پاورپوینت کامل مهدویت و دموکراسی ۸۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مهدویت و دموکراسی ۸۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهدویت و دموکراسی ۸۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مهدویت و دموکراسی ۸۶ اسلاید در PowerPoint :

اعلامیه ای که مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۷ م. به نام «اعلامیه جهانی حقوق بشر» تصویب کرد، اساسش همان «اعلامیه حقوق بشر»ی است که در مقدمه قانون اساسی ۱۷۹۱ فرانسه گنجانده شده است و قصه ای دور و دراز دارد. اساس این اعلامیه مبتنی بر نظریه «حق طبیعی» است که آن نیز خود مبتنی بر «فردباوری» (individualism) می باشد.

اشاره:

به نظر می رسد در حال حاضر، فرهنگ مهدوی در جامعه ما با آسیب های مختلفی روبروست که می توان آنها را در ذیل دو عنوان کلّی دسته بندی کرد:

۱. عوام زدگی و سطحی نگری؛

۲. روشنفکرزدگی و تأویل گرایی.

تفکر دوم که بیشتر با موضوع این نوشتار مرتبط است، جهان پیرامون خود را از منظر مدرنیسم می نگرد و سعی در تجزیه و تحلیل حقایق آن بر مبنای علوم تجربی و انسانی غربی دارد. از همین روست که در این اندیشه، برداشت ها از قیام و انقلاب مهدوی(ع)، صبغه روشنفکرانه یافته، با شاخصه های دموکراسی لیبرال ارزیابی می گردد.

در این اندیشه تلاش می شود که روایات مربوط به ظهور و حوادث پس از آن، به گونه ای تأویل و توجیه شود که با چارچوب های به ظاهر علمی ارائه شده در دوران مدرن تعارض و تهافتی پیدا نکند!۱ هر یک از دو اندیشه فوق آثار و پیامدهای مخرّبی برای اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار داشته و لطمات جبران ناپذیری بر کارکردها و آثار آن وارد می سازد. با این مقدمه به بررسی کتابی می پردازیم که چندی پیش با عنوان «چکیده اندیشه ها»(آشنایی با دیدگاه های آیت الله صانعی) از سوی «مؤسسه ثقلین» به چاپ رسیده و در آن مطالب قابل تأمّلی در زمینه «ارتباط پاورپوینت کامل مهدویت و دموکراسی ۸۶ اسلاید در PowerPoint» مطرح شده است.

۱. پاورپوینت کامل مهدویت و دموکراسی ۸۶ اسلاید در PowerPoint

در صفحه ۶۳ این رساله تحت عنوان «پاورپوینت کامل مهدویت و دموکراسی ۸۶ اسلاید در PowerPoint» می خوانیم:

«امروز کسانی طرفدار مهدویت و منتظر ظهور مصلح به حساب می آیند که در جهت برقراری صلح جهانی تلاش و کوشش نمایند و مروّج واقعی دموکراسی و حقوق بشر باشند و حرکتشان در مسیر علم و دانش باشد».

در این جملات نویسنده به طور واضح، انتظار فرج را به ترویج دموکراسی و حقوق بشر تأویل می برد!

برای اینکه خواننده گمان نکند از دموکراسی و حقوق بشر چیزی غیر از همین مقولات شایع در زمان ما ـ که همه محصول غرب مدرن می باشند ـ منظور است چند جمله دیگر از این رساله کوچک را در این باره می آوریم:

«من براساس مذهب شیعه معتقدم اصل بر کرامت و بزرگواری انسان استوار است و روزی سرشار از عدالت برای بشریت فرا خواهد رسید که ستمگران از جوامع طرد می شوند یا به خود می آیند و افکار مخالف آزادی و عدالت انسانی از بین خواهد رفت. روند تحوّلات جهانی به خصوص پس از جنگ جهانی دوم و تدوین منشور حقوق بشر و حقوق ملل نیز نشانه هایی از همین مدّعاست».۲

پس به نظر نویسنده، تدوین منشور حقوق بشر، شروع حرکت بشر به سمت آن روز سرشار از عدالت (ظهور) بوده است! همچنین بیان شده:

«همه انسان ها منتظر یک مصلح حقیقی هستند که جهان را سرشار از صلح و عدالت می کند. امروز بشریت به طرف زمینه سازی ظهور مصلح در حرکت است و شاید مهم ترین نشانه آن هم، نفرت انسان ها از جنگ و خشونت و طرفداری از حقوق بشر، عدالت و صلح باشد».۳

اینجا نیز به طور واضح طرفداری از اعلامیه حقوق بشر، زمینه سازی ظهور مصلح معرفی شده است!

ایشان همین سازمان های بین المللی و مجامع به ظاهر طرفدار حقوق بشر را مقدمه آمدن منجی می خواند:

«یکی از نشانه های ظهور منجی، نفرت بشریت از جنگ و خونریزی است. در آن عصر علاقه به صلح و گفت وگو و کنار گذاشتن اختلافات و تشکیل سازمان ها و مجامع مختلف در سطح جهان اوج می گیرد».۴

«امروز بشر به جای خشونت، منشور حقوق بشر را تدوین کرده است و علیه جنایتکاران جنگی دادگاه تشکیل می دهد و اینها همه گویای این است که حرکت بشریت به سمت رعایت حق و عدالت است».۵

۲. هم آغوشی مبانی این نظریه با مبانی حقوق بشر

اعلامیه ای که مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۷ م. به نام «اعلامیه جهانی حقوق بشر» تصویب کرد، اساسش همان «اعلامیه حقوق بشر»ی است که در مقدمه قانون اساسی ۱۷۹۱ فرانسه گنجانده شده است و قصه ای دور و دراز دارد. اساس این اعلامیه مبتنی بر نظریه «حق طبیعی» است که آن نیز خود مبتنی بر «فردباوری» (individualism) می باشد. بدون درک اینها روح و جوهر حقوق بشر فهمیده نمی شود.

«حقوق طبیعی» مقابل «حقوق موضوعی» و قانونی است و منظور از آن، حقوقی است که طبیعت و ذات آدمی قبل از هر مدنیتی اقتضای آن را دارد. اصل اوّل اعلامیه مذکور می گوید: «تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند». اساسی ترین حقوق طبیعی، حقّ زندگی، برابری، امنیت و آزادی است. (اصل سوم حقوق بشر).

«جان لاک» فیلسوف لیبرال انگلیسی پیشرو طرح نظریه حقوق طبیعی در عصر جدید است. او حقوق طبیعی را ناشی از خدا نمی داند بلکه آن را اصلی می داند که به بداهت عقلی دریافته می شود.۶

پس بشر مدرن این حقوق پایه را با عقل خودبنیاد کشف و وضع کردند نه براساس حرف های خدا و ادیان، لذا به زودی در مقابل اینها قد علم کرد. نظریه حقوق طبیعی، خود، ریشه در «فردباوری» دارد. فردباوری نظریه ای سیاسی و اخلاقی است که کامروایی فرد را غایت عمل اجتماعی و زندگی می شمارد و پایه آن بر این فرض استوار است که سودجویی فرد به خودی خود به سود کلّی جامعه می انجامد. فردباوری را به معنای رهایی فرد از قید وظایف اجتماعی و نفس پرستی آزادانه هم گرفته اند، امّا محافظه کاران قرن بیستم آن را در برابر «جامعه باوری» (سوسیالیسم) نهادند و عنوانی برای دفاع از حقوق و آزادی های اساسی فرد ساختند که به نظر ایشان سوسیالیسم نابودکننده آنها بود.

این اصالت دادن به فرد و غایت کردن کامروایی او در عمل اجتماعی در عصر جدید به صورت یک جنبش فکری همراه با جنبش «دین پیدایی» (رفورماسیون) در سده شانزدهم در اروپا بروز کرد. همین جنبش بود که در اروپا امکان آزادی فرد در رابطه با خدا را فراهم کرد.۷

نظریه حق طبیعی با آن خاستگاه، موجب تحولاتی نیز شد. از جمله آنها یکی همین رفورماسیون بود. غیر از این حق طبیعی خوشایند طبقه میانه رو به رشد واقع و توجیهی برای سرمایه داری (کاپیتالیسم) شد. چون اصل بودن فرد و کامیابی او در مقابل آرمان ها و عقاید پیش ساخته جامعه (مثل رفع نظام طبقاتی و…) این امکان را می دهد که او هرچه بیشتر سرمایه اندوزد. از این رو حقوق طبیعی هم در انقلاب های آمریکا و هم در انقلاب فرانسه نمود یافت و در بیانیه ها و اعلامیه های آن منعکس شد. همین ها بعداً به موازات رشد و جهان شمولی نظام سرمایه داری اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر گردید. دموکراسی نیز از شکم همین حقوق طبیعی متولد شد. در قرن ۱۷ فحوای حقوق طبیعی ظاهر شد که: حکومت باید بر پایه خواست و خرسندی مردم [بخوانید طبقه سرمایه دار] باشد. چنان که بعداً همین در اصل ۲۱ اعلامیه حقوق بشر کنونی هم انعکاس یافت. هواداران این نظر بدان رسیدند که جامعه سیاسی خود حاصل یک قرارداد است.۸ هرچه افراد آزاد بخواهند همان باید بشود. پس دموکراسی صورت سیاسی فردباوری است. از این پس «عدالت» نیز چیزی جز خواست و رضایت فرد تصور نمی شد. بلکه اساساً عدالت را تجلّی شرایط قرارداد اجتماعی شمردند. تاکنون ارسطوئیان یا متکلّمان مسیحی مثل آکوئیناس عدالت را یک واقعیت عینی منفک از امیال افراد می دانستند که دولت ها موظف بودند افراد را به آن سو هدایت کنند تا با نزدیک شدن به آن، فرد و جامعه تکامل یابد. لذا حقوق افراد از تکلیفشان نسبت به این مهم انتزاع می شد در حالی که در دنیای مدرن عدالت خواست و رضایت افراد معنا می شد و به نسبیت آن حکم می گردید. لذا برعکس نظر متکلمان مسیحی، تکالیف را مأخوذ از حقوق افراد می گرفتند. یعنی در جوامع مدرن افراد تا جایی که برخوردار از حقوق تصور شوند در برابر جامعه موظّفند. ماده اوّل از اصل ۲۹ اعلامیه حقوق بشر به صراحت می گوید: «هرکس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دارد که رشد آزاد و کامل شخصیت او را میسر سازد».

لذا خواننده فکور نباید عدالت در کلمات اینان را به همان معنای عدالت اسلامی یا فلسفی شناخته شده حمل نماید که مقصود آن، ارسال رسل و انزال کتب بوده است.

حتی اگر این تاریخ را سر و ته بخوانیم نتیجه همین می شود. بدین گونه که وقتی بشر پس از تجربه قرون وسطایی اش، اختلافات مذهبی، برداشت های متفاوت از یک دین و جنگ بین ادیان را مشاهده کرد فاش فهمید حتی اگر بخواهد نمی تواند قانون زندگی اجتماعی را از دین اخذ کند، چون که به نظر او پراختلاف آمده و درگیری اش حل ناشدنی می نمود. پس به عقل خودبنیاد (همان بداهت جان لاک) روی آورد تا قوانینی به ظاهر غیرعقیدتی و غیر ایدئولوژیک بنا نهد که قابل تعمیم به متدینان هر دین و هم بی دینان باشد، به شرط اینکه متدینان از حرف های دین خویش در حوزه اجتماع و سیاست دست بردارند یا مطابق همان محصول مدرن ـ که در منشور حقوق بشر نمود می یافت ـ احکام دینشان را تفسیر و تأویل برند.

تدوین و تنظیم چنین قانون مافوق هر دینی، نیازمند یک محور بود که لاجرم نمی توانست خدای یک دین، انسان مؤمن به دینی خاص یا… باشد، بلکه انسان فارغ از هر دین، جنسیت، نژاد و ملیتی باید محور قرار می گرفت (همان فردباوری) او را محق به حقوقی طبیعی کردند که بر همه تکالیف و تعاریف دیگر ـ حتی تکالیف و تعاریف مورد اتّفاق ادیان ـ حاکم بود. لذا قابل جهانی شدن و از بین برنده اختلافات و… می گردید.

با کمال تأسف در آثار نویسنده این کتاب، همین تقریر را می یابیم؛ برای نمونه:

«برای از بین بردن اختلاف در سطح جهان نیازمد یک کار فرهنگی از طرف دانشمندان مذاهب مختلف هستیم. ما معتقدیم همان طور که اسلام برای انسان ها شخصیت قائل است، مذاهب دیگر نیز چنین دیدگاهی دارند. اگر علما و دانشمندان مذاهب دیگر می خواهند جلوی اختلافات را بگیرند و مانع اقدامات تروریستی بشوند، باید اعلام کنند که همه انسان ها با هم برابر هستند».۹

یعنی اینکه همان محور اساسی در عصر مدرن(!)ـ تساوی مطلق حقوقی انسان ها با هم ـ ملاک و معیار مافوق هر برداشت و حلّال اختلافات دینی است! در حالی که در گفتمان قرآن پذیرش «کلمه توحید» محور برای حلّ این اختلاف معرفی شده است:

«بگو ای صاحبان کتاب آسمانی بیایید در عمل به سخنی که میان ما و شما یکسان است گرد آییم و آن اینکه جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا صاحب اختیار خود نگیرند. پس اگر از این دعوت روی برتافتند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانان تسلیم خداییم».۱۰

ایشان با محور قرار دادن حقّ طبیعی انسان برای حلّ اختلافات مذهبی، طبیعی است نتیجه بگیرند:

«هرچه بیشتر در زمینه مساوات حقوقی بشر تفکر کنیم و بیندیشیم به ادیان و بشریت خدمت کرده ایم».۱۱

و بر این اساس چون منشور حقوق بشر را به دنبال این مقصد می داند آن را ستایش نماید:

«تدوین منشور ملل متحد ـ آن هم بعد از جنگ ویرانگر دوم جهانی ـ و به تبع آن تشکیل سازمان های مدافع حقوق بشر نظیر سازمان عفو بین الملل، سازمان حقوق بشر، دادگاه محاکمه جنایتکاران جنگی همه در راستای اتحاد و هماهنگی تمام بشریت است».۱۲

حالا دیگر غرابتی ندارد وقتی از ایشان بخوانیم؛ «مروّجان واقعی دموکراسی و حقوق بشر طرفدار مهدویت و منتظر مصلح به حساب می آیند».(!)

و در جای دیگر این کتابچه، شهادت شهیدان را نیز بدین منظور تأویل ببرد. آنجا که می گوید: «شهید، احیای آزادی تحقق عدالت و برابری و تثبیت حقوق بشر را در سرلوحه افکار خود می پروراند».(!)۱۳

۳. فساد دیگر نظریه: پذیرش پایان تاریخ

اگر کسی مروّجان دموکراسی و حقوق بشر را طرفدار مهدویت و منتظر ظهور مصلح بداند اوّلین لازمه آن پذیرش نظریه پایان تاریخ بودن غرب است. چنین شخصی، دموکراسی لیبرال را مدینه فاضله انسانی و بهشت زمینی آدمیان دانسته است! برای روشن شدن مطلب به چهار برهان پایان تاریخ که از سوی تئوری پردازان غربی مطرح شده اشاره می کنیم. وجه مشترک هر یک از این تقریرات چهارگانه یک کلام است که: دموکراسی لیبرال و ارزش های منعکس شده در اعلامیه حقوق بشر، فرجام موعود زمین است که باید جوامع عقب مانده در آن هضم شوند.

۳ـ۱. برهان فوکویاما: او نویسنده معروف و معاصر آمریکایی است که تئوری اش به نام «آخرالزّمان» مشهور می باشد. استدلال او مبتنی بر تلقّی هگلی از چیزی به اسم «جریان حقیقی تاریخ» است. تاریخ در این تلقی، خود دارای کمال است و این کمال هم معنوی است و هم مادی. هنگامی به آخرالزمان می رسد که کمال معنوی و ذاتی هر دو حاصل شوند. به عقیده هگل کمال معنوی در سال ۱۸۰۶ اتفاق افتاد. زمانی که ناپلئون شکست خورد امّا کمال مادی تاریخ به تأخیر افتاد، لذا می بایست هیتلر و نازیسم پیدا شود و شکست بخورد. مارکسیست پیدا شود و شکست بخورد تا دموکراسی لیبرال از بین همه موفق به درآید و بر قله جهانگشایی و حکومت جهانی فائق آید.

«آلن دوبوار» نظریه فوکویاما را بنیاد ایدئولوژی آمریکایی می خواند و می گوید: «باور به اینکه آمریکا در سیاست رمز و راز خوشبختی را کشف کرده است. باور به اینکه این فرمول سیاسی (دموکراسی لیبرال) قابل تعمیم به سراسر کره زمین است».

روشن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.