پاورپوینت کامل پاره های خورشید ۵۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پاره های خورشید ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پاره های خورشید ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پاره های خورشید ۵۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

جلوه هایی از سیره امیرمؤمنان علی، علیه السلام

۱. علی، علیه السلام، رهبری انسان ساز

امیرالمؤمنین در پیشاپیش سپاهی گران به طرف صفین در حال حرکت است به شهر کوچکی به نام «انبار» – در عراق – می رسد،
مردم شهر که تا چندی پیش در قلمرو شاهنشاهان ساسانی بوده و به آداب و رسوم پیشین تربیت شده اند، همه برای استقبال از
موکب خلیفه، ساعتها در زیر آفتاب سوزان در کنار جاده صف کشیده اند، با رسیدن خلیفه همه به خاک افتاده و زمین ادب
می بوسند، تعظیم می کنند و سجده می برند. امیرالمؤمنین متعجب از اسب پیاده شده و به مردم فرومانده می فرماید:

چه معصیت بی لذتی مرتکب می شوید و چه خفت و ذلتی تحمل می کنید! در سجده به بنده خدا نسبت به خداوند شرک می ورزید،
ساعتها گرد و خاک می خورید و حرارت آفتاب می بینید و خودتان را زبون و حقیر می کنید. من و شما هر دو بنده عاجز خداوندیم،
من هم مثل شما اسیر بستر بیماری و دچار چنگال مرگ می شوم. من و شما باید به خدایی سجده ببریم که بیمار نمی شود و
نمی میرد و مرا از اینکه پیشوا و امیر شما هستم هیچ مزیتی بر شما نیست بلکه فقط بار مسؤولیت سنگین تری به دوش دارم.

۲. پوشاک علی، علیه السلام،

هارون بن عنتره از پدرش نقل می کند که: بر مولا، علیه السلام، در فصل زمستان وارد شدم. قطیفه ای کهنه و پاره بر دوش داشت
از سرما ناراحت بود. گفتم: یا امیرالمؤمنین خداوند برای شما و خانواده ات از بیت المال مثل دیگر مسلمانان و مجاهدان نصیب قرار
داده و شما این اندازه به خود سخت می گیرید؟ فرمود:

به خدا قسم من از بیت المال شما برای خود حبه ای نمی گیرم و این قطیفه ای که می بینی از مدینه همراه آورده ام.

۳. خوراک رهبر مسلمین

عتبه بن علقمه می گوید: بر علی، علیه السلام، در هنگامی که خلیفه مسلمین بود وارد شدم، دیدم نان مانده و خشکیده ای را با
شیر می خورد. گفتم: یا امیرالمؤمنین چگونه با این نان و خورشت می سازی؟ فرمود:

رسول خدا، صلی الله علیه وآله، خشکتر از این نان می خورد و خشن تر از این جامه که در تن من است می پوشید، می ترسم اگر جز
این انجام دهم به رسول خدا، صلی الله علیه وآله، ملحق نشوم.

علاءبن زیاد حارثی یکی از سرداران متمکن علی، علیه السلام، بیمار بود، روزی که امام برای عیادت به منزل مجلل وی رفت به او
فرمود: چه خوب بود در این خانه وسیع و اتاقهای مجلل مستمندان و درویشان را به مهمانی می نشاندی و نان و خورشت
می خوراندی، اگر چنین می کردی خداوند در سرای دیگرت همین گونه خانه می داد.

علاء گفت: امر امام را اطاعت خواهم کرد، سپس عرض کرد، برادر من کار زهد و درویشی را به جایی رسانده که زندگی را بر زن و
فرزند تلخ نموده است. شبها به عبادت، بیدار و روزها روزه دار است. علیرغم ثروتی که خداوند به او داده، به غذای خشک و پوشاک
خشن قناعت می کند. علی، علیه السلام، فرمود: او را حاضر کنید تا با او گفتگو کنم. از گفته هایش معلوم گردید که می خواهد از راه
و رسم زندگی مولایش علی، علیه السلام، پیروی کند.

امام به او فرمود:

اشتباه می کنی تو باید تا اندازه ای از نعمتهایی که خداوند به تو ارزانی داشته بهره مند شوی، تقلید از زندگی من تکلیف تو نیست
من وظیفه دیگری دارم زیرا من زمامدار مسلمین و امیرالمؤمنین هستم و باید سطح خوراک و پوشاک خود را تا آن حد تنزل دهم
که فقیرترین مردم در اقصی نقاط قلمرو اسلام تلخی زندگی را احساس نکنند.

۴. کلام امام، علیه السلام

شهید بزرگوار استاد مطهری، در کتاب «سیری در نهج البلاغه » می نویسد:

کلمات امیرالمؤمنین، علیه السلام، از قدیم ترین ایام با دو امتیاز همراه بوده است و با این دو امتیاز شناخته شده است: یکی
فصاحت و بلاغت و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدی بودن.

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی، علیه السلام، ارزش فراوان بدهد، ولی توام شدن این دو با یکدیگر
یعنی اینکه سخنی در میدانهای مختلف و احیانا متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت خود را در همه آنها حفظ کرده
باشد، سخن علی، علیه السلام، را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن ایشان در حد واسط کلام مخلوق و کلام
خالق قرار گرفته است و درباره اش گفته اند:

«فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق »

سید رضی، گردآورنده نهج البلاغه می گوید:

«امیرالمؤمنین آبشخور فصاحت و ریشه و زادگاه بلاغت است، اسرار مستور بلاغت از وجود او ظاهر گشت و قوانین آن از او اقتباس
شد هر گوینده سخنور از او دنباله روی کرد و هر واعظ سخندانی از سخن او مدد گرفت، و در عین حال به او نرسیدند و از او عقب
ماندند. بدان جهت که بر کلام او نشانه ای از دانش خدایی و بویی از سخن نبوی موجود است.

ابن ابی الحدید; از علماء معتزلی قرن هفتم، که ادیبی ماهر و شاعری توانا و چیره دست بود، در کتاب «شرح نهج البلاغه » جلد چهارم،
در این باره می نویسد:

فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد داده و مهار خود را به او سپرده است. نظم عجیب الفاظ را تماشا کن،
یکی پس از دیگری می آیند و در اختیار او قرار می گیرند مانند چشمه ای که خودبخود و بدون زحمت از زمین بجوشد. سبحان الله،
جوانی از عرب در شهری که با هیچ حکیمی برخورد نکرده است اما سخنانش در حکمت نظری فوق سخنان افلاطون و ارسطو
قرار گرفته است. با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده اما از سقراط بالاتر رفته است… این مرد فصیحتر از «سبحان بن وائل » و
«قبس بن ساعده » از کار درآمد و حال آنکه قریش که قبیله او بودند افصح عرب نبودند، افصح عرب «جرهم » است هر چند زیرکی
زیادی ندارند…

مرحوم «شیخ محمد عبده » مفتی اسبق مصر در شرح نهج البلاغه خویش می نگارد:

در همه مردم عرب زبان یک نفر نیست مگر آنکه معتقد است سخن علی، علیه السلام، بعد از قرآن و کلام نبوی، شریفترین،
بلیغ ترین و پرمعنی و جامع ترین سخنان است.»

۵. شجاعت

عمر ابوالنصر استاد دانشگاه بیروت در کتاب زندگی علی بن ابیطالب، علیه السلام، می نگارد:

دوست و دشمن بر این امر اتفاق دارند که با آن زهد و قناعت و با آن خوراک ساده و فقیرانه، چنان نیرویی در بازوی مرتضی علی،
علیه السلام، بود که بارها سواران جنگی را از روی زین برگرفت و با چنان قوتی به زمین کوفت که در حال، جان سپردند. در غزوه
خیبر درب کوه پیکر قلعه جنگی دشمنان اسلام را از جای برکند و به دوش گرفت. در یکی از روزهای صفین پانصد کس را به دست
و شمشیر خود کشت و در همان روز چندین شمشیر عوض کرد و هر بار که حریفی را به دیار عدم می فرستاد، فریاد تکبیرش زهره
شجاعان جنگ دیده را می درید.

شجاعت علی، علیه السلام، در سنین جوانی، در حجاز چنان معروف خاص و عام گردید که وقتی عمروبن عبدود قهرمان نامی عرب
را در نبرد تن به تن – در غزوه خندق – به خاک انداخت. خواهر «عمرو» در مقام رثاء بر مرگ برادر، شجاعت قاتل را تنها مایه تسلی
خود خواند و گفت: اگر جز به دست این پهلوان جوان کشته شده بودی، تمام عمر بر تو می گریستم.

۶. مروت و جوانمردی

روزی مردم را موعظه می کرد، بحدی گرم و گیرا سخن گفت که یکی از خوارج که در عین کراهت و بغض نسبت به امیرالمؤمنین،
علیه السلام، دچار شگفتی شده بود. فریاد زد: خدایش بکشد که این کافر چه دانشمند است. این جسارت به یاران علی، علیه السلام،
گران آمد خواستند او را بکشند، امام منعشان کرد و فرمود:

به من ناسزا گفت. یا باید او را فحش داد و یا بخشود.

در مواردی که سپاهیان امیرالمؤمنین، علیه السلام، درصدد انتقام از جنایات دشمن بودند فرمود:

هرگز آنها که پشت به میدان نبرد کرده و گریخته اند و آنها که زخم خورده اند به قتل نرسانید، پرده ناموس دشمنان را ندرید و
اموال دشمن را به غنیمت مبرید.

در میدان جنگ «جمل » برکشته شدگان عینا مانند مقتولین سپاه خود نماز گزارد بر چندین تن از کینه توزترین و خطرناکترین
دشمنان خود، مروان بن حکم (مشاور و پیشکار عثمان) و سعیدبن عاص دست یافت و آنها را بخشود. عمرو بن عاص، عقل منفصل
معاویه، و دشمن حیله گری که از یک سپاه برای امام علی خطرناکتر بود وقتی گردن خود را زیر شمشیر امیرالمؤمنین دید کشف
عورت نمود و همانطور که حساب کرده بود امام صورت خود را برگرداند و از کشتن این روباه فرومایه و حیله ساز چشم پوشید و او
فرار کرد.

ایام خلافت زره خود را در دست مردی نصرانی دید، به قاضی شکایت برد و مانند یک فرد عادی از او تقاضای قضاوت نمود. قاضی از
آن مرد پرسید: در مقابل آنچه امیرالمؤمنین ادعا می کند چه می گویی؟ مرد گفت: زره متعلق به من است و در نظر من
امیرالمؤمنین هم دروغگو نیست. قاضی از امام پرسید: آیا شاهدی بر این ادعا داری؟ فرمود: رسم قضا این است که شریح قاضی
دارد، ولی من بر این امر گواهی ندارم. پس قاضی حکم به نفع نصرانی داد و او زره را به همراه برد. اما هنوز چند گامی نرفته بود که
برگشت و گفت: عجبا، امیرالمؤمنین در دعوی حق خود مرا به محضر قاضی می خواند و قاضی با اینکه مامور او است او را محکوم
می کند و به من حق می دهد. پس شهادتین گفت و مسلمان شد و اعتراف کرد که زره از آن ام

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.