یک
حرکت انقلابی و نهضت اصلاحی ـ که
کمتر دارای انگیزه ها و باورها و
شناختهای عینی و تجربه های ملموس
انقلابیون اولیه مؤمن به نهضت هستند
ـ فراهم تر و عزم منافقان ـ که همه
انقلابهای تاریخ دست به گریبان آن
بوده و هستند ـ برای بهره برداری از
این زمینه ها جهت دگرگون ساختن
فرهنگ انقلاب راسخ تر است.

نقطه آغاز این دغدغه حضرت
خاتم صلی الله علیه و آله آنجا بود که در غزوه احد،
آن گاه که دشمن شایعه کشته شدن
حضرتش را به میدان انداخت، خود با
چشمان خویش شاهد فرار اکثریت
مسلمانان به کوهها و نقاط دوردست یا
پناه بردن عده ای به عبدالله بن اُبَیّ ـ سر
کرده منافقان مدینه ـ برای گرفتن امان
نامه از ابوسفیان بود. قرآن کریم این
چنین پرده از این راز بر می دارد:

«وَ طائِفَهٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ
غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّهِ یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ
الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ»؛ «و گروهی [از یاران
پیامبر صلی الله علیه و آله ] چنان در فکر جان خود
بودند که درباره خدا گمانهای باطل به
سان گمانهای جاهلیت می بردند و
می گفتند: آیا چاره ای برای ما هست؟»

هشدارهای قرآن بدین جا خاتمه
نمی یابد و به صراحت از دو دستگی
یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از رحلت
حضرتش سخن به میان می آورد. یاران
را به دو گروه «مرتجع به عصر جاهلی»
و «ثابت قدم و سپاسگزار» تقسیم
فرموده، نمایی کلّی از چشم انداز امت
اسلامی به تصویر می کشد:

«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ
الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ
وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَ
سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ»؛ «محمد فقط
پیامبری است که پیش از او نیز پیامبران
آمده اند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود،
شما به عقب (افکار و عقاید جاهلیت)
باز می گردید؟ هر کس عقب گرد کند،
ضرری به خدا نمی رساند و خداوند
سپاسگزاران را پاداش نیک می دهد.»

بیم از ارتداد امت با تعابیر
مختلفی در نقلهای روایی متواتر از
پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است. جالب اینجاست
که انگشت اشاره آن حضرت ریشه ها و
علل و عوامل را نشانه رفته است که
«هوا پرستی» و «دنیا پرستی» از آن
جمله اند.

بیماری پیروی از هواها و هوسها،
آدمی را به داشتن آرزوهای دور و دراز
مبتلا می کند و تا آنجا پیش می رود که
دنیا، بزرگ ترین انگیزه و وجهه همت
او می شود. دیگر او را هدفی جز
انباشتن ثروت و چنبره بر قدرت و
افزودن مکنت نیست و در این میان،
دلی که وابسته به شیرینی دنیا شود،
چاره ای جز آن ندارد که از ارزشها
دست بشوید و خود را آلوده به حرام
سازد.

«إِنَّ شَرَّ مَا أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمُ اتِّبَاعُ الْهَوَی وَ
طُولُ الْأَمَلِ فَاتِّبَاعُ الْهَوَی یَصْرِفُ قُلُوبَکُمْ عَنِ
الْحَقِّ وَ طُولُ الْأَمَلِ یَصْرِفُ هِمَمَکُمْ إِلَی
الدُّنْیَا؛ از بدترین چیزی که بر شما
بیمناکم، پیروی از هوای نفس و درازی
آرزوست. پس پیروی از هوای نفس،
دلهایتان را از حق بر می گرداند و
آرزوی دراز همتهای شما را به دنیا
مصروف می سازد… .»

رسول خدا صلی الله علیه و آله در سخنی دیگر
می فرماید:

«إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَتَخَوَّفُ عَلَی أُمَّتِی مِنْ
بَعْدِی هَذِهِ الْمَکَاسِبُ الْمُحَرَّمَهُ وَ الشَّهْوَهُ
الْخَفِیَّهُ وَ الرِّبَا؛ بیشترین بیمی که بر امت
خودم پس از خویش دارم، همانا همین
کسبهای حرام [و درآمدهای نامشروع[
و شهوت پنهانی و رباست.»

بزرگ مصلح بشریت و پیشوای
روشن بین امت با چشمان نافذ خویش
فتوحات آینده امت اسلامی و روی
آوردن به گنجهای ایران و روم را
مشاهده می کند و کاخهای سبز و سرخ
زمامداران امت اسلام و مسابقه
زراندوزی و تجمل پرستی یاران و
سرداران را به نظاره می نشیند و
این گونه رعد آسا نهیب می زند:

«لَکِنِّی أَخَافُ أَنْ یُفْتَحَ عَلَیْکُمُ الدُّنْیَا
بَعْدِی فَیُنْکِرَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ یُنْکِرَکُمْ أَهْلُ
السَّمَاءِ عِنْدَ ذَلِکَ؛ [بر شما] از آن بیم
دارم که پس از من دنیا به روی شما
گشوده شود و آن گاه یکدیگر را
نشناسید! آن وقت است که آسمانیان
نیز شما را نشناسند.»

امّا چه سود که اندکی پس از
رسول خدا صلی الله علیه و آله جاه طلبی و
مقام پرستی، سخت دلها را ربود و
درخشش زر و سیم چشمها را به خود
خیره ساخت و داد و ستدهای حرام
جانها را از ظلمت و شهوت انباشت و
فریادهای هشدارگونه پیشوای دلسوز
میان صدای دلفریب در هم و دینار گم
گشت.

استحاله امامت به خلافت و
حکومت به سلطنت و رواج خوی
کاخ نشینی و عافیت طلبی، یاد خدا و
روز واپسین و سفارشهای پیامبر
خدا صلی الله علیه و آله را از خاطر آنان زدود که
فرجامی جز اسارت آزادی، انزوای
عدالت، تباهی امت، رجعت به
جاهلیت و انحراف از شریعت در پی
نداشت.

شگفتا که بزرگ مصلح روزگار ما
نیز با دعوت امت اسلامی به «حفظ
ارزشهای انسانی ـ اسلامی و پرهیز از
زندگانی اشرافی و مصرفی» همگان را
از «خطر کاخ نشینی کارگزاران» و
«رواج فرهنگ مصرفی غرب میان
مردم» بیم می داد.

آن پیشوای روشن ضمیر
«انتخاب زمامدارانی از طبقه محرومان
و مستضعفان»، رویگردانی از
زمامداران برخاسته از «سرمایه داران و
زمین خواران و صدرنشینان مرفّه و
غرق در لذّات و شهوات» را شایسته
امت اسلام می دانست و خطاب به
مسئولان نظام می فرمود: «هان! ای
متصدّیان و دولتمردان از رده به
اصطلاح بالا تا پایین! به هوش باشید که
در دوراهی سعادت و شقاوت قرار
دارید!… اگر به واسطه سوء مدیریت و
ضعف فکر و عمل شما، به اسلام و
مسلمین ضرری و خللی واقع شود و
خود می دانید به تصدّی ادامه می دهید،
مرتکب گناه عظیمی و کبیره مهلکی
شده اید که عذاب بزرگ دامنگیرتان
خواهد شد. هر یک در هر مقام
احساس ضعف در خود می کند ـ چه
ضعف مدیریت و چه ضعف اراده ـ …
بدون جوسازی، و دلاورانه و با
سرافرازی نزد صالحان از مقام خود
استعفا کند که این عمل صالح و عبادت
است.»

۲. دغدغه حقوق مردم

نگاه پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله به انسان و
جامعه انسانی و توجه ویژه به حقوق،
عواطف، کرامت و عزت نفس انسانها
شخصیت حضرتش را کانون اعتقاد،
محبت و مهرورزی قرار داده است.
آنچه از سیره نبوی استفاده می شود،
نشان از این نکته ژرف دارد که اهمیت
حقوق انسانها از زاویه دید رسول
خدا صلی الله علیه و آله در تکلیف شرعی و ثواب و
عقاید اخروی خلاصه نمی شود، بلکه
تجلیل از کرامت انسانی ـ که هدیه
پروردگار به بنی آدم است ـ به عنوان
یکی از اصول تربیتی اسلام می تواند
در روش شناسی تربیت دینی الهام
بخش و نقش آفرین باشد؛ چه اینکه از
مهم ترین ابزارهای رهبری پیامبر صلی الله علیه و آله
زمامداری بر قلب مردمان پیش از
پیشوایی بر پیکر آنان است. و پیامبر
رئوف ما را در واپسین روزها تلاش آن
است که هیچ حقی را فرو نگذارد تا
مبادا کسی گمان کند که حقی بر رسول
خدا صلی الله علیه و آله دارد.

امت باید بداند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
نه تنها در حقوق مادی که در حقوق
معنوی نیز وامدار آنها نیست. او با
دلسوزی فراوان نسبت به سرنوشت
امت، رسالت الهی خویش را به تمامه
ابلاغ کرده و قرآن کریم با بیانهای
مختلف آن را یادآور شده است؛ با این
همه، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر آن است تا این
مهم را از زبان مردم بشنود و با اعتراف
عمومی، حجّت بر همه تمام گردد و
همه کوتاهیها و نافرمانیها متوجه امت
شود، چرا که فرامین الهی ابلاغ و
گفتنیها گفته شده است.

جابر بن عبد الله انصاری
می گوید: «وقتی سوره نصر نازل شد،
رسول خدا صلی الله علیه و آله به جبرئیل علیه السلام فرمود:
در وجودم ندای مرگ می آید.
جبرئیل علیه السلام گفت: «وَ لَلآْخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ
الْأُولی وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی»؛ «و
مسلما آخرت برای تو از دنیا بهتر
است و به زودی پروردگارت آن قدر به
تو عطا می کند که خشنود شوی.» در
این وقت، رسول خدا صلی الله علیه و آله به بلال
دستور داد تا مردم را جمع کند. همه
مهاجر و انصار اجتماع کردند. آن
حضرت خطبه ای خواند که دلها را
لرزاند و اشک مردم را جاری کرد. در
ضمن آن فرمود: من چگونه پیامبری
بودم؟ مردم گفتند: خداوند بهترین
پاداش پیامبری را به تو دهد. تو مانند
پدر، مهربان و مانند برادر، ناصح و
مشفق بودی؛ رسالت الهی خود را ادا
کردی و وحی را ابلاغ نمودی و ما را با
حکمت و موعظه نیکو به راه خدا
دعوت کردی. خداوند بهترین پاداشی
که به پیامبری می دهد، به تو بدهد!»

فراز نخست کلام حضرت، ناظر
به حقوق معنوی مردم بر پیامبر
خدا صلی الله علیه و آله است و ادامه این روایت،
گویای اهمیت حقوق مادی انسانها در
نگاه آن حضرت است که خطاب به
مردم فرمود: «شما را به خدا سوگند
می دهم! هر کس از ناحیه من بر او
ظلمی شده، برخیزد و تقاص کند! هیچ
کس برنخاست. حضرت دوباره فرمود
و باز کسی برنخاست. مرتبه سوم،
حضرت آنها را سوگند داد. در این
وقت، پیری «عکاشه» نام، از میان
جمعیت برخاست. برابر آن حضرت
رسید و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد!
اگر نبود که یکی بعد از دیگری سوگند
دادی، من از جای بر نمی خاستم.
روزی من و تو در جنگی بودیم. وقتی
خداوند پیامبرش را یاری داد و
پیروزمان کرد، خواستی باز گردی. در
این هنگام، شترت در کنار شتر من قرار
گرفت. من از شترم پیاده شدم تا نزد تو
آیم و شما را ببوسم که شلاق را بلند
کردید و به پایم اصابت کرد. نمی دانم
از روی عمد بود یا خواستی بر شترت
بزنی.

حضرت فرمود: ای عکاشه! به
خدا پناه می برم از اینکه از روی عمد
چنین کرده باشم. آن گاه بلال را صدا
زدند و فرمودند: به منزل فاطمه برو و
همان شلاق را بیاور! بلال در حالی که
دستش را روی سر گذاشته بود و از
مسجد بیرون می رفت، گفت: این
رسول خداست که می خواهد از
نفسش تقاص کند. آن گاه در خانه
فاطمه علیهاالسلام را زد و شلاق را خواست.
فاطمه علیهاالسلام فرمود: پدرم امروز با شلاق
چه کار دارد! امروز که روز حج و…
نیست!

بلال گفت: او می خواهد با دنیا
وداع کند و اکنون بر آن است تا از نفس
خویش تقاص کشد. فاطمه علیهاالسلام گفت:
ای بلال! چه کسی می خواهد از پدرم
انتقام گیرد؟ بلال! حسن و حسین را
بردار و آنها را نزد آن مرد ببر تا از آنها
بیشترین بیمی که بر امت
خودم پس از خویش دارم،
همانا همین کسبهای حرام
[و درآمدهای نامشروع] و
شهوت پنهانی و رباست.

انتقام گیرد! و اجازه نده از رسول
خدا صلی الله علیه و آله انتقام گیرد. بلال به مسجد آمد
و شلاق را به عکاشه داد. … در این
وقت، حسن و حسین علیهماالسلام برخاستند و
گفتند: ای عکاشه! می دانی که ما سبط
رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم و قصاص ما
مانند قصاص رسول خداست.
حضرت رو به آنها کرده، فرمودند: ای
نور چشمانم! بنشینید! بعد روی به
پیرمرد کردند و فرمودند: بزن! عکاشه
گفت: اما وقتی شما زدید، بدن من
برهنه بود. حضرت لباس خود را بالا
زدند. در این وقت، فریاد ناله همه
حاضران به آسمان بلند شد.

عکاشه پیامبر صلی الله علیه و آله را بوسید و
گفت: پدر و مادرم فدای شما باد! چه
کسی می تواند شما را قصاص کند!
حضرت فرمودند: نه، یا می زنی یا عفو
می کنی. او گفت: به امید بخشش خدا
در قیامت، عفو کردم. حضرت
فرمودند: هر کس می خواهد رفیق مرا
در بهشت ببیند، به این پیر بنگرد. مردم
برخاستند و پیشانی عکاشه را بوسیدند
و گفتند: مرحبا بر تو که به بالاترین
درجات که همانا رفاقت و مصاحبت با
پیامبر صلی الله علیه و آله است، رسیدی.»

«یک بار نیز دیدند که حضرت به
سرعت می رود. درباره عجله آن
حضرت پرسیدند. حضرت فرمود:
طلایی نزد من بود، نخواستم بخوابم و
نزدم بماند. دستور دادم تا آن را تقسیم
کردند.»

در روزهای پایانی عمر شریف
پیامبر صلی الله علیه و آله تب شدیدی بر وجود
مبارکش عارض گشته بود. با این حال،
حضرتش نگران آن بود که مبادا کاری
از این دنیا بر عهده وی باقی مانده باشد.
«در آخرین روزها، چند دیناری به
دست ایشان رسید. مقداری را میان
مردم تقسیم کرد. شش دینار آن باقی
ماند که آنها را به یکی از همسرانش
سپرد؛ اما خواب به چشمانش نیامد تا
آنکه از وی درباره این شش دینار
پرسید. او دینارها را آورد. حضرت
پنج دینار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.