پاورپوینت کامل فرمان آمد; درباره چهار امام… کتاب بنویس! ۶۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فرمان آمد; درباره چهار امام… کتاب بنویس! ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرمان آمد; درباره چهار امام… کتاب بنویس! ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فرمان آمد; درباره چهار امام… کتاب بنویس! ۶۸ اسلاید در PowerPoint :

«در کرکوک وارد مسافرخانه شدم. پنجره اتاق من رو به صحرا گشوده می شد. شب هنگام در حالی که در تب شدیدی می سوختم، روبه روی پنجره ایستادم و با دلی شکسته خطاب به مادرم حضرت زهرا(س) عرضه داشتم: «السلام علیک یا سیدتی یا فاطمـه الزهرا» تو خود خوب می دانی که مرا به خاطر دفاع از فرزند عزیزت «حسین(ع)» و سوگواری در کنار قبر مطهّر او به اینجا تبعید کرده اند. اگر عمل و دفاع من موجب رضایت شما می باشد، لطف نموده، مرا از این گرفتاری نجات دهید!»

تقدیر الهی بر آن بود که «محمدکاظم» تنها فرزند والدین خود باشد؛ چه قبل از تولد او همه خواهران و برادرانش در دوران کودکی از دنیا رفته بودند.

پیشینیان گفته اند که: سنگ گوهر مردان مرد در کوره داغ و درد صیقل می یابد و صفا می گیرد. او نیز از کودکی در کانون و کوره درد پرورش یافت و بالید. در حالی که بیش از ده سال نداشت از محضر مادر محروم شد و دو سال بعد نیز سایه پدر از سر او برگرفته شد. گویا طوفان بنیان کن حوادث بر آن بود که ساقه تُرد وجودش را در همان اوان از جای برآورد. امّا به خاطر توکل به خدا و توسل به اهل بیت(ع) و همچنین اعتماد به نفس قوی، همه آن تندبادها را پیروزمندانه از سر نهاد. او با وجود غروب غمبار پدر و مادر و هجوم سختی ها و تلخی ها راه و روش نیاکان خود را رها نکرد و در زیر سایه سترگ پدر آموختن را آغاز کرد.

سید محمد کاظم قزوینی جوان در پرتوی هوش سرشار و کوشش خستگی ناپذیر و بسیار، خیلی زود توانست پله های ترقی و تکامل را پیموده و در دانش های دینی دوران مانند فقه، اصول، تفسیر، حدیث و تاریخ به درجات بالا و مقام منیع اجتهاد دست یابد.

مرد خطابه و منبر

«سید» از دوران جوانی، به خطابه و منبر علاقه فراوانی داشت و همین امر باعث گردید که در این رشته با اخلاصی که داشت یکی از نام آورترین و پُر آوازه ترین خطیبان روزگار خود گردد و محافل و مجالس او خصوصاً در شب های رمضان بی نظیر بود. او با قدرت بیان و قوّت ایمان خود هزاران جوان تحصیل کرده را به پای کرسی خطابه خود می کشانید و از آن جایی که انسانی خود ساخته و تربیت شده با جنبه های ولایی قوی بود و سخنان او از قرآن و نهج البلاغه مایه می گرفت و الهام می یافت دل ها را نرم می کرد و بر قلب ها می نشست. چه گنه کارانی که بر اثر موعظه های مؤثر او طریق توبه در پیش گرفتند و چه بریدگان و گسستگانی که دگر باره به دامن دوست پیوستند.

شنیدن این خاطره از زبان یکی از بستگان سید در این باره جالب است.

شبی از شب های رمضان سید مجلسی را به پایان رسانید و با عجله عازم مجلس دیگری شد. آن شب به خاطر حرارت سخن، تب او به شدّت بالا رفته بود و در آتش تب می سوخت. در طول مسیر خدمتشان عرض کردم: چرا این قدر خودت را خسته می کنی و با این بدن تب دار، مجلس و منبر دیگری می روی؟ برنامه را لغو و از حضّار عذرخواهی کن!

«سید» فکری کرد و گفت: بگذار جریانی را که دیروز برای من اتفاق افتاد برایتان تعریف کنم. یکی از برادران ایمانی نزد من آمد و از همسایه اش که خانه او را به ناحق تصرّف کرده بود، شکایت کرد و گفت: جالب آنکه همسایه غاصب از شنوندگان پر و پا قرص منبر شما هم است، دوست دارم درباره «غصب» و پیامدهای آن بالای منبر سخن بگویی شاید وجدان او تحریک شود و به راه راست برگردد. من هم آن شب درباره ستم و فرجام ستمکاران و عذابی که در انتظار آنان می باشد سخن گفتم. روز بعد فرد شاکی نزد من آمد و گفت: «خدا شما را پاداش نیکو دهد! سخنان شما در فرد غاصب مؤثر واقع شد و همان شب خانه ام را به من برگرداند.» برادرعزیز! اگر کلام من این قدر سریع تأثیر می گذارد و به لطف حق، مشکلات مردم را حل می کند. پس مسئولیت دینی من اقتضا می کند که من هم همه تلاش خود را در این زمینه به کار گیرم، وگرنه در نزد خدای متعال مسئول خواهم بود.»۱

مرد هجرت

سید محمدکاظم مرد هجرت بود. او برای رسانیدن پیام قرآن و اهل بیت(ع) به سفرهای تبلیغی مهمّی دست یازید که در پرتو اخلاص و لطف حق، دستاوردهای درخشانی در پی داشت. سفرهایی به مراکش، استرالیا، مصر، کویت، حجاز، هندوستان، پاکستان، سوریه، لبنان، تایلند، الجزایر، لیبی، تونس و برخی از کشورهای آفریقایی مانند سنگال و نیجیریه. او در راستای تبلیغ و ترویج تشیع اصیل و اسلام ناب در سال ۱۳۸۰ ق. مؤسسه ای دینی به نام «رابطـ[ النشر الاسلامی» (انجمن و اتحادیه انتشارات اسلامی) بنیان نهاد که هدف آن تهیه و توزیع رایگان کتاب هایی با موضوع بررسی مذهب اهل بیت(ع) در میان مسلمانان جهان فارغ از هر رنگ و زبان و نژاد بود.

این مؤسسه ابتدا محدود به سرزمین «مراکش» بود امّا بعدها فعالیت های فرهنگی آن بعضی از کشورهای دیگر را نیز در بر گرفت. علّامه قزوینی از این طریق توانست بسیاری از ناآگاهان و غفلت پیشگان مراکشی را که هر ساله در عاشورای حسینی بنا به سنّت دیرینه بنی امیه، آن روز را، روز جشن و شادمانی و عید و سرور و حتّی روز برگزاری جشن های عروسی خود قرار می دادند، آگاه ساخته و هدایت کند و در پرتو روشنگری های عقلانی خود ریشه این بدعت بد و سنّت سیاه و سیئه را از فرهنگ آنان بخشکاند. تفصیل این قصّه آن بود که: آنان به استناد یک روایت جعلی مبنی بر اینکه، کشتی نوح در روز عاشورا به ساحل نشست و توبه حضرت آدم(ع) در عاشورا پذیرفته شد، این روز را به طور رسمی عید گرفته و صدها مجلس سور و سرور به راه می انداختند و عاشورا را به نام «عید عاشورا» می شناختند.

علّامه قزوینی در سال ۱۳۸۸ ق. به آن سرزمین سفر کرد و دو هفته قبل از عاشورا مقاله ای مستدل در مجله مراکشی «العلم» منتشر ساخت و از آنان به خاطر اینکه روز حزن و اندوه خاندان رسول خدا(ص) را، روز عید و شادی قرار داده اند به شدّت انتقاد کرد و این کار کریه و عمل شنیع را مبارزه و اعلان جنگ با پیامبر به شمار آورد و به آنان درباره پیامدهای این حرکت شرم آور و خجالت آفرین هشدار داد. پس از آگاهی بخشی و روشنگرهای این علّامه فرزانه به جای این سنّت سیاه اموی، مجالس سوگواری برقرار گردید.۲

مرد جهاد

مرحوم آیت الله سید محمّد کاظم قزوینی همان طور که مرد خطابه و قلم و یکه تاز عرصه فقه و فرهنگ بود، مرد جهاد هم بود. موضع گیری های او در برابر استبداد حاکم بر عراق بر فراز منبر حسینی تأثیرگذار و تحسین برانگیز بود. به جهت همین حق گویی ها و مسئولیت پذیری ها بارها طعم تلخ تبعید، زندان و اسارت را چشید و تا مرز شهادت به پیش رفت که در اینجا به رویارویی او با استاندارِ استبداد پیشه کربلا و عنایت حضرت زهرا(س) به فرزند خود اشاره می کنیم.

عنایت حضرت زهرا(س)

در زمان حکومت عبدالرحمن عارف، جابر حداد استاندار مستبد کربلا منبر و روضه خوانی را به زبان های غیر عربی در حرم مطهر سید الشهداء(ع) منع کرد که منجر به تعطیلی مجالس حسینی(ع) در حرم آن حضرت گردید. این فقیه فقید در همان ایام روز نیمه شعبان در مدرسه «هندی» در برابر جمعیت زیادی به منبر رفته، پس از سخنرانی پیرامون امام عصر(ع) با شهامتی ستودنی خطاب به استاندار کربلا گفت: «امام حسین(ع) متعلق به همه دنیاست و باید با همه زبان ها بر آن حضرت مرثیه خوانی کرد و سوگواری نمود. امروزه میلیون ها نفر در شرق و غرب عالم، برای سید الشهداء(ع) مجالس عزا برپا می کنند در حالی که تو اقامه عزا، در کنار قبر شریفش را منع می کنی! این فرمان چیزی جز خدمت به استعمارگرانی که از امام حسین(ع) وحشت دارند، نیست. شما باید این قانون را لغو کنی قبل از اینکه غضب الهی و خشم مردم تو را فرا گیرد!»

وقتی خبر این سخنان به استاندار مغرور و مستبد می رسد، ناراحت و عصبانی شده، فوراً حکم تبعید ایشان را به کرکوک صادر می کند. با شنیدن این خبر، مردم به عنوان اعتراض در مقابل استانداری تجمّع می کنند و خواستار لغو حکم تبعید می شوند. استاندار وحشت کرده، در جمع مردم ظاهر نمی شود حکم به قوّت خود باقی می ماند و نظام بعثی او را به کرکوک تبعید می نماید. حال بقیه ماجرا را از زبان سید بشنویم:

«در کرکوک وارد مسافرخانه شدم. پنجره اتاق من رو به صحرا گشوده می شد. شب هنگام در حالی که در تب شدیدی می سوختم، روبه روی پنجره ایستادم و با دلی شکسته خطاب به مادرم حضرت زهرا(س) عرضه داشتم: «السلام علیک یا سیدتی یا فاطمـه الزهرا» تو خود خوب می دانی که مرا به خاطر دفاع از فرزند عزیزت «حسین(ع)» و سوگواری در کنار قبر مطهّر او به اینجا تبعید کرده اند. اگر عمل و دفاع من موجب رضایت شما می باشد، لطف نموده، مرا از این گرفتاری نجات دهید!»

آن شب در رؤیایی راستین مادرم حضرت زهرا(س) را دیدم در حالی که خندان و شادمان به سوی من می آمد، با مهربانی و عطوفت، دو دست مبارکش را به دو طرف صورتم نهاد و پیشانی ام را بوسید.

ناگهان از خواب برخاستم و فهمیدم که صدیقه طاهره(س) جهت نجات من و بازگشتم به کربلا شفاعت نموده است. فردا صبح خبر رسید که «طاهر یحیی» نخست وزیر عراق به استاندار کربلا تلگراف زده و دستور لغو حکم تبعید مرا صادر کرده است. هنگامی که خبر به جابر حداد رسید، نمی دانست و نمی توانست که از شدّت ناراحتی چه کند؟! زیرا او حکم تبعید یک ساله مرا صادر کرده بود، در حالی که تنها یک شب از اجرای آن حکم می گذشت و به همین علّت استعفا کرد.

در پی شفاعت شفیعه محشر و تفسیر کوثر، زهرای اطهر(س) علّامه قزوینی(ره) پیروزمندانه وارد کربلا شد و پس از مدتی به دنبال کودتایی، حکومت «عارف» سرنگون و جابر حداد نیز به اعدام محکوم شد.۳ آری «با آل علی هر که در افتاد ور افتاد». حال که سخن به اینجا رسید، آوردن این سخن نورانی از امام باقر(ع) در تأیید مطلب، سخت سازگار است. زید شهید فرمود: از برادرم امام باقر(ع) شنیدم که او از پدرش امام سجّاد(ع) و او از پدرش امام حسین(ع) و او از پدرش علی بن ابی طالب(ع) نقل کرد که فرمود: من از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمودند:

«نحن بنو عبدالمطلب ما عادانا بیت الّا وقد حزب ولا عاوانا کلبٌ الّا وقد جرب و من لم یصدّق فلیجرّب؛۴

ما فرزندان عبدالمطلب هستیم که هیچ خانه ای با ما دشمنی نکرد مگر آنکه ویران شد و هیچ سگی بر ما بانگ بر نیاورد مگر آنکه بیماری «گری» گرفت. هر کس باور ندارد می تواند بیازماید.»۴

مرد قلم

معمولاً کسانی که اهل بیان و پهلوان میدان و عرصه سخن هستند. از قدرت حکم کم بهره یا بی بهره اند، امّا آیت الله قزوینی(ره) جامع فضیلت های زمان در رشته خود بود. او دین و دانش، سیاست و عبادت، قلم و بیان، جهاد و اجتهاد، علم و عمل و… را با هم گرد آورده بود. هم ادیب بود و هم خطیب، هم محقّق و هم مولّف و.. او از اوان جوانی به موازات خط

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.