پاورپوینت کامل وقتی آمدی ایران می فهمی! ۵۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل وقتی آمدی ایران می فهمی! ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وقتی آمدی ایران می فهمی! ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل وقتی آمدی ایران می فهمی! ۵۰ اسلاید در PowerPoint :
صدای دل نواز و نوای جان فزای آن عالم واعظ، شرح اشتیاق و درد هجرانش برای آسمانیان و زمینیان آشنا و جان گداز بود. این نوای دل نشین هنوز هم در خشت خشت «مهدیه تهران» طنین افکن است. نام و یاد مرحوم کافی که روزها و شب های زیادی را با حزن غریب و یمن قریبش به سر بردیم، هنوز در دل و دیده همه عاشقان اهل بیت(ع) و خاصّ محبّان امام عصر(عج) جاری و ساری است.
صدای دل نواز و نوای جان فزای آن عالم واعظ، شرح اشتیاق و درد هجرانش برای آسمانیان و زمینیان آشنا و جان گداز بود. این نوای دل نشین هنوز هم در خشت خشت «مهدیه تهران» طنین افکن است.
نام و یاد مرحوم کافی که روزها و شب های زیادی را با حزن غریب و یمن قریبش به سر بردیم، هنوز در دل و دیده همه عاشقان
اهل بیت(ع) و خاصّ محبّان امام عصر(عج) جاری و ساری است.
به پاس قدردانی از آن موعظه های حماسی در دوران خفقان ستم شاهی، گفت وگوی خبرنگار خبرگزاری «حوزه» با حجّت الاسلام محسن کافی، فرزند آن عزیز سفر کرده در ذیل می آید.
با تشکّر از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، لطفاً خودتان را معرفی کنید.
با سلام متقابل و تشکّر از خبرگزاری حوزه، این جانب محسن کافی فرزند دوم مرحوم کافی و فرزند اوّل روحانی ایشان هستم. در سال ۱۳۴۲ ه. ش. متولّد شده ام و حدود هشت ماه قبل از وفات پدرم، در «حوزه علمیه مشهد» طلبه شدم و تا سال ۱۳۶۵ ه. ش. در آنجا ادامه تحصیل دادم و بعد از آن وارد «حوزه علمیه قم» شدم.
درباره خاندان بزرگوارتان بیشتر توضیح دهید.
پدرم مرحوم کافی متولّد ۱۳۱۵ ه. ش. می باشد و در خانواده ای که از قشر متوسط جامعه بودند، دیده به جهان گشودند؛ پدر ایشان فرهنگی غیر روحانی بودند و پدربزرگ ایشان، مرحوم آیت الله میرزا احمد کافی می باشد که از علمای برجسته «یزد» بودند و بر اثر کرامتی که از امام رضا(ع) می بینند، ساکن «مشهد» می شوند.
یعنی مرحوم کافی اصالتاً یزدی هستند؟
جدّ اعلای ایشان یزدی اند؛ امّا خود مرحوم کافی متولّد مشهد هستند.
فرمودید مرحوم میرزا احمد کافی بر اثر کرامتی که از امام رضا(ع) دیدند، ساکن مشهد شدند. جریان چه بود؟
مرحوم میرزا احمدکافی از بزرگان و علمای آن عصر یزد بودند؛ مردم آن زمان، کاروانی تشکیل می دهند تا به مشهد بروند و از ایشان هم تقاضا می شود که کاروان را همراهی کنند. اتّفاقاً ایشان چشم درد شدیدی هم داشتند و با اصرار مردم به سمت مشهد حرکت می کنند و با ورودشان به مشهد، نابینا می شوند و این مسئله ایشان را خیلی منقلب و ناراحت می کند و به زحمت به حرم امام(ع) مشرّف می شوند و با حالت انقلاب و انکسار قلب می گویند: همه نابینا می آیند و بینا می روند؛ امّا من چرا بینا آمدم و نابینا می روم؟ سر بر دیوار حرم می گذارد و در بین خواب و بیداری، شخصی می گوید: میرزا احمد دستت را باز کن! ایشان دستشان را باز کردند و بسته ای میان دست ایشان گذاشته شد و به ایشان امر شد: محتویات این بسته را به چشمانت بمال! و بعد از انجام این دستورالعمل، بینایی ایشان به کرامت ثامن الائمّه (ع) بازگردانده می شود و پس از آن، دیگر به یزد بر نمی گردد و تا آخر عمر در کنار مضجع امام رئوف زندگی می کنند. به برکت این کرامت رضوی، چشم ایشان تا آخر عمر دچار ضعف نگردید و حتّی از عینک هم استفاده نکردند و بزرگانی مانند آیت الله مرواید از ایشان استفاده ها بردند.
مرحوم کافی چگونه وارد حوزه شدند و در کجا تحصیل کردند؟
در مشهد نزد مرحوم میرزا احمد کافی که استاد خیلی از بزرگان مشهد بودند، درس می خواند و در سنّ دوازده سالگی وارد حوزه مشهد می شوند و بالأخره در سنّ هجده سالگی به عتبات هجرت می کند و در «نجف»، توفیق شاگردی آیت الله سید اسدالله مدنی شهید محراب، آیت الله راستی کاشانی و… را پیدا می کند. پنج سال در نجف می مانند و در سنّ بیست و سه سالگی به «ایران» برمی گردند. به دلیل مشکلاتی که پدر ایشان در کسب و کار داشتند، با اجازه مراجع وقت نجف و آیت الله خوئی، به ایران برمی گردند و با بیت آیت الله
شاهرودی وصلت می کنند و ساکن «قم» می شوند. دو الی سه سال در قم بودند و در این ایام به شاگردی میرزا ابوالفضل تبریزی و دیگر بزرگان قم می پردازند و سطوح عالیه را نیز در آنجا تدریس می کردند.
بی شک، «مهدیه تهران» از باقیات الصّالحات ایشان است. این مرکز فرهنگی و دینی چگونه شکل گرفت؟
ایشان به علّت قریحه خوبی که در منبر داشتند، برای مجالسی به «تهران» دعوت می شوند و به آنجا می روند؛ اوایل در منزل استیجاری که در تهران داشتند، دعای ندبه و منبر وعظی دایر می کنند که با استقبال زیاد مردم روبه رو می شود و کم کم جمعیت زیاد، موجب اذیت همسایگان می شود؛ بنابراین به فکر ایجاد پایگاهی برای این کار می افتند. منزلی در تهران تهیه کرده بودند و برای حلّ مشکل، تصمیم به فروش منزل می گیرند تا زمین مهدیه را خریداری کنند. بازاریان تهران که متوجّه مسئله می شوند، مانع می شوند و با کمک ایشان زمین مهدیه خریداری می شود و کم کم توسعه یافت و در سال ۱۳۵۷ ه. ش. مساحت مهدیه به پنج هزار متر مربع رسید.
مرحوم کافی در عرصه تبلیغ چگونه حضور داشت؟
ایشان یک مبلّغ کم نظیر بود. به لحاظ عشقی که به منبر و تبلیغ داشتند، به یک منبر و دو منبر و. .. اکتفا نمی کردند و تا آنجا که وقت اجازه می داد، منبر می رفتند. در ماه رمضان گاهی شش منبر داشتند و درباره کثرت منبر و هنر ایشان در منبر، مطالب زیادی نقل شده است که مجال سخن نیست و همه این امور از برکات و عنایات اهل بیت (ع) در حقّ ایشان است.
ماجرای عنایت امیرالمؤمنین به مرحوم کافی چه بود؟
ماجراهای زیادی از ایشان نقل شده است. در پنج سالی که در نجف بودند، رسم بود طلبه ها پنجشنبه ها پیاده به «کربلا» مشرّف می شدند و گروهی از این طلّاب به سرپرستی آیت الله مدنی راهی کربلای معلّا می شدند و ایشان از مرحوم کافی می خواستند، در بین راه زمزمه ای داشته باشند؛ مشهور است در اواخری که ایشان در نجف بودند، نذر داشتند چهل شب چهارشنبه به «مسجد سهله» بروند و توسّلاتی هم به ساحت مقدّس امام زمان(عج) داشتند. یکی از دوستان ایشان هم که این سیره را داشت، می گوید:
در چهارشنبه چهلم، مرحوم کافی با حالت خاصّی از مسجد بیرون می آمد. از او سؤال کردم: آیا حاجتی گرفتی؟! ایشان در جواب فرمودند: وقتی آمدی «ایران» می فهمی! ایران که آمدم، دیدم این آقای کافی آن کافی سابق نیست! البتّه ایشان برای کسی نقل نکرده است که خدمت حضرت رسیده است؛ امّا بزرگان حدس زده اند که حضرت عنایتی به ایشان داشته اند.
از کثرت منبر مرحوم کافی خاطره و مطلبی بیان کنید.
ایشان واقعاً کثیر المنبر و در این مسیر خستگی ناپذیر بودند. دو سال پیش آیت الله ناصری اصفهانی خاطره ای برای من نقل کردند و گفتند:
در نجف با مرحوم کافی دوست بودم و دیرتر از ایشان به ایران برگشتم. وقتی برگشتم، دیدم آقای کافی در اوج شهرت و منبر است و زمانی که وارد «اصفهان» شدم، آقای کافی هم در اصفهان بودند. مردم «دولت آباد» به من گفتند: شما از دوستی خودتان استفاده کنید و از ایشان درخواست کنید منبری هم در این دیار داشته باشند. من به اصفهان رفتم و از ایشان دعوت کردم و ایشان به من گفتند: آخرین منبر من ساعت دو و نیم شب تمام می شود. تا دولت آباد چقدر راه است؟ گفتم: حدود چهل دقیقه. گفتند: من ساعت سه و نیم نیمه شب می آیم و منبر می روم!
آیت الله ناصری می فرمود:
من متعجّب و بهت زده گفتم: کسی آن موقع شب نمی آید و بالأخره بنا شد، ایشان ساعت موعود به دولت آباد تشریف بیاورند و منبر بروند. من شب جمعه دلشوره داشتم که نکند کسی نیاید و آبروریزی شود؟! ساعت ۱۱ شب به مسجد جامع رفتم و دیدم مسجد و خیابان جلوی آن پر است و در نهایت مرحوم کافی ساعت سه و نیم م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 