پاورپوینت کامل گذار از علم جدید به علم دینی ۵۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گذار از علم جدید به علم دینی ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گذار از علم جدید به علم دینی ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گذار از علم جدید به علم دینی ۵۵ اسلاید در PowerPoint :
زیر عنوان:
بازخوانی آرای دکتر رضا داوری اردکانی در باب علم دینی
درآمد
“وایتسکر” دانشمند و فیلسوف معاصر آلمانی معتقد است که شأن علم در زمان ما به جایی رسیده که بخشی از ذهن انسان را که قبلاً در تصرف دین و ایمان بوده، اکنون علم و علم پرستی پر کرده است. در نظر وی علم لااقل در اروپا به روشنی نقش یک دین را ایفا می کند؛ و همه عناصر ضروری دین یعنی ایمان مشترک، طبقه روحانی و قانون نامه رفتارهای خاص را دارد! با توجه به این قول باید گفت که اعتقاد و ایمان انسان به علم باعث شده که علم در سیر بسط و تکامل خود در تمام حیطه های حیات انسان رسوخ کند. به طوری که اکنون انسان برنامه ریزی در مسائل بین الملل، اقتصاد، ساختار اجتماعی، آموزش، بهداشت، سیاست، نظم اجتماعی و حتی روابط فردی و زندگی شخصی را به ماشین سپرده است. به تعبیر روشن تر قوام و دوام عالم کنونی وابسته به علم و تکنولوژی است. اگر به برنامه ریزی تن ندهد دچار آشوب می شود. آیا این وضعیت را می توان بردگی تکنولوژی نامید؟
مبادی علم و مبادی دین
گسترش پژوهش های علمی در ژنتیک و بیواتیک و ده ها رشته علمی می تواند از دین مستقل و مستغنی باشد؛ زیرا مبادی علم غیر از اصول و مبادی دین است و احکام علم و دین کمتر با هم اشتباه می شود. اما مسئله را می توان به صورت دیگری مطرح کرد و در عالم خیال در نظرآورد که اگر بشر دین نداشت، آیا علم به همین صورت که اکنون وجود دارد، پدید می آ مد و اصلاً علم ممکن می شد؟ شاید بگویند این سخن خلاف مشهور است؛ زیرا رشد و بسط هزاران ساله علم در عوالم دینی قابل قیاس با بسط دویست، سیصد ساله علم در عالم متجدد غیردینی نیست. درست است که عالم جدید، غیردینی است، اما اولاً فطرت بشر دینی است و قبل از آنکه به علم مرکب و اعتقاد دینی برسد علم بسیطی داشته است که مقدمه و شرط علوم و اعتقادات و بی اعتقادی های بعدی شده است. ثانیاً عالم غیردینی جدید مسبوق به عوالم دینی است. این عالم به انحای مختلف وابسته و موقوف به دین و اعتقادات دینی بوده است. علم جدید نیز ریشه در مابعدالطبیعه و اندیشه دینی دارد. اگر دین نبود ما با حقیقت آشنا نبودیم. تعلقی که علم به حقیقت دارد از سنخ تعلق دینی است. اصلاً علم، توجه به حقیقت را از دین بازگرفته و به آن صورت دیگری داده است. پس هرچند که علم در صورت انتزاعی آن مستغنی و مستقل از دین است، اما وقتی شرایط امکان آن درنظر می آ ید پیوستگی اش با دین آشکار می شود.۱
گرچه میان علم و دین نسبت و رابطه ای هست اما آن دو را از حیث ماهیت نمی توان یکی دانست. علم حوزه خاص دارد اما دین نه با یک ساحت وجود بشر بلکه با تمام شئون وجود او سروکار دارد. با این حال در مقام تعریف و وصف معمولاً تعارضی بین علم و دین پیش نمی آید. علم در هیچ جا به حکم و نتیجه ای نمی رسد که با اصول و مبادی و ارکان دین منافات داشته باشد. اما هروقت و هرجا که احکام دین را با موازین علمی بسنجند و مخصوصاً زبان اشارت آن را با زبان کمی و تکنیکی علوم یکی بینگارند زمینه تعارض پدید می آید. اما اگر مرزها مشخص باشد، اعتقاد به اصول و احکام دینی هرگز و در هیچ جا مانع پژوهش علمی نمی شود.۲ در حوزه های فلسفه تحصلی (پوزیتویسم) که احکام علمی را به امکان رسیدگی و تحقیق و رد و اثبات یا به طور کلی آزمون پذیری موقوف می سازند و وضعیت اصلی احکام علمی را قابلیت اثبات و تأیید یا رسیدگی و رد و ابطال می دانند، گاهی علوم دانسته یا ندانسته یا خواسته و ناخواسته در برابر دین قرار می گیرد. به خصوص وقتی معنی داشتن تابع آزمون پذیری باشد (نظر حلقه وین) احکام دینی را نمی توان مثل فرضیات و تئوری های کوچک علمی به محک آزمایش و رسیدگی زد.
یکی از قضایای مهم برای برقراری رابطه بین علم و دین این است که ما در این حوزه عملکرد مطلوب و کاملی نداشته ایم؛ برای مثال ما در حوزه اقتصاد، فقه اسلامی را داریم که در تمام مسائل اقتصادی نظر دارد و به تبیین اقتصاد اسلامی می پردازد، اما این در حالی است که وقتی یک نفر مسئول اقتصادی می شود از نظرات اسلامی در باب اقتصاد استفاده نمی کند. وقتی صحبت از توسعه می شود جرأت مخالفت با توسعه و یا پرداختن به ماهیت آن را ندارد، بنابراین ما با محروم کردن علم مان از داشته های دینی در برقراری پیوند بین علم و دین ناکام می مانیم. این در حالی است که علمی که ما قصد استفاده آن را داریم متعلق به عالم خاصی است که تحت یک سری شرایط خاص به وجود آمده و آن شرایط نظیر اومانیسم و سکولاریسم و. .. مقوم آن شده است. وقتی ما قصد استفاده از آن علم را داریم قادر به جداسازی آن از شرایط شکل گیری و مقوم آن نیستیم؛ لذا این دو به اتفاق هم وارد عالم ما می شوند. این در حالی است که علم اسلامی هم در شرایط خاص خود شکل گرفت و آن شرایط این بود که نکند معلومات و نتایج علمی خللی به دین وارد کند؛ زیرا علم باید کاملاً مطابق با دین باشد. لذا همین قضیه از انحراف علم به خارج از دین جلوگیری می کرد.۳
از تعبیر علم دینی لااقل دو معنی فهمیده می شود. یکی علمی که به مسائل و مباحث دینی مربوط است و دیگر علمی که گرچه تعلق ضروری به دین ندارد و در ظاهر از دین مستقل است، اما چون به عالم دینی تعلق دارد، صبغه و صفت دینی پیدا کرده است. اگر قضیه را به صورت انتزاعی درنظر آوریم به این نتیجه می رسیم که منطق و ریاضی و فیزیک و جامعه شناسی به صفت دینی متصف نمی شود و لزومی ندارد که این علوم دینی شود و حتماً کسانی ممکن است بگویند که سخن گفتن از فیزیک و هندسه اسلامی بی معناست. این سخنان از یک جهت بسیار موجه است اما نکته ای که کمتر به آن اعتنا می شود این است که علوم در هر عالمی که باشد نه فقط رنگ و بوی آن عالم را دارد بلکه حول محور آن عالم می گردد و به مصالح آن عالم خدمت می کند. در عالم غیردینی، علم هم غیردینی است؛ علم را با دست کاری نمی توان دینی کرد. علم در عالم جدید اگرچه منشأ دینی و فلسفی دارد یک امر غیردینی است، ولی در شرایطی ممکن است از عالم غیردینی جدا شود و جزئی از عالم دینی باشد. در این صورت البته دیگر آن علمی نیست که محور و دایرمدار همه امور باشد.
دانشگاه اسلامی
آنچه که امروزه از آن به عنوان دانشگاه یاد می شود تنها محدود به فضایی که در آن کلاس های درس دایر است و دانشجویان به تحقیق می پردازند و… نیست. دانشگاه به عنوان یک نهاد با حوزه های علمیه و نظامیه و مدارس قدیم و حتی اکسفورد و سوربنِ چند قرن پیش متفاوت است. دانشگاه مظهر شئون جامعه و راهبر جامعه است. لفظ universe که برای آن به کار رفته در واقع به معنای متحدکننده تمامی شئون می باشد و در دانشگاه به مفهوم جدید همه علوم در یک مرکز واحد با هماهنگی تدریس می شود؛ برای اینکه، به عالم نظم بدهد و صورت ببخشد، نه برای اینکه عالم و خواص را تربیت کند. دانشگاه اگرچه خواص را تربیت می کند ولی برای پرورش خواص به وجود نیامده است. دانشگاه صورت علمی جامعه است. دانشگاه جهت علمی کردن نظام و عالم و نظام زندگی اعم از نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، روابط، معاملات و… است. دانشگاه معلول تغییر نگاه به عالم و علم است. شأن علم در دانشگاه نسبت به گذشته شأن متفاوتی است.
لفظ “دانشگاه اسلامی” در نگاه اول به نظر می رسد که دارای پارادوکس باشد. دانشگاه اگرچه به شکل ماهوی ضد دین نیست، اما ذاتاً غیردینی و مستقل از دین است. دانشگاه برای کارهای دنیا تأسیس شده است و همه علوم در آن تدریس می شود. دانشگاه وقتی تأسیس شد برای ضدیت با دین نبود، اما باید توجه داشته باشیم که دانشگاه یک مفهوم سکولار است. دانشگاه جایی است که در آن علم با روش تدریس می شود و نتیجه اش هرچه باشد برایش قید نمی گذارند(یعنی در آن هرچند با اعتقادات ممکن است منافات نداشته باشد، ولی در نهایت در حین تحقیق و پژوهش اعتقادات را باید به کناری بگذاریم) اما آیا نمی توان از علم آموزی دینی صحبت کرد؟ آیا مانعی دارد که ما در دانشگاه علم را طوری ببینیم که در خدمت شرافت انسان باشد؛ علمی که علاوه بر تأثیر در زندگی مردم به آن نیز سامان می دهد و برایشان کرامت هم بیاورد؟ می گویند دین برای علم محدودیت می آورد! مگر این ما نبودیم که در دوره زکریای رازی، ابن سینا و. .. علم را از چینی ها و هندی ها گرفتیم و آن را بسط دادیم؟! مگر فلسفه یونانی و علم یونانی را فرا نگرفتیم و آن را تفسیر و بسط دادیم؟! همه اینها با تابش نور اسلام بود.
نگاهی که در دانشگاه جدید
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 