پاورپوینت کامل مطالعات دینی در ایران و غرب ; در گفتگو با دکتر محمد لگنهاوزن ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مطالعات دینی در ایران و غرب ; در گفتگو با دکتر محمد لگنهاوزن ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مطالعات دینی در ایران و غرب ; در گفتگو با دکتر محمد لگنهاوزن ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مطالعات دینی در ایران و غرب ; در گفتگو با دکتر محمد لگنهاوزن ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :

۶

اشاره

دکتر محمد لگنهاوزن در سوم می
۱۹۵۳ می
لادی
در نی
وی
ورک متولد شد. وی
در سال ۱۹۸۳
دکترای خود در رشته فلسفه را از دانشگاه هوستون اخذ کرد. وی در سال ۱۹۷۹ در این
دانشگاه استخدام شد که تا ۱۹۸۹ به تدری
س دروس مقدمه منطق، مقدمه فلسفه،
زی
بایی
شناسی
، فلسفه علم، علم اخلاق، فلسفه مذهب و متافی
زی
ک مشغول بود.

دکتر لگنهاوزن در مورد چگونگی
اسلام آوردن خود می
گوی
د:

«هر چند من کاتولی
ک بودم و تحت تعلی
م و تربی
ت مذهبی
قرار داشتم ولی
بعد از اینکه
وارد دانشگاه شدم، مسی
حی
ت را ترک کردم. پس از آن به لحاظ فلسفی
افکار من تحت تأثی
ر
اگزی
ستانسی
الی
سم الحادی
و پوزی
تی
وی
سم منطقی
بود. در اخلاق نی
ز از نوی
سندگانی
چون
پی
رپرودن و پی
تر کروپتکی
ن متأثر بودم. ولی
در سال ۱۹۷۹ از طری
ق دانشجوی
ان مسلمانِ
خودم در دانشگاه تگزاس جنوبی
، ترجمه آثار دکتر شری
عتی
، علامه طباطبایی
، شهی
د مطهری

و مهمتر از همه ترجمه ای از نهج البلاغه آشنا شدم. به دنبال مطالعه این آثار هر روز
بیشتر به اسلام جذب می
شدم. من به وی
ژه از ترجمه حکایات مولانا، سعدی
، عطار و عرفای
دی
گر متأثر شدم. این در حالی
بود که بسی
ار مجذوب فعالی
ت های عدالتخواهانه و سی
اسی

حضرت امام(ره) و دی
گر کسانی
بودم که فعالی
ت هایشان وقف پی
روزی
انقلاب اسلامی
ایران
شده بود.

سرانجام در سال ۱۹۸۳ در مسجدی
در هوستون شهادتی
ن را خواندم و ی
کی
از
بنی
انگذاران انجمن دانشجوی
ان مسلمان دانشگاه تگزاس جنوبی
شدم. در سال ۱۹۸۵ فرصت
پی
دا کردم تا به مناسبت جشن ششمی
ن سالگرد پی
روزی
انقلاب اسلامی
، ایران را از نزدی
ک
ببی
نم و در سال ۱۹۸۹ با دعوت انجمن حکمت و فلسفه به ایران آمدم و در آنجا به مدت
چهار سال مشغول تدریس شدم. پس از آشنایی با بنیاد باقرالعلوم(ع)، ایت الله مصباح
ی
زدی
از من برای تدری
س فلسفه و تحصی
ل در این بنی
اد دعوت کرد. هم اکنون به تدری
س و
تحقی
ق در مؤسسه تحقی
قاتی
و آموزشی
حضرت امام خمی
نی
(ره) در قم مشغول هستم.»

دکتر لگنهاوزن علاوه بر مقالات بسیاری که در مجلات تخصصی خارج و داخل کشور به
چاپ رسیده است، دارای تألی
فاتی
از جمله اسلام و کثرت گرایی
دی
نی
و سیاحت اندیشه در
سپهر دین می
باشد.

معارف از همکاری شایسته روابط عمومی مؤسسه امام خمینی(ره) در انجام این گفتگو
تشکر می نماید.

در آغاز، لطفاً درباره رویکردهای غالب در مطالعات الاهیات در غرب توضیح
دهید.

در دانشگاه های آمریکا در رشته الاهیات و دین شناسی به رویکرد تاریخیِ مسائل، اهمیت
زیادی داده می شود. این گرایش در دانشگاه های غربی ۲۰۰ سال قدمت دارد. جالب آنکه
هگل در کتابی که با عنوان «درس های هگل درباره فلسفه دین» منتشر شده و در سال ۱۸۲۷
نوشته شده از این وضعیت شکایت می کند. او گلایه می کند که در دانشگاه های ما به جای
ارزشیابی نظرات و عقاید موجود به تاریخ پیدایش آنها می پردازند و این نظیر آن است
که مانند یک حسابدار با جیب های خالی تنها پول های دیگران را شمارش می کنیم. این
مسأله در ایران به این صورت نیست. تا جایی که من آشنایی دارم و تعدادی پایان نامه
را دیده ام، اگر چه برخی از آنها به مسائل تاریخی پرداخته اند، اما به آن حد به
رویکرد تاریخی حساسیت و سخت گیری نشان داده نمی شود. در این آثار سعی می شود نظر
خود دانشجو و بررسی و نقد نظریات هم منعکس شود. اگر کسی در آمریکا بخواهد درباره
تجسد به تحقیق بپردازد برای آنکه بتواند نمره عالی کسب کند، لازم نیست نظر کلیسا را
رد یا تأیید کند و درباره درستی یا نادرستی آن به نقد و بررسی بپردازد. او تنها
بررسی می کند که این فکر چگونه در مسیحیت پیدا شد و تفسیر علمای بزرگ مسیحی در طول
تاریخ درباره آن چه بوده است؟!

درباره روش تحقیق در الاهیات و فلسفه هم توضیح دهید. آیا این روش ها در
ایران و غرب با هم تفاوتی دارد؟

در غرب رابطه میان دانشکده فلسفه و دانشکده الاهیات چندان خوب نیست. البته از نظر
فکری میان دانشکده فلسفه و دانشکده الاهیات در تهران هم تفاوت هایی به چشم می خورد.
شاید این یک شباهت میان وضعیت فلسفه و الاهیات در ایران و آمریکا باشد. در
دانشگاه های آمریکایی در رشته الاهیات، روش تحقیق خاصی وجود ندارد. من وقتی به
ایران آمدم از وجود این همه بحث در مورد روش تحقیق تعجب کردم. چراکه کتاب های روش
تحقیق بسیاری، حتی در رشته فلسفه، می توانید پیدا کنید و بخوانید. در آمریکا روش
تحقیق خاصی وجود ندارد و حتی بعضی از اساتید بر ضدّ روش موضع گیری می کنند. آنها
معتقدند انسان نباید برای تحقیق در رشته فلسفه به چارچوب خاصی محدود شود. البته در
اینجا گاهی اوقات دروس روش تحقیق به بیان شیوه های فیش برداری و نگارش محدود
می شود، در حالی که این آموزش ها باید در دوران دبیرستان ارائه شود، نه به عنوان یک
واحد درسی جدا در دانشگاه ها. روش های تحقیق نیز بیشتر به گرایش ها وابسته است.
مثلاً در دین شناسی اگر کسی بخواهد از دیدگاه روانشناسی دین به تحقیق بپردازد، باید
با روش های تحقیق در روانشناسی و اطلاعات آماری و طرز تهیه پرسشنامه ها و جمع آوری
اطلاعات آشنا باشد. به همینگونه، تحقیق در انسان شناسی روش دیگری دارد که اگر کسی
در مطالعات ادیان بخواهد درباره وضع دینداری، مراسم و تشریفات مذهبی و مشکلات مردم
یک دهکده به تحقیق بپردازد از این روش ها استفاده می کند. در واقع این روش ها در
علم ادیان وجود ندارد، بلکه در انسان شناسی مطرح است. همانطور که در دین شناسی از
روش های تحقیق روانشناسی استفاده می کنند، مطالعات ادیان نیز از روش های تحقیق
انسان شناسی بهره می گیرد.

این در حالی است که در فلسفه از همان ابتدا روش خاصی برای تحقیق وجود نداشته
است. محقق تنها با یک سنت فلسفی آشنا بوده و در برخورد با سؤالات متفاوت به دنبال
ارائه پاسخ است. در حال حاضر فلسفه در غرب به دو قسم فلسفه تحلیلی و قاره ای تقسیم
می شود. کسانی که به فلسفه تحلیلی می پردازند نسبت به تاریخ فلسفه توجه کمتری
دارند. در این رشته بیشتر به معانی، مفاهیم و مسائل به وجود آمده توجه می شود.
همواره سعی بر این است که آخرین پاسخ ها به مسائل فلسفه مورد بررسی قرار گیرد و
معانی اصطلاحات و مفاهیم فلسفی مورد بازبینی قرار گیرد. در این گرایش فقط ارجاعات
مختصری به تاریخ فلسفه صورت می گیرد. مخصوصاً در میان پوزیتیویست ها رسم بر این
بوده است که به دنبال گفته ها و نظریات پیشینیان مانند افلاطون، ارسطو و …
نباشند. آنها می خواستند بدانند استدلال های ارائه شده در آخرین مقالات و پژوهش ها
درباره مسائل فلسفه چه بوده است تا به ارزشیابی درباره آنها بپردازند. هگل معتقد
بود که روش دیالکتیکی وی، در تاریخ تحقق و عینیت یافته است و هر چه روند تاریخ رو
به جلو پیش رود، این دیالکتیک بیشتر تحقق پیدا می کند. برای من بسیار جالب است که
این گرایش در فلسفه تحلیلی، خود نوعی واکنش بر ضد این دیدگاه هگل بود. به تازگی در
کتابی از مایکل فرید من، که در تاریخ فلسفه تحلیلی مشغول تحقیق است، این مطلب را
خواندم: او می گوید هگل با وجود اظهارنظرهایی که در مباحث تجربی ارائه می کرد
اطلاعات چندانی در زمینه علوم تجربی نداشت و این موضوع واکنش هایی را در میان
دانشمندان علوم تجربی که گرایش فلسفی داشتند به وجود آورد. آنان می گفتند هگل چگونه
به خود اجازه می دهد درباره فیزیک و علوم تجربی اظهارنظر کند در حالی که به تحصیل
در این رشته ها نپرداخته است و تنها الاهیات خوانده است و اظهار داشتند که باید یک
فلسفه علمی مطرح کنیم.

یکی از اولین کسانی که به این موضوع پرداخت هِلم هُوس، فیزیکدان آلمانی بود که
در نهضتی با شعار «بازگشت به کانت» شرکت کرد. البته او خیلی به فلسفه کانت وابسته
نبود، اما چون کسانی که شعار بازگشت به کانت را سر می دادند ضدهگل بودند او را نیز
جزء این دسته به شمار می آورند. هِلم هُوس معتقد بود وقتی می خواهیم به مباحث فلسفی
بپردازیم بهتر است به جای استفاده از مباحث نظری و انتزاعی -مانند آنچه هگل به کار
می برد- از جدیدترین یافته های علومی مانند روانشناسی بهره بگیریم.

پوزیتیویست ها معتقد بودند این فلسفه نمی تواند مانند علوم تجربی پیش برود و
همیشه در باتلاق تاریخ خود می ماند و به جای این باید از همان روش های به کار گرفته
شده در علوم تجربی استفاده کرد. وقتی کسی می خواهد در زمینه بیولوژی چیزی بنویسد،
بررسی نمی کند که در این رشته از زمان ارسطو به بعد چه نظراتی ارائه شده است. اما
برخلاف فیلسوفانی مانند هگل که از این روش استفاده می کردند، پوزیتویست ها معتقد
بودند باید این روش را کنار گذاشت و در بررسی مسائل، آخرین یافته ها را مورد توجه،
مقایسه و ارزشیابی قرار داد.

گرایش فلسفه تحلیلی در مقابل فلسفه قاره ای قرار می گیرد. در گرایش فلسفه
قاره ای روش هگل طرد نشده است و هنوز تأکید زیادی بر بررسی تاریخ فلسفه صورت
می گیرد. فلسفه قاره ای مانند فلسفه هگل و فلسفه اگزیستانسیالیزم نفوذ بیشتری در
میان دانشجویان الاهیات و ادبیات دارد؛ زیرا همه رویکردهای مربوط به فلسفه قاره ای
روش های کمابیش مشترکی دارند. آنها همگی به سیر تاریخی فلسفه و موضوع های مربوطه،
می پردازند. البته مقصودم این است که سبک کار و تحقیق و مطالعه آنها مشترک است
وگرنه خود گادامر که فلسفه قاره ای دارد ضد روش است. مقصود از روش معنای تسامحی و
عام آن است. اگر کسی در غرب بخواهد در رشته ادبیات انگلیسی به فلسفه مراجعه کند
سراغ فلسفه تحلیلی نمی رود. او بیشتر به هایدگر، سارتر و دریدا مراجعه می کند؛ زیرا
مخاطب این فلاسفه روشنفکران به معنی عام هستند؛ مثلاً می گویند که این سوابق تاریخی
وجود دارد و این نکته در آنجا هست و با استفاده از آن به مسائل می پردازند، اما در
فلسفه تحلیلی مخاطب عام وجود ندارد؛ یعنی مخاطب کسی که در فلسفه تحلیلی مقاله
می نویسد -مانند علوم طبیعی- کسانی از همان رشته هستند؛ مثلاً اگر در موضوع پزشکی
مقاله ای نوشته می شود برای استفاده عوام نیست، بلکه برای پزشکان دیگری در همان
رشته نوشته شده است. البته ما سعی کرده ایم ساده گویی کنیم وگرنه تفاوت این دو
گرایش تا این حد واضح نیست. ما می توانیم فیلسوفان تحلیلی
پیدا کنیم که توجه خاصی
نیز به رویکرد تاریخی دارند.

آیا در دانشگاه های آمریکایی هم به یادگیری زبان خارجی و زبان علمی نیاز
هست؟ زبان های خارجی در این دانشگاه ها چه وضعیتی دارد؟

یکی از تفاوت های مربوط به چگونگی
تحصی
ل در غرب و ایران، مربوط به زبان است. در
آمریکا دانشجویان به اندازه کافی زبان خارجی نمی خوانند؛ از همین رو، معمولاً به
کتاب هایی که به زبان انگلیسی چاپ می شوند محدود هستند؛ البته در آنجا مترجمان خوبی
هستند که کتاب های خارجی را ترجمه می کنند؛ مثلاً ترجمه کتاب های مهم فرانسوی یا
آلمانی به فاصله چند ماه در بازار کتاب آمریکا عرضه می شود. هر چند که این کار،
کافی نیست و اگر کسی بخواهد مثلاً به فلسفه امروز آلمان تسلط پیدا کند نباید به
ترجمه ها اکتفا کند. تنها در مورد بعضی از فیلسوفان مانند هابرماس اینگونه است که
همه آثار آنان بلافاصله پس از انتشار، به زبان انگلیسی ترجمه و پخش می شود. اما
برای دیگران که شهرتی ندارند این وضعیت اتفاق نمی افتد. در ایران نیز مشکل یادگیری
زبان در میان دانشجویان وجود دارد. این موضوع مخصوصاً برای دانشجویانی که قصد کار
تحقیقاتی در حوزه دینی دارند ضروری است؛ دانشجویان باید حتی به زبان فارسی که زبان
مادری آنها است، به گونه ای مسلط باشند که بتوانند به راحتی نگارش کنند. حتی بعضی
از اساتید با وجود اینکه به خوبی به زبان فارسی صحبت می کنند، نمی توانند به همان
خوبی به این زبان بنویسند. علاوه بر زبان فارسی، دانشجویان باید به زبان عربی مسلط
باشند. کسی که می خواهد به مطالعات دینی بپردازد، حتماً باید متون دینی را که به
زبان عربی نوشته شده است مطالعه کند. یادگیری زبان عربی هم کار مشکلی است و معمولاً
طلاب برای یادگیری کامل زبان عربی چند سال وقت صرف می کنند.

علاوه بر این، اگر بخواهند به تحقیق و پژوهش در متون غربی و مباحث مطرح در آنجا
بپردازند، لازم است به زبان انگلیسی نیز مسلط باشند؛ چرا که رایج ترین زبان مورد
استفاده در غرب زبان انگلیسی است. یادگیری زبان انگلیسی هم کار مشکلی است؛ بنابراین
کار علمی برای دانشمندان ایرانی نسبت به کسانی که در غرب در رشته الاهیات تحصیل
می کنند سخت تر است. متناسب با رشته های تحصیلی تفاوت های دیگری نیز میان کار علمی
در ایران و آمریکا وجود دارد؛ به عنوان مثال، اگر کسی در آمریکا بخواهد درباره
ادیان یا حتی مسیحیت به تحقیق بپردازد، به ویژه در صورتی که در دوره دکترا باشد،
حتماً باید به دو زبان قدیم و دو زبان جدید مسلط شود. معمولاً این زبان ها یونانی،
لاتین، آلمانی و فرانسوی است. در آنجا تحصیل در دوره دکترا بسیار دشوار است.

تحصیل در مقطع دکترا در دانشگاه های ایران و آمریکا چه تفاوت هایی با هم
دارد؟

در آمریکا مثل ایران وزارت علومی که بر همه دانشگاه ها نظارت داشته باشد، وجود
ندارد. در آنجا هر دانشگاهی به طور مستقل برنامه ریزی می کند. مثلاً برخی
دانشگاه ها فقط دانشجویانی را برای دوره دکترا می پذیرند که فوق لیسانس را نیز از
همان دانشگاه گرفته باشند و در برخی دانشگاه ها مطالب خواندنی و واحدهایی که باید
گذرانده شود تنها مربوط به دوره فوق لیسانس است و در دکترا تنها به پایان نامه
می پردازند. اما در اینجا در دوره های فوق لیسانس و دکترا دروس دو واحدی زیادی باید
گذرانده شود. این به نظر من خیلی مطلوب نیست. به نظر من بهتر است که به جای این
درس های دو واحدی متعدد، دروس کمتر ولی عمیق تر چهار واحدی در نظر گرفته شود. در
اینجا دانشجویان دروس دو واحدی زیادی را فقط حفظ می کنند و امتحان می دهند. البته
این موضوع در آنجا هم وجود دارد. برای خود من درس هایی که به صورت کنفرانس و ارائه
مطالب از سوی دانشجویان برگزار می شد، مطلوب تر بود. بهترین درس هایی که من خواندم
اینطور بود. در این روش مخصوصاً در سطح دکترا استاد تنها نقش یک داور را بازی
می کند. مثلاً از میان ده دانشجویی که در یک گروه بودیم با توجه و تمرکز بر دو یا
سه مقاله که استاد معرفی می کرد باید در موضوعی خاص مقاله ای می نوشتیم. پس از آن
باید دانشجوی دیگری این مقاله را نقد کند. بنابراین یک هفته قبل از ارائه مقاله
باید متن مقاله آماده شده و در اختیار سایر دانشجویان قرار می گرفت و مثلاً
مقاله ای ده صفحه ای باید در پنج صفحه مورد نقد قرار می گرفت. این مسأله باعث رقابت
جدی دانشجویان می شد. در همین مرحله و با همین روش بود که ما با مسائل نگارشی و
ویرایشی آشنا شدیم. مخصوصاً استادی داشتیم که چندان مشهور نبود، اما در این زمینه
بسیار سخت گیر بود. اگر در متن مقاله ما یک ویرگول جابجا نوشته شده بود، حتماً تذکر
می داد. کتاب هایی برای یادگیری قواعد نگارشی معرفی می کرد که ما باید با مطالعه
این کتاب ها مقاله خود را اصلاح می کردیم. ما با راهنمایی آن استاد یاد گرفتیم که
چگونه باید مقاله بنویسیم. همین طور، در این روش یاد می گرفتیم که چه نوع نقدی علمی
و قابل قبول است و چه بحث هایی نباید صورت گیرد. مثلاً اگر دانشجویی به جای نقد
علمی تنها به این گفته بسنده می کرد که استدلال شما خنده دار است یا کسی آن را
باور نمی کند، استاد تذکر می داد که این نقد غلط است

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.