پاورپوینت کامل گفته ها و ناگفته ها درباره رجعت ;گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین حسن طارمی ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفته ها و ناگفته ها درباره رجعت ;گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین حسن طارمی ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفته ها و ناگفته ها درباره رجعت ;گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین حسن طارمی ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفته ها و ناگفته ها درباره رجعت ;گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین حسن طارمی ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

اشاره:

حجّت الاسلام و المسلمین طارمی معاون علمی بنیاد دایرالمعارف اسلامی(دانشنامه جهان اسلام) و از پژوهشگران فعال حوزه دین است. نگارش و انتشار کتاب درباره رجعت به قلم ایشان، که تا کنون بارها نیز تجدید چاپ گردیده بهانه ای شد تا گفت وگویی با این محقق ارجمند در همین موضوع ترتیب دهیم. امید که مقبول طبع شما قرار بگیرد.

با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید لطفاً در ابتدا بفرمایید تعریف رجعت چیست و این موضوع چه ارتباطی با بحث مهدویت و امام عصر(ع) پیدا می کند؟

واژه رجعت به معنای بازگشت به جایی است که شخص قبلاً در آنجا بوده است. اصطلاح رجعت هم به معنی بازگشت افرادی به این دنیاست. از واژه رجعت برنمی آید که بازگشت از کجا یا به کجاست.

سه مفهوم کلیدی که همگی در پایان تاریخ اتفاق می افتند با هم گره خورده اند: یکی مفهوم ظهور یک منجی که طبق تعالیم کل عالم اسلام یک اتفاق پایان دنیایی و فرجام دنیاست. یکی هم رجعت و دیگری قیامت است. از رجعت به «قیامت صغرا» هم تعبیر شده است. امّا این سه مفهوم با هم تفاوت هایی هم دارند. ظهور منجی، اتفاقی است که دقیقاً مربوط به این دنیاست. یعنی فردی که ما الان او را نمی بینیم ظهور می کند و نجات و قیام به عدل اتفاق می افتد. رجعت بازگشت افرادی به این دنیاست که از دنیا رفته اند. قیامت هم زنده شدن مردگان در غیر این دنیاست. چون تعبیر قرآن این است که «یوم تبدّل الأرض غیر الأرض و السّموات۱؛ در آن روز این زمین به زمین دیگر و آسمان ها [به آسمان های دیگری] تبدیل می شوند» یعنی فضای دیگری درست می شود که فضای بازگشت به این دنیا نیست، در عین حال بازگشت ارواح به اجساد و احیای مجدد مردگان است.

جایگاه موضوع رجعت در اعتقادات شیعه چیست؟ آیا می توان آن را جزء ضروریات مذهب تشیع در نظر گرفت؟

رجعت جزء ضروریات روایات ما هست اما جزء عقاید کلیدی تلقی نمی شود. این کلیدی نبودن اثرش این است که علمای ما اصرار نداشته اند که حتماً همانقدر که راجع به توحید می نویسند راجع به رجعت هم بنویسند. کتاب نگاری درباره رجعت کاملاً تابعی از متغیر «اعتراض به شیعه» بوده است. آنجایی که شیعه را درباره رجعت مورد سؤال قرار می دادند علمای ما حساس می شدند که بیان کنند چرا ما به این موضوع باور داریم؛ آنگاه در مورد این اعتقاد کتاب نوشته اند. مثلاً در قرون مختلف درباره مهدویت، امام زمان(ع)، توحید و قیامت تقریباً به یک آهنگ کتاب نوشته شده است. در هر قرنی مثلاً می توانیم ۲۰۰ کتاب پیدا کنیم اما در بعضی دوره ها ما هیچ کتابی درباره رجعت نداریم. معنایش این است که در آن دوره کسی در این باره سؤال نمی کرده یا شبهه ای را پیش نمی کشیده است. این نکته را کاملاً در کتاب شناسی رجعت می توانیم ببینیم. دوره اخیر، دوره ای است که لازم شده در برابر اعتراضات بیشتر، آثار زیادتری نوشته شود و چند تن از علما کتاب نوشته اند. این سیر کتاب نویسی رجعت منحنی کاملاً آشکاری دارد.

در برخی منابع تاریخی می بینیم قبل از شیخ مفید(ره) گاهی اوقات وقتی می خواستند شیعیان را تمسخر کنند روی همین موضوع دست می گذاشتند. مثلاً ظاهرا در دوره حجاج، شخصی غیر شیعه بدهکار به طلبکار شیعه اش می گوید من بدهی ام را در دوره رجعت به تو پس می دهم. آیا نمی توان گفت این باور یک شاخصه شیعه بودن ـ قبل از شیخ مفید ـ بوده است؟

اولاً؛ در آن دوره، بیشتر «کیسانی ها» مشهور به رجعت بودند تا شیعیان امامیه. البته اگر به شیعه امامی از منظری تاریخی نگاه کنیم تا زمان امامان پنجم، ششم، هفتم و هشتم(ع) آنان خیلی از آموزه ها را به سبب نبود فضای مناسب نمی شناختند. در واقع تمام تلاش ائمه(ع) این بوده که بتوانند خط اتصال وصایت را حفظ کنند و نشان دهند که وصایت ادامه دارد. بعد از واقعه کربلا ماجرای کیسانیه که پیش آمد، ماجرای سنگینی بود که امام صادق(ع) تلاش کردند نشان دهند این جریان، جریان وصایت نیست. ضمن اینکه باید مراقبت می کردند که امویان از آن سوء استفاده نکنند چون عده ای علاقه مند، رنج کشیده و دردمند و تا حدودی شرمنده از اینکه در قیام کربلا همکاری نکرده بودند، این افراد در اطراف مختار جمع شدند. از همین رو شما هیچ پیام منفی ای را درباره مختار از امام سجاد(ع) نمی بینید. حتی گزارش عکسش هم وجود دارد که از برخی اقدامات او خوشحال شده اند. بالاخره او آدم های فاسقی را به زمین زد. تمام مراقبت امامان این بود که مواظب باشند جریان امامت شیعی در خط امثال «محمد بن حنفیه» نرود و این دست افراد مطرح نشوند. طبق برخی گزارش های تاریخی حضرت سجاد(ع) با محمدبن حنفیه مباهله مانندی داشتند؛ البته اگر اثبات شود. در هر صورت، کیسانیه قائل به رجعت بودند و موضوع رجعت را اول آنها مطرح کردند، ولی زمینه طرح مفصل آن در شیعه، در آغاز امر وجود نداشته و بعدها روایات رجعت طرح می شود تا جایی که عمده روایات مربوط به رجعت را امام صادق(ع) فرموده اند.

ثانیاً؛ به دلیل همان شباهتی که بیان شد خیلی وقت ها که بحث رجعت می شده منظورشان ظهور منجی بوده است؛ گاه از جهت بازگشت در پایان دوران سه واژه قیامت، رجعت و ظهور به جای هم به کار رفته و گاه از حیث پیام اصلی ظهور منجی که در ضمن آن از ظالمان انتقام می گیرند رجعت هم مدّنظر قرار می گرفته است. آن پیام گاهی امویان را می ترساند و مخالفان آنها این را برای آن پیام به کار می بردند. در دوره بعد و در زمان امام صادق(ع) روایات درباره این موضوع وارد شده است، ولی با این حال کتاب از اصحاب ائمه(ع) درباره رجعت خیلی کم است. اگر من اشتباه نکنم پانزده، شانزده کتاب در این موارد داریم. هنوز برای همه شیعیان این موضوع محرز نشده بود، چون شیعه در یک فضای پراکنده زندگی می کرد و یکی از هنرهای ائمه(ع) این بود که شیعیان را در متن جامعه نگه داشتند برخلاف جریاناتی که با نظام خلافت درگیر بودند و عموما به حاشیه رانده شدند و به دورترین نقطه ها رفتند مثل خوارج که به سیستان رفتند یا قرامطه به بحرین و بقیه که به سمت مرزها رفتند. اما ائمه ما(ع) شیعه را در دل جامعه اسلامی نگه داشتند در عین حال اینها در بلاد اسلامی پخش بودند و نمی توانستند همه این باورها را بشنوند. اینکه گاهی بین اینها اصحاب ائمه(ع) اختلافاتی دیده می شود ناشی از این قضیه است. لذا اعتقاد به رجعت خیلی جدی نبود و در آن موقع بیشتر به عنوان یک شاخص کیسانیه شناخته می شده است تا شیعه امامی. به این دلیل، بعضی مستشرقان گمان کرده اند که شیعه این اعتقاد را از کیسانیه گرفته است.

قبل از اینکه به مستشرقان بپردازیم بفرمایید اساساً چرا کیسانیه زودتر از شیعه به طور جدی به این موضوع پرداختند؟

خاستگاه کیسانیه شیعه است. شیعیان کوفه در شرایط شهادت امام حسین(ع) و رنجیدگی از وضع حاکم دور هم جمع می شوند که اینها یک طیف بودند. بعضی از آنها به تعبیر طبری اهل غلو بودند که البته اینکه معنای غلو از دیدگاه او چیست بماند. او پنج نفر را نام می برد که اینها حتی به مسجد هم برای نماز نمی آمدند. بسیاری از شیعیان به «سلیمان بن صرد خزاعی» رفتند و یک عده هم دور مختار را گرفتند. ظاهرا خود محمد بن حنفیه داعیه ای نداشته است. در این مقطع جریان کیسانیه شکل گرفت. در مجموع بیانات اهل بیت(ع) اشاره به واقعیت رجعت وجود داشته است. حضرت علی(ع) فرمودند که من «دابه الارض» هستم. تعبیرات دیگری هم علاوه بر دابه الارض آمده بود که نشان می داده که خبری هست. لذا اینها باور به رجعت را جدی تر گرفتند. بخش عمده این جریان، شیعیان دلسرد شده بودند. امام سجاد(ع) با مجموعه شیعیان ارتباط سازمانی نداشتند. پنهان در مدینه زندگی می کردند. آن حضرت(ع) در استتار نرم افزاری و شخصیتی و نه شخصی زندگی می کردند. دعاهای ایشان تعالیمی است که این جریان و نص را حفظ کند. اندک افرادی را از عراقی ها را پیدا می کردند که با مراقبت مطالب را به آنها منتقل کنند تا این نص را استمرار ببخشند. به نظر می آید علت اینکه کیسانیه به طور جدی معتقد به رجعت بودند ماجرای قیام بود. ویژگی های قیام هم چون به رجعت نزدیک است آن باور برایشان بزرگ تر نشان داده شد.

نکته قابل توجه دیگر اینکه در حوزه مهدویت و امام مهدی(ع) بین شیعه و سنی اشتراکات زیادی دیده می شود اما اهل سنت این موضوع را ظاهراً قبول ندارند.

کیسانیه حداکثر تا اوایل قرن دوم وجود داشته اند. بعد از شکست مختار دیگر چندان مطرح نیستند. اینکه در روایات اهل سنت اصلاً تعبیر رجعت وجود ندارد از این بابت است که این یک داده درون مذهبی است و ما استدلال عقلی در این باره نداریم که باید رجعت اتفاق بیفتد. مبنای رجعت در شیعه روایاتی است که از ائمه(ع) رسیده است. طبیعی است که آنها نباید اصلاً اعتقاد داشته باشند.

به رغم تعداد زیاد روایات رجعت چرا موضوع رجعت، کلی و اجمالی بیان شده است. آیا علتش سطح سواد مخاطب یا اولویت نداشتن موضوع و… بوده است؟

نمی دانیم. شاید خیلی از روایات به دست ما نرسیده باشد. ما درباره مجموعه آنچه که تحت عنوان روایات ائمه(ع) داریم، باید دو مطلب را در مدّ نظر داشته باشیم:

۱. بخشی از آنچه را که فرمودند به دست ما نرسیده است. اصحاب ائمه(ع) آنها را نوشته اند و در شهرها پخش شده اند. شما جغرافیای جهان اسلام قرن سوم را ملاحظه کنید. شیخ صدوق در آغاز کتاب من لایحضره الفقیه می نویسد: «من از سفر حج که بازگشتم و آمدم خراسان، از خراسان به سمت شرق حرکت کردم و خراسان بزرگ را تا پایان آن یعنی فرغانه پیمودم. آنجا در منزل یکی از سادات علوی در قصبه ایلاق وارد شدم. بحث است که ایلاق کجاست. بعضی آن را در افغانستان می دانند و بعضی در تاشکند می دانند. یعنی تا آنجا شیعیان بوده اند که شیخ صدوق این کتاب را برای آنان نوشته است. چون شیخ صدوق فقیه بزرگ و باعظمتی بوده این کتاب را که نوشته، آن کتاب به جاهای دیگر هم آورده و پخش شده است. ولی خیلی از آثار اصحاب ائمه(ع) به دست ما نرسیده است و در این میان ممکن است خیلی چیزها را گفته باشند که ما بی اطلاع باشیم. علاوه بر آن، در بعضی مقاطع زمانی بعضی مطالب که در کتب اصحاب ائمه(ع) بوده، به علل مختلف از قبی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.