پاورپوینت کامل خلیفه واقعی کیست؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خلیفه واقعی کیست؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خلیفه واقعی کیست؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خلیفه واقعی کیست؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

یکی از علمای اهل سنّت به تقلید از شیوه علمای شیعه، خلافت ابوبکر را با توجه به منابع شیعه بررسی کرده و مطالبی را از این منابع گردآورده است؛ ولی متأسفانه او بدون رعایت امانت، روایات یا سخنان عالمان شیعه را تحریف و تقطیع کرده و یا مطلبی را نسبت داده است که در این منابع وجود ندارد. در یکی از سایت ها آمده است: ابن ابی الحدیدِ شیعی در شرح نهج البلاغه از امام علی (ع) نقل می کند: «انا نری ابابکر احق الناس بها انه صاحب الغار و ثانی اثنین و انا نعرف له سنّه و لقد امره رسول الله بالصلوه و هو حی؛(۱) به تحقیق که ما ابوبکر را سزاوارترین مردم به خلافت دیدیم و او همراه پیامبر در غار و دومین نفر بود و سن او را می دانستیم (مسن تر از همه ما بود) و او کسی است که پیامبر در زمان حیاتش دستور داد به جای او نماز را به جماعت بخواند.»

وی هم چنین از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید نقل می کند: ابوسفیان پس از خلافت ابوبکر، نزد حضرت علی (ع) رفت و از آن حضرت انتقاد کرد که چرا خلافت به ذلیل ترین فرد قریش سپرده شده است. حضرت فرمود: ای ابوسفیان، هر زمان که تصمیم گرفتی مسلمانان را پریشان کنی، نتوانستی ضرری به آنان وارد سازی. اگر ما ابوبکر را شایسته خلافت نمی دانستیم، او را به حال خود واگذار نمی کردیم.(۲)

پاسخ: اولاً، ابن ابی الحدید، شیعه نیست، بلکه او سنّی شافعی است. از طرف دیگر، او در شرح نهج البلاغه اش تصریح کرده که بیعت با ابوبکر عملی مشروع و صحیح بوده و او از راه اجماع به خلاف انتخاب شده است.(۳) و این سخن وی بر خلاف دیدگاه شیعه است، زیرا شیعه، حضرت علی (ع) را خلیفه بلافصل رسول خدا (ص) می داند و پیامبر بارها از جمله در غدیرخم، بر خلافت حضرت علی (ع) تصریح و تأکید فرموده است. ابن ابی الحدید در موارد دیگر نیز خلافت ابوبکر را مطرح ساخته و از آن دفاع کرده است که نشان دهنده سنّی بودن اوست.(۴)

اما این که این نویسنده از ابن ابی الحدید نقل کرده است که امام علی (ع) به خلافت ابوبکر راضی بوده، این سخنی نارواست، زیرا ابن ابی الحدید به خوبی می داند که امام علی (ع) هیچ گاه تناقض گویی نمی کند. برخلاف ادعای نویسنده، آن حضرت بارها از خلافتش سخن به میان آورده است. مثلاً در خطبه شقشقیه می فرماید: «و لقد تقمصها فلان و انّه لیعلم انّ محلی منها محل القطب من الرحی یحذر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر؛(۵) ابوبکر در حالی لباس خلافت را به زور بر خود پوشانید که می دانست جایگاه من نسبت به خلافت، مانند قطب است نسبت به آسیاب. سیل و دانش از دامن من سرازیر می شود و مرغ بلند پرواز روح بشر بر قله بلندای علمی من نمی رسد.»

از سوی دیگر، شارح نهج البلاغه، محققی امین و با صداقت است که سخن دروغ را نقل نمی کند. از این رو سخنی که این نویسنده، آن را به امام علی (ع) نسبت داده و از ابن ابی الحدید نقل کرده که آن حضرت، ابوبکر را شایسته خلافت دانسته است، در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید وجود ندارد. به علاوه، جملات نقل شده از امام علی (ع)، از نظر ادبی با فصاحت و بلاغت آن حضرت منافات دارد. گذشته از این ها در خطبه پنجم نهج البلاغه آمده است که ابوسفیان پس از خلافت ابوبکر، همراه عده ای از جمله ابن عباس خدمت حضرت علی (ع) رسید تا با آن جناب بیعت و او را تحریک کند. امام علی (ع) که از نقشه شیطانی ابوسفیان آگاه بود، با ایراد خطبه ای آنان را به وحدت دعوت کرد و فرمود: اگر من از خلافت سخن بگویم، می گویند علی (ع) حریص بر قدرت است و اگر سکوت کنم، می گویند از ترس حرفی نمی زند. سکوت من به دلیل رازی است که اگر آن را افشا کنم، هم چون ریسمانی که در چاه عمیق می لرزد، خواهید لرزید.

صاحب غار پیغمبر

اهل سنّت؛ مصاحبت ابوبکر با پیامبر را، نشانه افضلیت ابوبکر برای خلافت می دانند. فخررازی، از آیه ۴۰ سوره توبه که به همین مصاحبت اشاره دارد، فضایل زیادی را برای ابوبکر اثبات می کند که بسیار سست و بی پایه است. در مقابل، بعضی از مفسّران شیعه نیز سعی کرده اند مذمت های زیادی را از آیه استنباط کنند. برای داوری منصفانه، عین آیه را بازکاوی می کنیم.

آغاز آیه این گونه است: «الّا تنصروه فقد نصره…؛ اگر شما یاری اش نکنید، آن گاه که کافران بیرونش کردند، خدا یاری اش کرد». توضیح این که پیش از رسیدن کافران به غار، خدای متعال کبوتری را مأمور کرد تا در مدخل غار لانه ای بسازد و تخم گذاری کند و عنکبوتی هم تارهایی را تنید و کافران اطمینان یافتند که رسول اکرم (ص) در غار نیست. خداوند در ادامه می فرماید: «اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا؛ در آن هنگام یکی از آن دو(پیامبر) به رفیقش می گفت: اندوهگین مباش، خدا با ماست». «فانزل الله سکینته علیه و أیده بجنود لم تروها…؛(۶) خدای متعال آرامش و سکینه خود را بر او (پیامبر) نازل کرد و با لشکرهایی که شما آن را نمی دیدید تأییدش کرد…. »

بررسی معنای صاحب

صاحب در لغت، به معنای رفیق، یار، همدم، معاشر و گاهی به معنای مالک و نیز به مفهوم هم صحبت، همراه، هم نشین و هم سفر(۷) آمده است، ولی غالباً به معنای مالک است. عبدالمطّلب به ابرهه گفت: «انا صاحب الابل؛ من مالک شتران هستم». در آیه ۳۷ سوره کهف خداوند گفت وگوی دو تن را که یکی مؤمن و دیگری فاسق است، نقل می کند و می فرماید: «قال لصاحبه و هو یحاوره اکفرت بالذی خلقک من تراب؛ به رفیقِ (کافرش) گفت: آیا به خدایی که تو را از خاک خلق کرده، کفر می ورزی؟» در این جا «صاحب» بر کافر اطلاق شده است و به معنای دوست نیست. رفیق و خلیل مفهوم مثبت دارند، اما در صاحب و اصحاب و مشتقات آن، که ۹۱ بار در قرآن آمده است، در ماده این کلمه مفهوم نیک و بد وجود ندارد، بلکه صاحب به هر هم نشین و هم سفری اطلاق شده است؛ چنان که کلمه اصحاب برای بهشتیان و دوزخیان به کار رفته: به «اصحاب الجنه» و «اصحاب النار.»

برخی از مفسّران اهل سنّت ضمیر «علیه» در «فانزل الله سکینته علیه» را به ابوبکر برگردانیده و گفته اند که چون پیامبراکرم (ص) نیازی به نزول آرامش و سکینه ندارد، پس آرامش بر ابوبکر نازل شده است. اما این سخن، با جمله بعدی که می فرماید: «و ایده بجنود لم تروها»، منافات دارد و از آن استفاده می شود که به یقین هر دو ضمیر به مرجع واحدی برمی گردند و آن هم شخص رسول اکرم (ص) است. از این رو اکثر مفسّران سنّی و شیعه، مرجع هر دو ضمیر را به پیامبراکرم (ص) برگردانیده اند و این سخن که به فرود آمدن سکینه و آرامش احتیاجی ندارد، مطلب بی اساسی است، زیرا اولاً، نزول سکینه، نوعی عنایت و فضل و رحمت خاص است. ثانیاً، آرامش فقط برای مواقع ترس و تنهایی نیست، بلکه پیامبر نیز به حکم بشر بودن همواره به تقویت روحی و نزول آرامش نیازمند است. از این رو قرآن در سوره توبه آیه ۲۶ می فرماید: «ثم انزل الله سکینته علی رسوله و علی المومنین». در سوره فتح آیه ۲۶ هم می فرماید: «فأنزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین». ذکر رسول قبل از مؤمنان در این آیه، به دلیل عنایت ویژه خدا به آن حضرت است و نشان می دهد که حضرت حق کرامت و لطف خاصی به پیامبرش دارد.

شگفت آورتر آن که بعضی از علمای اهل سنّت، ضمیر «ایده بجنود لم تروها» را نیز به ابوبکر برگردانیده اند! در حالی که مضمون آیه بر محور یاری رساندن خداوند به پیامبر است. از همه این ها که بگذریم، مفرد آوردن ضمیر در آیه «ثم انزل الله سکینته علیه» ممکن است دلیل نفی عنایت به هم سفر او باشد، زیرا اگر تعبیر «علیهما» می آمد، ابوبکر را نیز دربر می گرفت و به فصاحت و بلاغت قرآن هم خللی وارد نمی شد و ابوبکر نیز به عنوان مؤمن به گونه اخص مورد عنایت واقع می شد. به همین دلیل، جمعی از مفسّران قرآن مفرد آوردن ضمیر را به معنای نادیده گرفتن مصاحب پیغمبر دانسته اند. اما جای بسی تعجب است که امام فخررازی راه افراط را پیش گرفته و مصاحبت را دلیل بر افضلیت ابوبکر دانسته است، ولی خوابیدن امام علی (ع) را به جای پیامبر که نشانه اوج جانبازی و ایثار است و با نزول آیه: «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله» همراه بود، هر چند دلالت بر مقام رفیع او می داند، ولی نه به اندازه صاحب پیامبر در غار، در حالی که اولاً، چگونگی پیوستن ابوبکر به پیامبر در پرده ای از ابهام قرار دارد و ثانیاً، سبک آیه نیز تعریض روشنی دارد که همراه و صاحب پیامبر چنان قدر و ارجی ندارد تا ضمیر تثنیه آورده شود. به علاوه، حاکم در «مستدرک» می نویسد: در اوایل همین شب هجرت بود که رسول خدا (ص)، علی (ع) را به درون کعبه برد و به وی دستور داد که قدم روی شانه اش بگذارد و بت ها را از بالای کعبه به زیر اندازد، که چنین کرد.(۸)

افزون بر همه این ها، در قرآن کریم مشخص نشده است که صاحب غار ثور چه کسی بوده است، تا به قول ذهبی دلیل بر شایستگی او در امر خلافت باشد؛ چنان که بخاری در صحیح خود بر نازل نشدن آیه غار در حق ابوبکر سخن گفته و عایشه نزول آیه را در حق ابوبکر نفی کرده و گفته است: هیچ آیه ای از قرآن در حق ما نازل نشده است.(۹) در کتاب «صاحب الغار ابوبکر ام رجل آخر» قراین و شواهد فراوانی آمده که نشان می دهد همراه پیغمبر در غار، «عبدالله بن اریقط بن بکر» بوده است. اسم ابوبکر در آن زمان «عتیق» بود و بعد از اسلام آوردن به عبدالله تغییر داده شد.(۱۰)

از سوی دیگر، اگر طبق استدلال فخر رازی ابوبکر به دلیل آیه: «ثانی اثنین اذ هما فی الغار»، شایستگی برای احراز خلافت داشته باشد، بدون تردید با نزول «آیه مباهله»، «آیه تطهیر»، «آیه مودّت» و صدها آیه دیگر او شایستگی نخواهد نداشت. اگر صرف مصاحبت موجب فضیلت باشد، پس چرا دو یار زندانی حضرت یوسف که کافر بودند و پنج سال با آن حضرت یوسف در زندان به سر بردند، ارزش و مقامی پیدا نکردند بلکه یوسف به آنان فرمود: «یا صاحبی السّجن أأرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار».(۱۱) اگر مصاحبت پنج ساله موجب فضیلت نیست، چگونه مصاحبت پنج روزه برای ابوبکر فضیلت آفرین است؟

به علاوه، فخر رازی نهی «لا تحزن» را به گریستن ابوبکر تفسیر کرده است، در حالی که او از نزدیک شدن دشمنان به غار و از حیوانات خطرناک و گزنده ای که شاید در آن جا لانه داشتند، چنان به وحشت افتاده بود که می گریست و پیامبر برای دلداری او فرمود: «لاتحزن ان الله معنا». ابوبکر گفت: آیا واقعاً خدا با ماست! پیامبر فرمود: بلی.(۱۲) از این جا معلوم می شود که هنوز ایمان ابوبکر در حدی نبود که بداند خدا با پیامبر است!

از این رو ابوجعفر اسکافی که از بزرگان معتزلی است و نیز ابن ابی الحدید معتزلی، تصریح کرده اند که خوابیدن علی (ع) در بستر رسول خدا (ص) در لیلهالمبیت از مصاحبت ابوبکر با پیامبر (ص) افضل و بالاتر است؛ تا آن جا که می گوید: «قال علماء المسلمین ان فضیله علی تلک الّلیله لا تعلم احداٌ من البشر نال مثلها؛(۱۳) تمام علمای مسلمان گفته اند که هیچ بشری به فضیلت خوابیدن علی (ع) در فراش پیامبر (ص) نرسیده اند». این ایثار، چنان بزرگ بود که آیه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف رحیم»(۱۴) به پاس عمل قهرمانانه آن حضرت نازل شد.(۱۵)

شیخ ابوالقاسم بن صباغ، که از علمای مشهور اهل سنّت است، با مقایسه عملکرد ابوبکر و حضرت امیرمؤمنان، در کتاب «النور و البرهان» می نویسد: «امر رسول الله علیا فنام فی فراشه و خشی من ابن ابی قحافه ان یدلّهم علیه فأخذه معه و مضی الی الغار؛ رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) امر کرد که در فراش وی بخوابد و از سوی دیگر از ابوبکر می ترسید (که در فشار قرار بگیرد) و کفار قریش را به محل اختفای پیامبر راهنمایی کند. از این رو او را مصاحب خود قرار داد و به جانب غار روانه شدند.»(۱۶)

مورّخان بزرگ در این که چگونه پیامبر (ص) در آن شب با ابوبکر برخورد کرده، چیزی ننوشته اند و فقط نوشته اند که رسول خدا (ص) در شب اول ربیع به غار ثور رهسپار گردید و ابوبکر بن قحافه نیز با وی همراه شد. پس از سه روز که در غار ثور ماندند، در شب چهارم ربیع الاول راه مدینه را در پیش گرفتند. این در حالی بود که عبدالله بن ارقط دیلی که مردی مشرک بود، برای ردیابی آن حضرت اجیر شده بود.(۱۷)

۱ – مسئله نماز ابوبکر به جای پیامبر (ص)

علمای اهل سنّت، نماز گزاردن ابوبکر به جای پیامبر را نیز فضیلتی برای او دانسته اند. یکی از آنان این مطلب را از «شرح نهج البلاغه» ابن ابی الحدید نقل می کند، که این مطلب را در آن نیافتیم. اهل سنّت از عایشه نقل کرده اند: «هنگامی که رسول خدا (ص) بیمار شد، آن حضرت فرمود: بگویید ابوبکر با مردم نماز بخواند. آن گاه پیامبر (ص) با تکیه بر دو تن بیرون آمد. ابوبکر خواست کنار برود، اما پیامبر (ص) اشاره کرد که در جای خود بماند. سپس حضرت در کنار ابوبکر نشست. ابوبکر به او اقتدا کرد و مردم نیز به ابوبکر اقتدا کردند.(۱۸) اما از سوی دیگر، اهل سنّت روایتی را نقل کرده اند که نشان می دهد می توان پشت سر هر انسانی نماز خواند؛ چنان که آنان به نقل از رسول خدا (ص) آورده اند که فرمود: «صلّوا خلف کل برّ و فاجر؛(۱۹) پشت سر هر نیکوکار و بدکاری نماز بخوانید». پس در فرهنگ اهل سنّت، امامت جماعت فضیلتی به شمار نمی رود تا بدان استناد بجویند.

ابن ابی الحدید معتزلی با اشاره به مناقضات این داستان، می گوید: تناقضات این موضوع به قدری است که انسان را متعجب می کند. وی سپس می افزاید: «و هذا یؤید صحه ما تقول الشیعه من ان صلوه ابی بکر کانت عن امر عائشه؛(۲۰) این مطلب، درستی گفتار شیعه را می رساند که می گویند نماز خواندن او به امر عایشه بوده است». از همه این ها که بگذریم، اگر مصاحبت ابوبکر در غار و یا نماز خواندن او را مایه شایستگی خلافت او بدانیم،امام علی (ع) که آیه های تبلیغ و تکمیل دین، مباهله و تطهیر و مودّت و ده ها آیه دیگر درباره اش نازل شده و نیز حدیث ثقلین که آن حضرت را هم شامل می شود، به خلافت شایسته تر است و اولویت بیش تری دارد.

۲ – کلام علی (ع) در عدم وصایت

دلیل دیگر بر خلافت ابوبکر که به نقل از منابع شیعه آورده اند، سخنی از امیرمؤمنان (ع) است که در دو حدیث بیان فرموده است. در حدیث اول آمده: «لما طعن ابن ملجم – قبحه الله – امیر المؤمنین – رضی الله – عنه قیل له ألا توصی؟ قال ما أوصی رسول الله فأوصی و لکن قال ان أراد الله خیراً فیجمعهم علی خیرهم بعد نبیهم؛(۲۱) هنگامی که ابن ملجم مرادی – خدا رویش را سیاه کند – ضربتی بر فرق همایون حضرت علی (ع) وارد ساخت، به حضرت گفته شد: آیا وصیتی نداری؟ فرمود: پیامبر (ص) وصیت نکرد تا من وصیت کنم، ولی رسول خدا (ص) فرمود: اگر خدا خیری برای شما بخواهد، پس مسلمان ها را به خیر و سعادت بعد از رحلت پیغمبرشان جمع می کند.»

در کتاب تلخیص شافی از شیخ طوسی نقل شده است: «و قد جمعه الله علی أبی بکر الصدیق رضی الله عنه».(۲۲) اهل سنّت می گویند: این مطلب اشاره به تجمع امت بر خلافت ابوبکر است و این همان خیر و سعادتی بود که رسول اکرم (ص) از آن خبر داد و هیچ گونه سفارشی درباره خلافت نکرد. به همین دلیل مردم جمع شدند و با ابوبکر بیعت کردند.

پاسخ: اولاً، شیخ طوسی به این استدلال جواب داده و سخن خود را چنین شروع کرده: «فان قیل کیف تستدلون علی انه استخلفه بعد الوفات بما ذکرتموه و قد روی عن أبی وابل و الحکیم عن علی بن ابی طالب انه قیل له الا توصی قال ما أوصی رسول الله فأوصی؛(۲۳) اگر گفته شود: چگونه بر خلافت امام علی (ع) استدلال می کنید، در حالی که خودتان به نقل از ابی وابل، از حضرت علی (ع) نقل می کنید: وقتی (به هنگام ضربت خوردن) پرسیده شد: آیا وصیتی نداری؟ فرمود: رسول اکرم (ص) پس از رحلتش وصیتی نکرد تا من وصیت کنم؟» پاسخ می دهیم: اولاً، سند این حدیث مخدوش است، چون ابی وابل و حکیم مورد وثوق اهل سنّت و تشیع نیستند. ثانیاً، راوی مجهول است، زیرا در عبارت آمده: «قیل له»؛ یعنی به او گفته شد، و پرسش کننده معلوم نیست. به علاوه، این احادیث را اصطلاحاً اخبار حاد می نامند که توان معارضه با احادیث متواتر و صحیح را ندارند، به ویژه اخبار متواتری چون حدیث غدیر، تطهیر، منزلت و… که سنّی و شیعه بر تواتر آن ها اتفاق نظر دارند و ما دلایل فراوانی از کتاب و سنّت بر خلافت بلا معارض حضرت علی (ع) اقامه نموده ایم که آن روایات ضعیف را یارای مقابله با آن ها نیست. اکثر علمای اهل سنّت گفته اند که این روایات اندک و ضعیف، با احادیث شیعه که از طرق مختلف وارد شده و حتی از اهل سنّت بازگو کرده اند، یارای تعارض ندارد. از سوی دیگر، حضرت علی (ع) به هنگام رحلت، وصایای مفصلی خطاب به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) مطرح کرده و حتی او را خلیفه بعد از خودش قرار داده است و توصیه های آن حضرت به هنگام رحلت به قدری زیاد است که قابل شمارش نیست. با وجود این، چگونه آن حضرت می فرماید که من هم مانند پیامبر (ص) وصیتی ندارم؟

۳ – دعا برای خلفای راشدین

حدیثی به صورت ناقص نقل شده است که مردی خدمت حضرت امیر (ع) رسید، گفت: شنیده ام در خطبه امروز این گونه دعا کرده ای: «اللهم أصلحنا بما أصلحت به الخلفاء الراشدین فمن هما. قال حبیبای و عماک ابوبکر و عمر اماما للهدی و شیخا الاسلام و رجلا قریش و المقتدی بهما بعد رسول الله من اقتدی بهما عصم و من اتبع آثارهما هدی الی صراط مستقیم؛(۲۴) بار خدایا، ما را همان گونه که خلفای راشدین را به آن اصلاح کردی، اصلاح کن! پرسید: «و من هما؛ آن دو نفر کیان ند؟» فرمود: دو حبیب من و دو عمویت ابوبکر و عمر، دو پیشوای هدایت و دو شیخ اسلام و دو مرد قریش و آن که بعد از رسول خدا (ص) به آن دو اقتدا شد. هر کس به آن دو اقتدا کرد، از لغزش ها محفوظ ماند و هر کس از آثار آن دو پیروی کرد، به صراط مستقیم هدایت یافت.»

پاسخ: این استدلال نیز ناتمام است، چرا که شیخ طوسی می فرماید: «و استدلوا؛ یعنی اهل سنّت استدلال کرده اند».(۲۵) سپس به اشکال جواب می دهد. قبل از آوردن پاسخ شیخ طوسی، باید اصل روایت بررسی شود. یکی این که راوی، مجهول است. چه کسی خدمت حضرت علی (ع) آمده و گفته: «شنیده ام در خطبه چنین و چنان دعا کردی؟» حدیث مجهول، از نظر سنّی و شیعه اعتبار ندارد. نکته دوم این که راوی نام دو نفر را پرسیده است، در حالی که طبق مضمون روایت، آن حضرت خلفای راشدین را دعا کرده است که حداقل شامل سه نفر می شود. پس به چه دلیل سؤال کننده، عثمان را حذف کرده و پرسیده است: «من هما». پیداست که حدیث جعلی است، ولی جاعل کم سواد، به تثنیه و جمع توجه نداشته است. نکته سوم آن است که چنین کلامی در هیچ یک از کتاب های نهج البلاغه ثبت نشده است، حتی در شروح نهج البلاغه اهل سنّت نیز نیامده و بنابراین طراح این حدیث سخن بی پایه ای گفته است.

اینک پاسخ های شیخ طوسی را در رد حدیث می آوریم.

۱ – این حدیث خبر واحد است و یقین آور نیست، اما در اصول عقاید باید یقین حاصل شود و روایت باید متواتر باشد.

۲ – به روایات بسیاری اشاره کردیم که دلالت می کرد امام علی (ع) برای خلافت، افضل از تمام صحابه بوده است، به ویژه که احادیث زیادی در حد تواتر و صحیح و قطع آور، در خلافت بلافصل علی (ع) به ما رسیده است. بدون شک چنین روایات اندک و ضعیفی نمی تواند با آن روایات کثیر و صحیح معارضه کند.

۳ – خبری که آنان به نقل از جعفربن محمد، از حضرت علی (ع) آورده اند، مطلب بی اساسی است و چنین چیزی نیست و حتی ده ها حدیث در تثبیت خلافت علوی نقل شده است.

وانگهی، امام علی (ع) در جای جای نهج البلاغه از مظلومیت خودش سخن می گوید که نمونه هایی را می آوریم؛ از جمله می فرماید: «اللهم انی استعدیک علی قریش ظلمونی بعدد الحجر و المدر».(۲۶) نیز در نهج البلاغه خطبه ۱۱۷ می فرماید: «اللهم انی استعدیک علی قریش فانهم قطعوا رحمی؛ بار خدایا از تو بر قریش یاری می خواهم که پیوند خویشاوندی م را بریدند و کار را بر من واژگون گردانیدند و خلافت را که حق من بود، از من گرفتند». در جای دیگری می فرماید: «لم ازل مظلوماً منذ قبض رسول الله؛(۲۷) از هنگام رحلت همواره من مظلوم واقع شده ام.»

زید بن علی بن حسین نقل می کند: «کان علی یقول: بایع الناس ابابکر و انا اولی بهم منی بقمیصی هذا کظمت غیضی و انتظرت امری…ثم ان ابابکر هلک و استخلف عمر و قد والله علم انی اولی الناس بهم منی؛(۲۸) علی می گفت: مردم پس از رسول اکرم (ص) با ابوبکر بیعت کردند، در حالی که من به آنان سزاوارتر بودم تا لباس خلافت را بپوشم. در این موقعیت، خشمم را فرو بردم و به انتظار سرنوشتم نشستم، تا ابوبکر رفت و عمر خلیفه شد، ولی دانست که من سزاوارتر به مردم به خلافت هستم.»

نمونه های زیادی از این گونه احادیث می توانیم بیاوریم.(۲۹) اما نگارنده، محققان حقیقت طلب را به خواندن خطبه شقشقیه و خطبه چهارم دعوت می کند، به خصوص این قسمت خطبه چهارم را که می فرماید: «مازلت انتظربکم عواقب الغدر…؛ پیوسته عواقب پیمان شکنی شما را می پاییدم.»

۴ – پاسخ امام علی (ع) به نامه معاویه

دلی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.