پاورپوینت کامل سیره حکومتی پیامبر اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سیره حکومتی پیامبر اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیره حکومتی پیامبر اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سیره حکومتی پیامبر اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳

توصیف و تحلیل شاخص­ها و ویژگی­های حکومت اسلامی پیامبر(ص) در مدینه

سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت ایت الله خامنه­ای دام ظله­العالی در خطبه اوّل
مراسم نماز جمعه مورخ ۲۹/۳/۱۳۸۰. درباره سیره نبی اکرم(ص) در دوران ده ساله حاکمیت
اسلام در مدینه، نگاه جامعی بود که کمتر معلم توانایی قادر است در حدود یک ساعت وقت
اینگونه، به دسته­بندی و شرح و تفصیل آن در ابعاد مختلف بپردازد.

در این تحلیل که به شیوه­ای نو ارائه شده است، معظم له ابتدا هفت شاخص از شاخص های
حکومت پیامبر(ص) را بر می­شمارند و سپس در بحث از دلایل گسترش اسلام، ضمن اشاره به
پایه­های اعتقادی و انسانی آن، اقدامات اساسی پیامبر(ص) در جهت وحدت اسلامی، برادری
دینی مسلمانان، حرمت و حراست از نظام اسلامی و… می پردازند. چگونگی رفتار
پیامبر(ص) با یهودیان، جریان نفاق و مبارزه با دشمن درون، بخش دیگری از این تحلیل
است، به طور قطع بازخوانی بیانات ایشان، می­تواند در فضاسازی فکری مربوط به دوران
حکومت پیامبر اکرم(ص) قدم مؤثری باشد

درخشان­ترین دوره; حکومت در طول تاریخ بشری دوره مدینه، فصل دوم دوران بیست و سه
ساله رسالت پیغمبر است؛ سیزده سال در مکه، فصل اول بود- که مقدمه فصل دوم محسوب
می­شود و تقریباً ده سال هم دوران مدینه پیغمبر است، که دوران شالوده ریزی نظام
اسلامی و ساختن یک الگو و نمونه از حاکمیت اسلام برای همه; زمان ها و دوران های
تاریخ انسان و همه; مکان هاست. البته این الگو، یک الگوی کامل است؛ مثل آن را دیگر
در هیچ دورانی سراغ نداریم؛ لیکن با نگاه به این الگوی کامل، می­شود شاخص ها را
شناخت. این شاخص ها برای افراد بشر و مسلمان ها علامت هایی است که باید به وسیله;
آنها نسبت به نظام ها و انسانها قضاوت کنند. هدف پیغمبر از هجرت به مدینه این بود
که با محیط ظالمانه، طاغوتی و فاسد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی­یی که در آن روز در
سرتاسر دنیا حاکم بود، مبارزه کند و هدف، فقط مبارزه; با کفار مکه نبود؛ مسأله،
مسأله جهانی بود.

پیامبر اکرم(ص) این هدف را دنبال می­کرد که هر جا زمینه مساعد بود، بذر اندیشه و
عقیده را بپاشد؛ با این امید که در زمان مساعد این بذر، سبز خواهد شد. هدف این بود
که پیام آزادی و بیداری و خوشبختی انسان به همه; دل ها برسد، این جز با ایجاد یک
نظام نمونه و الگو امکانپذیر نبود؛ لذا پیغمبر به مدینه آمد تا این نظام نمونه را
به وجود آورد؛ این که چه قدر بتوانند آن را ادامه دهند و بعدی­ها چه قدر بتوانند
خودشان را به آن نزدیک کنند، بسته به همت آن هاست، پیغمبر نمونه را می­سازد و به
همه; بشریت و تاریخ ارائه می­کند.

شاخص­های برجسته حکومت پیامبر(ص)

نظامی که پیغمبر ساخت، شاخص های گوناگونی دارد که در بین آنها هفت شاخص از همه
مهمتر و برجسته­تر است.

شاخص اول، ایمان و معنویت است؛ انگیزه و موتور پیش برنده حقیقی در نظام نبوی،
ایمانی است که از سرچشمه; دل و فکر مردم می­جوشد و دست و بازو و پا و وجود آنها را
در جهت صحیح به حرکت در می­آورد. پس شاخص اول، دمیدن و تقویت روح ایمان و معنویت و
دادن اعتقاد و اندیشه; درست به افراد است، که پیغمبر این را از مکه شروع کرد و در
مدینه پرچمش را با قدرت بالا برد.

شاخص دوم، قسط و عدل است؛ اساس کار با عدالت و قسط و رساندن هر حقی به حقدار- بدون
هیچ ملاحظه- است.

شاخص سوم، علم و معرفت است؛ در نظام نبوی، پایه; همه چیز، دانستن و شناختن و آگاهی و
بیداری است؛ کسی را کورکورانه به سمتی حرکت نمی­دهند؛ مردم را با آگاهی و معرفت و
قدرت تشخیص، به نیروی فعال- نه نیروی منفعل- بدل می­کنند.

شاخص چهارم، صفا و اخوت است؛ در نظام نبوی درگیری های برخاسته از انگیزه­های خرافی
شخصی، سودطلبی و منفعت طلبی مبغوض است و با آن مبارزه می­شود؛ فضا، فضای صمیمیت،
اخوت و برادری و همدلی است.

شاخص پنجم، صلاح اخلاقی و رفتاری است؛ انسانها را تزکیه و از مفاسد و رذایل اخلاقی
پیراسته و پاک می­کند؛ انسانِ با اخلاق و مزکّی می­سازد؛ «و یزکّیهم و یعلّهم
الکتاب و الحکمه»[۱] تزکیه، یکی از پایه­های اصلی است؛ یعنی پیغمبر روی یکایک افراد
کار تربیتی و انسان­سازی می­کرد.

شاخص ششم، اقتدار و عزت است؛ جامعه و نظام نبوی، تو سری خور، وابسته، دنباله رو و
دست حاجت به سوی این و آن دراز کن نیست؛ عزیز و مقتدر و تصمیم گیر است؛ صلاح خود را
که شناخت، برای تأمین آن تلاش می کند و کار خود را پیش می­برد

شاخص هفتم، کار و حرکت و پیشرفت دایمی است؛ توقف در نظام نبوی وجود ندارد؛ به طور
مرتب، حرکت، کار و پیشرفت است. اتفاق نمی­افتد که یک زمان بگویند: دیگر تمام شد؛
حالا بنشینیم استراحت کنیم! این وجود ندارد. البته این کار، کارِ لذت­آور و
شادی بخشی است؛ کار خستگی آور و کسل کننده و ملول کننده و به تعقب آورنده یی نیست
کاری است که به انسان نشاط و نیرو و شوق می­دهد.

پیغمبر وارد مدینه شد تا این نظام را سرِ پا و کامل کند و آن را برای ابد در تاریخ،
به عنوان نمونه نگهدارد؛ تا هر کسی در هر جای تاریخ- از بعد از زمان خودش تا قیامت-
توانست؛ مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ایجاد کند تا انسان ها به سوی چنان
جامعه­یی بروند.

پایه­های اعتقادی و انسانی حکومت پیامبر(ص)

البته ایجاد چنین نظامی، به پایه­های اعتقادی و انسانی احتیاج دارد. اول باید عقاید
و اندیشه­های صحیحی وجود داشته باشد تا این نظام بر پایه; آن افکار بنا شود؛ پیغمبر
این اندیشه­ها و افکار را در قالب کلمه; توحید و عزت انسان و بقیه; معارف اسلامی در
دوران سیزده سال مکه تبیین کرده بود؛ بعد هم در مدینه و در تمام آنات و لحظات تا دم
مرگ، دایماً این افکار و معارف بلند را – که پایه­های این نظامند – به این و آن
تفهیم کرد و تعلیم داد. دوم، پایه ها و ستون های انسانی لازم است تا این بنا بر دوش
آنها قرار گیرد -چون نظام اسلامی قائم به فرد نیست – پیغمبر بسیاری از این ستون ها
را هم در مکه به وجود آورده و آماده کرده بود. یک عده، صحابه; بزرگوار پیغمبر- با
اختلاف مرتبه­یی که داشتند- اینها معلول و محصول تلاش و مجاهدت دوران سخت سیزده
ساله; مکه بودند؛ یک عده هم کسانی بودند که قبل از آن که پیغمبر در یثرب بیاید، با
پیام پیغمبر به وجود آمده بودند؛ از قبیل سعدبن­معاذها و ابی ایوب­ها و دیگران. بعد
هم که پیغمبر به یثرب آمدند، از لحظه; ورود، انسان سازی را شروع کردند و روز به روز
مدیران لایق، انسان های بزرگ، شجاع، با گذشت، با ایمان، قوی و با معرفت به عنوان
ستون های مستحکم این بنای شامخ و رفیع وارد مدینه شدند.

دلایل گسترش اسلام

هجرت پیغمبر به مدینه- که قبل از ورود پیامبر به این شهر، یثرب نامیده می­شد و بعد
از آمدن آن حضرت، مدینهالنبی نام گرفت – مثل نسیم خوش بهاری بود که در فضای این شهر
پیچید و همه احساس کردند کأنّه گشایشی به وجود آمده است؛ لذا دل ها متوجه و بیدار
شد. وقتی که مردم شنیدند پیغمبر وارد قبا شده است – قبا نزدیک مدینه است و آن حضرت
پانزده روز در آن جا ماندند – شوق دیدن ایشان روز به روز در دل مردم مدینه بیشتر
می­شد. بعضی از مردم به قبا می رفتند و پیغمبر را زیارت می کردند و برمی گشتند؛
عده­یی هم در مدینه منتظر بودند تا ایشان بیایند. بعد که پیغمبر وارد مدینه شدند،
این شوق و این نسیم لطیف و ملایم، به طوفانی در دل های مردم تبدیل شد و دل ها را
عوض کرد؛ ناگهان احساس کردند که عقاید و عواطف و وابستگی­های قبایلی و تعصبات آنها،
در چهره و رفتار و سخن این مرد محو شده است و با دروازه; جدیدی به سوی حقایق عالم
آفرینش و معارف اخلاقی آشنا شده­اند. همین طوفان بود که اول در دل ها انقلاب ایجاد
کرد؛ بعد به اطراف مدینه گسترش پیدا کرد؛ سپس دژ طبیعی مکه را تسخیر و سرانجام به
راه های دور قدم گذاشت و تا اعماق دو امپراتوری و کشور بزرگ آن روز پیش رفت و هر جا
رفت، دل ها را تکان داد و در درون انسان ها انقلاب به وجود آورد. مسلمانان در صدر
اسلام، ایران و روم را با نیروی ایمان فتح کردند. ملت های مورد هجوم هم به مجردی که
این­ها را می­دیدند، در دل آنها نیز این ایمان به وجود می­آمد. شمشیر برای این بود
که مانع­ها و سر کرده­های زر و زورمدار را از سر راه بردارد؛ و الّا توده; مردم، همه
جا همان طوفان را دریافت کرده بودند و دو امپراتوری عظیم در آن روزگار- یعنی روم و
ایران- تا اعماقِ خودشان جزو نظام و کشور اسلامی شده بودند- همه; اینها چهل سال طول
کشید؛ ده سالش در زمان پیغمبر بود؛ سی سال هم بعد از پیغمبر.

پیغمبر به مجرد اینکه وارد مدینه شد، کار را شروع کرد. از جمله; شگفتی های زندگی آن
حضرت این است که در طول این ده سال، یک لحظه را هدر نداد؛ دیده نشد که پیغمبر از
فشاندن نور معنویت و هدایت و تعلیم و تربیت لحظه­یی باز بماند. بیداری او، خواب او،
مسجد او، خانه; او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او،
وجود او- هر جا که بود – درس بود. عجب برکتی در چنین عمری وجود دارد! کسی که همه;
تاریخ را مسخر فکر خود کرد و روی آن اثر گذاشت – که من بارها گفته­ام، بسیاری از
مفاهیمی که قرن­های بعد برای بشریت تقدس پیدا کرد؛ مثل مفهوم مساوات، برادری، عدالت
و مردم سالاری، همه تحت تأثیر تعلیم او بود؛ در تعالیم سایر ادیان چنین چیزهایی
وجود نداشت و یا لااقل به منصه ی ظهور نرسیده بود – فقط ده سال کار حکومتی و سیاسی
و جمعی کرده بود. چه عصر با برکتی!

پیامبر و تعیین موضع اجتماعی در بدو ورود به مدینه

از اول ورود به یثرب موضع گیری خود را مشخص کرد. ناقه­یی که پیغمبر سوار آن بود،
وارد شهر یثرب شد و مردم دور آن را گرفتند. در آن موقع شهر یثرب، محله محله بود؛ هر
محله­یی هم برای خودش خانه­ها، کوچه­ها و حصار و بزرگانی داشت و متعلق به قبیله­یی
بود؛ قبایل وابسته به اوس و قبایل وابسته به خزرج. شتر پیغمبر وارد شهر یثرب شد،
جلوی هر کدام از قلعه­های قبایل رسید، بزرگان بیرون آمدند و جلوی شتر را گرفتند. یا
رسول الله! بیا این جا؛ خانه، زندگی، ثروت و راحتی ما در اختیار تو، پیغمبر فرمود:
جلوی این شتر را باز کنید؛ «انّّها مأموره» به دنبال دستور حرکت می­کند بگذارید
برود جلوی شتر را باز کردند تا محله; بعدی رسید. باز بزرگان، اشراف، پیرمردها،
شخصیت ها و جوان ها آمدند جلوی ناقه; پیغمبر را گرفتند، یا رسول الله! این جا فرود
بیا؛ این جا خانه توست هر چه بخواهی، در اختیارت می­گذاریم؛ همه; ما در خدمتت هستیم.
فرمود؛ کنار بروید؛ بگذارید شتر به راهش ادامه دهد؛ «انّها مأموره» همین طور محله
به محله شتر راه می­فت تا به محله; بنی النجار – که مادر پیغمبر جزو این خانواده است
– رسید. آنها دایه­های پیغمبر محسوب می­شدند؛ لذا جلو آمدند و گفتند: یا رسول الله!
ما خویشاوند تواییم؛ هستی ما در اختیار توست؛ در منزل ما فرود بیا. فرمود: نه،
«انّها ماموره»؛ کنار بروید. راه را باز کردند. شتر به فقیرنشین ترین محلات مدینه
آمد و در جایی نشست. همه نگاه کردند ببینند خانه کیست؛ دیدند خانه; ابی ایوب انصاری
است؛ فقیرترین یا یکی از فقیرترین آدم های مدینه. خودش و خانواده; مستمند و فقیرش
آمدند و اثاث پیغمبر را برداشتند و داخل خانه بردند؛ پیغمبر هم به عنوان میهمان،
وارد خانه; آنها شد و به اعیان و اشراف و متنفذان و صاحبان قبیله و امثال اینها دست
رد زد، یعنی موضع اجتماعی خودش را مشخص کرد؛ معلوم شد که این شخص، وابسته به پول و
حیثیت قبیله یی و شرفِ ریاست فلان قبیله و وابسته به قوم و خویش و فامیل و آدم های
پررو و پشت هم انداز و امثال اینها نیست و نخواهد شد. از همان ساعت و لحظه اول مشخص
کرد که در برخورد و تعامل اجتماعی، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیت است و وجود
او برای چه کسانی بیشتر نافع خواهد بود. همه از پیغمبر و تعالیم او نفع می­برند؛
اما آن کس که محروم تر است، قهراً حق بیشتری می­برد و باید جبران محرومیتش بشود.

اولین اقدام سیاسی و عبادی

جلوی خانه ابی ایوب انصاری زمین افتاده­یی بود؛ فرمود این زمین مال کیست؟ گفتند
متعلق به دو بچه یتیم است. پول از کیسه; خود داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در
این زمین مسجد می­سازیم؛ یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛ یعنی مرکز
تجمع مردم. جایی به عنوان مرکزیت لازم بود؛ لذا شروع به ساختن مسجد کردند. زمین
مسجد را از کسی نخواست و طلب بخشیدگی نکرد؛ آن را با پول خود خرید. با این که آن دو
بچه ، پدر و مدافع نداشتند؛ اما پیغمبر مثل پدر و مدافع آنها حقشان را تمام و کمال
رعایت کرد. وقتی بنا شد مسجد بسازند، خود پیغمبر جزو اولین کسان یا اولین کسی بود
که آمد بیل را به دست گرفت و شروع به کندن پی مسجد کرد؛ نه به عنوان یک کار
تشریفاتی، بلکه واقعاً شروع به کار کرد و عرق ریخت. طوری کار کرد که بعضی از کسانی
که کناری نشسته بودند، گفتند ما بنشینیم و پیغمبر این طور کار کند؛ پس ما هم
می­رویم کار می­­­کنیم؛ لذا آمدند و مسجد را در مدت کوتاهی ساختند. پیغمبر- این
رهبر والا و مقتدر- نشان داد که هیچ حق اختصاصی برای خودش قائل نیست؛ اگر بناست
کاری انجام بگیرد او هم باید در آن سهمی داشته باشد. بعد، تدبیر و سیاست اداره; آن
نظام را طراحی کرد. وقتی انسان نگاه می­کند و می­بیند قدم به قدم، مدبرانه و
هوشیارانه پیش رفته است، می­فهمد که پشت سر آن عزم و تصمیم قوی و قاطع، چه اندیشه و
فکر و محاسبه; دقیقی قرار گرفته است. که علی الظاهر جز با وحی الهی ممکن نیست؛ امروز
هم کسانی که بخواهند اوضاع آن ده سال را قدم به قدم دنبال کنند، چیزی نمی­فهمند.
اگر انسان هر واقعه­یی را جداگانه حساب کند، چیزی ملتفت نمی­شود؛ باید نگاه کند و
ببیند ترتیب کار چگونه است؛ چه طور همه; این کارها مدبرانه، هوشیارانه و با محاسبه;
صحیح انجام گرفته است.

ایجاد وحدت دومین اقدام پیامبر در یثرب

اکثر مردم مدینه مسلمان شدند علاوه بر اینها، سه قبیله; مهم یهودی در مدینه ساکن
بودند؛ یعنی در قلعه­های اختصاصی خودشان که تقریباً به مدینه چسبیده بود. قبیله;
بنی قینقاع، قبیله بنی النضیر و قبیله بنی قریظه. آمدن اینها به مدینه از صد سال،
دویست سالِ قبل از آن و این که چرا آمدند، خودش داستان طولانی و مفصلی است. در
زمانی که پیغمبر اکرم وارد مدینه شدند، خصوصیت این یهودی ها در دو، سه چیز بود، یکی
این بود که ثروت اصلی مدینه، بهترین مزارع کشاورزی، بهترین تجارت­های سودده و
سود بخش ترین صنایع – که ساخت طلا آلات و امثال این چیزها بود – در اختیار اینها
بود. بیشتر مردم مدینه در موارد نیاز به اینها مراجعه می­کردند و از اینها پول قرض
می­گرفتند و به اینها ربا می­پرداختند. دوم اینکه بر مردم مدینه برتری فرهنگی
داشتند. آنها اهل کتاب بودند و با معارف گوناگون، معارف دینی و مسائلی که از ذهن
نیمه وحشی­های مدینه خیلی دور بود، آشنا بودند؛ لذا تسلط فکری داشتند. در واقع اگر
بخواهیم به زبان امروز صحبت کنیم، اینها در مدینه یک طبقه; روشنفکر محسوب می­شدند؛
لذا مردم آنجا را تحمیق و تحقیر و مسخره می­کردند، البته آنجایی هم که خطری متوجه
می­شد و لازم بود کوچکی هم می کردند؛ لیکن به طور طبیعی اینها برتر بودند. خصوصیت
سوم این بود که با جاهای دور دست هم ارتباط داشتند؛ یعنی محدود به فضای مدینه
نبودند. اینها واقعیتی در مدینه بودند که پیغمبر باید حساب آنها را بکند. پیغمبر
اکرم یک میثاق دسته جمعی عمومی ایجاد کرد. وقتی پیغمبر وارد مدینه شد بدون اینکه
هیچ قراردادی باشد، بدون اینکه پیغمبر چیزی از مردم بخواهد، بدون اینکه مردم در این
باره مذاکره­یی کرده باشند، روشن شد که رهبری این جامعه متعلق به این مرد است؛ یعنی
شخصیت و عظمت او به طور طبیعی همه را در مقابل او خاضع کرد؛ معلوم شد که او رهبر
است و آنچه که می­گوید باید همه بر محور او حرکت و اقدام کنند. پیغمبر میثاقی نوشت
که مورد قبول همه قرار گرفت. این میثاق درباره; تعامل اجتماعی، معاملات، منازعات،
دیه، روابط پیغمبر با مخالفان، با یهودی ها و با غیر مسلمان ها بود، همه; اینها
نوشته و ثبت شد؛ مفصل هم هست؛ شاید دو سه صفحه; کتاب های بزرگ تاریخ قدیمی را گرفته
است.

اقدام در جهت برادری دینی

اقدام بعدی بسیار مهم، ایجاد اخوت بود. اشرافی­گری و تعصب­های خرافی و غرور
قبیله­یی و جدایی قشرهای گوناگون مردم از یکدیگر، مهمترین بلای جوامع متعصب و جاهلی
آن روز عرب بود. پیغمبر با ایجاد اخوت، اینها را زیر پای خودش له کرد. بین فلان
رئیس قبیله با فلان آدم بسیار پایین و متوسط، اخوت ایجاد کرد؛ گفت شما دو نفر با هم
برادرید؛ آنها هم با کمال میل این برادری را قبول کردند اشراف و بزرگان را در کنار
بردگانِ مسلمان شده و آزادی یافته قرار داد. با این کار، همه; موانع وحدت اجتماعی را
از بین برد.

وقتی می­خواستند برای مسجد مؤذن انتخاب کنند، خوش صداها و خوش قیافه­ها زیاد بودند،
معاریف و شخصیت های برجسته متعدد بودند؛ اما از میان همه; اینها بلال حبشی را انتخاب
کرد. نه زیبایی، نه صوت، نه شرف خانوادگی و پدر و مادری مطرح بود؛ فقط اسلام و
ایمان، مجاهدت در راه خدا و نشان دادن فداکاری در این راه ملاک بود. ببینید چه طور
ارزش ها را در عمل مشخص کرد. بیش از آنچه که حرف بخواهد در دل ها اثر بگذارد، عمل و
سیره و ممشای او در دل ها اثر گذاشت.

برای آن که این کار به سامان برسد، سه مرحله وجود داشت: مرحله اول، شالوده ریزی
نظام بود که با این کارها انجام گرفت. مرحله دوم، حراست از این نظام بود. موجود
زنده رو به رشد و نموی که همه صاحبان قدرت اگر او را بشناسند، از او احساس خطر
می­کنند، قهراً دشمن دارد. اگر پیغمبر نتواند در مقابل دشمن، هوشیارانه از این
مولود طبیعی مبارک حراست کند، این نظام از بین خواهد رفت و همه; زحماتش بی­حاصل
خواهد بود؛ لذا باید حراست کند.

مرحله سوم، عبارت از تکمیل و سازندگی بناست. شالوده ریزی کافی نیست؛ شالوده ریزی،
قدم اول است. این سه کار در عرض هم انجام می­گیرد. شالوده ریزی در درجه اول است؛
اما در همین شالوده ریزی هم ملاحظه; دشمنان شده است و بعد از این هم حراست ادامه
پیدا خواهد کرد. در همین شالوده ریزی، به بنای اشخاص و بنیان­های اجتماعی نیز توجه
شده است و بعد از این هم ادامه پیدا خواهد کرد.

اقدامات پیامبر(ص) جهت حراست از نظام اسلامی

پیغمبر نگاه می­کند و می­بیند پنج دشمن اصلی، این جامعه; تازه متولد شده را تهدید
می کنند.

یک دشمن، کوچک و کم اهمیت است؛ اما در عین حال نباید از او غافل ماند؛ یک وقت ممکن
است یک خطر بزرگ به وجود بیاورد، او کدام است؟

قبایل نیمه وحشی اطراف مدینه، به فاصله; ده فرسخ، پانزده فرسخ، بیست فرسخ از مدینه،
قبایل نیمه وحشی­یی وجود دارد که تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و
به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است. پیغمبر اگر بخواهد در مدینه نظام اجتماعی
سالم و مطمئن و آرامی بوجود آورد، باید حساب اینها را بکند. پیغمبر فکر اینها را
کرد. در هر کدام از آنها اگر نشانه; صلاح و هدایت بود با آنها پیمان بست؛ اول هم
نگفت که حتماً بیایید مسلمان شوید؛ نه، کافر و مشرک هم بودند، اما با اینها پیمان
بست تا تعرض نکنند.

پیغمبر بر عهد و پیمان خودش خیلی پافشاری می­کرد و پایدار بود؛ که این را هم عرض
خواهم کرد. آنه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.