پاورپوینت کامل فعالیت های علمی و فرهنگی امام هادی (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فعالیت های علمی و فرهنگی امام هادی (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فعالیت های علمی و فرهنگی امام هادی (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فعالیت های علمی و فرهنگی امام هادی (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

تولد، کنیه و القاب

دهمین خورشید امامت و مشکات هدایت، پیشوای راستین و بر حق شیعه، حضرت امام علی النقی الهادی (ع) از سلاله پاک نبوت و شجره طیبه امامت، در نیمه ذی الحجه سال ۲۱۲ هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» به دنیا آمد. پدرش امام جواد (ع) نام داشت و مادرش را «سمانه» یا «سوسن» نامیده اند که انسانی با فضیلت و با تقوا بود. آن حضرت و فرزند گرامی اش امام حسن (ع) به «عسکریین» شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آن ها را از سال ۲۳۳ به سامرّا (عسکر) انتقال دادند و تا آخر عمر پر برکتشان در آن جا تحت نظر قرار دادشتند.

امام هادی (ع) به لقب های دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین، طیب، ناصح، متوکل و مرتضی، شهرت دارد و کنیه مبارکش ابوالحسن ثالث است.(۱) آن حضرت در سال ۲۵۴ هجری پس از بیست سال و نه ماه اقامت در سامرّا به شهادت رسید. مدت امامت او ۳۳ سال و عمر شریفش ۴۱ سال و چند ماه بود.

فرزندان حضرت هادی (ع)

آن حضرت چهار پسر به نام های ابومحمد حسن، حسین، محمد و جعفر داشت. از این میان، حسن پس از وی به امامت رسید و حسین و محمد در زمان حیات آن امام از دنیا رفتند و جعفر نیز همان کسی است که بعد از وفات برادرش، امام عسکری (ع)، ادعای امامت کرد و به جعفر کذّاب شهرت یافت. هم چنین یک دختر از آن حضرت بر جای ماند که نامش عایشه یا علیه بود.(۲)

ویژگی ها

مقام امامت، بعد از امام جواد (ع) به پسرش ابوالحسن یعنی امام علی بن محمد (ع) رسید، زیرا خصلت های امامت را داشت و وجودش سرشار از فضایل و مناقب بود. به علاوه، پدرش امام جواد (ع) به امامت و جانشینی او بعد از خودش تصریح فرموده بود.

مادر گرامی آن حضرت، «سمانه مغربیه» نام داشت که از زنان فاضل عصر خود بود و بسیار روزه مستحبی می گرفت. امام هادی (ع) در وصف مادر خویش فرمودند: «مادرم آشنا به حق من و از اهل بهشت است. شیطان به او نزدیک نمی شود و آزار ستم گران به او نمی رسد و خداوند حافظ اوست.»

فضایل امام

پیشوایان معصوم (ع)، انسان های کامل و برگزیده ای هستند که هدایت جامعه بشری را به سوی خداوند برعهده گرفته اند. گفتار و خوی و منش آنان، ترسیم کننده «حیات طیبه» انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزش های الهی است. ائمه – به تعبیر امام هادی (ع) در زیارت جامعه کبیره – معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایت بردباری و حلم، بنیان های کرامت، خلاصه و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغ های تاریکی، پرچم های پرهیزکاری، نمونه های برتر و حجت های خدا بر جهانیان هستند.

حلم و بردباری از ویژگی های مهم مردان بزرگ به ویژه رهبران الهی است، چرا که بیش تر آنان با مردم نادان و نابخرد و گمراه مواجه بودند و در پرتو این خلق نیکو، افراد بسیاری مجذوب آنان می شدند. امام هادی (ع) نیز هم چون نیاکان خود در برابر ناملایمات و دشمنان حق و ناسزاگویان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد می کرد. بریحه عباسی – که از سوی دستگاه خلافت به سمت امام جماعت مکه و مدینه منصوب شده بود – از امام هادی (ع) نزد متوکل شکایت کرد و برای او نوشت: «اگر خواهان حفظ مکه و مدینه هستی، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون کن، زیرا او مردم را به سوی خود خوانده است و گروه زیادی از او پیروی کرده اند.»

بر اثر تلاش های پیاپی «بریحه»، متوکل، امام را از کنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا (ص) تبعید کرد.

هنگامی که امام از مدینه به سمت سامرّا در حرکت بود، بریحه نیز ایشان را همراهی می کرد. در بین راه، بریحه به امام گفت: «تو خود می دانی که عامل تبعید تو من بودم. سوگند می خورم که اگر شکایت مرا نزد متوکل یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمام درختانت را در مدینه آتش می زنم، خدمتکارانت را می کشم و چشمه های مزارعت را کور می کنم. بدان که این کارها را خواهم کرد.»

امام (ع) در جواب فرمود: «نزدیک ترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و من این شکایت را که بر خدا عرضه کردم، نزد بندگانش نخواهم برد.»

بریحه چون این سخن را از امام شنید، به دامن آن حضرت افتاد و با تضرّع از ایشان تقاضای بخشش کرد. امام (ع) فرمود: تو را بخشیدم.(۳)

امام هادی (ع) پیوسته تحت نظر حکومت های جور بود و سعی می شد که آن حضرت با پایگاه های مردمی و افراد جامعه تماس نداشته باشد. با این حال فضایل اخلاقی ایشان در حدی بوده که دانشمندان، شرح حال نویسان و حتی دشمنان اهل بیت (ع) را به تحسین وا می داشت.

ابوعبدالله جنیدی، از دانشمندان مسلمان می گوید: «سوگند به خدا، او بهترین مردم روی زمین و برترین آفریده های الهی است.»(۴)

ابن حجر در شرح حال آن حضرت می نویسد: «وی در دانش و بخشش، وارث پدرش بود.»(۵)

متوکل در نامه ای که برای امام (ع) نوشت، یادآور می شود: «امیرالمؤمنین، عارف به مقام شماست و حق خویشاوندی را نسبت به شما رعایت می کند و طبق آن چه مصلحت شما و خانواده تان است عمل می کند.»(۶)

شاگردان

همواره تشنگان حقیقت و شیفتگان امامت، در پوشش های مختلف به محضر امامان (ع) می رسیدند و در حد ظرفیت و معرفت خود از دریای بی کران دانش الهی آن بزرگواران سیراب می شدند. بنا بر اظهار شیخ طوسی، تعداد شاگردان امام هادی (ع) بالغ بر ۱۸۵ نفر بوده است(۷) که در میان آنان چهره های برجسته علمی و فقهی فراوانی نیز دیده می شود که تألیفات گوناگونی داشتند. در این جا به چند نفر از شاگردان آن حضرت اشاره می کنیم:

۱ – ایوب بن نوح: مردی امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والایی داشت؛ چندان که دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده اند. او وکیل امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) بود. ایوب به هنگام وفات فقط ۱۵۰ دینار از خود به جای گذاشت، در حالی که مردم گمان می کردند او پول زیادی دارد.(۸)

۲ – حسن بن راشد: وی از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادی (ع) شمرده می شود و نزد آن دو بزرگوار، منزلت و مقام والایی داشت. شیخ مفید او را در زمره فقیهان برجسته و شخصیت های طراز اول دانسته که احکام حلال و حرام از آن ها گرفته می شد و راهی برای مذمت و طعن آنان وجود نداشت.(۹)

۳ – حسن بن علی ناصر: شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی (ع) شمرده است. وی پدر جد سیدمرتضی از سوی مادر است. سیدمرتضی در وصف او می گوید: «مقام و برتری او در دانش و پارسایی و فقه، روشن تر از خورشید درخشان است. او بود که اسلام را در دیلم نشر داد؛ به گونه ای که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهی به هدایت راه یافتند و با دعای او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوی او بیش از آن است که شمرده شود و روشن تر از آن است که پنهان بماند.»(۱۰)

۴ – عبدالعظیم حسنی: وی که نسب شریفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبی (ع) می رسد، بر اساس نوشته شیخ طوسی از یاران امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) است. عبدالعظیم، مردی پارسا، وارسته، دانشمند، فقیه و مورد اعتماد و وثوق امام دهم بود. ابو حمّاد رازی می گوید: «در سامرّا بر امام هادی (ع) وارد شدم و درباره مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم. ایشان فرمود: ای حمّاد! هرگاه مشکلی در امر دین، برایت پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.»(۱۱)

۵ – عثمان بن سعید: وی در سن جوانی و در حالی که یازده سال از عمرش می گذشت، افتخار شاگردی امام را پیدا کرد.(۱۲) امام هادی (ع) در مورد او به احمد بن اسحاق قمی فرمود: «عثمان بن سعید، ثقه و امین من است، هر چه به شما بگوید از سوی من گفته و هر چه به شما القا کند از ناحیه من القا کرده است.»(۱۳)

شیعیان امام هادی در ایران

در قرن اول هجری، اکثر شیعیان از شهر کوفه بودند. این مطلب با مراجعه به کتاب های رجالی شیعه به خوبی به دست می آید، زیرا ملقّب شدن این افراد به کوفی، بهترین ملاک برای شناخت آنان است. از دوران امام باقر و امام صادق (ع) به این طرف، لقب «قمی» در آخر نام تعدادی از اصحاب ائمه به چشم می خورد. این ها اشعری های عرب تبار بودند که در قم می زیستند.(۱۴) در زمان امام هادی (ع)، قم مهم ترین مرکز تجمع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه طاهرین وجود داشت.

در کنار قم، دو شهر آبه (آوه) و کاشان نیز تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشتند و مردم این شهرها از بینش شیعی مردم قم پیروی می کردند. مردم قم و آوه، هم چنین برای زیارت مرقد مطهّر امام رضا (ع) به مشهد مسافرت می کردند که امام هادی (ع) نیز آن ها را در قبال این عمل، آمرزیده شده وصف کرده اند.(۱۵)

موسی طهمورثی خامنه، شماره اشتراک ۲۷۵۸

فعالیت های اجتماعی امام هادی (ع)

از مجموع ۳۳ سال و اندی دوران امامت امام هادی (ع)، حدود سیزده سال در مدینه سپری شد. آن پیشوای پاکان در این مدت، با استفاده از آشفتگی های دستگاه خلافت، به گسترش و تبیین آموزه های عبادی و فکری اسلام می پرداخت. موقعیت و محبوبیت امام در مدینه چنان با اقتدار و صلابت توأم بود که فرماندار شهر، قدرت موضع گیری علیه آن حضرت و تحمیل امری را بر ایشان نداشت و در حقیقت تشکیلات حضرت هادی (ع)، دولتی در درون دستگاه خلافت عباسی بود که مستقل و تحت رهبری او اداره می شد.

نفوذ اجتماعی امام در مدینه، از دید کارگزاران حکومت عباسی پنهان نبود و همین امر سبب شد که آنان از ناحیه حضرت احساس خطر کنند و وجود ایشان را در مدینه به زیان رژیم عباسی بدانند. بر اساس شواهد تاریخی و گفت وگوهای آن حضرت با افراد می توان نمایی از خدمات و فعالیت های اجتماعی امام هادی (ع) و تلاش های آن حضرت را به تصور کشید:

۱ – ارتباط مداوم با امام

گروه زیادی از شهرهای شیعه نشین هم چون عراق، ایران و مصر برای استفاده از محضر او به سوی مدینه می شتافتند و کسب فیض می کردند. علی رغم محدودیت های ایجاد شده از سوی حکومت عباسی، امام (ع) در هر فرصت و موقعیتی حتی به هنگام گذر از خیابان، با افراد و گروه های مختلف مردم دیدار می کرد. مهم ترین موضوعی که در این دیدارها مطرح می شد، مسئله امامت بود که معمولاً به منظور هدایت افراد، یا تقویت ایمان آنان و یا ابلاغ امر امامت به دیگران صورت می گرفت.

۲ – طرح مسئله امامت

فتح بن یزید گرگانی می گوید: در مسافرتی که در محضر امام (ع) بودم، فرمودند: هر کس از خدا بترسد، دیگران از او بترسند و هر که از خدا اطاعت کند، دیگران از او پیروی خواهند کرد. ای فتح! هر کس خدا را فرمان برد، از خشم بندگان نهراسد و هر کس خدا را به خشم آورد، باید بداند که روزی دچار خشم بندگان خواهد شد. آن حضرت با آماده سازی ذهن مخاطب و با تلاوت آیات قرآنی، مسئله پیروی از رسول خدا (ص) و «اولی الامر» را پیش کشید و اطاعت آنان را به اطاعت خداوند پیوند داد؛ از جمله به آیات: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»(۱۶) و «یا لیتنا اطعنا الله و اطعنا الرسولا»(۱۷) استناد فرمود.

فتح، از خدمت امام (ع) مرخص شد، اما سخت تحت تأثیر سخنان آن حضرت قرار گرفته بود و شب را با اندیشیدن درباره مسائل مطرح شده، سپری کرد. روز بعد مجدداً به خدمت امام (ع) رسید و گفت: اجازه می دهید درباره مسئله ای که از دیشب فکرم را مشغول داشته، بپرسم؟ امام (ع) اجازه داد و افزود: خداوند هیچ کس را بر غیبش آگاه نکرد، مگر کسی را که برگزید، هم چون پیامبر (ص)، و هر آن چه از اسرار غیب نزد پیامبر (ص) باشد، نزد عالِم نیز هست و هر آن چه رسول خدا (ص) از آن آگاهی دارد، جانشینان او نیز آگاهی دارند. ای فتح! شاید شیطان فریبت داده و با القای مطالبی، تو را دچار تردید کرده است، تا از راه خدا و «صراط مستقیم» منحرف کند. فتح با شنیدن سخنان امام (ع)، به اشتباه خود پی برد و وسوسه های شیطانی را از خود دور ساخت و به امامت آن حضرت معتقد گشت.(۱۸)

امام هادی (ع) در این دیدار، متناسب با درک و آمادگی طرف، جایگاه امامت را در نظام اعتقادی و عملی اسلام با استناد به قرآن تشریح کرد و با اعلام آگاهی از علم غیب و آگاه کردن طرف از آن چه در فکر او می گذرد، شبهه ها و وسوسه های شیطانی را از ذهن او دور ساخت. مسئله امامت و تبیین و تحکیم پایه های آن، در سخنان ارزنده امام دهم (ع) که معمولاً برای عموم القا می شد و در دسترس همگان بود، متجلّی است.

۳ – تقویت پایگاه های مردمی

از ویژگی های مهم امامان معصوم(ع)، داشتن جایگاه مردمی است و چون دشمنان آنان و حکم رانان اموی و عباسی، بر اهمیت این پایگاه و نقش آن در تداوم خط امامت واقف بودند، همواره سعی می کردند توده های مردم را از امامانشان دور سازند و میان امت جدایی افکنند. این سیاست در هر زمان به گونه ای اجرا می شد. هر چه نقش محوری آنان در حفظ و تداوم اسلام ناب محمدی و ستیز با قدرت های اهریمنی در سطح جامعه بیش تر روشن می شد، اعمال سیاست محدودیت دستگاه خلافت، نسبت به آنان فزون تر می گشت. سیاست یاد شده، ارتباط امام هادی (ع) را با مردم محدود کرد، ولی از همین ارتباط محدود و رهنمودهای امام (ع) به دوستان و شیعیانشان، به نقش آن حضرت در رهبری و جهت دهی مردم و گسترش بینش های مکتبی و کوتاه کردن دست های ظلم و ستم قدرت های طاغوتی پی خواهیم برد.

۴ – یاری محرومان و بینوایان

امام با محرومان و بینوایان هم ارتباطی تنگاتنگ داشت و افرادی که در تأمین معاش دچار مشکلاتی می شدند و پناه گاهی نمی یافتند و عوامل حکومتی هم از آنان حمایت نمی کردند، پرسش کنان به سوی خانه امام هادی (ع) راهنمایی می شدند و آن حضرت آنان را یاری می فرمود. امام، خمس، صدقات، زکات و دیگر اموالی را که شیعیان از نواحی گوناگون به محضر ایشان تقدیم می کردند، غالباً برای کمک به درماندگان اختصاص می داد. آن حضرت گاهی سرمایه ای را به فقیران می داد تا با آن به کسب و کار بپردازند و با استقلال اقتصادی، عزت و آبروی خود را حفظ کنند. مسافران درمانده نیز از امدادهای اقتصادی امام برخوردار بودند و هیچ گاه حضرت اجازه نداد هیچ مسلمانی در مدینه گرسنه سر بربالین نهد یا کودک یتیمی به دلیل بی سر و سامانی، اشک حسرت ریزد. افرادی که فاقد سلامتی جسمانی بودند نیز با کمک های امام هادی (ع) به زندگی خود ادامه می دادند و هرگاه حضرت پولی نداشت،از افراد معتبر مبلغی را قرض می گرفت و در اختیار نیازمندان می نهاد و اجازه نمی داد گرفتاران مزبور سرگردان و افسرده شوند.(۱۹)

امام هادی (ع) در بیان دیگران

– ابو فلاح حنبلی: «ابوالحسن علی، فرزند محمدجواد بن رضا بن موسی بن جعفر صادق، علوی حسینی، معروف به هادی، فقیه، امام و متعبّد بود. او یکی از امامانی است که غلات شیعه، آن ها را معصوم می دانند.»(۲۰)

– یافعی در وصف آن حضرت گفته است: «امام هادی (ع) فردی متعبّد، فقیه و پیشوا بود.»(۲۱)

– ابوالفداء می گوید: «علی النقی، یکی از امامان دوازده گانه از نظر امامیه، و او علی زکی، فرزند محمدجواد است…. »(۲۲)

– ابن شهر آشوب در توصیف حضرت امام هادی (ع) نوشته است: «چهره اش از همه مردم جاذب تر، و گفتارش صادق تر بود. در ملاحمت و کمال، از همه برتر بود. هنگامی که سکوت می کرد، هیبت و وقارش بالا می رفت و وقتی سخن می گفت، نورانیتش افزون می گشت. او از خانواده رسالت و امامت و کانون وصایت و خلافت بود. از شاخه ای بود که درختش درخت عظیم نبوت بود، که زمان بهره وری از آن، از زمان گرفتنش، چندان فاصله نداشت. میوه ای بود از درخت رسالت که زمان چیدنش با زمان انتخابش، نزدیک بود.»(۲۳)

– ابن صباغ مالکی، از برخی از اهل علم نقل کرده: «فضایل ابوالحسن علی بن محمد هادی (ع) خیمه اش را بر زمین کرامت برافراشته، طناب هایش را به آسمان ها کشیده است. هر فضیلتی که گفته شود، او زینت بخش آن است، هر کرامتی که یاد شود، او فضیلت آن است. هر ستایشی که به عمل آید، تفضیل و اجمالش، نزد اوست. هر بزرگداشتی که انجام شود، آثار آن برای او آشکار است. شایستگی او از جهت خصایص نیک و مجد و کرامتی است که در گوهر ذات او نهاده شده است و وی را از عیوب و نواقص حفظ می کند؛ چنان که شترچران، شتر بچه خود را از حوادث نگاه می دارد. نفس او پاک و منزه و مهذّب، اخلاقش نیکو و رفتارش پسندیده و صفاتش با فضیلت است.»(۲۴)

– ابن حجر می گوید: «علی هادی، وارث دانش و سخاوت پدرش بوده است.»(۲۵)

– ابن عنبسه، نسب شناس گوید: «امام هادی (ع) به دلیل اقامتش در سر من رأی، به عسکری ملقّب بود و به آن حضرت عسکری می گفتند. مادرش امّ ولد (کنیز) بود. امام هادی (ع) در نهایت فضل و ارج بود.»

آگاهی امام هادی (ع) از غیبت

الف) خیران اسباطی گفت: وقتی در مدینه خدمت حضرت هادی (ع) رسیدم، فرمود: از واثق (پادشاه وقت) چه خبر داری؟ گفتم: قربانت! به سلامت بود و ده روز پیش او را ملاقات کردم. فرمود: اهل مدینه می گویند: مرده است. وقتی که فرمود: همه می گویند، دانستم که گفتار خود اوست. سپس فرمود: جعفر (متوکل) چه می کرد؟ گفتم: در زندان به بدترین حال بود. فرمود: او (بعد از واثق)، صاحب این امر(سلطنت) است. فرمود: ابن زیات (وزیر واثق) چه می کرد؟ گفتم: قربانت! مردم با او هستند و فرمان، فرمان اوست. حضرت فرمود: این مقام برای او شوم است، سپس ساکت شد و فرمود: ناچار مقدّرات خداوند و احکام الهی جاری می شود. ای خیران! واثق مرد، و متوکل به جای او نشست و ابن زیات کشته شد. گفتم: کی، قربانت! فرمود: شش روز پس از خروج تو از مدینه.(۲۶)

ب) از حسن بن مصعب مدائنی روایت شده که مسئله سجده بر شیشه را (به وسیله ای که نوشته بودم) از امام علی النقی (ع) پرسیدم. چون نامه را فرستادم، با خود گفتم: شیشه هم از چیزهایی است که زمین آن را می رویاند و گفته اند بر آن چه که زمین می رویاند، می توان سجده کرد.

از طرف آن حضرت جواب آمد: بر شیشه سجده مکن. اگر گمان می کنی که آن هم از اشیایی است که زمین آن را می رویاند (این سخن هرچند درست است)، ولی استحاله شده، زیرا شیشه از ریگ و نمک است و نمک هم از زمین شوره زار است (و به زمین شوره زار نمی شود سجده کرد).(۲۷)

ج) احمد بن عیسی گوید: پیامبر را در خواب دیدم که مشتی خرما به من داد. شمردم، ۲۵ دانه بود. وقتی که حضرت هادی (ع) تشریف آوردند، خدمتش رفتم و او مشتی خرما به من داد و فرمود: اگر پیامبر زیادتر داده بود، من هم زیادتر می دادم. شمردم، ۲۵ دانه بود.(۲۸)

د) شیخ بهائی نقل می کند: متوکل اراده کرده بود که به حضرت هادی (ع) اهانت کند. از این رو یک روز که هوا در نهایت حرارت و گرمی بود، دستور داد اعلان کنند که خلیفه اراده کرده تا به صورت سواره به فلان مکان برود و غیر جناب او کسی دیگر نباید سواره باشد و همه مردم از اشراف و اعیان از بنی هاشم و غیر آنان هم در ملازمت او باید پیاده باشند. چون راه دور و هوا در نهایت حرارت بود، حضرت هادی (ع) غرق در عرق شده بود و هر دم بر یکی از خادمان خود تکیه می کرد. در این اثنا یکی از منافقان آن حضرت را دید که بسیار آزرده شده است. خواست که از جانب متوکل عذر آورد و از این رو گفت: ای حضرت، این مشقت و تعب مخصوص شما نیست و خلیفه قصد آزار و اهانت شما نکرده، بلکه جمیع مردم به این تعب گرفتارند. حضرت امام (ع) به آن شخص فرمود: به خدا قسم، ناقه صالح نزد خدای تعالی، عزیزتر از من نبود. سپس آن حضرت این آیه را بیان داشت: «تمتعوا فی دارکم ثلاثه ایام ذلک وعد غیر مکذوب؛(۲۹) تا سه روز در منازل خود خوش دارید که وعده ای تکذیب ناپذیر است.»

همان گونه که حضرت فرموده بودند، چهار شب پس از آن سواری، غلامان متوکل بر سر او ریختند و به ضرب تیغ او را پاره پاره کردند و آن مردی که از جانب متوکل عذر آورد، توبه کرد و از معاصی بازگشت و در سلک پیروان و شیعیان آن بزرگوار قرار گرفت.(۳۰)

امام و مشکلات مردم

ائمه نه تنها در زمینه بندگی خدا و مسائل، پیش گام بودند بلکه در زمینه های اجتماعی و رسیدگی به مشکلات مردم و برطرف کردن گرفتاری های آنان نیز پیش قدم بودند؛ به گونه ای که کسی از در خانه آنان ناامید باز نمی گشت.

محمدبن طلحه نقل می کند: امام هادی (ع) روزی برای کارمهمی سامرّا را به مقصد دهکده ای در اطراف، ترک کرد. در این فاصله، عربی سراغ آن حضرت را گرفت. به او گفته شد که امام به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهکده حرکت کرد. وقتی به محضر امام رسید، گفت: من اهل کوفه و از متمسکان به ولایت جدّت امیرمؤمنان هستم، ولی بدهی سنگین مرا احاطه کرده است، چندان که قدرت تحمل آن را ندارم و کسی جز شما را نمی شناسم که حاجتم را برآورد. امام پرسید: بدهکاری ات چقدر است؟ عرض کرد: ده هزار درهم.

امام او را دلداری داد و فرمود: ناراحت نباش، مشکلت حل خواهد شد. دستوری به تو می دهم، به آن عمل کن و از اجرای آن سرمتاب. این دست خط را بگیر، هنگامی که به سامرّا آمدی، مبلغ نوشته شده را از من مطالبه کن؛ هر چند در حضور مردم باشد. مبادا در این باره کوتاهی کنی. پس از بازگشت امام هادی (ع) به سامرّا، مرد عرب در حالی که عده ای از اطرافیان خلیفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند، وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام به آن حضرت، با اصرارِ دین خود را مطالبه می کرد.

امام با نرمی و ملایمت و عذرخواهی از تأخیر آن، از وی مهلت خواست تا در وقت مناسب، آن را بپردازد، ولی مرد عرب هم چنان اصرار می کرد که هم اکنون باید بپردازی.

جریان به گوش متوکل رسید. دستور داد سی هزار دینار به امام هادی (ع) بدهند. امام پول ها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پول ها را گرفت و گفت: خدا بهتر می داند که رسالتش را در چه خاندانی قرار دهد.»(۳۱)

بیماری متوکل

مادر متوکل به امام هادی (ع) و مقام والای او بسیار معتقد بود. روزی متوکل مریض شد و جراحتی پیدا کرد و پزشکان از علاجش درماندند. مادر متوکل نذر کرد که اگر او شفا پیدا کرد، مال زیادی برای امام هادی (ع) بفرستد. بنابراین شخصی را خدمت امام فرستاد و از ایشان داروی درد متوکل را خواست. امام دارویی به او داد و درد متوکل علاج شد. آن گاه مادر متوکل، هزار دینار برای آن حضرت فرستاد. چندی پس از این ماجرا، شخصی نزد خلیفه از امام بدگویی کرد و گفت: در منزل امام دینار فراوانی دیدم. خلیفه فردی را برای بازرسی منزل امام فرستاد. امام بر سر سجاده بود و آن چه جست وجو کرد، چیزی نیافت جز همان هزار دینار که مادر متوکل فرستاده بود. امام فرمود: کیسه را بردار و زیر حصیر شمشیری هم هست، آن را هم بردار و نزد متوکل ببر. این کار امام، متوکل و اطرافیان او را شرمنده کرد.(۳۲)

سوره حمد

حضرت هادی (ع) همانند دیگر ائمه هُدی، دانش والایی داشت و دانش او، موهبتی الهی و آسمانی بود که خداوند به آنان اعطا کرده بود. گاهی اهل کتاب سؤالاتی مطرح می کردند که فقط امامان می توانستند به آن ها پاسخ گویند. قیصر، پادشاه روم به یکی از خلفای بنی عباس نوشت که در انجیل دیدم هر کس سوره ای بخواند که خالی از هفت حرف باشد، آتش جهنم بر جسد او حرام می شود. چنین سوره ای را در انجیل و تورات نیافتم و آن حروف عبارت اند از: ث – ج – خ – ز – ش – ظ – ف. آیا شما در کتاب خود چنین سوره ای دارید. خلیفه عباسی، علما و دانشمندان را جمع کرد و آن سؤال را مطرح ساخت، اما کسی نتوانست پاسخ دهد. بنابراین برای یافتن پاسخ، به خدمت امام هادی (ع) رسیدند و مسئله را بیان کردند. امام در جواب فرمود: آن چه آنان در کتاب های خود نیافتند، در قرآن هست و آن، سوره حمد است. پرسیدند: حکمت این حروف چیست؟ امام فرمود: ث از ثبور؛ ج از جحیم؛ خ از خبیث؛ ز از زقوم؛ ش از شقاوت؛ ظ از ظلمت؛ ف از فرقت یا آفت است. این پاسخ را برای قیصر روم فرستادند. او بسیار مشعوف شد و در همان جا اسلام آورد.(۳۳)

حسینعلی متقی نیا، شماره اشتراک ۱۷۵۱

امام هادی (ع) در خردسالی، با فاجعه شهادت پدر مواجه شد. فقها و علمای شیعه با مراجعه به آن حضرت سؤالات متعددی از او پرسیدند و ایشان به همه آن ها پاسخ گفت و آنان به امامت حضرت اعتراف کردند. توان علمی امام هادی (ع) زبانزد محافل علمی در نقاط دور جهان اسلام گشت. جمع فراوانی از مسلمانان، امامت حضرت را به جان و دل پذیرفتند.

رشته دوستی و محبت و عشق او به گونه ای در دل ها ریشه دوانده بود که گزارش گران به دستگاه حاکم، هشدار دادند که مردم حرمین (مکه و مدینه) ممکن است به فرمان برداری از امام درآیند و از اطاعت خلیفه سرپیچی کنند. از این رو دستور داده شد امام را از مدینه به سامرّا، پایتخت حکومت، منتقل کنند تا او را بهتر تحت نظر بگیرند و یارانش را شناسایی کنند و مانع رسیدن اموال و حقوق شرعی به حضرت گردند. اما غافل بودند که امامان، حتی در دوران انزوا و فشار نیز، بر قلب ها حکومت می کنند و این خود عاملی بود که خلفای ستم گر، همواره پایه های حکومت خود را متزلزل بدانند.

روزی هارون، پیشوای هفتم امام موسی بن جعفر (ع) را کنار کعبه دید. به او گفت: «تویی که مردم پنهانی با تو بیعت می کنند و تو را به پیشوایی بر می گزینند؟» امام فرمود: «انا امام القلوب و انت امام الجسوم؛ من بر دل های مردم حکومت می کنم و تو بر بدن ها حکومت می کنی.»(۳۴)

فرقه های منحرف در عصر امامت حضرت هادی (ع)

امام هادی (ع) به حق وارث پدر و اجداد پاکش بود و در عصر خود به خوبی توانست خط فکری و فرهنگی تشیع راستین علوی را آشکار سازد. در عصر آن امام مکتب های مختلفی به وجود آمد که خلفای آن زمان نیز به نحوی با آن ها همراهی می کردند تا زودتر به اهداف مورد نظر خود برسند. امام هادی (ع) هر گاه فرصت مناسبی می یافت، در برابر فرقه های صوفیه، واقفیه و غلات، قاطعانه موضع گیری می کرد و مردم را آگاه می ساخت. فرقه صوفیه، با تمسّک به زندگی امیرمؤمنان علی (ع)، خود را زاهد نشان می دادند و کم کم در برابر امامان جبهه گرفتند و بدعت صوفی گری را بنا نهادند.

محمد بن حسین بن ابی خطاب می گوید: با امام هادی (ع) در مسجد النبی نشسته بودیم که ناگاه جماعتی از صوفیان وارد مسجد شدند و گردهم حلقه زدند و به ذکر لا اله الا الله مشغول شدند. امام هادی (ع) به ما رو کرد و فرمود: «لا تلتفتوا الی هؤلاء الخدّاعین، خانهم خلفاء الشیاطین و مخرّبوا قواعد الدین؛(۳۵) به این دغل بازان توجه نکنید.آن ها جانشینان شیطان ها و ویرانگر بنیادهای دین هستند. آن ها برای آسایش جسم پارسایی می کنند. شب زنده داری آن ها برای به دست آوردن غذاهای چرب و شیرین است. عمری را با ریاضت و سختی می گذرانند تا فرصت گناه کاری بیابند. گرسنگی می کشند تا به سفره های رنگین برسند. اذکار آنان برای فریفتن مردم و جلب دل های مردم احمق و ساده لوح است، تا بارهای آن ها را بر دوش نهند…. »

گروه واقفیه معتقدند که امام کاظم زنده است و او آخرین امام و مهدی این امت است. امام هادی (ع) در برابر آن ها و افکار مسمومشان، موضع گیری قاطع داشت.

غلات، گروهکی جدا شده از شیعیان بودند که راه افراط را پیمودند و در مورد امامان، غلوّ کردند و آنان را خدا و در حد خدا می دانستند. یکی از شیعیان در مورد چند نفر از غلات و رفتار آن ها، نامه ای به امام هادی (ع) نوشت و کسب تکلیف کرد. امام هادی (ع) در پاسخ نوشت: «لیس هذا من دیننا فاعتزلوهم؛(۳۶) برنامه آن ها از دین ما نیست، از آن ها دوری کنید.»

اوضاع سیاسی دوران امام هادی (ع)

هفت سال از عصر امام علی النقی (ع) با حکومت معتصم خلیفه عباسی سپری شد. در این سال ها آن حضرت در مدینه منوّره به شدت تحت نظر بود و از رفت و آمد مردم با وی جلوگیری می شد. به دستور معتصم فردی را هم به عنوان معلم برای مراقبت از وی در محلی به نام صریا گمارده بودند. شیعیان در سامرّا و بغداد تحت مراقبت کامل قرا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.