پاورپوینت کامل غیبت عالم و امر ولایت، محور امتحان و ابتلای الهی ۵۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل غیبت عالم و امر ولایت، محور امتحان و ابتلای الهی ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غیبت عالم و امر ولایت، محور امتحان و ابتلای الهی ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل غیبت عالم و امر ولایت، محور امتحان و ابتلای الهی ۵۹ اسلاید در PowerPoint :

۶

حجّت الاسلام و المسلمین سید مهدی میرباقری

ممکن است عصر غیبت به دوره استراحت حضرت تلقّی بشود که حضرت راحتند و در غیبت از دست ما خلاص هستند؛ ولی این طور نیست؛ بلکه از سنگین ترین ابتلائات و امتحانات ائمّه علیه السلام، ابتلای حضرت ولی عصر (عج) به غیبت است و حقیقت این است که امام در دوران غیبتشان مبتلاترین اشخاص هستند.

اصولًا عالم با صبر بر بلای اولیای معصوم به سمت خدا حرکت و راه را برای ایمان جامعه هموار می کند؛ کما این که در روایت هم هست: گاهی صبر یک نفر باعث نجات یک امّت می شود؛ مثل یوسف صدّیق علیه السلام، تعبیر روایت است که ایشان صبر بر بلا کرد و نتیجه اش نجات مردم «مصر» از بت پرستی، قحطی و مرگ حتمی بود. این امر هم ابتلای خود حضرت است و هم ابتلای مؤمنان و چنان که از ادعیه و روایات استفاده می شود، واقعاً ابتلای سنگینی است.

در روایتی از سدیر نقل شده است که می گوید من و چندی از اصحاب خاص حضرت وارد بر امام صادق علیه السلام شدیم. لباس مخصوصی که لباس عبادت و زهد است، بر تن حضرت بود و به حدّی گریسته بودند که حالشان متحوّل و چشمشان غرق در اشک بود. ما با تعجّب سؤال کردیم: آقا چه اتّفاقی افتاده است؟ حضرت این جمله را فرمودند: «غَیبَتُک نَفَتْ رُقَادِی وَ ضَیقَتْ عَلَی مِهَادِی وَ ابْتَزَّتْ مِنِّی رَاحَهَ فُؤَادِی؛ ۱غیبت تو آرامش و خواب من را از من گرفته. . . » و جملات متعدّد دیگر. تعجّب کردیم؛ به حضرت عرض کردیم: آقا! چه اتّفاقی افتاده؟ چه مسئله ای شما را نگران کرده؟ فرمودند: «کتاب جفر و جامعه را می خواندم، رسیدم به حوادث دوران غیبت امام زمان (عج) مصیبت های امام زمان من را مضطرب کرده است. » آنها اصرار کردند و حضرت یک بخش از آنچه قابل گفتن بود، به ایشان فرمودند که ابتلای امام زمان (عج) چیست.

امتحان تأخیر

یک قسمت آن، داستان حضرت نوح علیه السلام هست که خدای متعال بعد از گذشتن مدّت ها به حضرت نوح علیه السلام وعده پیروزی داد؛ در نقل هست که دانه هایی از خرما آوردند و به نوح علیه السلام خطاب شد که شما اینها را بکارید. وقتی اینها به دوره شکوفاییش رسید، فرج شما نزدیک است. حضرت هم به امّتش وعده داد و وقتی موقع بار دادن این درخت ها شد (که ظاهراً ۱۵ سال طول می کشد درخت نخل به بار بنشیند) همه منتظر بودند؛ دوباره تأخیر افتاد و به حضرت نوح علیه السلام خطاب شد که به آنها بگو: دانه های این درخت را بکارند و یک دوره دیگر باید صبر کنند و این امر تا هفت دور تکرار شد؛ دیگر کم کم از دور و بر حضرت رفتند و گفتند همه اش وعده های خلف و دروغ است؛ بعد حضرت می فرمایند: «حضرت نوح علیه السلام و تعداد اندکی از مؤمنان، جمعیتی اقلّیت و تحت فشار سنگین قومشان بودند و قدرت اجتماعی نداشتند؛ در این شرایط سخت و فشار، به آنها وعده داده می شد و به تأخیر می افتاد. » حضرت فرمودند: «بدین سبب بود که به حضرت نوح علیه السلام همان وعده هایی داده شده بود: «لَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً». ۲ به ایشان وعده امنیت و تمکن و اقتدار داده شده بود و نباید بعد از اینکه حضرت پیروز شدند، از درون جبهه خودشان زمزمه مخالفت برخیزد؛ به امام زمان (عج) هم همین وعده ها داده شده است. لذا امتحان ها به حدّی سخت شد که همه رفتند و فقط آنهایی که خالص بودند و هیچ دغدغه ای نداشتند، اطراف حضرت نوح علیه السلام ماندند و باقی متفرّق شدند. یکی از امتحان های حضرت بقیه الله، ارواحنا له الفداء همین حوادثی است که برای حضرت پیش می آید. دوستانش در یک اقلّیت تحت فشار هستند و دائماً هم این امر تأخیر می افتد تا آن وقتی که آمادگی اش حاصل شده باشد.

سرّ غیبت مخفیست

گرچه در روایات هست که جان حضرت باید محفوظ باشد، زیرا ایشان آخرین ولی خداست، «إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کتابِ اللَّهِ یوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» ۳ و امکان اینکه تعداد اولیا اضافه و کم بشود نیست، این تعداد مضبوط در عالم هست و اینکه این وجود مقدّس باید محفوظ بماند؛ مسئله ای است که در روایات آمده است و در بعضی روایات هم آمده که حضرت باید بیعت کسی بر گردنشان نباشد؛ ولی اصل مسئله اینست که حضرت فرمودند: «لِأَمْرٍ لَمْ یؤْذَنْ لَنَا فِی کشْفِه» ۴ از حضرت پرسیدند: سرّ غیبت چیست؟ فرمودند: «ما مأمور به اظهار نیستیم و اجازه نداریم اظهار و افشای سرّ کنیم؛ مثل آن معلّمی که موسای کلیم با او مواجه شد و تا وقت جدایی پرده ها را بالا نزد، صبر کرد. »

با اینکه حضرت موسای کلیم از طرف خدای متعال آدرس او را گرفته بود و مأمور شده بود و او را به سختی پیدا کرده بود، «لا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَینِ أَوْ أَمْضِی حُقُباً» ۵ حتّی به اندازه یک حقب هم شده، می گردم این معلّم الهی را پیدا می کنم. حقب یعنی یک دوران طولانی، هشتاد سال هم گفتند؛ ولی بیش از این هم می شود. فرمودند: من می گردم بالأخره باید این معلّم الهی را که «عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» ۶ پیدا کنم؛ حالا با علائمی که دستش بود، ظاهراً پیدا کرد. علامت هم این بود که ماهی بریان کرده ای با خودشان برده بودند؛ تکیه دادند جایی استراحت کنند، این ماهی زنده شد و رفت داخل دریا و همراه ایشان متوجّه شد، امّا حضرت موسی علیه السلام متوجّه نشدند؛ او هم فراموش کرد به حضرت موسی علیه السلام بگوید. کمی که راه رفتند، فرمود: «آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً» ۷، همراه حضرت موسی علیه السلام به ایشان گفتند: «إِذْ أَوَینا إِلَی الصَّخْرَهِ. . . وَ اتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» ۸ آنجایی که به سنگ تکیه دادیم، آنجا زنده شد. »

رفع خیلاء و استکبار با امتحان به مجهولات

حضرت موسی علیه السلام متوجّه شد که آن معلّم الهی همان جاست و نَفَس او ماهی بریان شده را زنده کرده است. برگشتند و معلّم الهی را دیدند و بنای همراهی گذاشتند. معلّم به موسای کلیم فرمود که اگر می خواهی شاگردی کنی، باید سکوت کنی، هر وقت لازم بود، من حرف می زنم شما پیش دستی نکن؛ موسی هم قبول کرد؛ ایشان سه صحنه به حضرت موسی نشان داد و حضرت موسی هر سه جا اعتراض کرد. کشتی را سوراخ کرد، جوان را از پا در آورد و دیوار را اصلاح کردند.

وقتی می خواستند جدا بشوند، حضرت فرمودند: حالا رمز این کارها چه بود؟ اگر موسای کلیم می خواست رموز این کارها را از اوّل بداند که مثلًا چرا کشتی را سوراخ می کنم، امتحانی واقع نمی شد، معلوم هم نمی شد فرمایش معلّم در باب موسای کلیم درست است، «إِنَّک لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْراً* وَ کیفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً» ۹ موسای کلیم یا باید تسلیم باشد تا شرح صدر پیدا کند که نشد یا سرّ کار را بداند.

امیرالمؤمنین علیه السلام در «خطبه قاصعه» می فرمایند: «وْ أَرَادَ اللهُ أَنْ یخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ یخْطَفُ الْأَبْصَارَ ضِیاؤُهُ وَ یبْهَرُ الْعُقُولَ رُوَاؤُهُ وَ طِیبٍ یأْخُذُ الْأَنْفَاسَ عَرْفُهُ لَفَعَلَ وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَهً وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَی فِیهِ عَلَی الْمَلَائِکهِ وَ لَکنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ یبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یجْهَلُونَ أَصْلَه؛ ۱۰

خدای متعال اگر می خواست همین جسمی که آدم را در او قرار داد و آن روح را در آن قرار داد، از نوری می آفرید که همه عقول حیران بشوند. بوی خوشی به او می داد که همه شامه ها خشوع کنند و جسم نوری قرار می داد. بنابراین اگر این روح در یک جسم نورانی قرار می گرفت، ملائکه متواضع می شدند؛ امتحان هم آسان می شد. » «وَ لَکنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ یبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یجْهَلُونَ أَصْلَهُ» ۱۱

خدای متعال امتحان به مجهولات می کند تا با این امتحان از هم جدا بشوند «نَفْیاً لِلِاسْتِکبَارِ عَنْهُمْ وَ إِبْعَاداً لِلْخُیلَاءِ مِنْهُم»، خیلاء و استکبار در مقابل خدای متعال و خود پسندی جز با امتحان به مجهولات رفع نمی شود.

کما اینکه ائمّه علیه السلام غیر از این جسمی که دارند، جسم نوری دارند و در اشباح نورند. از ائمّه علیه السلام نقل شده است، حبیب از سیدالشهداء علیه السلام سؤال کرد: شما قبل از خلقت آدم کجا بودید؛ فرمودند: «کنَّا أَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرَّحْمَنِ فَنُعَلِّمُ الْمَلَائِکهَ التَّسْبِیحَ وَ التَّهْلِیلَ وَ التَّحْمِید؛ ۱۲

ما در اشباح نور و اجساد نوری بودیم و گرد عرش رحمان طواف می کردیم. آنجا ملائکه ما را دیدند و ما به آنها توحید و شئون مختلف توحید را تعلیم کردیم؛ زیرا وقتی در آن قالب نور این روح را دیدند «خلقکم الله انوار فجعلکم بعرشه محدقین» ۱۳ به حدّی حیرت کردند که فرمودند نزدیک بود در مقابل ما سجده کنند و ما برای اینکه ما را با خدا اشتباه نگیرند، توحید را به آنها تعلیم کردیم، تسبیح، تکبیر و تحمید گفتیم، آنها از تسبیح و تحمید ما، خدا را شناختند.

حقیقت غیبت، سرّی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.