پاورپوینت کامل نکته های خواندنی درباره حضرت یوسف(ع) ۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نکته های خواندنی درباره حضرت یوسف(ع) ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نکته های خواندنی درباره حضرت یوسف(ع) ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نکته های خواندنی درباره حضرت یوسف(ع) ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۲۱

۱. من از خدا حیا نکنم؟

امام زین العابدین۷ درباره این سخن خداوند Gلَوْلَا أَنْ رَأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ…F؛ «اگر برهان پروردگارش را ندیده بود…» فرموده است که همسر عزیز مصر به سمت بُت رفت و پارچه ای بر او افکند، یوسف به وی گفت: «تو از چیزی که نمی شنود و نمی بیند و درک نمی کند و نمی خورد و نمی آشامد حیا می کنی و من از کسی که انسان را آفرید و به او آموخت، حیا نکنم؟!» این است معنای سخن خداوند که فرمود: «اگر برهان پروردگارش را ندیده بود….»[۱]

۲. حیا را بنگر

بحارالانوار از ابن عباس نقل نموده است که روزی زلیخا به یوسف(ع) گفت: چشم بردار و مرا بنگر. یوسف(ع) گفت: « أَخْشَی الْعَمَی فِی بَصَرِی[۲]؛ از نابینا شدن چشمانم می ترسم.»

زلیخا گفت: «چقدر چشمهایت زیباست!» یوسف(ع) گفت: «دو چشم، نخستین عضوهایی هستند که در قبر بر گونه هایم می افتند.» زلیخا گفت: «چه بوی خوشی داری؟» یوسف(ع) گفت: «اگر [بدی] بوی مرا سه روز پس از مرگم استشمام می کردی، از من فرار می کردی.»

زلیخا گفت: «چرا به من نزدیک نمی شوی؟» حضرت یوسف(ع) گفت: «با این دوری، به قرب پروردگارم امیددارم.» زلیخا گفت: «بستر من از حریر است، برخیز و خواسته ام را برآور.» یوسف(ع) گفت: «می ترسم بهره ام در بهشت از کف برَوَد.» زلیخا گفت: «تو را به شکنجه گرها می سپارم» یوسف(ع) گفت: «پروردگارم در آن هنگام مرا بس است.»[۳]

۳. هر چه می کشم از دوست داشتن است

امام هشتم فرمود: «[هنگامی که یوسف(ع) وارد زندان شد]، زندانبان به یوسف(ع) گفت که من، تو را دوست دارم.

وی نیز پاسخ داد که هر بلایی به من رسیده، از دوست داشتن است. خاله ام مرا دوست داشت، مرا دزدید؛ پدرم مرا دوست داشت، برادرانم به من حسادت ورزیدند؛ همسر عزیز مصر، مرا دوست داشت، مرا به زندان انداخت.»

همچنین فرمود که یوسف در زندان به خداوند شکوه کرد و گفت: «پروردگارا! من به چه جرمی گرفتار زندان شدم؟»

خداوند به یوسف(ع) وحی فرستاد: «تو آن را انتخاب کردی، آن هنگام که گفتی: پروردگارا! زندان، برایم دوست داشتنی تر است از آنچه مرا بدان می خوانند. چرا نگفتی: سلامتی و رهایی برایم دوست داشتنی تر است از آنچه مرا بدان می خوانند؟»[۴]

۴. از خدا ترس نمی ترسم.

امام صادق(ع) می فرماید که زلیخا از یوسف، [برای ملاقات] اجازه خواست. به وی گفته شد: «ای زلیخا! به سبب رفتارت با یوسف، خوش نداریم تو را نزد او ببریم.» زلیخا گفت: «من از شخص خداترس نمی ترسم.» وقتی بر یوسف وارد شد، یوسف به وی گفت: «زلیخا! چه شد که تو را رنگ پریده می بینم؟» زلیخا گفت: «سپاس، خدای را که پادشاهان را بر اثر معصیت، برده کرد و برد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.