پاورپوینت کامل دفاع از حریم امامت و مهدویت(۲) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دفاع از حریم امامت و مهدویت(۲) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دفاع از حریم امامت و مهدویت(۲) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دفاع از حریم امامت و مهدویت(۲) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :
۴
اشاره
در شماره گذشته، بخش نخست مقاله دفاع از حریم امامت و مهدویت نوشته حجت الاسلام
دکتر عباس نیکزاد مدیر گروه محترم معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی بابل تقدیم
خوانندگان محترم گردید در این شماره بخش پایانی آن درج می گردد.
معارف
۹. آقای دکتر سروش عقیده شیعه به امامت را با عقیده به خاتمیت ناهمخوان می داند و
معتقد است شیعه با این اعتقاد، جایی برای خاتمیت نگذاشته است زیرا همه شئون نبوت را
برای امامان خود قائل شده است. در جایی می گوید ویژگی پیامبران این بوده است که
دانش آنها از راه کتاب و اجتهاد نبوده است چنان که دانش آنها مقرون به عصمت و
برخوردار از حجیت بر دیگران بوده است. شیعیان این ویژگی های سه گانه (غیراکتسابی
بودن دانش، مقرون به عصمت بودن دانش، برخورداری از حجیت) را برای امامان خود قائل
شده اند، بنابراین جایی برای ختم نبوت باقی نمانده است.
در جای دیگر می گوید: «چگونه می شود که پس از پیامبر خاتم(ص)، کسانی درآیند و
به اتکاء وحی و شهود، سخنانی بگویند که نشانی از آنها در قرآن و سنت نبوی نباشد و
در عین حال تعلیم و تشریع و ایجاب و تحریمشان در رتبه وحی بنشیند و عصمت و حجیت
سخنان پیامبر را پیدا کند و باز هم در خاتمیت خللی نیفتد؟ پس خاتمیت چه چیز را نفی
و منع می کند؟ خاتمیت رقیقی که همه شئون نبوت را برای دیگران میسور و ممکن می سازد،
بود و نبودش چه تفاوتی دارد؟»
در پاسخ این سخن باید گفت: اولاً این گونه سخن گفتن از فردی مانند آقای سروش که
هم به قرائت های مختلف از دین و هم به پلورالیسم و کثرت گرایی دینی و هم به قبض و
بسط در معرفت دینی عقیده دارد بسیار شگفت انگیز است. ایشان با اعتقاد به قرائت های
مختلف از دین، معتقد است که از یک متن دینی و یا آموزه دینی می توان قرائت های
مختلفی داشت، حال چگونه ایشان معتقد است که نمی توان از امامت، قرائتی متناسب با
خاتمیت داشت؟!
ایشان با اعتقاد به پلورالیسم معتقد است که همه ادیان و مذاهب و همه قرائت ها
از دین، حق و ازحقیقت بهره مندند و همگان در صراط مستقیم هستند. حال چگونه در اینجا
به یک مذهب (شیعه) و یک قرائت از متون شیعی (ناسازگاری امامت و مهدویت با خاتمیت و
دموکراسی) می تازد؟!
ایشان در بحث قبض و بسط، عقیده دارد که هیچ معرفت ثابت و تفسیر پایداری از دین
و آموزه های آن وجود ندارد. همیشه معرفت ها و تفسیر های دینی دستخوش تحول و
تکاملند. به تعبیر دیگر، ایشان به نسبیت در معرفت دینی عقیده دارد حال چگونه به
صورت مطلق و انعطاف ناپذیر از ناسازگاری آموزه امامت و مهدویت با خاتمیت سخن
می گوید؟!
ثانیاً نه بهره مندی از علم لدنی و دانش غیراکتسابی از ویژگی های خاص انبیاست و
نه برخورداری از عصمت و حجیت. قرآن کریم که مورد قبول همه مسلمانان است از کسانی
نام برده است که از غیر راه وحی پیامبرانه ازعلوم لدنی و غیرعادی برخوردار بوده اند
نمونه اش جناب لقمان که قرآن در موردش می فرماید: «ما به لقمان حکمت آموختیم»[۱] و
یا آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان که قرآن در موردش می فرماید: «کسی که دانشی از
کتاب داشت گفت: پیش از آن که چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد»[۲] و یا در
قرآن از کسانی به عنوان «الذین اوتوا العلم» (علم داد گان) یاد شده است که از علوم
غیرعادی برخوردارند. «وَ یَرَی الَّذِینَ أٌوتُوا العِلمَ اَلَّذِی اُنزِلَ ِاَلیکَ
مِن رَبِّکٌَ هُوَ الحَقَّ وَ یَهدِی اِلی صِراطِ العَزِیزِ الحَمِیدِ»[۳] یعنی
کسانی که به ایشان علم داده شده، می دانند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده،
حق است و به راه خداوند عزیز و حمید هدایت می کند. و در جای دیگر از علم
داده شدگانی یاد کرده است که قرآن در سینه آنهاست: « بَل هٌوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی
صُدورِ الَّذِینَ أُُوتُو العِلمَ»[۴] یعنی بلکه این (قرآن) آیات روشنی است که در
سینه دانشوران (علم داده شدگان) جای دارد.
از همه مهمتر در جایی خداوند به پیامبر اکرم(ص) خطاب می فرماید: «آنها که کافر
شدند می گویند: تو پیامبر نیستی! بگو! کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب در نزد
اوست میان من و شما گواه است.»[۵]
در این آیه به صراحت از کسی نام برده شده است که علم کتاب (علم همه کتاب) نزد
اوست و در کنار خداوند به عنوان شاهد صدق پیامبر معرفی شده است و مقام و منزلتش
آن چنان بالاست که خداوند به خاطر وجود چنین شاهدی به پیامبر دلداری می دهد و شهادت
خود و او را برای اثبات حقانیت پیامبر کافی می داند. در روایات شیعه و سنی «من عنده
ام الکتاب» به حضرت علی(ع) تفسیر شده است.
در پاره ای از روایات آمده است وزیر حضرت سلیمان که کارهای شگفت انگیزی می کرد
(از جمله آوردن تخت بلقیس در یک چشم بر هم زدن از سرزمین سبأ به اورشلیم) به تعبیر
قرآن تنها بهره ای از علم کتاب داشت ولی در این آیه از کسی نام برده شده است که همه
علم کتاب نزد اوست.[۶]
باز در قرآن کریم درباره مصاحب حضرت موسی از بهره مندی او از علم لدنی سخن به
میان آورده است: «آتَیناهُ رَحمَهً مِن عِندِنا وَ عَلَّمناهُ مِن لَدُنّا
عِلماً»[۷]
به هر حال نه تنها دلیلی نداریم که علم غیراکتسابی در انحصار انبیاست، بلکه
آیات و روایات فراوانی برخلاف آن دلالت دارد.
برخورداری از عصمت و طهارت باطن و نیز حجیت رفتار و گفتار نیز در انحصار انبیاء
الهی نیست. در قرآن کریم به صراحت آمده است که حضرت مریم، صدّیقه، مطهّره و برگزیده
بوده است با اینکه پیامبر نبود. «و اذ قالَت ِالمَلائِکَهُ یا مَریَم إنَّ الَلهَ
اصطَفاکِ َو طَهَّرَکِ وَ اصطَفاکِ عَلی نِساءِ العالَمینَ»[۸] یعنی هنگامی که
فرشتگان گفتند: ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان، برتری
داده است. در آیه ۷۵ سوره مائده به صراحت به مریم لقب صدیقه داده شده است. قطعاً
کسی که صدیقه و مطهره و برگزیده باشد هم دارای عصمت است و هم گفتار و رفتار او حجت
است.
باز در قرآن کریم خطاب به اهل بیت پیامبر اکرم(ص) آمده است: «إِنَّما یُریدُ
الَلهُ لِیُذهِبَ عَنکُم الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً»[۹] یعنی
قطعاً خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
در این آیه به صراحت اهل بیت پیامبر بهره مند از عصمت و طهارت کامل معرفی شده اند.
در ذیل این آیه از شیعه و سنی روایاتی وارد شده است که مقصود از اهل بیت، حضرت محمد
و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) است. حال جای تعجب است که آقای دکتر سروش
اعتقاد به عصمت اهل بیت پیامبر را از مختصات امامیه می داند.
جالب این است که در نگاه قرآن، نزول فرشته بر شخص و دیدن او و گفتگوی با او از
مختصات انبیاء نیست، چنانچه در آیه بالا (آل عمران/۴۲) از گفتگوی ملائکه با مریم به
صراحت سخن به میان آمده است. و یا در جایی دیگر در مورد حضرت مریم چنین آمده است:
«در این کتاب (آسمانی) مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و در
ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفت و میان خود و آنان حجابی افکند، در این هنگام ما
روح (روح القدس) خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی کامل بر مریم ظاهر
شد. او گفت: من از شر تو، به خدای رحمان پناه می برم اگر پرهیزگاری! گفت: من
فرستاده پروردگار توام، تا پسر پاکیزه ای به تو ببخشم… .»[۱۰] و در سوره هود
گفتگوی زن حضرت ابراهیم (ساره) با فرشتگان بازگو شده است.[۱۱]
در جای دیگر از وحی خدا بر مادر موسی(ع) و دلداری او و اِخبار از حوادث آینده
برای او سخن گفته شده است.[۱۲]
حال آیا می توان شیعیان را به خاطر بهره مندی امامان از علم غیراکتسابی و عصمت
و حجیت کلام، به خاتمیت ستیزی متهم کرد؟! و یا می توان باورمندان این عقیده را شیعه
غالی و یا غلاه دانست؟!
آنچه از مجموع گفته های دکتر سروش استفاده می شود این است که یک چیز بیش از هر
چیز ذهن او را به خود مشغول ساخته است و همان مهمترین چیزی بوده است که باعث این
شده که عقیده به امامت را با خاتمیت ناسازگار بداند و آن این است که امامان شیعه
احکام و آموزه هایی را به شیعیان خود گفته و آموخته اند که در کتاب خدا و سنت
پیامبر، نشانه و اثری از آنها نیست. شیعیان در عین حال معتقدند که این آموزه ها از
روی اجتهاد بر کتاب و سنت هم نبوده است بلکه به تکیه به علوم لدنی و غیراکتسابی
بوده است. برداشت وی از این امر این است که شیعیان برای امامان خود همانند پیامبر،
حق تشریع قائلند و آنها را شارع می دانند نه شارح.
در پاسخ ایشان باید گفت که هر چند شکی در این نیست که از جانب امامان، احکام و
آموزه هایی بیان شده است که در ظاهر کتاب خدا و سنت موجود پیامبر، وجود ندارد اما
این امر به معنای شارع بودن آنها نیست چون اولاً فهم آنها از کتاب خدا تنها در حد و
اندازه فهم ما نیست، آنها به بطون و اسرار و اشارات قرآن آگاهی داشته اند. آنها
همان راسخین در علمند که به تأویل قرآن آگاهند[۱۳] آنها همان مطهرانند که به حقیقت
قرآن در عالم علوی دسترسی دارند.[۱۴]
مگر در روایات نبوی از بطون قرآن سخن به میان نیامده است؟ آیا می توان آگاهان
به بطون و اشارات قرآن را با ناآگاهان برابر دانست؟ و یا دلیلی در دست است که آگاهی
به بطون قرآن از مختصات پیامبر اکرم(ص) است؟ مگر حروف مقطعه قرآن بر اساس آنچه در
روایات آمده است رموزی میان خدا و پیامبر(ص) نیست؟ قطعاً در ورای این حروف، حقایق و
معارف فراوانی نهفته است که برای انسان ها از طرق عادی و متعارف دست یافتنی نیست.
به هر حال شاید دریایی از معارف و اسرار در همین حروف مقطعه و بطون قرآن وجود داشته
باشد، حال چه اشکال دارد که امامان معصوم شیعه نیز از این علوم و معارف نازل شده بر
پیامبر اکرم(ص) آگاه باشند؟ آیا آگاهی به این حقایق و معارف نازل شده بر پیامبر به
معنای بهره مندی از نبوت است؟ قطعاً نه!
ثانیاً همان گونه که از روایات فراوان استفاده می شود پیامبر اکرم(ص) علوم الهی
و وحیانی خویش را از طریق غیرعادی و نامتعارف به قلب امام علی(ع) و او نیز به
فرزندان معصوم خویش و آنها نیز به فرزندان معصوم خود منتقل کرده اند باور این امر
با توجه به اعتقاد ما به ولایت باطنی و معنوی پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم، کاری
است آسان و ممکن. شیعه معتقد است که پیامبر اکرم(ص) به دلیل نداشتن فرصت کافی و نیز
عدم ظرفیت انسان های موجود در عصر او، نتوانست همه آنچه را که خداوند به عنوان دین
در اختیار او نهاده است، به مردم معاصر خویش برساند از این جهت بخش زیادی از دین را
در اختیار حضرت علی(ع) قرار داده و به او تعلیم داده است. محدثین شیعه و سنی روایت
کرده اندکه امام علی(ع) فرمود: «پیامبر(ص) هزار باب علم را بر من آموخت که از هر
باب آن هزار باب دیگر گشوده می شود.» در اصول کافی ابوابی وجود دارد که بر این معنا
دلالت دارد که ائمه وارث علوم پیامبر بلکه همه انبیاء پیشین بوده اند.[۱۵]
نکته ای که در اینجا باید اضافه کرد این است که چگونه آقای دکتر سروش مسأله
امامت و عصمت و علم لدنی و حجیت کلام امامان شیعه را در تضاد با خاتمیت
پیامبراکرم(ص) می داند، در حالی که خود پیامبر اکرم(ص) بارها و بارها بر روی امامت
و عصمت و حجیت اهل بیت تصریح و تأکید کرده است؟ مگر شیعه و سنی حدیث ثقلین و حدیث
سفینه و حدیث غدیر و حدیث منزلت و حدیث حق و حدیث مدینه العلم و… را نقل
نکرده اند؟ آیا می توان در سند و دلالت این احادیث شک و تردید روا داشت؟ آیا حجیت
کلام پیامبراکرم(ص) که آقای دکتر سروش در این بحث شدیداً بر روی آن تأکید دارد،
اقتضای اعتقاد و التزام به این احادیث شریف را ندارد؟
آیا همین امر نشان نمی دهد که تأکید دکتر سروش بر حجیت کلام پیامبر(ص) برای نفی
حجیت از کلام امامان شیعه بوده است؟ و گرنه با توجه به مبانی ایشان- آن گونه که
قبلاً گذشت- به راحتی می توان فهمید که وی اعتقادی به حجیت کلام پیامبر(ص) هم
ندارد.
۱۰. آقای دکتر سروش پرسشی را به این صورت مطرح می کند: «آن سمت و صفت پاسداران علم
پیامبر و مستحفظان شریعت است که شما به پیشوایان شیعه داده اید و امامت را به این
سبب واجب شمرده اید و امام غایب را نیز مستحفظ معاصر خوانده اید و همین را حجت حضور
غائبانه او دانسته اید. در جلالت و شأن آن بزرگواران سخن و نزاعی نیست، اما جستجوگر
تاریخی- تجربی، پسینی، صادقانه می خواهد ببیند که جد و جهد این حافظان چه چیز را
برای شیعیان محفوظ نگه داشته است که غیرشیعیان از آن محروم مانده اند؟»
به دنبال آن می افزاید که اگر در میان شیعیان مفسران و فقیهان و عارفان و
متکلمان ظهور کرده اند در میان اهل سنت نیز ظهور کرده اند. در پایان می گوید: «از
این روست رأی صاحب این قلم که در شرعیات و فقهیات -یعنی همان قشریات و عرضیات که
مطلوب بالعرض شارعند- پیروی از هر یک از فقیهان، خواه شیعی و خواه غیرشیعی، مجاز و
مجزی است.»
بر این مطالب ایرادهایی مطرح است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف- در زیارت جامعه کبیره ضمن القاب و اوصافی که برای امامان ذکر می کند همانند
قاده الامم، اولیاءالنعم، ساسه العباد، ورثهالانبیاء، معادن حکمه الله، حمله کتاب
الله و عیبه علم الله و حفظه سرّ الله و یا آمده است: حفظه لسرّه و خزنه لعلمه و
مستودعاً لحکمته و تراجمه لوحیه.
منظور از حافظان سرّ خدا بودن چیست؟ معنایش چیزی است مشابه معنای معادن حکمه
الله و حمله کتاب الله و خزنه لعلم الله بودن. یعنی خداوند همه حقایق و معارف دین
خود را در اختیار آنها قرار داد. اصل و اساس دین و شریعت و حقایق و معارف الهیه نزد
آنهاست. آنچه نزد آنهاست از تحریف و کاهش و افزایش و دخل و تصرف و زوال و نسیان به
دور است. بنابراین مردم موظفند برای دریافت حقایق اصیل اسلام و معانی درست قرآن و
کشف بطون و اسرار آن و نیز سنّت راستین پیامبر(ص) به آنها رجوع کنند. همان گونه که
معنای «ساسه العباد» و «ارکان البلاد» این است که خداوند آنها را سیاست گزاران و
مدیران جامعه بشری قرار داد، بر مردم است که به جانب آنها روی کنند و مقام و منصب
آنها را به رسمیت بشناسند و از آنها اطاعت کنند.
شیعه معتقد است که از باب لطف و رحمت و حکمت، بر خداوند فرض است که پس از
پیامبر اکرم(ص) حقیقت دین خود را در اختیار کسانی قرار دهد تا مردم در فهم حقیقت
دین دچار گمراهی و سرگردانی نشوند. همان گونه که می گویند بر خدا فرض است که جهت
اداره جامعه اسلامی و اجرای احکام اسلام، کسانی را بگمارد تا زمام امور جامعه را
برعهده بگیرند. اما هیچ گاه معنایش این نیست که به زور و یا با بکارگیری قدرت های
غیبی و معنوی، این مقاصد را تحقق بخشند.
بنابراین برای درک ضرورت امامت و نقش آن نباید سؤال را این گونه مطرح کرد که
ارمغان های امامان برای شیعیان چه بوده است که دیگران از آن محرومند، بلکه باید
این گونه مطرح کرد که اگر مردم، شرایط را برای حضور امامان در صحنه تفسیر و تبیین
دین و سیاست گذاری بر جامعه آماده می کردند، چه برکات و حسناتی شامل بشریت می شد که
امروز از آن محرومند؟
ب- از این گذشته انکار خدمات بزرگ امامان شیعه بی انصافی است. به عنوان نمونه:
تاریخ نشان می دهد که در فرصت کوتاهی که برای برخی از امامان- مانند امام علی، امام
حسن، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) -رخ می داد چه برکات و خدماتی نصیب
مسلمین بلکه بشریت می شده است؟ آیا می توان برکات حضور قریب به پنج سال امام علی(ع)
و چند ماهه امام حسن(ع)- با آن همه مشکلات و جنگ ها و در گیری ها و کارشکنی ها – در
صحنه جامعه و سیاست را نادیده گرفت؟
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 