پاورپوینت کامل تشابه رخدادهای رفته بر بنی اسرائیل و مسلمانان ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تشابه رخدادهای رفته بر بنی اسرائیل و مسلمانان ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تشابه رخدادهای رفته بر بنی اسرائیل و مسلمانان ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تشابه رخدادهای رفته بر بنی اسرائیل و مسلمانان ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :

۴۲

در طول تاریخ اسلام، از سوی رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام بارها و بارها به مسلمانان هشدار داده شد که مرتکب اشتباهات اقوام گذشته، از جمله بنی اسرائیل نشوند. عبرت گیری از تاریخ، توصیه ای برخاسته از عقلانیت است که در تأکید آن، خداوند متعال فرمان داده است؛ چنان که در آیه دوم «سوره حشر» پس از بیان قطعه ای از تاریخ اهل کتاب، فرموده است: «فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار؛ عبرت گیرید ای صاحبان بصیرت!» در ادامه، به بیان بخشی از تشابهات رخ داده در تاریخ اسلام و بنی اسرائیل می پردازیم.

شما به پیروی از بنی اسرائیل خواهید رفت

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «لَتَسْلُکنَّ سَبِیلَ مَنْ کانَ قَبْلَکمْ- حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّهَ بِالْقُذَّهِ- حَتَّی إِنَّ أَحَدَهُمْ لَوْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوه؛ ۱هرچه در امّت های گذشته رخ داده، بدون کم و زیاد در امّت من هم واقع شود. حتّی اگر یکی از آنها در خانه سوسماری رفته باشد، شما هم می روید. »

فرعون و هامان و قارون امّت اسلام

امیرمؤمنان علی علیه السلام در احتجاج با اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای اثبات حقّانیت خویش از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل فرمودند: «شما گواه نیستید که بدترین خلق اوّلین و آخرین دوازده کسند؟ شش از گذشتگان و امّت های سلف و شش کس از این امّت. »

سپس شش کس از امّت های سلف را نام بردند و فرمودند: «پسر آدم که برادر خود را کشت و فرعون و هامان و قارون و سامری و دجّال که نامش در امّت های سلف است؛ ولی در آخر الزّمان بیرون می آید و امّا شش کس از آخرین و افراد این امّت است که ریش دراز روباهی دارد (عثمان) و فرعون است که معاویه باشد و هامان این امّت است که زیاد باشد و قارون این امّت، سعید بن عاص است و سامری این امّت ابوموسی اشعری عبدالله بن قیس است؛ زیرا او همچون سامری گفت: لا مساس؛ یعنی نباید جنگید و ابتر است که عمر و عاص باشد. آیا شما بر این موضوع گواهید؟»

گفتند: آری. ۲

سدّ ابواب الّا برای هارون و علی علیه السلام

ابی رافع می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای مردم خطبه خواندند و سپس فرمودند: «ایها الناس! خداوند عزّوجلّ به جناب موسی و هارون علیه السلام امر فرمود که در «مصر» برای قومشان خانه هایی بسازند و بعد فرمان داد که در مسجد موسی و هارون، جُنُب بیتوته نکرده و به زنان نزدیک نشوند؛ مگر جناب هارون و فرزندان او و علی علیه السلام نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسی است؛ لذا جایز نیست برای احدی که در مسجد من، نزدیک به زنان شده و نه جنب در آن بیتوته کند؛ مگر علی علیه السلام و فرزندان او. پس هر کس از این معنا بد حال شده و بدش آمده است، پس آنجا [برود]. »و با دست مبارک به طرف «شام» اشاره فرمودند. ۳

منع نکاح در مسجد الّا برای هارون و علی علیه السلام

حذیفه بن اسید غفّاری می گوید: نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ایستاده و خطبه خواندند. سپس فرمودند: «مردانی که نفسشان راضی نیست از اینکه من علی را در مسجد ساکن نموده و آنها را اخراج کرده ام. بدانند به خدا سوگند! من آنها را از مسجد بیرون نکرده و علی را ساکن ننموده ام؛ بلکه خداوند آنها را بیرون نموده و علی علیه السلام را در مسجد اسکان داده. خداوند عزّوجلّ به جناب موسی و برادرش، هارون وحی فرمود که برای قومشان در «مصر» خانه هایی بسازند و این خانه ها را قبله قرار داده و نماز بخوانند. سپس به موسی امر فرمود کسی در مسجدش ساکن نشده و نکاح در آن نکرده و جنب در آن داخل نشود؛ مگر هارون و فرزندان او و آگاه باشید که علی علیه السلام نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسی است. او برادر من است؛ نه اهل من. جایز نیست احدی در مسجد من نکاح کند؛ مگر علی و ذریه او. حال بدانید هر کسی که از این بدش آمد و این حکم او را بد حال نموده، پس آنجا [برود]. »

و با دست به طرف شام اشاره فرمودند. ۴

مباهله موسی همراه هارون و فرزندانش با قارون

امام باقر علیه السلام در ضمن روایتی طولانی درباره ماجرای مباهله فرمودند: «. . . پس حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی مرا امر فرموده که با شما مباهله کنم، اگر بر سر گفته خود باشید و بر نگردید. ایشان گفتند که فردا وعده است که مباهله کنیم و نصاری روانه جای خود شدند و با یکدیگر گفتند که حجّت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بر ما تمام شد. یک چیز مانده است. اگر فردا با جمیع اصحاب خود آمد با او مباهله می کنیم و اگر با خواص خود بیاید، مباهله نمی کنیم؛ زیرا که این طریقه انبیاست؛ چنان که در هنگام مباهله حضرت موسی با قارون، هارون همراه او بود و پسرهای هارون. [در چنین مباهله ای ] قارون به زمین فرو رفت و اگر او پیغمبر است و در این حال با او مباهله کنیم، خود هلاک خواهیم شد و سبب هلاک کلّ نصاری خواهیم شد. » ۵

معجزات موسی وار حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم

در بخشی از مناظره حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام با عالم یهودی که از امام حسین علیه السلام نقل شده است، می خوانیم: عالم یهودی گفت: این حضرت موسی علیه السلام است که به او منّ و سلوی عطا شد. پس آیا مانند اینها به محمّد نیز داده شده؟حضرت علیه السلام فرمودند: «همین طور است و به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم برتر از آنها عطا شده است. خداوند عزّوجلّ تمام غنائم را برای او و امّتش حلال ساخت و پیش از او برای هیچ کس حلال نساخته بود. پس این از منّ و سلوی برتر است و زیاده از این تنها نیت خیر را بدون عمل برای ایشان عمل صالح قرار داد و این را درباره هیچیک از امّت های سابق قرار نداده بود. پس هرگاه یکی از ایشان قصد کار خیری را بکند و آن را انجام ندهد، یک حسنه در دفتر اعمال او ثبت خواهد شد و در صورت عمل، ده حسنه مکتوب گردد. »

عالم یهودی گفت: این حضرت موسی علیه السلام است که ابرها بر او سایه انداخت. حضرت علیه السلام فرمودنئ: «همین طور است و این کار برای موسی در «تیه» (که جمعی از بنی اسرائیل در آن سرگردان بودند) رخ داد و به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم برتر از آن داده شده است. خداوند، ابری را مقرّر فرمود که پیوسته از ابتدای تولّد تا دم مرگ در سفر و حضر بر سر مبارک او سایه اندازد. پس این افضل و برتر از آن است که به موسی عطا شده است. » عالم یهودی گفت: این حضرت موسی علیه السلام است که ید بیضاء عطا شده. آیا محمّد صلی الله علیه و آله و سلم چنین فضیلتی دارد؟

حضرت علی علیه السلام فرمودند: «همین طور است و به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم برتر و بهتر از آن عطا شده است. آن حضرت هر کجا که می نشست، نوری از سمت راست و چپ او می درخشید و همه مردم آن را می دیدند. »

عالم یهودی گفت: این حضرت موسی علیه السلام است که راهی از میان دریا برایش گشوده شد. آیا چنین فضیلتی نیز برای محمّد هست؟حضرت علیه السلام فرمودند: «همین طور است و به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم برتر از آن عطا شده است. روز حُنین با آن حضرت خارج شدیم. در راه، به مکانی رسیدیم که سیل همه جا را گرفته بود و با اندازه ای که گرفتیم، عمق آن چهارده قد بود. همه گفتند: ای رسول خدا! دشمن در پشت ما و وادی پرسیل جلوی ما است؛ همان گونه که اصحاب موسی گفتند: «إِنَّا لَمُدْرَکونَ». ۶ پس آن حضرت دست به دعا، از مرکب پیاده شده و عرضه داشت:

«پروردگارا، تو برای هر مرسلی نشانه ای قرار داده ای. پس قدرت خود را به من بنمای. » و سوار مرکب شد و تمام آن خیل عظیم به گونه ای از آن آب ردّ شدند که اصلا سمّ اسبان و اخفاف شتران تر نشد و پیروزمندانه از آن غزوه بازگشتیم. »

عالم یهودی گفت: این حضرت موسی علیه السلام است که به او سنگی داده شد که از آن دوازده چشمه بیرون زد. حضرت علیه السلام فرمودند: «همین طور است و به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وقتی وارد «حدیبیه» شد و اهل «مکه» او را محاصره کردند، چیزی برتر از آن سنگ عطا شد. اصحاب را تشنگی سختی درگرفت و شکایت به آن حضرت بردند و شدّت عطش به گونه ای بود که همه به پهلوهای چهارپایان پناه بردند و این را به او گزارش دادند. پس آن حضرت ظرف آبی یمانی خواست. سپس دست مبارک خود را داخل قدح برده، بیرون آورد. ناگاه از میان انگشتان آن حضرت، چشمه های آب روان گشت و ما و همه چهارپایان رو بدان آورده و همگی سیراب شدیم و تمام ظروف خود را پر آب نمودیم و در آنجا، چاه خشکی بود. آن حضرت تیری از کیسه خویش بیرون آورده، به دست براء بن عازب داد و فرمود: «این تیر را میان آن چاه خشک بنشان. » او نیز همان کرد. فی الفور در زیر این تیر، دوازده چشمه جاری شد.

ونیز روز «میضاه» (که مردم به آن محلّ می رفتند و از آنجا برای عبادت وضو می گرفتند) مایه عبرت و نشانه ای برای منکران نبوّت آن حضرت بود، همچون سنگ موسی علیه السلام. روزی آن میضاه را طلب نمود و دست مبارک خود بر آن نهاد. آب به فوران آمده و بلند شد؛ به گونه ای که هشت هزار مرد از آن وضو ساخته و به قدر حاجت خود از آن نوشیدند و چهارپایان خود را سیراب ساخته و آنچه می خواستند، با خود بردند. » ۷

گوساله پرستی در امّت اسلام

در احتجاجی که بین ابن عبّاس با معاویه درگرفت، ابن عبّاس رو به معاویه کرد و گفت: خدای عزّوجلّ در کتابش می فرماید: «قَلِیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکورُ؛ ۸عدّه کمی از بندگان من شکرگزار هستند. »ومی فرماید: «وَ ما أَکثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ؛ ۹بیشتر مردم- اگر چه حرص داشته باشی- مؤمن نیستند. »ومی فرماید: ۱۰«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ؛ ۱۱مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند که اینان کم هستند. »

ودرباره حضرت نوح علیه السلام می فرماید: «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ؛ ۱۲ به همراه او جز عدّه کمی ایمان نیاوردند. » ای معاویه! از این مطلب (کم یاور بودن حق) تعجّب می کنی؟! عجیب تر از مسئله ما، کار بنی اسرائیل است. ساحران به فرعون گفتند: ۱۳ «هر حکمی می خواهی، بنما. این زندگی دنیا می گذرد. ما به پروردگار عالم ایمان آورده ایم. » ۱۴ آنان به موسی ایمان آوردند و او را تصدیق نمودند و تابع او شدند. او هم با آنان و تابعان خود از بنی اسرائیل به راه افتاد تا آنان را از دریا گذرانید و عجایب را به آنان نشان داد و این در حالی بود که او را قبول داشتند و «تورات» را تصدیق می کردند و به دین او اقرار داشتند.

حضرت موسی علیه السلام آنان را از کنار قومی که بتان خود را می پرستیدند، عبور داد. ۱۵ گفتند: «ای موسی! برای ما هم خدایی قرار بده، همان طور که آنان خدایانی دارند. » ۱۶سپس گوساله را اتّخاذ کردند و همگی، به جز هارون و اهل بیتش، ملازم آن شدند و سامری به آنان گفت: این خدای شما و خدای موسی است. و آن زمان که حضرت موسی علیه السلام به آنان گفت: «بر سرزمین مقدّسی که خداوند برایتان مقدّر کرده داخل شوید»، در جواب آنچه خداوند در کتابش نقل کرده است، گفتند:

در آنجا، قومی زورگو هستند و تا آنان از آنجا خارج نشوند، ما هرگز داخل نمی شویم. اگر از آن خارج شدند، ما داخل می شویم. تا آنجا که حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: «پروردگارا! من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم. بین ما و قوم فاسقین جدایی بینداز. » و سپس گفت: «پس بر قوم فاسق تأسّف مخور و ناراحت مباش. » ۱۷

این امّت هم همان مثال را به طور مساوی اجرا کردند. ۱۸ اینان فضایل و سوابقی با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و م نزلت های نزدیکی با او داشتند. به دین محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن اقرار داشتند تا آنکه پیامبرشان از آنان مفارقت کرد. آنگاه اختلاف نمودند و متفرّق شدند و بر یکدیگر حسد بردند و با امام و ولی شان مخالفت کردند تا آنکه از ایشان باقی نماند بر آنچه با پیامبرشان عهد کرده بودند؛ جز رفیق ما که نسبت به پیامبرمان به منزله هارون نسبت به موسی است و چند نفرِ کمی که خدا را با دین و ایمانشان ملاقات کردند و دیگران به پشت سرشان عقبگرد کردند؛ همان طور که اصحاب حضرت موسی علیه السلام با اتّخاذ گوساله و پرستش آن و گمان اینکه خدایشان است و اجتماعشان بر سر آن، به جز هارون و فرزندانش و عدّه کمی از اهل بیتش، چنین کردند. ۱۹

گوساله و سامری امّت اسلام

سلیم بن قیس می گوید: از سلمان (ره) شنیدم که می گفت: بعد از آنکه آن مرد (عمر) آن سخن را گفت ۲۰ وپیامبر صلی الله علیه و آله و سلم غضبناک شد و کتف را رها کرد، از امیر المؤمنین علیه السلام شنیدم که فرمود: «آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نپرسیم چه مطلبی می خواست در کتف بنویسد که اگر آن را می نوشت، احدی گمراه نمی شد و دو نفر هم اختلاف نمی کردند؟»

من سکوت کردم تا کسانی که در خانه بودند، برخاستند و فقط امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام باقی ماندند. من و دو رفیقم ابوذر و مقداد هم خواستیم برخیزیم که علی علیه السلام به ما فرمودند: «بنشینید. »حضرت می خواست از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کند و ما هم می شنیدیم؛ ولی خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ابتدا فرمودند: «برادرم! نشنیدی دشمن خدا چه گفت؟! جبرئیل کمی قبل از این، نزد من آمد و به من خبر داد که او سامری این امّت است و رفیقش (ابو بکر) گوساله آن است ۲۱ وخداوند تفرقه و اختلاف را بعد از من، بر امّتم نوشته است؛ بنابراین جبرئیل به من دستور داد بنویسم آن نوشته ای را که می خواستم در کتف بنویسم و این سه نفر را بر آن شاهد بگیرم. برایم ورقه ای بیاورید. . . » ۲۲

اقتدای امیرمؤمنان علیه السلام به هارون علیه السلام

حضرت علی علیه السلام درباره دلیل سکوتشان در دوران سه خلیفه فرمودند: «رسول خدا به من فرمودند: «اگر یارانی یافتی، با آنان جهاد کن و اگر نیافتی، دست نگه دار و خون خویش حفظ کن تا که برای برپایی دین و کتاب خدا و سنّت من یارانی بیابی. »

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا خبر داد که به زودی امّت مرا رها خواهند کرد و با فردی جز من بیعت خواهند نمود و جز مرا پیروی خواهند کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا خبر داد که من نسبت به او مانند هارونم نسبت به موسی و اندکی پس از حضرتش، سرنوشت امّت، همانند هارون و پیروانش و گوساله و گوساله پرستان خواهد شد؛ آن هنگام که موسی به هارون گفت: ای هارون! چرا هنگامی که دیدی گمراه شدند، از آنان جدا نشدی؟ آیا می خواستی مرا نافرمانی کنی؟! [هارون ] گفت: ای برادر! این قوم مرا ناتوان ساختند و نزدیک بود مرا بکشند. ۲۳ وگفت: ای برادر! مرا سرزنش مکن. ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و وصیتم را به کار نبستی؛ یعنی هنگامی که موسی هارون را به جای خود بر آنان گمارد، به وی فرمود اگر گمراه شدند و یارانی یافت، با آنان جهاد کند و اگر نیافت، دست نگه دارد و خون خویش را حفظ کند و پراکنده اشان نسازد و من ترسیدم که برادرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من چنین گوید که: چرا میان امّت پراکندگی افکندی و وصیتم را به کار نبستی؟ به تو گفتم که اگر یارانی نیافتی، دست نگه داری و خون خود و اهل بیت و پیروانت را حفظ کنی.

پس از درگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردم به ابوبکر روی آوردند و با وی بیعت کردند؛ در حالی که من سرگرم غسل و دفن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودم. سپس به قرآن پرداختم و با خود عهد بستم که جز برای انجام نماز ردایی برنگیرم و پای بیرون ننهم تا که قرآن را در کتابی گرد آورم و چنین کردم. سپس فاطمه را برداشتم و دست پسرانم حسن و حسین را گرفتم و به خانه یکایک مجاهدان بدر و پیشگامان در اسلام از مهاجران و انصار رفتم و آنان را در مورد حقّم به خدا سوگند دادم و آنان را به یاری خویش فراخواندم. از همه آنان تنها چهار نفر به دعوتم پاسخ دادند؛ سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر.

از خاندانم نیز کسی نبود تا از من پشتیبانی کند. حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته. من بودم و دو عامی تندخوی بدبخت ناتوانِ خوار، عبّاس و عقیل که تازه از کفر به اسلام روی آورده بودند. مردم مرا ناخوش داشتند و رها کردند. آن گونه که هارون به برادرش گفت، گفتم: «ای برادر! همانا که این قوم مرا ناتوان ساختند و نزدیک بود مرا بکشند. » هارون برایم الگوی نیکویی است و عهد و پیمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برایم حجّتی نیرومند!» ۲۴

رجعت در بنی اسرائیل و اسلام

حمران بن اعین از امام باقر علیه السلام پرسید: آیا چیزی در بنی اسرائیل هست که ما مشابهش را نداشته باشیم؟ حضرت فرمودند: «نه. » حمران پرسید: این عدّه ای که خدا درباره اشان می فرماید: «مگر قصّه آنان را که هزاران نفر بودند، نشنیده ای. . . » ۲۵ اینها را خدا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.