پاورپوینت کامل عصر پایان اخلاق ۸۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عصر پایان اخلاق ۸۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عصر پایان اخلاق ۸۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عصر پایان اخلاق ۸۵ اسلاید در PowerPoint :

توسعه تکنولوژی به انسان این اجازه را می دهد که طبیعت خودش را هم دست کاری کند و این چیزی است که پدران علم جدید، مثل بیکن و داروین نسبت به آن آگاهی داشتند و از همان زمان طیّ یکی دو قرن اخیر این مسئله را مورد توجّه قرار دادند. در رویکرد علم و تکنولوژی جدید، انسان مثل خاک کوزه گری در دستان دانشمندان است و آنها هرگونه دخل و تصرّفی را در طبیعت بشری می کنند. این دخل و تصرّف در حوزه گرایش طبیعی انسان به جنس مخالف، به گونه ای عمل کرده است که نیاز به جنس مخالف از بین رفته و متعاقب آن، اخلاقیاتی که مبتنی بر جدایی جنس های مذکّر و مؤنّث بوده اند، موضوعیت خود را از دست داده اند؛ زیرا اصولاً زوجیت معنای سابق خود را ندارد. نتیجه چنین فرایندی هم رفتن به سوی تاریکی و پوچی است.

علم و ایجاد دگرگونی در طبیعت انسان

توسعه تکنولوژی به انسان این اجازه را می دهد که طبیعت خودش را هم دست کاری کند و این چیزی است که پدران علم جدید، مثل بیکن و داروین نسبت به آن آگاهی داشتند و از همان زمان طیّ یکی دو قرن اخیر این مسئله را مورد توجّه قرار دادند. در رویکرد علم و تکنولوژی جدید، انسان مثل خاک کوزه گری در دستان دانشمندان است و آنها هرگونه دخل و تصرّفی را در طبیعت بشری می کنند. این دخل و تصرّف در حوزه گرایش طبیعی انسان به جنس مخالف، به گونه ای عمل کرده است که نیاز به جنس مخالف از بین رفته و متعاقب آن، اخلاقیاتی که مبتنی بر جدایی جنس های مذکّر و مؤنّث بوده اند، موضوعیت خود را از دست داده اند؛ زیرا اصولاً زوجیت معنای سابق خود را ندارد. نتیجه چنین فرایندی هم رفتن به سوی تاریکی و پوچی است.

در عصری که بیشترین توصیفات برای مایع ظرف شویی و مایونز به کار می رود، به سختی می توان توجّه مردم را به نکاتی جدّی و اساسی جلب کرد. هر چنددور از ذهن است، ولی به هرحال شاید ساده و مستقیم سخن گفتن باعث شود که کلمات قدرت خاصّ خود را به دست آورند. بنابراین، در اینجا می خواهیم بگوییم:

اکنون بزرگ ترین بحران اخلاقی ما را فرا گرفته است.

منظور من در اینجا کشتار فجیع و مداوم هزاران کودک در روز یا خودنمایی پایان ناپذیر اختراعات پر ادا و اطوار شهوانی در میادین عمومی که برای معرفی و عرضه آنها فریاد می زنند، هم نیست، یا حتّی منظور من، تعریف مجدّد از ازدواج به گونه ای که برخی اتّحادیه های تعریف نشده و غیرمقبول را هم دربر گیرد، نیست. هر چند همه اینها کم و بیش در بحران اخلاقی موجود دخیل هستند.

اکنون بزرگ ترین بحران اخلاقی ما را فرا گرفته است.

منظور من در اینجا کشتار فجیع و مداوم هزاران کودک در روز یا خودنمایی پایان ناپذیر اختراعات پر ادا و اطوار شهوانی در میادین عمومی که برای معرفی و عرضه آنها فریاد می زنند، هم نیست، یا حتّی منظور من، تعریف مجدّد از ازدواج به گونه ای که برخی اتّحادیه های تعریف نشده و غیرمقبول را هم دربر گیرد، نیست. هر چند همه اینها کم و بیش در بحران اخلاقی موجود دخیل هستند.

بحران اخلاقی واقعی این است: ما از میان همه انسان هایی که تاکنون زیسته اند، با پایان اخلاق مواجه هستیم. سقط جنین و کودک کشی قبلاً هم وجود داشته است. همجنس بازی و کودک آزاری هم بوده است. تک همسری مادم العمر دو جنس مخالف نیز تا حدود زیادی تنها یک تعهّد مسیحی بوده و بنابراین، از لحاظ تاریخی، تعریف ازدواج در حوزه مسیحیت کار مشکلی نیست. اگر این ناخوشی ها ما را به ستوه آورده است، تنها بدین علّت است که با یک بازگشت وقیحانه به درون تاریکی الحاد مواجه شده ایم. امّا در ذیل این ناخوشی ها، نوعی تاریکی خوابیده که حتّی تاریکی الحاد هم در مقابل آن، روشنایی محسوب می شود و آن،دست رد زدن انسان بر طبیعت خودش و در نتیجه، دست رد زدن بر همه اخلاقیات است.

تاریکی واقعی

مشکل است زمانی که چشمانمان مترصّد امواج جدید تاریکی اخلاقی است، از ما خواسته شود، بر قلب تاریکی متمرکز شویم؛ زیرا طبیعتاً چشمان ما با همان نور باقیمانده موجود، اشیا را تشخیص می دهد؛ به عنوان مثال، ما ازدواج با همجنس را به عنوان یک انحراف از ازدواج با جنس مخالف، مورد قضاوت قرار می دهیم. حتّی اگر ما به طور کلّی به یک طلوع جدید امیدوار باشیم، باید این تاریکی را امری بی شکل و تهی بدانیم که مثل یک حفره سیاه بلعنده بوده وروشنایی در آن به سرعت در حال محو شدن است؛ بنابراین، احتمالاً مشکلی که وجود دارد این است که باید روی چیزی متمرکز شویم که مغایر طبیعت بشری است و انسان باید به گونه ای رفتار کند که نهایتاً به انکار این وضعیت بی شکل و تهی بیانجامد.

چطور می توان به آن رسید؟ چطور می توان روی مقادیری متمرکز شد که اصولاً وجود ندارند؟ احتمالاً از طریق توضیح دادن، می توان بدان رسید. اخیراً،دانشمندانی که توسط توموهیرو کونو، زیست شناس دانشگاه کشاورزی «توکیو» رهبری می شدند، بچّه موشی را به وجود آوردند که دارای اسپرم معرّف نبود. آنها این کار را با استفاده از دو تخمک جنس ماده انجام دادند و از طریق حقّه ژنتیکی کاری کردند که یکی از آنها براساس کارکرد ژن های خود از اسپرم خارج شود. آنها به ۴۵۷ تخمک بازسازی شده دست یافتند؛ ۳۷۱ مورد از آنها برای لقاح در جنس های مؤنّث زنده ماندند و ۱۰ تخمک هم پس از بارور شدن، انتقال یافتند. تنها یک تخمک که «کایوگا» نام گرفت، بزرگ شد. این تخمک پس از آنکه به طور موفّقیت آمیزی با اسپرم نر جفت شد، تعجّب همه را برانگیخت.این تخمک بارور شده، به همان شیوه قدیمی زایمان شد. معمولی ترین عنوانی که برای قضیه کایوگا می توان گذاشت، چیست؟ پایان کار جنس مذکّر.

آیا به راه طولانی از موش تا انسان فکر می کنید؟ می بینید که تاریخ خیلی کوتاه رشد تکنیک باروری درون شیشه آزمایشگاهی را نمی توانید درک کنید؛ تاریخی که از موش آغاز شد و اکنون در میان ما امری پیش پا افتاده است. در حقیقت، در لقاح آزمایشگاهی، همان چیزهای مشابهی که روی موش صورت می گرفت، با انسان آزمایش می شود.

نفی جنس مذکّر، پایان جدایی های اخلاقی مبتنی بر جنسیت را بازگو می کند. در طول تاریخ بشری، جدایی میان جنس های مذکّر و مؤنّث، امری کاملاً طبیعی وابتدایی بوده است و همین، زمینه هرگونه جدایی مرتبط با جنسیت و ازدواج بود. اگر جنس نر و مادّه، به عنوان یک چیز طبیعی و جدایی ضروری میان آنهابرافتد، در این صورت، همه جدایی های اخلاقی مبتنی بر آنها هم، به گونه ای دیگر از بین می روند. دیگر ممنوعیت ازدواج دو مرد ضرورت ندارد؛ خود ازدواج هم به سرعت ناپدید می شود و به سرنوشت کاغذهای پوستی، کالسکه های اسب کش، عکاسی و تلفن های شماره ای دچار می شود.

در پی این واقعه، آنچه که ما با آن مواجه خواهیم شد، قرار گرفتن سریع سؤالات تکنیکی به جای سؤالات اخلاقی است، به طوری که این سؤال اخلاقی: آیا ما باید این کار را انجام دهیم؟ تبدیل به سؤال صرفاً تکنیکی: آیا ما می توانیم این کار را انجام دهیم؟ می شود و توانستن ها بیشتر متوجّه تأثیرات تکنیکی می شود و بایدها و نبایدها هم آن جذّابیت خود را از دست خواهد داد و پژمرده و بالأخره محو می شوند.

پیدایش شرایط خنثی و پوچ

ما باید نسبت به این عارضه پیش بینی نشده، نگرش دینی و الهیاتی داشته باشیم تا بتوانیم همه اهمّیت آن را دریابیم. آنچه را که ما داریم از طریق قدرت تکنولوژیکی برتر، برای رسیدن به آن می کوشیم، عبارت از تخریب کامل چیزی است که خداوند آن را با قدرت در خلقت مقدّر کرده است، امّا اکنون از آنجا که ما به لحاظ تکنیکی موفّق بوده ایم، می بینیم که حساب و کتاب خلقت رو به عقب می رود، شکل به سمت قهقرا و بی شکلی روان است؛ جداسازی مذکّر و مؤنّث به امری پوچ تبدیل شده و روشنایی به نفع تاریکی عقب نشینی می کند. به مثال خودمان (در انجیل) برگردیم؛ همه جدایی های اخلاقی برحسب جنسیت، ریشه درخود جنس دارد، ظرفیت طبیعی حفظ خلقت به گونه ای است که با وحدت یافتن یک مذکّر و یک مؤنّث، همه تبدیل به یک جسم می شویم (پیدایش ۲/۲۴). از این جدایی بنیادین، تنها امر کاملاً تعریف شده ازدواج و لوازم آن نشئت نمی گیرد، بلکه منع زنا، ارتباط جنسی قبل از ازدواج، همجنس بازی، جلوگیری ازآبستنی، زنای با محارم، استمنا، حیوان صفتی و توصیف مسائل شهوت انگیز به وسیله عکس ها، نقّاشی ها و نوشته ها را نیز شامل می شود. این ممنوعیت ها شامل انواع و اقسام انحراف ها و پشت کردن به جدایی بنیادین و طبیعی جنسی می شود.

در صورت نبود این جدایی، هیچ جدایی اخلاقی نیز بروز پیدا نمی کند. فرشتگان با روح پاکی که دارند، به مذکّر و مؤنّث تقسیم نمی شوند. آنها از زنا منع نمی شوند؛ زیرا نمی توانند آن را مرتکب شوند. آنها نمی توانند از قصور در ازدواج تأسّف بخورند؛ زیرا ازدواج نمی کنند. بدبختی های مرتبط با همجنس بازی متوجّه آنها نیست؛ زیرا اصولاً دارای جنسیّت نیستند.

تکنیک با خمیره جنسیت انسان، مثل خاک کوزه گری عمل می کند. از طریق عمل جرّاحی فراجنسیتی، مرد بی نیاز از زن و زن بی نیاز از مرد را شکل می دهد یامی تواند «همان استخوانی که متعلّق به من است و بدنی را که متعلّق به خودم است»، از طریق تولیدمثل غیرجنسی به وجود آورد؛ یا همه آن چیزهایی را که متعلّق به فرد است، از طریق دست کاری ژنتیک تخمک سودمند و چند برابر گرداند – و بدین ترتیب، جدایی طبیعی میان نر و مادّه به طور کامل زدوده می شود. به نظر ما، نتیجه نهایی این تکنیک، خلق ارواح پاک نیست، بلکه شیاطین جنسی بدون تذکیر و تأنیث خلق می شوند، مثل ماری لین مانسون، آوازخوان راک و کسی که لذّت جنسی زن و مرد را در وجود خود در هم آمیخت و آن را به یک شهوت بی شکل که نافی نظم خلقت است، تبدیل کرد. دو جنسیّتی بودن، خود نفی جنس و انکار ویرانگرانه جدایی مقدّر الهی میان مذکّر و مؤنّث است.

ما در مسیر محو تقدیر الهی جدایی طبیعی جنسی، به بی راهه رفته و دست به شورش علیه کائنات زده ایم. این انحراف، آنچه را طبیعی است، از شکل می اندازد.

فعّالان همجنس گرا اکنون در صدد هستند که نام از یکدیگر بگیرند و در ازدواج آنها یکی نقش مذکّر و دیگری نقش مؤنّث را داشته باشد. آنها این اقدام خود رابر این پیش فرض قرار می دهند که ازدواج یک وحدت دائمی و انحصاری میان دو انسان است؛ امّا همین چارچوب ریشه در این حقیقت دارد که وحدت جنسی میان یک مذکّر و یک مونّث، خود تولید کننده سمبل یک موجود واحد زنده کاملاً دائمی و ماندگار، یعنی کودک است. تدبیر مقدّر ضرورت جنسی در شکل مذکّر و مؤنّث، به تولد کودک می انجامد و در مقابل، مبهم کردن، آلودن و به هم زدن تذکیر و تأنیث، مثل نقّاشی های خیلی در هم و بر هم می ماند و ازدواج به عنوان یک ساختار اخلاقی، تنها از طریق پشت کردن به آن است که دچار زوال می شود. اینک، پایان ازدواج ـ حتّی در شکل منحرف ازدواج همجنس بازان ـ را نظاره کنید.

ما به دو دلیل، این مورد را تنها یک انحراف نمی دانیم، بلکه آن را شورش مستقیم علیه نظام کائنات می بینیم: نخست، اینکه این موضوع صرفاً یک تحریف انگل گونه، در آنچه طبیعت نام دارد، به وجود نمی آورد. همجنس گرایی در دوران قدیم، مثل آنچه که در میان یونانیان وجود داشت، بدین صورت بوده است که لذّت جنسی میان دومذکّر را عالی تر از لذّت جنسی میان مذکّر و مؤنّث می دانستند؛ امّا انسان آن روزی، همچنان به مقاربت با جنس مخالف جهت تولید مثل، طبق اوامر طبیعت تکیه داشت؛ مرد و زن منحرف می شدند، امّا تخریب نمی شدند. در عوض، ما در شورش خود علیه طبیعت، داریم برای تخریب جنس مذکّر و مؤنّث هم تلاش می کنیم.

دوم آنکه، همه مواردی که بر این موضوع مترتّب است، چیزی بیشتر از یک نگاه محدود را می طلبد. همان طور که سی.اس.لوئیس در کتاب «نامه های رول پیچ» خود متذکر شد، شیطان نمی تواند چیزی را خلق کند، بنابراین هرگونه تلاش رقیبانه ای که در صدد ایجاد نظم است، صرفاً امری تقلیدی از عقلانیت و قدرت نظام بخش الهی است؛ بنابراین، شرّی که در صدد اختلال در نظم است، اقدامی شورشگرانه است. به نظر می رسد که از ما خواسته می شود، به طوربی رحمانه ای به سمت تخریب جدایی جنسی و غوطه ور شدن در اعماق دو جنسیّتی و زادن فارغ از شیوه تذکیر و تأنیث، پیش برویم. ماریلین مانیسون یک مورد منزوی از نظر انحراف جنسی نیست. او، چه زن باشد، چه مرد و چه شئی، نشانه ای از پایان کار اخلاق بوده و نشان از تاریکی ای است که ما داریم به سمت آن و به سمت جدایی های جنسیّتی، مسابقه می دهیم.

اما اگر چنین چیزی پایان اخلاق است، پروژه برهم زدن تمامی جدایی های جنسیّتی موجود، چه وقت آغاز می گردد؟

آغاز پایان

این وسوسه انگیز است که بخواهیم فیلسوف بدنامی به نام فردریش نیچه را به خاطر راهنمایی وی برای تخریب اخلاق، مورد شماتت قرار دهیم. به هر حال،این نیچه بود که با بلند آوازگی اعلام کرد، تمام جدایی های اخلاقی، اختیاری و دل خواهانه بوده و این از طبیعت ناشی نمی شود، بلکه از اراده معطوف به قدرت یک شخص خاص یا مردم نشئت می گیرد. او در اثر مشهورش «آن سوی خیر و شر» به این موضوع می پردازد. (۱۸۸۶).

هر چند انسان وسوسه می شود که نیچه را سرزنش کند، ولی به خاطر نثر فلسفی قوی او و اثراتی که وی بر همکاران آلمانی خود و روشنفکران لیبرال گذاشته،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.