پاورپوینت کامل اساتید و بایدهای دروس معارف ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اساتید و بایدهای دروس معارف ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اساتید و بایدهای دروس معارف ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اساتید و بایدهای دروس معارف ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :

یکی از بخش های جذاب همایش، تریبون آزاد، جهت طرح نظرات استادان محترم پیرامون
جایگاه، وضعیت و بایدهای دروس معارف اسلامی بود که تعدادی از این عزیزان نظرات خود
را پیرامون مباحث یادشده ابراز داشتند، اینک دیدگاه برخی از آنان از نظر شما
می­گذرد.

نقاط ضعف را با اساتید در میان گذارید

حجت الاسلام شجاع منظری، از دانشگاه علم و صنعت

نظرخواهی ها، نوع نمرات دانشجویان و اظهار نظرهای اساتید نشان می­دهد که نقاط ضعف
در سایر دروس اگر بیشتر از درس معارف نباشد قطعاً کمتر نیست، اما گاهی ایراداتی هم
که عده ای در بخش فیزیک و دیگر دروس دارند باز اشکال آنرا از چشم ما می­بینند و به
عنوان اینکه روحانیت، در حکومت دخالت دارد، باز ما باید جوابگوی نقاط ضعف و اشکالات
آنها باشیم.

به نظر بنده، بعد از ارزشیابی که معاونت امور اساتید انجام می­دهد، نقاط ضعف ها را
باید با خود اساتید هم در میان بگذارد و راه حل برای آن ارائه دهد و همچنین، معاونت
امور اساتید می­تواند هر چند وقت یک بار با ارسال کتب و مجلات، اساتید را با مسائل
مطروحه جدید آشنا کند.

باید به مسائل روز انقلاب پاسخ داد

آقای مرندی، از دانشگاه شهید بهشتی

به نظر بنده در کلاسهای درس، ما نباید خودمان را به مسائل قبل از انقلاب و چگونگی
شکل گیری انقلاب و مبانی تئوریک تحقق انقلاب محدود کنیم. حتی در مباحث تئوریک هم ما
می­توانیم تحولات پس از پیروزی انقلاب و دوران سازندگی و دوم خرداد و غیره را با
تئوریهای انقلاب تطبیق دهیم. پیشنهاد بنده این است که درسی تحت عنوان مسائل نظام و
انقلاب اسلامی امروزه بسیار ضروری است.

برای برطرف کردن شبهات مستحدثه در دانشگاه ها، چه خوب بود اگر کارگاه های علمی برای
اساتید صورت می­گرفت.

مهم، شناخت مخاطب است

حجت الاسلام محمدیان، از دانشگاه علوم پزشکی تهران

به اعتقاد بنده، مشکل اصلی ما کتاب نیست، بلکه مهم ترین چیزی که در تدریس و موفقیت
در کلاس مؤثر است عقل اجتماعی است؛ یعنی، شناخت دانشجو و محیط. نکته اساسی این است
که ما بعضی اوقات یک طرح کلی را مطرح می­کنیم. این طرح کلی به نظر من در کلاس ها
مضر می­باشد. لزومی ندارد که ما دارای شیوه های یکسانی باشیم؛ بلکه مهم این است که
ما مخاطب خود را بشناسیم. باید الگوها و شیوه هایی را مطرح کنیم که در عین نو بودن،
بتوانند مخاطب ما را به آن هدف اساسی برسانند. امروز شما می­بینید کسانی که سینما و
شعر را جزء مفاهیم اصلی خودشان کرده اند، در دانشگاه موفق هستند ولی مگر ما
می­توانیم کتاب درسی خودمان را یک کتاب درسی شعر و سینما کنیم کتاب درسی ما باید
جریان علمی خودش را داشته باشد. بنده معتقدم ما باید روی قوه عقلانی دانشجویان کار
کنیم.

تحلیلی از وضعیت دروس معارف اسلامی

حجت الاسلام حاج ابراهیم، از دانشگاه ارومیه

در دین داری و ایمان دینی حداقل سه عامل، موثر است؛ یکی معرفت و آگاهی نسبت به
مباحثی است که در دین مطرح شده است، دوم عاطفه و احساس و عامل سوم، اراده است.

از طرفی هدف انبیاء، فراهم کردن زمینه ای بوده است که افراد، خیر و شر را بشناسند و
از روی بصیرت و آگاهی راه خود را انتخاب کنند. به همان تعبیری که در سوره انفال
آمده است:« لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینهٍ». پس استاد باید توجه
داشته باشد که هدف این نیست که همه افراد را خوب کنیم. چون اگر این چنین بود باید
فتوا دهیم به اینکه، کارنامه ا نبیاء کارنامه درستی نبوده است. مهم ترین کارها
عبارت است از اینکه؛ فضا سازی را به لحاظ معرفتی و عاطفی به گونه ای سامان دهیم که
دانشجو از سر بصیرت و با شناخت حق و باطل یک مسیری را انتخاب نماید. اگر ما سعی
کردیم جرسی باشیم که خفتگان را از خواب غفلت بیدار کنیم، نفسی باشیم که در راه
مانده ها را امداد کنیم و مسیحایی باشیم که با دم مسیحایی مردگانی را زنده کنیم
آنوقت موفق خواهیم بود. شریعت و تقید به آداب ظاهر، بار و برگ درخت دیانت است.
انتظار بار و برگ از یک نهالی که بعضاً در زمینه مناسبی رشد نکرده است. انتظار
نابجایی است. به اعتقاد بنده، ما در حال حاضر با دانشجویانی مواجه هستیم که نسبت ما
با آنها، شبیه نسبت دوران مکی رسول الله(ص) است نه نسبت دوران مدنی رسول الله(ص) که
جایگاه تشریع فروع است. ما تا زمینه ها را مستعد نکنیم و به لحاظ معرفتی شبهات و
موانع را از سر راه برنداریم و تا در برخوردهای حساب شده خودمان، بذرهای محبت را
بیشتر نکاریم و پرورش ندهیم، در تقید و آداب ظاهری افراد هم، توفیق چندانی نخواهیم
یافت و البته آن چه که باعث می­شود زحمات اساتید معارف بیش از پیش نتیجه دهد، خلوصی
است که در این زمینه دارند.

در گزینش اساتید تجدید نظر کنید

آقای بانکی، از دانشگاه اصفهان

سه کارکرد برای دروس معارف دیده می­شود: ۱ ـ کارکرد آموزشی؛ ۲ـ کارکرد بینشی؛ ۳ ـ
ایجاد تحول در زندگی دانشجو؛ بنده به چند دلیل معتقدم که کارکرد آموزشی دروس معارف
دارای اثرات کمتری است؛

۱ ـ دانشجویی که درس معارف را می­خواند، به دلیل اینکه درس تخصصی او نیست، اگر آن
درس را نفهمد، تاثیری در سایر درس های او نخواهد داشت.

۲ ـ آن چه فراگرفته را پس از مدتی کوتاه فراموش می­کند.

۳ ـ به دلیل فقدان یک نظام آموزشی واحد، تکراری بودن مطالب و عدم درک ارتباط بین
مطالبی که از جاهای مختلف به گوش دانشجو می­رسد کارکرد آموزش را به حداقل می­رساند.

همچنین دو چیز در آموزش مهم است. ۱ ـ از میان آموزش ها، آن چیزی در ذهن دانشجو
ماندگار می­شود که در همان موقع بینش ساز باشد ۲ ـ آموزش هایی ماندگار است که
تأثیر تربیتی بگذارد. پس لازم است تا برای گزینش استادان معارف اولین شرط را این
قرار دهیم که شخصی که می­خواهد استاد معارف بشود ببینیم خارج از کلاس درس و در بین
جوانان آن شهر یا آن دانشگاه، چقدر مقبولیت دارد. متاسفانه روش های گزینشی به نحوی
است که استادان فکر می­کنند اگر بخواهند از فیلتر معاونت امور اساتید عبور کنند
باید مرتب کتابهایی را مطالعه کنند و طبعاً ممکن است کسانی که می­توانند تأثیر
زیادی روی جوانان بگذارند به راحتی از این فیلتر عبور نکنند. لذا باید فیلترها را
عوض کنیم.

یکی از چیزهایی که آموزش را از تربیت و بینش مستقل می­کند، این است که، در درس
فیزیک یا ریاضی، آموزش مستقل از استاد است، ولی تأثیر تربیتی و بینشی کاملاً استاد
محور است. اگر این را قبول کردیم پس باید استاد معارف دارای شرایط ویژه باشد.

ضرورت هم فکری، هم زبانی و هم دلی استاد و دانشجو در آموزش معارف اسلامی

دکتر خسرو باقری

اساساً سه نوع هم گرایی بین استاد و دانشجو قابل بحث است.

۱. هم گرایی فکری؛ مقصود این است که مسائل مورد نظر استاد باید با دانشجو هم افق
باشد، که اگر پس افتاده و یا در افق اندیشه دانشجو نباشد اتصال فکری برقرار نشده،
آموزش، خود به خود منتفی می­گردد. لذا معلم یا استاد باید قبل از تدریس از این هم
گرایی مطمئن شود.

۲. هم گرایی زبانی؛ به معنای مجموعه واژگانی است که در مجموع انتقال افکار به
دانشجو استفاده می­شود. اگر محتوا خوب باشد ولی مظروف مناسب نباشد. کار چندان مفیدی
صورت نمی­گیرد. اینجاست که گویا فردی بیگانه با زبانی بیگانه با انسان صحبت می­کند،
اگر چه کم وبیش متوجه سخنان او می­شویم ولی ارتباط زبانی چندانی برقرار نمی­شود و
در نتیجه ارتباط فکری هم برقرار نمی­گردد.

۳. هم دلی؛ همان گرایش درونی بین استاد و دانشجو که بیشتر جنبه عاطفی دارد.
گرایش های عاطفی که بین این دو ظاهر می­شود، در معارف بیشتر خود را نشان می­­دهد.

به نظر می­رسد در دست یافتن به این مطلوب ، موانعی پیش روست که باید به آنها توجه
نمود:

اولین مانع، وجود پیش ذهنیت ها بین استاد، دانشجو و درس می­باشد. به این معنا که
آنچه معلم می­گوید بلاواسطه دریافت نمی­شود بلکه وجود پیش ذهنیت ها در دانشجو است
که این امر را قابل فهم می­کند. در قرآن هم هست که اگر ما مشرکین را ببریم و خودمان
ایات را نشان آنها بدهیم می­گویند چشم ما را دچار سحر می­کنند. بنابراین، هرمنوتیک
تدریس اقتضا می­کند که شما دستگاه تفسیر کننده دانشجو را نسبت به آنچه می­گویید
بشناسید و از نحوه ترجمان آن مطمئن شوید که مبادا شما چیزی بگویید و او چیزی دیگری
بشنود. پیش ذهنیت های دانشجو را باید اول قبول کرد که وجود دارد و ثانیاً باید از
محتوایش مطلع شد، مثلاً بعضی پیش فرض ها راجع به معارف یکی اجباری بودن درس است.
دانشجو فکر می­کند که من دانشجوی فلان رشته ام چه ربطی به معارف دارد.

نوع دوم پیش ذهنیت در درس معارف این است که: آنچه ارائه می­گردد مطالبی است که اگر
بدانی یا ندانی تاثیری در زندگی شما ندارد یعنی بی فایدگی دروس برای او پیش ذهنیتی
است. حال اگر این پیش ذهنیت ها وجود داشته باشد و ما هم قبول کردیم که وجود دارد،
اولین جلسات یک معلم باید صرف اطلاع یافتن از پیش ذهنیت ها باشد. سئوال کند و نظر
دانشجویان را در مورد درس معارف جویا شود. مثلاً این که ایا شما در این زمینه ها
قبلاً مطالعاتی داشته اید؟ خوب خود این سئوال به طور غیر مستقیم می­تواند پیش
ذهنیت هایی را نشان دهد. مثلاً ممکن است دانشجویان بگویند نه که خود این نه گفتن ها
به صورت تمسخر گونه آن، حاکی از این است که چه نیازی به این بحث ها داریم ، پس وقتی
ما پیش ذهنیت را شناختیم می­توانیم بپرسیم به نظر شما چه بحثهایی مفید نیستند.
اینجا آن جعبه سیاه می­شویم و سعی می­کنیم آن پیش ذهنیت ها را به دست آوریم. وقتی
مقداری از فضا باز شد و با تحمل همراه گردید یکی پس از دیگری آن جعبه های سیاه در
ذهن دانشجویان باز می­شوند و شروع به صحبت کردن می­کنند البته این صحبت ها ممکن است
برای شما سنگین باشد، ولی این خود واقعیتی است که باید به طور صحیح با آن مواجه شد.

این بخش مقدماتی و اساسی کار محسوب می­شود. صحبت های بعد از کلاس هم خیلی مؤثر است
ما در این قدم باید دستگاه ترجمان دانشجو را شناسایی کنیم. البته همه پیش ذهنیت­ها
را در همان اول ترم نمی­شود از بین برد بلکه باید در طول ترم به آن پرداخت.
متاسفانه در بعضی موارد استاد معارف فکر می­کند مدافع همه مسائل جامعه است و هر کسی
هر سئوالی کند در مقام پاسخ گویی بر­می­اید؛ در حالی که اشکالات در جامعه ما کم
نیست و ما نمی توانیم وکیل مدافع هر مسئولی در جامعه باشیم.

یک استاد در این جامعه باید نسبت به اشکالات آگاهی داشته باشد و به این ترتیب پای
بندی خود را فقط به حق ها و حقیقت ها نشان دهد نه به افراد و اشخاص. استاد می­تواند
در همان جلسه اول خودش را نشان دهد که در چه فاز فکری قرار دارد. این امر می­تواند
خیلی از مشکلات را حل کند و نشان دهد که ایا استاد تفکرش در سطح قرون گذشته مانده
یا اینکه در زمان حاضر هم تنفس می­کند اندیشمندان را می­شناسد و به آن ها استناد
می­کند همین استنادها نشان می­دهد که ما تا چه حد حضور داریم و شاید خودتان هم
تجربه کرده باشید که دانشجو به محض این که می­بیند یک فرد روحانی با مبانی جدید
آشنایی دارد، افراد را می­شناسد صاحب نظریه ها را می­شناسد گوش هایشان تیز می­شود،
این خودش پیش ذهنیت­ها را می­شکند. مطلب دیگر حضور عالمانه است.(رابطه عالم و عامی)
این هم مسئله مهمی است که باید راجع به آن کار کرد. راه حل آن هم این است. که وقتی
ما در مقابل سئوالات دانشجویان واقع شدیم واقعاً محققانه به آن ها پاسخ دهیم. وقتی
قرار شد محققانه جواب دهیم، بعضی وقت ها که پاسخ سئوالی را نمی­دانیم بگوییم
نمی­دانم. این خودش الگو است. الگو بودن فقط در نکات مثبت نیست ما در نکات منفی هم
می­توانیم اسوه باشیم. یعنی بیان اینکه نمی­دانم خودش مثبت و الگو است و شاگرد یاد
می­گیرد که استاد آنقدر متواضع است که آنجا که نمی­داند می­گوید نمی­دانم، در صورتی
که اگر بخواهد توجیه کند همه دانشجویان متوجه می­شوند که جواب سئوال را نمی­داند و
فقط می­خواهد وجهه خود را حفظ کند. در حالی که اگر استاد بگوید مثلاً من این سئوال
را تا به حال نشنیده بودم باید در مورد آن فکر کنم، این نشان می­دهد که کلام دانشجو
اهمیت پیدا می­کند و احساس می­کند که عامی نیست و یک آدمی است که سئوالات جالبی
می­پرسد که استاد را در مقابلش به تأمل وا می­دارد. پس باید این فضای عالم و عامی
از میان برداشته شود؛ در مورد اجباری بودن درس معارف، استادی بود که می­گفت: من در
کلاس حضور و غیاب نمی­­کنم و معتقدم که دانشجو در کلاس باید حضور فعال فکری داشته
باشد و اگر دانشجویی اینگونه نیست خوب به کلاس نیاید و من هم برای او غیبت نمی­زنم.
البته این امر مربوط به استادی است که توانایی علمی بالایی داشته باشد و بتواند
دانشجو را در کلاس نگه دارد. درس باید دانشجو را در کلاس نگه دارد نه حضور و غیاب.
اگر ما دانشجویی را به زور سرکلاس آوردیم، بدانیم که آن دانشجو در کلاس ما حضور
ندارد. اگر استاد نشان دهد که مسلط، باسواد و خوش برخورد است. این مانند برق در بین
سایر دانشجویان پخش می­شود. اینجاست که شما متوجه می­شوید دانشجویانی که حتی نامشان
در لیست نیست، در کلاس شما هستند و این همان مقصود ماست.

دومین مانع، به ساختار درسی بر می­گردد که ما با چه ساختاری می­خواهیم معارف را
عرضه کنیم. درس را به دو صورت می­شود ساخت بندی کرد؛

ساخت بندی منطقی که ترتیب و ترتب مباحث نسبت به هم در خود آن مطالب مشخص است؛ اینجا
درس از لحاظ منطقی دانش گرا است، به خود دانش توجه دارد. فرض کنید ما می­گوییم که
ریاضیات به لحاظ منطقی قبل از فیزیک قرار می­گیرد چون امروز فیزیک دان نمی­تواند
بدون اطلاعات در مورد ریاضی باشد. این ترتب، منطقی دارد یعنی در ساختار فیزیک،
ریاضیات مانند یک اسکلت است که اگر نباشد گوشت ها روی هم می­خوابند این ساختار،
ساختاری منطقی است که بدون توجه به مخاطب و با توجه به ساختار خود دانش مشخص می­شود
. در معارف کاری که متکلمین کرده اند یک تلاش منطقی بوده است که معمولاً از توحید
شروع می­شود بعد به نبوت و سپس به معاد ختم می­گردد. زیرا تا زمانی که از توحید
صحبت نکرده باشیم نمی­توانیم از نبوت صحبت کنیم. این یک ترتب منطقی است که متکلم
می­تواند نسبت به اقتضائات آن مباحث، آنها را بچیند. ولی سئوالی که مطرح است این که
ایا این ساختار منطقی که می­خواهید به فرد ارائه دهید و این دغدغه ای که شما به
عنوان منطق و ارتباط منطقی آن دارید در مخاطب شما هم هست یا نه؟ اگر این دغدغه در
او نباشد. باز هم شما موفق نیستند و هم گرایی فکری و هم زبانی برقرار نمی­شود.
ترتیب های منطقی و انتزاعی به درد انسان هایی می­خورد که دانش هایی را اندوخته اند
و حالا می­خواهند در ذهنشان سامان دهی کنند. دغدغه ساخت بندی منطقی مربوطه به آدمی
است که مدت هاست از این طرف و آن طرف مطالبی را یاد گرفته و حالا به دنبال نظم دهی
آن می­باشد؛ ولی وقتی دانشجویی بگوید استاد! این ساختاری که شما چیدید ذهن مرا منظم
کرد یعنی علم من تا دیروز بهم ریخته بود الان با طبقه بندی شما منظم شد. این مربوط
به انسانی است که مدتها اندوخته ولی اندوخته هایش منطقی نبوده است حالا در
سامان دهی آن گرفتار است، ولی انسانی که در ابتدای کار است، ساختار منطقی به چه
دردش می­خورد؟

اگر شما یک کودک را که از محیط بسته ای آمده در یک محیط باز وارد کنید او بر حسب
علایقش به یک چیزهایی توجه پیدا می­کند؛ مثلاً اگر پروانه را ببینید ممکن است خوشش
بیاید، که این موجود غریب و نازک چگونه حرکت می­کند. بعد از شما سئوال می کند: این
موجود چگونه حرکت می کند؟ یا شاید راجع به یک گل این سئوال برایش ایجاد شود. اینها
را اگر با هم در نظر بگیرید ارتباط منطقی با یکدیگر ندارند و به عبارت دیگر علائم
رادیکال نیستند و علایق بر حسب ارتباط منطقی آشکار نمی­شوند، بلکه بر حسب موقعیت
زندگی ما آشکار می­شوند. این مسئله بر حسب contact و آن بستری که در آن قرار گرفته
ایم به ظهور می­رسد. خلاصه اینکه مسئله، موقعیتی است و مسائل آدم ها دست کم در همه
موارد مشترک نیستند. آن چیزی که مسئله من است مسئله شما نیست و بالعکس و آن چیزی که
مرا می­رنجاند مسئله من است نه مسئله شما و نه مسئله دیگری لذا است که یکی از
مشکلات دروس معارف این است که براساس ترتب منطقی چیده نشده اند؛ یعنی، از مسائل
دانشجو که بخشی از این مسائل بر مدار شخصی است، اجتماعی و یا جهانی است آغاز
نمی­کنند، از این سه مدار کوچکترین مدار آن شخصی است که من الان دانشجو هستم و از
شهرستان آمده ام و خوابگاه هم ندارم، شب کجا بخوابم یا فرض بفرمایید از درس افتادم
نگران و مضطرب هستم که مرا از دانشگاه اخراج کنند. یا عاشق دختری شده است و از درس
و همه چیز افتاده است چه کند؟ این ها مسائل شخص دانشجو است که البته معارف می­تواند
با اینها ارتباط داشته باشد و باید هم داشته باشد. به نظر من باید برایندی از سبک
منطقی و روانشناختی وجود داشته باشد؛ چون در ترکیب روانشناختی علائق هم، ممکن است
فرد از آن نیازهای اساسی که بالاخره انسان دارد دور شود و لذا باید یک حالت هماهنگی
بین علائق و نیازها و مسائل افراد و چیزهایی که می­خواهیم به عنوان هسته های اساسی
معارف بگوئیم برقرار کنیم. ما می­خواهیم خدا را به انسان معرفی کنیم، می­خواهیم از
آخرت سخن بگوئیم، این ها اصول اعتقادی ماست؛ اما اینکه این مرهم را کی و کجا
بگذاریم؛ مطرح است. آنجاست که تقسیم بندی به هم می­خورد و ما باید به ترتیب دردها و
مسئله ها حرکت کنیم. از دغدغه های انسان ها این است که بدانند در چه چیزی معنی هست
و در چه چیزی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.