پاورپوینت کامل اخبار حکمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اخبار حکمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اخبار حکمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اخبار حکمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
قرآن و اهل بیت(ع)، شاخص برخورد با فلسفه
آیت الله مصباح یزدی، در دیدار با اعضای مجمع حکمت اسلامی، با بیان این که از دیرباز مسئله فلسفه در عالم اسلام و تشیع مسئله ای کمابیش جنجالی بوده است، اظهار داشت: در مقام بررسی جایگاه فلسفه، سؤالاتی مطرح است که چرا فلسفه چنین ویژگی پیدا کرده و باید آسیب شناسی شود که چه عاملی موجب چنین سؤء تفاهمی شده و چه کار باید انجام داد، که فلسفه جایگاه اصلی خود را پیدا کند؟
ایشان سؤال دیگر در این باب را این گونه مطرح کرد که نقش فلسفه در تکامل انسان و شناخت و پیمودن راه حق، چه اندازه است و پرداختن به آن چه مقدار ضرورت دارد؟ موضوع دیگری که باید مورد بررسی قرار گیرد این است که ارتباط میان فلسفه و علوم انسانی چیست و فلسفه تا چه اندازه می تواند در اسلامی سازی علوم انسانی نقش ایفا کند؟ اینها مسائلی است که باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد و پاسخ مناسبی به آن داده شود؛ و لازم است پژوهشی عالمانه، محققانه و غیرمتعصبانه در خصوص آنها صورت گیرد تا فلسفه بتواند نقش خود را در دفاع از معارف اسلامی، رفع شبهات و طراحی علوم انسانی اسلامی ایفا کند.
علامه مصباح یزدی ادامه داد: فلسفه اسلامی با گرایشات مختلف و زحماتی که بزرگان کشیده اند، این پتانسیل را دارد که به همه این سؤالات پاسخ دهد به شرطی که فرآوری شود.
آیت الله مصباح یزدی برای رهایی از برخی تعصبات نابجا در مورد فلسفه، به آیات قرآن و سنت اهل بیت(ع) اشاره کرد و خاطرنشان ساخت: قرآن کریم علاوه بر آیات فقهی، آیات بسیار دیگری دارد که به شکلی در حیطه فلسفه است؛ همان طور که تمام حوزه های علمیه ما بر پایه همین آیات فقهی شکل گرفته، باید به آیات فلسفی نیز بی تعصب نگاه کرد و بنیان فکری و اعتقادی را بر اساس این اصول عقلی بنا نمود. در سیره اهل بیت(ع) نیز بسیار دیده می شود، که با استفاده از دلیل و برهان عقلی، به سؤالات پاسخ می دادند و فارغ از تعبدیات، در مناظرات شرکت می کردند و با دلیل و منطق در برابر مخالفان رفتار می کردند.
وی تأکید کرد: بهترین الگو، برای بهره مندی از فلسفه را قرآن و اهل بیت(ع)، به ما معرفی کرده اند و برخورد متعصبانه با فلسفه به دور از فرهنگ قرآن و سیره اهل بیت(ع) است؛ از سوی دیگر نباید به فلسفه به گونه ای نگاه کرد که گویا ثمراتش وحی مُنزل است و قابل خدشه نیست؛ بلکه باید با نگرشی منطقی با فلسفه برخورد کنیم.
آیت الله مصباح یزدی یادآور شد: اگر تلاش های علامه طباطبایی(ره) و شهید مطهری نبود، فلسفه در همان جایگاه ابتدایی خود باقی می ماند و نمی توانست نقش خود را در فرهنگ اسلامی ایفا کند؛ و از طرف دیگر نیز در مقام پاسخ گویی به شبهاتی که از داخل و خارج وارد می شود، حرفی برای گفتن نداشت. منبع/پایگاه اطلاع رسانی آثار آیت الله مصباح یزدی
از صبغه فلسفی انقلاب غافل نشویم
دکتر عماد افروغ در گفت وگویی درباره علل مخالفت با فلسفه اظهار داشت: مخالفت هایی که به طور عمده با فلسفه و به طور خاص با فلسفه صدرایی می شود، ناشی از جهل است. به نظر نمی رسد که مخالفان فلسفه جایگاه فلسفه را به خوبی بشناسند، بعد مخالفت کنند. متاسفانه مخالفان فلسفه نه روش و مسائل فلسفی را می شناسند و نه جایگاه فلسفه را درک کرده اند.
نویسنده کتاب «درآمدی بر رابطه اخلاق و سیاست» ادامه داد: زمانی که صحبت از جایگاه فلسفه سیاسی می شود در واقع می خواهیم تبیین صحیح و جوهری از پدیده انقلاب اسلامی داشته باشیم و نباید حادثه بزرگی به مثابه انقلاب اسلامی را به حادثه سیاسی و پدیده انضمامی صرف تقلیل داد. نباید از صبغه فلسفی و اندیشه ای انقلاب اسلامی غافل شد. این صبغه را ما به طور متقن و مستدل در نگرش صدرایی می بینیم.
دکتر افروغ افزود: باید افرادی که باور دارند نگاه امام خمینی(ره) در خصوص تلفیق دین و سیاست، اخلاق و سیاست، پیوند فرد و جامعه، دنیا و آخرت، حکمت نظری و عملی، رابطه نفس و بدن، معرفت و تفکر، معرفت و ایمان، فلسفی نیست، توضیح دهند چگونه حضرت امام(ره) به تبیین این مفاهیم پرداخت؟ با کدام آموزه غیر فلسفی می شود این پیوند ها را توجیه کرد؟! به خوبی این مفاهیم در کل گرایی توحیدی و ناثنویت گرایی ملاصدرا قابل ردیابی است. اگر ما قرار است یک نگاه مجموعه ای و منظومه ای به عالم داشته باشیم و عالم را یکپارچه ببینم، با کدام روش شناسی می توان به این معنا رسید؟! حیف نیست که ما حکمت متعالیه را که شاهکار عظیم ملاصدرای بزرگ است، نادیده بگیریم؟ امام با بسط این تفکر بزرگ توانست دست به انقلاب اسلامی بزند. ناشی گری است اگر بدون فهم این عمق، مواضع هیجانی و احساسی و اخباری و اشعری گرایانه داشته باشیم.
افروغ افزود: نباید پیرایه هایی به اسلام ببندیم که خود امام سخت با آن مخالف بودند. امام می گویند یکی از اهداف انقلاب اسلامی مقابله با همین تفاسیر غلطی بوده که به نام اسلام رخنه کرده بود؛ شاهد من منشور روحانیت حضرت امام است، امام با چه لحنی با متحجران و مخالفان فلسفه و عرفان یاد می کند؟ امام خمینی(ره) از متحجران چنان خون دلی خورد که از جای دیگر و مکان دیگر نخورده است و این خون دل متاسفانه شامل تحجری بود که در حوزه های ما رخنه کرده بود؛ این عبارت های خود حضرت امام است. اگر قصد دارید با فلسفه و عرفان مستتر در انقلاب اسلامی برخورد های مبنایی و اندیشه ای داشته باشید، این کار را بکنید! چرا به نام اسلام و امام این برخورد های مبنایی را انجام می دهید؟! امام برای تفکر و تعقل جایگاه در خوری قائل بود.
دکتر افروغ ادامه داد: نکته دوم این است که اگر جمهوری اسلامی خواستار تحول جدی در زمینه های گوناگون فرهنگ، اقتصاد و سیاست در قالب نظم تئوریک است و خواهان برنامه ریزی است، باید از سطح زیرین شروع کند که سطح هستی شناسی است. برای تحول جدی در همه ابعاد نخست باید عینک خود را برداریم تا جهان را به گونه ای دیگر ببینیم. آن عینک را چه علمی غیر از فلسفه که متولی هستی شناسی است در اختیار انسان و جامعه می گذارد؟! غیر از فلسفه چه علمی دل مشغول وجودشناسی است؟! تحول در حوزه علوم انسانی از فلسفه آغاز می شود. من به عزیزانی که نسبت به فلسفه بی مهری می کنند توصیه می کنم قابلیت فلسفی و عرفانی ما را بشناسند بعد مخالفت کنند! باید عینک خود را عوض کنند؛ عینک هیجانی و احساسی بدون توجه به الزامات کلام را بردارند. این عزیزان عینک های غربی به چشم زده اند. ظاهراً شعار ضد غربی می دهند اما عینک های خاص ضد فلسفه و متحجرانه و تاریخ گرایانه غرب را به چشم زده اند؛ اما دم از مبارزه با غرب می زنند. این از عجایب روزگار است! من به نیت آنان کار ندارم، به بینش آنان کار دارم.
نویسنده کتاب « محتواگرایی و تولید علم» ادامه داد: انقلاب اسلامی پدیده نوظهوری است، بنابراین تبیین ویژه می طلبد. اگر این معنا را فهم کنیم آنگاه باید از زیرین ترین لایه شروع کنیم، زیرین ترین لایه، لایه فلسفی است. با هستی شناسی متناظر با انقلاب اسلامی نهایتاً به فقه سیاسی متناظر به این حادثه در جمهوری اسلامی می رسیم.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: ملاصدرا قابلیت زیادی به ما می دهد، برای اینکه تفکر او یک هستی شناسی یکپارچه و هماهنگ است. این معرفت شناسی هماهنگ و طولی موجب می شود از لحاظ هستی شناسی و معرفت شناسی، مجمع الجزایری به عالم ننگریم. منبع/فارس
مهندسی گام به گام با پوپر!
دکتر سروش دباغ، فرزند حسین دباغ معروف به دکتر عبدالکریم سروش، در گفتگویی با هفته نامه پنجره درباره پوپر در ایران، به نکات جالبی اشاره کرد؛ که گزیده اظهارات وی در آن گفتگو، چنین است:
• چنانکه شنیدهام رییسجمهور دولت اصلاحات توصیه کرده بود که اعضای کابینه کتاب «درس این قرن» کارل پوپر را بخوانند. از اینجا میتوان تأثیر این ایدهها را در مدیریت کلان کشور هم دید. بهنظر من البته بخت یار آقای خاتمی نبود و متأسفانه این ایدههای رهگشا و کارآمد نظیر مهندسی گام به گام و عقلانیت انتقادی نهادینه نشد و راه نیکویی که ایشان در پیش گرفته بود، از جایی متوقف شد و ادامه پیدا نکرد!
• مطرح شدن پوپر در ایران بیشتر به سبب ورود «رشته فلسفه علم» در اوایل انقلاب اسلامی بود. البته قبل از انقلاب نامی از پوپر در کتابها بود؛ مثلا مرحوم زرین کوب و مرحوم بزرگمهر در آثار تألیفی و ترجمهای خویش به پوپر اشاره کرده بودند، اما مطرح شدن پوپر در ابعاد وسیع برمیگردد به سالهای اول انقلاب و انتشار کتابهایی چون «علم چیست؟ فلسفه چیست؟» از دکتر عبدالکریم سروش و همچنین بحثهایی که ایشان درباره فلسفه علم در دپارتمانهای فلسفه مطرح کرد.
• دو گونه مواجهه با پوپر در اوایل انقلاب اسلامی رخ داد؛ یکی بهخاطر نقد او از مارکسیسم است که ابتدا در کتاب «نقدی و درآمدی بر تضاد دیالکتیکی» عبدالکریم سروش مطرح شد. در واقع برای نقد اندیشههای چپ از ایدههای او استفاده شد که سبب گردید اندیشه پوپر برد زیادی پیدا کند و طنین انداز شود. این اقبال بهخاطر استفاده از اندیشههای لیبرالی بود برای نقد سنت چپ که در جای خود و در فضای انقلابی آن زمان مؤثر بود و توانمند؛ خصوصاً برای مخاطب ایرانی متضمن ایدههای نو بود. این کتاب ابزارهای نظری لازم را به کسانی میداد که تعلق خاطری به گفتمان چپ نداشتند و نمیتوانستند خود را در مقابل رقیب تجهیز کنند. این اولین نوع مواجهه با پوپر بود که در سالهای منتهی به انقلاب و سالهای اول انقلاب روی داد.
• مواجههای که با پوپر صورت گرفت بیشتر سیاسی بود نه فلسفی؛ یعنی مدافعان ایده ولایت فقیه پس از انقلاب تصورشان این بود که یکی از کسانی که اندیشههای لیبرالی دارد و باید نقد شود، پوپر است. در ابتدا دکتر فردید در این باب پیشگام بود و بعد از او هم دکتر داوری و دیگران وارد شدند و نقدهای تندی را متوجه پوپر کردند، اما نقدها بیشتر جنبه سیاسی داشت، تا اینکه جنبه فلسفی داشته باشد. منبع/خبرآنلاین
چرا با پوپر مخالفم؟!
دکتر داوری شهیرترین منتقد فلسفه پوپر و فهم فلسفی پوزیتیویستی در ایران است و جدال فکری اش با شارحان فلسفه پوپر در ایران از یاد نرفته است. جدالی که عمده ترین وجه آن معطوف به ایده های دکتر عبدالکریم سروش بود. حال او پس از سال ها در روایتی خواندنی، چرایی این مواجهه را بیان می کند. وی می نویسد: در سالهای اخیر دو نکته در مورد پوپر نوشتهام؛ یکی اینکه او در بحث فیلسوفان، اقوال و آراء آنان را تحریف میکند و دیگر اینکه قائل به ربط نیست. بهنظر او دو نفر نظرشان هرچه باشد و به هر مبدأ و مبنایی بستگی داشته باشند، بیخبر از مبانی و بدون توجه به آن میتوانند با هم بحث کنند. ظاهر این مطلب بسیار موجه است؛ زیرا بر طبق آن همه کس میتواند بیقید و شرط رأی خود را اظهار کند و چه خوب است که اظهار رأی و نظر هیچ قید و شرطی نداشته باشد، اما توجه کنیم که اظهار رأی و آزادی بیان غیر از ورود در یک بحث نظری اعم از علمی و فلسفی است؛ یعنی اگر این مطلب در امور هر روزی وجهی دارد، در فلسفه بیوجه و بیمعنا است؛ زیرا تصور اینکه هرکس میتواند فیالمثل با ترکیب اتحادی صورت و ماده موافقت یا مخالفت کند و در مباحث عاقل و معقول و عالم و معلوم و جوهر و عرض و علت و زمان و مکان وارد شود، قدری مضحک مینماید.
من با پوپر مخالفت کردهام، اما قصد بیاحترامی نداشتهام البته در جاهایی در مورد پوپر حکمهایی کردهام که اگر آن حکمها موجب آزردگی دوستداران پوپر شده باشد باید به آنها بگویم که تلقی ایدئولوژیک از فلسفه را خسرانی برای تفکر میدانستهام. درست بگویم با پوپر مخالفت نکردهام، بلکه گفتهام تعلیمات او را نباید راهنمای فکر و عمل خود قرار دهیم. من نگفتهام آثار پوپر را نخوانیم؛ تمام اقوال او را هم سست و نامقبول ندانستهام، بلکه گفتهام اقوال پوپر و حتی هیچ فیلسوف بزرگی نمیتواند ملاک فکر و عمل مردم روی زمین قرار گیرد و در زمره اصول اعتقادی غیرقابل چون و چرا درآید. با این نگرانی است که نوشتهام پوپر فیلسوف بزرگی نیست و چیزی برای آینده نگفته است و ندارد که بگوید. گفتهام که او از موضع سیاسی با فلاسفه برخورد میکند و حکم فلسفه و آراء همگانی را یکی میداند و….
اتفاقاً یکی از اعتراضهایم به پوپر این است که چرا در مقام سخن گفتن از فیلسوفان و متفکران، زبان تحقیر و توهین و بیاحترامی میگشاید؟! اگر به فیلسوف نباید بیاحترامی کرد، افلاطون و ارسطو و هگل در صف مقدم فیلسوفانند و کسی که از احترام به تفکر و متفکر دم میزند و به اینها بیاحترامی میکند، یا به ناسازگاریهای سخن خود توجه ندارد یا فلسفه را ابزار رسیدن به مقاصد غیرفلسفی کرده است؛ اما بنا را بر این میگذاریم که پوپر متوجه نیست که عیب خود را به دیگران نسبت میدهد….
پوپری که در مورد او حکم کردهام، پوپر استاد فلسفه علم نیست، بلکه پوپری است که سخن فیلسوفان را تحریف کرده و به آنان ناسزا گفته و در باب شرایط بحث و نظریه اجتماعی توطئه سخنانی گفته است که اگر وجهی هم داشته باشد، مطلب با سهلانگاری و بیتوجهی به جوانب قضیه بیان شده است؛ چنانکه اگر نظری که در این مورد اظهار شده است حکم دستورالعمل فکر و عمل و سیاست پیدا کند، دیگر با نظر فلسفی سروکار نداریم. پوپر با این دستورالعملها در ایران شهرت پیدا کرد. دهها نفر در اروپا و آمریکا و جاهای دیگر به تحقیق در مسائل فلسفه مشغولند که از حیث مرتبه و مقام علمی با پوپر برابرند یا در تفکر به مراتب از او پیش هستند، اما در زمان ما کمتر ذکری از آنان میشود و چندان شهرتی ندارند و آرائشان کمتر مورد بحث و چون و چرا و مخالفت و موافقت قرار گرفته است. پس اول باید دید که چرا پوپر در ایران تا این اندازه مشهور شده است؟!
… پوپر با شعار دفاع از آزادی به ایران آمد، اما در حقیقت در صدد یافتن مخالفان وهمی و حقیقی آزادی و معارضه با آنان بود و کمتر کاری به اصل آزادی داشت. من نمیگفتم آزادی بد است (و چگونه چنین سخنی میتوانستم و میتوانم گفت؟!) بلکه میگفتم چرا کسانی که این همه دم از آزادی میزنند، باید مدام در کار نفی و رد باشند و به مخالف خود مجال سخن گفتن ندهند؟! منبع/فارس
عدم هماهنگی در آموزش و پژوهش فلسفه
دکتر محمد سعیدی مهر، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس که در همایش بررسی وضعیت فلسفه در ایران معاصر، در موضوع آسیب شناسی پژوهش فلسفی در کشور به ایراد سخن پرداخت، با اشاره به امکان دو نوع نگاه به فلسفه، گفت: از منظری که در سنت ما و در میان فیلسوفان ما وجود داشته است، فلسفه صرفاً یک رشته علمی، مانند ریاضیات و علوم تجربی نیست؛ بلکه فلسفه واجد مقامی بوده که با مفهوم قرآنی «حکمت» از آن یاد می شده و آن را وادی سیر و سلوک عقلی می دانسته اند که هم در مقدمه و هم در نتایجش با موازین و ویژگی های روحی و شخصیتی خاصی همراه است.
وی با مقبول دانستن این نوع نگاه، در خصوص رویکرد دیگر به فلسفه، عنوان کرد: اگر بخواهیم دیسیپلین فلسفی را آن گونه که یک تعریف متفق علیه بین المللی در مورد آن وجود دارد، در نظر آوریم، در این جا باید به فلسفه به عنوان یک رشته دانشگاهی نگاه کرد که با وجود ویژگی های آن، در مجموع، رشته ای است که در دانشگاه های ما تدریس و تعلیم داده می شود و باید به ارزیابی وضعیت آن پرداخت. یکی از نقائص قابل تأمل، میزان و نسبت دروس و زمانی است که برای آموزش و پژوهش وجود دارد. همچنین در نظام آموزشی فلسفه ما، از آموزش استفاده درستی برای پژوهش نمی شود و در ارائه درس ها تناسب با پژوهش دیده نشده است.
وی با اشاره به «مقاله»، «پایان نامه» و «کتاب» به عنوان سه گونه اصلی خروجی پژوهشی، گفت: اگر وضعیت پژوهش در فلسفه را براساس این خروجی ها ارزیابی کنیم، می بینیم که یک مشکل عمومی ما در پژوهش، مشکل روش تحقیق است. ما روش تحقیق مناسب و قابل دفاعی برای تحقیقاتمان نداریم در حالی که شما بدون روش تحقیق، مانند فردی هستید که در تاریکی، بدون هیچ وسیله نورافشانی در حال قدم برداشتن است. ما می بینیم محققانی که به لحاظ وقت و تلاشی که می کنند، انصافاً کار زیادی انجام می دهند، اما به دلیل این که بر روش کار مسلط نیستند، بسیاری از تحقیقاتشان به جایی نمی رسد. یکی از مشکلات ما در این زمینه آن است که اساتید فن در حوزه فلسفه، اتفاق نظری در مورد این که روش تحقیق در فلسفه چیست؟ ندارند و روش تحقیق موجود نیز، که در واقع روش تحقیق در علوم اجتماعی است، به هیچ کار یک محقق فلسفه نمی آید!
وی ادامه داد: خروجی مقالات ما در حوزه فلسفه بسیار کم است و اصلاً نسبت میان تعداد اساتید و دانشجویان فلسفه و تعداد مقالات نسبت قابل قبولی نیست؛ که بخشی از آن به این امر برمی گردد که ما برای دانشجویان و محققان آموزش مقاله نویسی نداریم.
سعیدی مهر همچنین با اشاره به اندک بودن خروجی های بین المللی پژوهشگران و اساتید فلسفه در کشور، عنوان کرد: ما در بعد خارجی بسیار ضعیف عمل کرده ایم و خروجی های بین المللی ما اصلاً مناسب نیستند. در واقع ظهور و بروز خارجی ما چیزی در حد صفر است و به همین خاطر بسیاری از پژوهشگران فلسفه و اندیشمندان غربی همچنان بر این تصورند که فلسفه اسلامی پس از ابن سینا و سهروردی به پایان رسیده است و با اساتید بزرگ داخلی ما آشنا نیستند. منبع/پایگاه خبری حکمت و فلسفه
فلسفه به هیچ دردی نمی خورد!
دکتر کریم مجتهدی استاد فلسفه دانشگاه تهران در همایش وضعیت فلسفه در ایران معاصر، با اشاره به اینکه مردم حق دارند که بپرسند «فلسفه به چه دردی می خورد؟!» گفت: باید توجه داشت که فلسفه به هیچ دردی نمی خورد؛ ولی تعیین درد و مسأله با فلسفه است. این تشخیص درد است که آینده را می سازد.
وی در نشست روز دوم این همایش به بررسی فلسفه غرب و آموزش آن در ایران پرداخت و گفت: فلسفه متوسل به عبارت می شود تا مباحث خود را بیان کند. فلسفه «آتی» است و کتاب هم «آن» فلسفه امکانات آتی بشر را فراهم می آورد. فلسفه الزاماً حرکت از شناخت ها به ناشناخت ها نیست؛ فلسفه حرکت از ناشناخت هاست.
وی تصریح کرد: قومی که به تفکر اهمیت نمی دهد، آینده ای نخواهد داشت؛ آینده در مواردی که امکانات بعدی را احتمالاً بتوان تعیین کرد. این احتمال از طریق شناخت امکانات موجود میسر است.
این استاد فلسفه یادآور شد: بخش دوم دستور اول روش دکارت از بخش اول آن برای من مهم تر است که می گوید «تصورات واضح را قبول نکنید» و بلافاصله می گوید «از شتاب زدگی بپرهیزید». دکارت در واقع می گوید که حق را جستجو کن و از سبب ذهن بپرهیز. دکارت این نکته ها را در مورد روش علمی می گوید. باید توجه داشت که همه علوم از فرضیات و ذهنیات شروع می شود.
وی افزود: یکی از مشخصات فلسفه در عصر جدید که در ایران مورد فراموشی قرار گرفته این است که نمی دانیم فلسفه و علوم جدید به یکدیگر نزدیک تر شده اند. نزدیکی علوم جدید و روش های فلسفی یکی از ممیزات عصر جدید است. اگر عقربه ذهن متکلم قرون وسطی بین وحی و عقل باشد، عقربه ذهنی فیلسوف عصر جدید میان علوم جدید و کلام سنتی است. فیلسوفان بزرگ مثل لایب نیتس نوعی تعادل میان این دو برقرار کرده اند. این فیلسوفان می فهمند که اگر این تعادل درست ایجاد نشود به فرهنگ بشری صدمه می خورد. منبع/مهر
«شاخصه های عرفان ناب شیعی»
کتاب «شاخصه های عرفان ناب شیعی»، نوشته دکتر محمد فنایی اشکوری، توسط بوستان کتاب قم، چاپ و روانه بازار کتاب شد.
«شاخصه های عرفان ناب شیعی» عنوان مجموعه مباحثی است که دکتر فنایی اشکوری طی هشت جلسه در مجمع عالی حکمت اسلامی برای جمعی از دانش پژوهان فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم ارائه کرده و به پرسش های شرکت کنندگان پاسخ گفته است. غرض از این درس ها ارائه یک دوره منظم از مباحث عرفان اسلامی به سبک سنتی نبوده، بلکه چنانکه از عنوان پیداست، مقصود اصلی بیان شاخصه ها و ضابطه هایی است که بتوان به کمک آنها عرفان اصیل اسلامی و شیعی را از دیگر نظام های عرفانی و مدعیان عرفان متمایز کرد و حتی المقدور از انحرافات و کج اندیشی ها در این حوزه پیشگیری کرد.
جلسه اول مشتمل بر مباحث مقدماتی است که در آن به اختصار چیستی عرفان، تجربه عرفانی، ابعاد معرفتی و سلوکی عرفان، تمایز بین حقیقت عرفان و علوم عرفانی، همراهی علم و عمل در عرفان، و انواع مکتب های عرفانی مورد بحث واقع شده است. در جلسه دوم از آراء مختلف در نسبت بین عرفان و دین بحث می شود؛ چرا که یکی از نقاط لغزش و انحراف در مباحث عرفانی روشن نبودن نسبت عرفان و دین است. جلسه سوم به نسبت عقل و عرفان می پردازد که عدم تنقیح آن یکی دیگر از لغزشگاه ها در مواجهه موافقان و مخالفان عرفان با آن است. در جلسه چهارم از هستی شناسی عرفانی که محور مباحث عرفان نظری است بحث می شود. جلسه پنجم به کلیاتی از مباحث عرفان عملی اختصاص دارد. در این بحث تأکید می شود که عرفان عملی در تفکر عرفانی شیعی چیزی ورای سلوک در چارچوب شریعت نیست؛ منتها تفاوت عارف و غیرعارف در این است که عارف می کوشد حتی المقدور به باطن و سرّ احکام راه یابد. در سه جلسه پایانی شاخصه های عرفان ناب شیعی فهرست وار بیان می شود.
خواننده این اثر با جدید ترین تقریر از عرفان اسلامی و شیعی همراه با نقد اجمالی گرایش های عرفانی معاصر آشنا می شود.
خدا و مساله شرّّ از دیدگاه مطهری و پلانتینگا
کتاب تطبیقی «خدا و مساله شرّ (عدل الهی) از دیدگاه استاد مطهری و آلوین پلانتینگا» که به زبان انگلیسی به قلم دکتر علی اصغر زَکَوی عضو هیات علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی مازندران، تالیف شد، توسط انتشارات Lambert Acadamic Publishing در آلمان در سال ۲۰۱۲م به زیور طبع آراسته گردید. این کتاب نتیجه فرصت مطالعاتی مؤلف در دانشگاه ukm کوالالامپور مالزی است که به مدت شش ماه از سال ۱۳۹۰ش، با همکاری (ده درصدی) دکتر احمد سوناواری لانگ استاد فلسفه آن دانشگاه، به انجام رسید. نویسنده در معرفی این اثر، در پشت جلد کتاب، چنین [ترجمه] می نویسد: «… آلوین پلانتینگا کوشید تا ثابت کند که بر خلاف ادعای جان مکی، هیچ گونه تناقضی میان وجود خدا و پدیده شر وجود ندارد. وی سه تناقض را به لحاظ منطقی از هم متمایز ساخت: تناقض آشکار، صوری و ضمنی. و سپس اثبات نمود که نه تنها تناقضی میان وجود خدا و وجود شر قابل تصور نیست، بلکه سازگاری و هماهنگی کامل میان آنها بر قرار است. در همین راستا مطهری، با روشی متفاوت، توانست به سه هدف اصلی خود در باره مسأله عدل الهی دست یابد:
۱. ثنویت گرایی، منطقاً خطاست. ۲. تنها امور خیر متعلق لطف و قضای الهی قرار می گیرند ۳. شر ذاتا! از جهان مادی قابل تفکیک نیست؛ در نتیجه وجود آنها هیچگونه تناقضی با وجود خدا و عدالت او ندارد…. »
مولف با نقد و بررسی این دو دیدگاه از دو متفکر در دو حوزه فکری متفاوت، «نظریه ای تلفیقی درباره عدل الهی» را ارائه داده و مدعی است که این دو دیدگاه می توانند با جبران نقص های یکدیگر، مکمل هم بوده، تبیینی درست از بسیاری از امور شرّ ارائه نمایند.
«جدال با مدعی»
کتاب «جدال با مدعی» اثر جدید دکتر حسین غفاری، استاد فلسفه دانشگاه تهران و از شاگردان مبرز فلسفی استاد شهید مرتضی مطهری، شامل مباحثاتی پیرامون عقلانیت و فلسفه و عرفان و رابطه آنها با قرآن کریم و بیانات معصومان(ع) است. مولف در پیشگفتار کتاب آن را این گونه معرفی می کند: «کتابی که پیش رو دارید مجموعه مباحثی است که به صورت چندین جلسه گفتگوی مصاحبه گونه (و نیز نگارش و تلفیق بعضی مباحث در ضمن ویرایش متن مصاحبه) میان اینجانب و سردبیر نشریه تازه منتشره «سمات» انجام شده است. نشریه مزبور که با هویت و هدف وجودی مبارزه با فلسفه و عرفان اسلامی متولد شده است، علی رغم اهداف تبلیغاتی آشکار خود برای نشان دادن جنبه آزاداندیشی بنا بر درج یک مقاله یا مصاحبه از طرفداران فلسفه نیز دارد و بر همین اساس پس از انتشار اولین شماره خود توسط یکی از دوستان از اینجانب درخواست پاسخگویی به یک سلسله سوالات به صورت مصاحبه به عمل آمد. اینجانب نیز با دو شرط این خواسته را اجابت نمودم: اول چاپ بی کم و کاست مطالب(که توسط طرفین ضبط می شد) و دیگر عدم محدودیت وقت در پاسخگویی به مباحث که هر دو شرط پذیرفته شد. … این مصاحبات در سه جلسه طولانی (هر جلسه نزدیک سه ساعت و بیشتر) انجام شد و البته آنچه جای گلایه داشت اینکه در هنگام چاپ تیترهای درشت و برجسته مصاحبه که علی القاعده باید از مطالب اینجانب انتخاب شود، تقریبا همگی از متن سوالات مصاحبه گر انتخاب شده بود؛ به طوری که در نگاه اجمالی به مقاله، عکس مطالب اینجانب به ذهن مخاطب القاء می شد که تذکر داده شد و در شماره بعد اندکی اصلاح شد. اما در جلسه سوم که مباحث بسیار مهم و اساسی بود و متن مصاحبه طولانی تر و اضافات اینجانب به دلیل لزوم نقل قول های مستقیم از متون ابن عربی بسیار طولانی تر شد پس از یک وقفه طولانی نه تنها بخش منتشره معادل مباحث شماره های پیشین (تقریبا صفحه) نبود بلکه به گونه ای عمل شد که عملاً مقصود بحث القاء نمی شد. زیرا چاپ کمتر از صفحه از یک مقاله حداقل صفحه ای یعنی خواندن مطالب در طی چند سال آینده!! و دیگر چه کسی از چنین مباحثی سر در خواهد آورد!. ..»
«جدال با مدعی» آشکارا مدافع رواداری و پاسدار سعه صدر در برخورد با دیگری است. البته این تساهل مانع از دفاع تمام عیار غفاری از معتقدات خویش نیز نمی شود. مؤلف هم هنگامی که می گوید «اگر عقل را کنار بگذاریم، همه چیز را باید کنار بگذاریم، چه معارف دینی و چه غیردینی، تعارف نداریم، همه یا هیچ» معتقد است که جز با ولایت ائمه معصوم(ع) نمی توا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 