پاورپوینت کامل فلسفه اسلامی؛ چیستی، روش ها و چالش ها (قسمت دوم;پایانی);در مصاحبه با آیت الله دکتر احمد بهشتی ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فلسفه اسلامی؛ چیستی، روش ها و چالش ها (قسمت دوم;پایانی);در مصاحبه با آیت الله دکتر احمد بهشتی ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه اسلامی؛ چیستی، روش ها و چالش ها (قسمت دوم;پایانی);در مصاحبه با آیت الله دکتر احمد بهشتی ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه اسلامی؛ چیستی، روش ها و چالش ها (قسمت دوم;پایانی);در مصاحبه با آیت الله دکتر احمد بهشتی ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint :
اشاره:
در شماره گذشته قسمت اول مصاحبه «فلسفه اسلامی؛ چیستی، روش ها و چالش ها» با آیت الله دکتر احمد بهشتی از نظر شما خوانندگان محترم گذشت در این شماره قسمت دوم آن تقدیم می گردد.
معارف
به بحث اختلاف فلاسفه و متکلمین اشاره کردید و بیشتر کلام اشعری و معتزلی مورد توجه بوده است. جایگاه کلام شیعی و تلاش مرحوم خواجه و نزدیک کردن فلسفه و کلام به یکدیگر چیست و بعد از ایشان این بحث چگونه ادامه پیدا کرد؟
ما باید کلام را دو قسم کنیم. ۱. کلام جدلی ۲.کلام عقلی. کلام اشعری و معتزلی و به طور کلی کلام اهل سنت کلام جدلی است چون بر اساس حسن و قبح عقلی است و همه مسائل را مخصوصا معتزله می خواهند با حسن و قبح عقلی اثبات کنند می شود کلام جدلی در مشرب اعتزال. اما اشاعره هم کلامشان کلام عقلی نیست، چون اصلا عقل را حجت نمی دانند. بنابراین باید مسائل شان را به وسیله آیات و روایاتی که مطرح می کنند اثبات کنند. درست است که از فرط ناچاری کتاب «مواقف» یا «مقاصد» را نوشته و در بحثهای عقلی وارد شده است، اما ناچار بوده زیرا برای مخالفت و مبارزه با فلاسفه و اهل عقل بوده است و گرنه اصلاً عقل را حجت نمی داند. بنابراین باید عقاید را با آیات و روایات ثابت کند. معتزله هم که عقل را قبول دارند کلامشان جدلی است و عقل را به عنوان این که تشخیص حسن و قبح می دهد قبول دارند. بنابراین باید خیلی از مسائل را از راه حسن و قبح بحث کنند.
خواجه در اینجا گام بسیار مهمی برداشت. ایشان کلام را عقلی کرد. کلام خواجه را باید فلسفی یا عقلی بنامیم برای اینکه ایشان بحث های عقلی و فلسفی را در کلام وارد کرد. خواجه در کلامش هم از حکمت مشّاء استفاده کرده و هم از حکمت اشراق، جاهایی به حکمت اشراق گرایش دارد و جاهایی به مشّاء.
مثلاً وقتی می خواهد خدا را اثبات کند، برهان امکان و وجوب ابن سینا را می آورد. وقتی می خواهد علم واجب را ثابت کند، قضیه علم حضوری اشراقیین را مطرح می کند در عین حال مواظب است که چیزی نگوید که به مذاق متشرعین تلخ و ناگوار باشد. مثلاً ایشان حدوث زمانی عالم را اثبات می کند. همان اشکالی که فخر رازی در شرح اشارات درباره حدوث و قدم مطرح کرده است، و خواجه جواب او را داده است، بعد خودش همان اشکال فخر رازی را مطرح کرده و گفته است که چه اشکالی دارد؟ اگر ما قائل به قدم عالم شویم، چنین می شود و چنان می شود و… ایشان خودش مواظبت کرده است که مذاق متشرعین را هم رعایت کند. لذا بعد هم که می خواهد مسأله قدرت خدا را ثابت کند، این کار را به روش متکلمین انجام می دهد و می گوید: همین که عالم، وجود بعد از عدم دارد یعنی حدوث زمانی دارد همین موجَب بودن خدا را نفی و قدرت او را اثبات می کند. خلاصه این بزرگوار [خواجه] در «تجرید» هم گرایش مشّایی دارد و هم گرایش اشراقی و ظاهراً علاقه اش به اشراق از مشّاء بیشتر است و جاهایی که ممکن است بگویند با شرع مخالفت دارد، همان حرفهای متکلمین را مطرح می کند. ولی به هر حال، خواجه کلام را از شکل جدلی در آورده و آن را عقلی کرده و این روش تا الان ادامه پیدا کرده است شما در عصر ما اگر نگاه کنید، آیا واقعاً می توان فیلسوف و متکلم شیعی را از هم جدا کرد؟ مثلاً بگوییم این معاصرینی که فیلسوف هستند، متکلم نیستند؛ یا متکلم هستند و فیلسوف نیستند. نه خیر! در عین اینکه فیلسوف هستند، متکلم هم هستند و این همان چیزی است که در خود صدرالمتألهین است. صدرالمتألهین را باید بگوییم هم فیلسوف است، چون فلسفی فکر می کند؛ هم متکلم است، چون فلسفه را در خدمت دین قرار داده است، برای دفاع از دین. علامه طباطبایی برای دفاع از دین از فلسفه استفاده می کند. برای رد ماتریالیسم دیالکتیک، همان حکمت متعالیه را به میدان می آورد. بنابراین می شود متکلم؛ چون دفاع از دین می کند. استاد مطهری فیلسوف است، ولی متکلم هم هست. در عالم تشیع خیلی مشکل است که فیلسوف و متکلم را از هم جدا کنیم. حالا ممکن است الآن بعضی باشند که با این فلسفه مخالف باشند. عیبی هم ندارد؛ ولی گاهی به من می گویند، نظر شما راجع به اینهایی که با فلسفه مخالفند چیست؟ می گویم نظر من این است که اینها اگر با تعقل، استدلال و منطق وارد می شوند، خودشان می شوند فیلسوف! اگر با هوچی گری وارد می شوند، اصلاً قابل اعتنا نیستند. اگر کسی واقعاً حرف دارد و با یک منطق صحیحی می خواهد مثلاً صدرالمتألهین را نقد کند، باید از او استقبال کرد و او را تشویق نمود. اخیراً در دانشکده الهیات، یک پایان نامه دکترا دفاع شد که من استاد راهنمای آن بودم دانشجو هم از اساتید خود دانشکده است. ایشان از اول بنا گذاشت بر نقد حکمت متعالیه. ما هم تشویقش کردیم. گفتیم شما واقعاً کار کن؛ ولی شرطش این است که اول نظر حکمت متعالیه را دقیق مثل خودش تبیین کنی بعد که تبیین کردی وارد نقد شوی و نقادی کنی او هم پذیرفت و همین کار را کرد، نقادی هم کرد. من نمی گویم که نقادی های ایشان را قبول دارم یا ندارم. آن بحث دیگری است. ولی انصافاً زحمت کشید. عالی ترین نمره ای که در دانشکده الهیات به رساله های دکتری داده می شد را او گرفت گمان نمی کنم ۲۵/۱۹ کسی گرفته باشد. یعنی داوران همه تأیید کردند. اگر کسی واقعاً اهل نقد باشد ولی نقدش فیلسوفانه باشد این ارزش دارد و باید تشویقش کرد و به این کار وادارش نمود. برای اینکه این باعث رشد فلسفه می شود. اما این که همه اش بیاییم همان حرفهای صدرالمتألهین یا ابن سینا را از نو بیان کنیم حالا یا بیان بهتر یا نارسا این باعث رشد فلسفه نمی شود یعنی فیلسوف نمی پروراند. برای پروردن فیلسوف، باید فکر آزاد باشد، بتواند نقادی کند، اهل نقد باشد. یک وقتی جلسه اساتید حوزه بود مدیر حوزه هم صحبت می کرد نمی دانم چه گفت که یکدفعه فردی بلند شد و شروع کرد به بد و بی راه گفتن به ارسطو و منطق ارسطو. هر چه دلش می خواست گفت. مدیر حوزه هم مانده بود چکار کند و چه جواب دهد. جلسه تمام شد. بعضی ها پیش من آمدند و گفتند نظرت راجع به این حرفها چه بود؟ گفتم حرف دلش را گفت! منتها گفتن حرف دل با هوچی گری که درست نیست. باید حرف حسابی و واقعاً استدلالی بزند. مثلاً بگوید من این مطلب را به این دلیل و این دلیل قبول ندارم. بسیار خوب، حرف خوبی است. یا بگوید من مثلاً این ادلّه اصالت وجود را رسا نمی دانم. من اصالت ماهیتی هستم، ولی با منطق حرف بزند. این ارزش دارد و خیلی خوب است. باید اینها را تشویق کرد. ولی اگر کسی بخواهد هوچی گری کند فایده ندارد. نه برای خودش فایده دارد نه برای جامعه و نه برای علم و فلسفه. این هیچ نتیجه ای ندارد.
درباره فلسفه اسلامی و اسلامی شدن فلسفه توضیحاتی فرمودید نظرتان درباره اسلامی شدن سایر علوم انسانی چیست؟
بحث اسلامی شدن علوم انسانی بحثی مهم، ضروری و حیاتی است؛ هم برای حوزه علمیه و هم برای نظام که در چارچوب اسلام به حیات خودش ادامه بدهد. مخصوصاً در بعضی از حوزه ها، مثل حوزه سیاست. الآن دروسی که در رشته علوم سیاسی در دانشگاهها تدریس می شود، ۱۰۰% غربی است و دانشجوی علوم سیاسی آنگونه که باید و شاید با سیاست اسلامی و اندیشه سیاسی دینی آشنایی پیدا نمی کند. البته ما نباید تنگ نظر باشیم. علما، محصلین و دانشجوها باید با افکار و اندیشه های دیگران آشنا باشند. این جای بحث ندارد. آنهایی که در این رشته کار می کنند، باید با هر فکر و اندیشه ای که در دنیای امروز در حوزه سیاست رواج دارد آشنایی داشته باشند. چنانکه باید با افکار گذشتگان از زمانی که مثلاً در یونان فکر و اندیشه سیاسی به جریان افتاده تا زمان ما آشنا باشند. بعد، در عالم اسلام این که چه شده… مثلاً فارابی بسیارعالی در حوزه اندیشه سیاسی وارد شده است. البته اینها اسلامی هم فکر می کردند اما چه شده که بعد به رکود کشیده و توقف پیدا کرده و اندیشه سیاسی در بین متفکرین و اندیشمندان اسلامی کمرنگ شده است و آن طور که باید و شاید رشد و شفافیت پیدا نکرده است. بسیاری معتقدند که اندیشه سیاسی از فارابی به بعد در بین علمای اسلامی تعطیل شد. چرا اینطور شده است؟ چرا فقهای ما وارد بحث فقه سیاسی اگر نگوییم اصلاً نشده اند باید بگوییم کم وارد شده اند؟ این است که در حوزه اندیشه سیاسی خیلی ضرورت دارد و لازم است که در دانشکده های حقوق، سیاست دینی برای دانشجویان تدریس شود و آنها بشناسند. یا مثلاً تعلیم و تربیت اسلامی. آیا اسلام، تعلیم و تربیت دارد یا نه؟ اسلام فلسفه تعلیم و تربیت دارد یا نه؟ این باید حتماً در رشته علوم تربیتی گنجانده شود و دانشجویانی که علوم تربیتی مخصوصاً فلسفه تعلیم و تربیت می خوانند باید با اندیشه اسلامی و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی آشنایی داشته باشند. باید به آنها تعلیم داده شود تا فکرشان در این زمینه به جریان بیفتد. الآن خوشبختانه دانشگاه علامه طباطبایی در علوم تربیتی دانشیار دارد و آنجا گروه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی تشکیل شده است. در آن دانشگاه برنامه ای برای بومی کردن علوم انسانی وجود دارد. اینها همه ضرورت دارد. مثلاً اسلام اخلاق دارد و دینِ اخلاق است. «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» اخلاق اسلامی را باید معرفی کنیم. فلسفه اخلاق یعنی فلسفه اسلامی اخلاق، فلسفه اخلاق اسلامی یا مثلاً فلسفه دین باید تبیین شود. الآن در غرب به فلسفه دین خیلی توجه می شود. در کشور ما هم در سالهای اخیر به آن توجه شده است اما بیشترین نمودی که در کشور ما دارد همان چیزهایی است که غربی ها می گویند. من وقتی در دانشکده الهیات بودم رشته فلسفه دین را دایر کردم خودم هم مسئولیت آن گروه را بر عهده گرفتم و دانشجویان را زیر نظر داشتم خوب هم بود. زمانی که آیت الله عمید زنجانی رئیس دانشگاه تهران شده بود هشداری هم دادند که فلسفه دین خطرناک است! گفتم نه، ان شاءالله نمی گذاریم خطری داشته باشد. من خودم کتاب فلسفه دین اسلام را نوشتم. پس باید به این مسائل توجه شود.
آیا فلسفه اسلامی می تواند کمکی برای اسلامی کردن سایر علوم باشد؟ اساساً چه رابطه ای بین فلسفه و سایر علوم وجود دارد؟
با توجه به رسالتی که فلسفه نسبت به علوم دارد فلسفه برای علوم به معنای اصل است و وظیفه دارد که اولاً موضوعات علوم را هم تعریف کند و هم اثبات و بعد به تحلیل آن بپردازد. موضوع علوم طبیعی مثل جسم را باید فلسفه اثبات و تعریف کند، موضوع علوم ریاضی مثل کمیت را باید فلسفه هم تعریف کند و هم اثبات، پس علوم به فلسفه نیاز دارند. حال بخش الهیات به معنای عام فلسفه که مقدمه می شود برای بخش الهیات به معنای خاص، مسائلی را بحث می کند که برای همه علوم لازم است. بحث علّیت، بحث تقدّم و تأخر، بحث قوه و فعل، اینها را «امور عامّه» می گویند. چون عمومیت دارد و به درد همه علوم می خورد. پس فلسفه وقتی اسلامی باشد، به اسلامی بودن علوم کمک می کند.
درباره رابطه فلسفه با علوم انسانی آیا می توان گفت در اینجا یک رابطه وثیق تری وجود دارد؟ با توجه به تأکیدات اخیر مقام معظم رهبری بر اسلامی کردن علوم انسانی، فلسفه اسلامی چه نقشی می تواند داشته باشد؟
شکی نیست! وقتی ما انسان را به لحاظ دیدگاه فلسفه اسلامی، نه یک موجود مادّی صرف، و نه مَلَک که مجرّد باشد، بلکه موجودی مرکب از بدن و نفس تعریف کنیم و برای این انسان، از دیدگاه فلسفی خودمان کرامتی قائل شویم، یعنی انسان شناسی فلسفی ما برای انسان ارزش و کرامت قائل است، به استعدادها و قابلیتهای انسان توجّه می کند و این انسان را در میدانی قرار می دهد که قابل رشد و پیشرفت است، بنابراین وقتی ما به انسان اینگونه نگاه می کنیم، در علوم انسانی نمی توانیم از ارزش انسان بکاهیم و یک انسانِ اقتصادی صرف، یا یک انسان مادّی صرف، یا یک انسان خاکی صرف، یا یک انسان دنیوی و دنیا زده صرف ببینیم بلکه باید به همه ابعاد این انسان توجه کنیم و این همان ابعادی است که فلسفه اسلامی بیان کرده و از کتاب و سنت الهام گرفته است؛ چون کتاب و سنت انسان را اینگونه مطرح کرده است. یک موجودی که می تواند برترین باشد، به لحاظ توجه به جنبه های کرامات خودش؛ یا می تواند پست ترین باشد، به لحاظ اینکه آن جنبه ها را مغفول قرار دهد.
جایگاه فلسفه اسلامی در زمان حاضر، به خصوص پس از انقلاب، با تلاشهایی که علامه طباطبایی و استاد مطهری در این زمینه داشتند را چگونه ارزیابی می کنید و این وضعیت فعلاً در حوزه و دانشگاه چگونه است؟
شانس فلسفه اسلامی بلند بود که رهبر کبیر انقلاب فردی بود که تنها فقیه نبود، بلکه فیلسوف هم بود، عارف هم بود. یعنی همه این جنبه ها در حدّ اعلی در وجود ایشان جمع بود و این یک شانسی بود برای فلسفه اسلامی که چنین شخصیت جامع و همه جانبه نگری در رأس انقلاب قرار گرفت. من هنوز یادم هست آن زمان که عکس امام قاچاق بود، در یکی از مساجد آبادان عکس امام را زده بودند و آن روحانی مبَرّز شهر، این جرأت را داشت، ولی خیلی نظر مساعدی نسبت به امام نداشت و می گفت که اهل فلسفه است! درست است، امام اهل فلسفه بود، اما یک فقیه برجسته و مبرّز هم بود، اهل عرفان هم بود. یعنی امام، جامع بود و این، شانسِ فلسفه بود که اینچنین شد. و گرنه اگر غیر از این بود، معلوم نبود که فلسفه ضربه نخورد. بعد هم که خوشبختانه جانشین ایشان رهبر معظم انقلاب، هم نظرشان با فلسفه خیلی مساعد است و قدمهای خوبی هم برای فلسفه برداشته اند. مثلاً بنیاد صدرا تحت اشراف ایشان به وجود آمده است. یا در همدان، بنیاد ابن سینا به وجود آمده است. همچنین در حوزه، در مرکز تخصصی کلام بود که آنجا فلسفه هم خوب تدریس می شد، الآن انجمن حکمت و تخصّصی فلسفه به وجود آمده است. اینها نشان از عنایتی است که مقام معظم رهبری به فلسفه دارند و باید بگوییم که این شانس فلسفه بوده است که بعد از انقلاب، بیشتر به آن توجه شد. یعنی هم از نظر سیاسی و هم از نظر فرهنگی به آن توجه شد. به هر حال فلسفه در دنیای امروز مورد نیاز است. کسی که می تواند در برابر آنهایی که شبهه تراشی می کنند، حرف بزند، کسی است که اهل فلسفه و تعقّل و اهل نظر باشد. اینها می توانند مدافع اسلام باشند و می توانند در برابر تهاجمات فرهنگی غرب که به زبانِ فلسفه و کلام هم انجام می گیرد، بایستند. بنابراین باید به فلسفه توجه شود که شده است. منتها وصیت ابن سینا در آخر اشارات را هم نباید فراموش کرد که توصیه می کند باید فلسفه را به کسی آموخت که دو چیز داشته باشد: یکی استعداد درخشان و یکی هم تقوا. اگر نباشد، ممکن است نتیجه معکوس بدهد. می گوید اینها را باید کاملاً توجه کنید و شاگردتان را بیازمایید. حالا چطور ابن سینا، بهمنیار را پذیرفت؟! بهمنیار زرتشتی بود و معلوم هم نیست که مسلمان شده باشد، ولی به هر حال به او اطمینان داشت. چون مرحوم استاد مطهری در مقدمه التحصیل که زیر نظر ایشان تصحیح و چاپ شده می نویسد معلوم نیست که بهمنیار مسلمان شده باشد. ولی ابن سینا او را پذیرفت و پرورش داد. می گوید بهمنیار بچه بود، به نانوایی آمد و گفت یک حبه آتش به من بدهید. می خواست آتش به خانه ببرد. نانوا به او گفت بچه جان! چکار کنم؟ باید چیزی بیاوری که بتوانی آتش را ببری. فوراً مقداری خاک برداشت و ریخت کف دستش و گفت بگذار اینجا. ابن سینا دید که این باهوش است. او را زیر نظر گرفت و تربیت کرد و شد یک فیلسوف. بهمنیار هرچند مسلمان نشد ولی به فلسفه اسلامی کمک کرده است. فلسفه اش، فلسفه اسلامی است، مثل ابن میمون و ابن کمونه و… که یهودی بودند. حتی ابوالبرکات بغدادی یهودی بوده که ظاهراً مسلمان شده گرچه معلوم نیست که واقعاً مسلمان شده باشد. اینها هم به فلسفه اسلامی خدمت کرده اند و با یک اعتقادی به طرف فلسفه اسلامی می آمدند ولو اینکه مذهب و دین اسلام را هم قبول نداشتند.
ارزیابی کلی شما از دروس معارف اسلامی دانشگاه ها چیست؟ چه اهدافی از این دروس مد نظر بوده و آیا پس از گذشت چندین سال، به این اهداف رسیده ایم؟
بعد از بازگشایی دانشگاه ها، دروس معارف اسلامی هم آغاز شد و من از اولین استادان آن درس ها هستم. اولین کتابی که به عنوان متن درسی معارف اسلامی ۱و ۲ نوشته شده بود که در حقیقت مجموعه مقالاتی درباره عقاید اسلامی بود، آن کتاب را دو، سه ترم در بعضی از دانشگاه ها مثل دانشکده اقتصاد دانشگاه ته
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 