پاورپوینت کامل عرفان اسلامی و دنیای مدرنیته ۶۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عرفان اسلامی و دنیای مدرنیته ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان اسلامی و دنیای مدرنیته ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان اسلامی و دنیای مدرنیته ۶۹ اسلاید در PowerPoint :
مصاحبه کننده: سید مجتبی مجاهدیان
حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی شیخ الاسلامی، چهره ماندگار علمی کشور در سال ۱۳۸۹ از نام آورانی است که شخصیت متین، ملایم و اخلاقی او در کنار صبغه علمی و معرفتی و نیز طبع لطیف و روانش، چهره قابل احترام و اعتمادی را از او نشان می دهد. وی در خانواده ای با سابقه ۲۰۰سال کسوت علمی و مذهبی در سال ۱۳۱۵ در استهبان استان فارس دیده به جهان گشود. وی همزمان با تحصیل در دبستان و دبیرستان، درس های حوزوی را تحت اشراف پدرش آقا میرزا ابوالقاسم معروف به «علامه اصطهباناتی» ادامه داد. تحصیلات کلاسیک را نیز به صورت داوطلب آزاد در استهبان و شیراز پی گرفت و با رتبه اول موفق به کسب دیپلم ادبی گردید. چهار سال بعد با رتبه نخست از دانشگاه شیراز لیسانس ادبیات فارسی گرفت. ایشان قبل از شروع دوره دکتری در امتحان دانشسرای تربیت دبیر شرکت کرد و با رتبه اول پذیرفته شد. دکتر شیخ الاسلامی در سال ۱۳۴۹ به اخذ درجه دکترای زبان و ادبیات فارسی نایل آمد و از مرداد ۱۳۵۰در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. بعد از انقلاب مسئولیت دانشگاه های علامه و تربیت معلم را به عهده گرفت و سال ها به عنوان مدیر گروه و ریاست دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد.
از دکتر شیخ الاسلامی علاوه بر کتاب هایی که در زمینه های اعتقادی، عرفانی، کلامی، تاریخی و ادبی تألیف و ترجمه شده، مقالات متعددی نیز به زبان فارسی و عربی نوشته شده است. برخی از آثار ایشان عبارت است از:
کتاب ها: «خیال، مثال و جمال در عرفان اسلامی»؛ «راه و رسم منزل ها» شرحی بر کتاب منازل السائرین خواجه عبداله انصاری؛ ترجمه زندگی نامه خدیجه کبری و فاطمه زهرا؟ عهما؟ تألیف هاشم الحسنی؛ ترجمه جلد چهارم الغدیر تألیف مرحوم علامه عبدالحسین امینی؛ برگزیده متون ادب فارسی دانشگاه؛. …
مقالات: انسان کامل در فصوص و مثنوی؛ تلقی مولوی از مسائل فلسفی؛ ویژگی های نظام آموزشی اسلام؛ تاریخ در تنزیل؛ شعر و شرع (سلسله مقالات)؛ شعر و عرفان؛ هستی از دیدگاه ابن عربی و امام خمینی؟ق؟؛ ویژگی های عرفان امام خمینی؟ق؟؛ ختم ولایت؛ جهانی سازی؛ اهمیت ادبیات و لزوم تجدید نظر در مبادی و مسائل آن؛ ولایت در آثار سعدی.
اینک با سپاس از حجت الاسلام دکتر علی شیخ الاسلامی، مشروح گفتگوی مکتوب ما با ایشان را تقدیم شما فرهیختگان می کنیم.
معارف
آیا عرفان به زعم برخی (ازجمله نوتفکیکان که معتقدند در کنار «فلسفه و مدرنیته») حجاب معارف اسلامی است، یا خود جزو علوم و معارف اسلامی به شمار می رود؟ آیا اساساً عرفان می تواند جایگاهی بنیادین در منظومه علوم و معارف اسلامی، در کنار فقه، حدیث، تفسیر و… داشته باشد؟ پس سرّ ناسازگاری با او و به حاشیه رانیش در طی قرون و اعصار، آن هم در قلمرو اسلامی چیست؟
با تشکر از همه دست اندرکاران محترم مجله وزین معارف، پاسخ درست و دقیق به این پرسش را باید پس از بررسی مؤلفه های عرفان و سلوک عرفانی داد. به تعبیر دیگر تا تعریف جامع و مانع عرفان اسلامی را ندانیم، نمی توانیم به داوری درباره جایگاه آن در منظومه و مجموعه معارف اسلامی و دیگر اجزای پرسش شما بپردازیم؛ چرا که مقوله عرفان در طول تاریخ دور و درازش محتواهای معنایی فراوانی پیداکرده که ساحت هر یک از آن ها از یکدیگر جداست. حتی امروز «عرفان» در تعریف کلی و عمومی اش به گونه ای معنا می شود، که با عرفان که با صفت «اسلامی» تعریف می شود، فرسنگ ها فاصله محتوایی دارد. عرفان در معنای کلی معرفتی است متکی بر کشف و شهود. این تعریف، عرفان را از دیگر انواع معارف بشری مانند علم، فلسفه، هنر و… جدا، و آن را قسیم دیگر دانسته های انسانی می کند، اما وقتی از عرفان اسلامی سخن می گوییم، کوتاه ترین تعریف آن را «شناخت خدا از طریق اسماء و صفات او و عمل به اقتضای این شناخت» می دانیم. البته این بنده خود تحوّل معنایی عرفان و اقسام آن را در مقاله دیگری توضیح داده ام. به هرحال اگر ما همین تعریف کوتاه عرفان اسلامی را بپذیریم، کافی است که جواب سؤال نخست شما را به پرسشی جدید بدل کنیم و از به تعبیر شما«نوتفکیکان» بپرسیم: «آیا عرفان به معنای شناخت خدا از دریچه صفات و اسماء، حجاب معارف اسلامی است؟ یا جزیی از آن؟ و یا جوهره آن؟» جواب منصفانه این پرسش معلوم است و همان طور که در دنباله نخستین سؤال شما آمده، جایگاه چنین معرفتی در منظومه علوم و معارف اسلامی و در کنار فقه و حدیث و تفسیر نه تنها برابر، که براساس تعریف، فراتر، فراگیرتر و بنیادی تر است.
پس سرّ ناسازگاری با او و به حاشیه راندنش چیست؟ هر چند پاسخ دقیق این پرسش در این مصاحبه کوتاه و مکتوب نمی گنجد و فراغ و فرصتی مستوفی می طلبد، اما آن چه فعلاً می توان گفت این است که این امر به عوامل گوناگونی بستگی دارد که این حقیر آن ها را در مقاله ای با عنوان «عرفان در متن زندگی» که در کیهان فرهنگی شماره ۲۶۷ نیز به چاپ رسیده، آورده ام و در آن جا اشاره کرده ام که اولاً مسأله التباس و استتار حقایق در جهان طبیعت اصلی است که عرفان اسلامی را نیز در برگرفته است. قرآن کریم بارها هشدار می دهد که در دعوت ها و فراخوانی ها و پیام گزاری ها از التباس بپرهیزید که کار تشخیص را دشوار می کند. متاسفانه عرفان ناب اسلامی همواره در گذار تاریخ در این التباس و استتار بوده و خاصیت ابهام و ایهام و غرور و فریب و عشوه و غشای عالم بر این استتار افزوده است. شگفتا معرفتی که خود بر شناخت کشف و شهودی و وجدان و اشراق تعریف می شود، پرده نشین و خلوت گزین گردیده است! در کنار این ویژگی کلی طبیعی، ساحت عرفان خود از مؤلفه هایی برخوردار است که او را حاشیه نشین تر می کند تا آن جا که این مکتب را مکتب «کتمان» نامیده اند و اگر بر انبیای عظام اظهار معجزات لازم آمده، بر اولیای کرام کتمان کرامات ضروری شده و رازدانی های آن مشروط و متوقف بر رازداری هاست. به بیت اول این غزل حافظ دقت کنید که در آن شش تأکید بر رازداری است:
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سرّ می فروش
از ویژگی های دیگر عرفان «یدرک و لایوصف»بودن آن است. عرفان سفری رفتنی و رسیدنی است نه گفتنی و شنیدنی. این دلایل و دلایل دیگر به عمد عرض اندام این معرفت جوهری را در فضاها و میدان های دانش های اسلامی باز داشته ولی زبان جانبداران آن این است که:
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است؟!
و:
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است؟!
هرچه زمان پیش می رود گویا برقراری ارتباط مستقیم و ایجاد نسبت وثیق میان «عرفان» و «جهان» (مدرنیته و مظاهر آن اعم از سیاست مدرن، فرهنگ نظامی؛ اقتصاد سرمایه داری… ) دشوار و دشوارتر می شود. علت چیست؟ آیا به زعم برخی این امر می تواند ناشی از جاماندگی و رشدنیافتگی و تکامل ناورزی عرفان، متناسب با حرکت شتابنده و روبه رشد جهان باشد؟
من نه با دیدگاه دشوارترشدن برقراری ارتباط میان عرفان و مدرنیته و نه با بخش بعدی پرسش شما چندان موافق نیستم. عرفان نه درجامانده و رشدنایافته است و نه لحظه ای از تکامل و تعالی متوقف شده است. عرفان یک سفر دائمی و پویا در همه ابعاد زندگی است و همیشه به یاد دارد که «من ساوی یوماه فهو مغبون». اگر حرکت جهان در شتاب و روبه رشد است، عرفان در اغتنام فرصت ها و عزیزشمردن نفس ها و افق گشایی های معنوی بر روی خود و دیگران پیشتاز و تندروست در عرفان اصطلاح مخصوصی با عنوان «وقت» هم در معنای محدود زمانی و هم در معنای فراگیر و بیکران ارزشی خود فراوان به کار می رود. این پویایی و شکوفایی و ناآرامی عارف را باید در حیات فردی و اجتماعی و تکامل آفاقی و انفسی او شناخت و پاسخ روشن این پرسش شما در متن پرسش بعدی نهفته است.
تحلیل شما از موج معنویت گرایی نوپدید و عرفان های جدید در جهان چیست؟ آیا این ناشی از احساس خلأ معنویت اصیل است یا پروژه ای است استکباری برای تحت تأثیر قراردادن ادیان الهی؟ به نظر شما بهترین راه مقابله با این موج شبهه معنوی یا هدایت و یا مدیریت آن در ایران اسلامی چیست؟
دو انگیزه را برای ظهور این پدیده ذکر کرده اید، یکی خلأ معنویت و دیگری برنامه استکبار برای مبارزه با ادیان اله، که هر دو کاملا درست است؛ اما دریغ دارم این نکته را یادآور نشوم که از نخستین روزهای ظهور عرفان در عالم اسلام نیز این ادعاهای دروغین که حیف است حتی به تسامح عرفانش بنامیم، از مسیر خلفای جور و ستم بنی امیه و بنی عباس در مقابله با عرفان ناب اهل بیت(ع) چنان پدیدار و گرم بازار شد که شمار بسیاری از روایات و احادیث مخالف با تصوف و صوفی گری را در ادبیات اسلامی راه داد که بی تردید درباره همین معنوی نمایان دروغین درباری و استکباری آن روز است. من فقه الحدیث این گونه روایات را در جایی آورده و به تفصیل به بحث نشسته ام و بهترین راه مقابله با این موج ضدمعنوی ـ و نه حتی شبه معنوی – را نخست عمل به اصل «اترک الباطل بترک ذکرها» با اشاعه معارف اسلامی می دانم. توصیه من مخصوصاً به مدرسان حوزه و دانشگاه این است که از گسترش این دروغ پردازی ها به بهانه پاسخ گویی به شبهاتی که در ذهن جوانان ما نه شفاف است و نه حتی حضور دارد، بپرهیزند و ذهن آنان را تیره و تار نکنند؛ بلکه با ظرافت و دقت خاص و بدون نام و یاد این یاوه گویان و آثار آنان به طرح و توضیح معارف اهل بیت(ع) بپردازند و بدانند که اگر این آموزه ها را بر اساس قرآن کریم و احادیث به درستی بیان کنند، جوانان در پذیرش آن سر و دستار می اندازند.
از دیدگاه حضرت عالی مؤلفه های عرفان و سلوک ناب اسلامی – شیعی چیست؟
درباره مولفه های عرفان اسلامی در این مجال کوتاه به تفصیل نمی توان سخن گفت، اما فهرستی از محورهای اصلی و مؤلفه های برجسته آن را می توان این چنین خلاصه کرد:
۱. اله بودن؛ به دو معنا؛ یکی ضرورت و لزوم جذبه اله که بدون آن ورود به ساحت عرفان ناممکن می نماید. به قول حافظ
به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبود ازآن سو، چه سود کوشیدن
در زندگی اکثر عارفان ناب و مخلص، نقطه عطفی وجود دارد که همه سیر و سلوک آنان، از آن آغاز می گردد و زندگی و احوال و رفتار و گفتار و اندیشه و افکار آن ها را به کلی دگرگون می کند. در میان خواص اصحاب اهل بیت(ع) چنین شخصیت هایی حضور دارند که لزوم این عنایت را تایید می کند، اما از عارفان مشهور، شخصیت هایی چون سنایی، عطار و مولوی در این گروهند. به هرحال جذبه اله نخستین و مهمترین محور سیروسلوک است.
معنای دوم اله بودن، هدفمندی حرکت و نشانه رفتن مقصد اله است که سالک به هرچه جز خدا و رضا و قرب او بیاندیشد به جایی نخواهد رسید. سیر و سلوک هایی که این اصل در آن ها
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 