پاورپوینت کامل رنگ رویاهای من ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رنگ رویاهای من ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رنگ رویاهای من ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل رنگ رویاهای من ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۵۶

خواب دیدم شهر ما جارو شده است. خواب دیدم مردم همه بیدارند و کودکان قد کشیده اند. و بزرگترها را دیدم که پیر شده بودند
و کوله بار تجربه بر دوششان. روستاییها برای آخرین بار در شهر وضو گرفتند و رفتند; رفتند تا نمازشان را در مسجد روستا بخوانند.

خواب دیدم دختران شهرمان چادری بر سر داشتند که دوازده شکوفه بر آن دوخته شده بود. (۱) و پسران مساحت زمین را وجب
وجب می شمردند. خواب دیدم نگرانی از چشمان مادران آبرو می گریزد و آرامش در قلب آقای مسجد ما جایی برای خود اجاره
کرده است.

خواب دیدم در میانه کوچه «اخوان الصفا» مردم همه جمعند. آش می پزند; آش نذری برای سلامتی مسافر همیشگی فردایشان، که
در راه بود. ستاره ها از آسمان آمده بودند روی پشت بامها و مردم شهر ما را به هم نشان می دادند. سر در هر خانه ای چراغی روشن
کرده بودند. و بوی نم که از آب و جاروی دختران حاجتمند به مشام می رسید چه جانفزا بود.

خواب دیدم صاحبخانه ها قسمتی از مازاد خانه هایشان را وقف مستاجرها کرده بودند و فروشنده ها کالاهایشان را به نسیه به مردم
می فروختند. خواب دیدم هیچ دختری بدون جهیزیه نبود و شتر بخت را دیدم که بر در همه خانه های خشتی و سنگی، با در چوبی
یا آهنی، خوابیده بود.

و پسران در دنیای خواب من برای نجابت، متانت و اصالت به خواستگاری می رفتند و در عقدها و عروسیها اولین کارت دعوت برای
صاحب عصر و زمان، مهدی فاطمه، علیهماالسلام، فرستاده می شد.

خواب دیدم شهر ما گلکاری شده است. سبزه ها سرود می خوانند و گلها نیایش می کنند. هیچ خانه ای بی سفره نبود و هیچ سفره ای
خالی نبود. غم در چند فرسخی شهر ما در خانه تنهایی خود زانو در بغل گرفته بود و شادیها، کاسه کاسه به خانه های همسایه ها
برده می شد. زیبهاییها بین همه به تساوی قسمت می شد و از تقسیم خوبیها هیچ کس سرباز نمی زد و ۳۶۵ روز از سال را «روز
نیکوکاری » نام نهاده بودند.

خواب دیدم مغازه های شهر ما کامپیوتری شده اند، با صدای اذان بسته می شوند و با «السلام علیکم و