پاورپوینت کامل قصه های خوب ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قصه های خوب ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصه های خوب ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قصه های خوب ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

۶۰

پندآموزی

روزی یکی از علمای اهل سنت به دوستانش گفت: «من علی بن الحسین را داناترین مرد روزگار می دانستم اما گمان نداشتم که
فرزندی به یادگار گذارد که فضل و کمالش مانند خودش باشد تا اینکه روزی به پسرش امام باقر رسیدم و به گمان خود در کارش
عیبی یافتم و خواستم او را پندی دهم ولی او مرا پند داد و شرمنده کرد» . دوستان پرسیدند: «چگونه تو را پند داد؟» . گفت: «در
یک روز تابستان که هوا بسیار گرم بود برای کاری به جایی در حومه شهر مدینه می رفتم . در میان راه به محمد بن علی،
علیه السلام، برخوردم . او مردی تنومند بود و همراه دو نفر از یارانش می آمد . در حالیکه از گرما عرق از سر و رویش می ریخت و
بسیار خسته به نظر می رسید و گویی در راه رفتن به دوستانش تکیه داشت . شنیده بودم که او همراه غلامان در مزرعه کار می کند
اما ندیده بودم . با خود گفتم: «ببین که بزرگی از بزرگان خاندان پیغمبر در این هوای گرم با این حال ضعف برای به دست آوردن
مال دنیا بیرون آمده است و خوب است که چون سالمندترم، او را پندی بدهم . پیش رفتم و سلام کردم و به او گفتم: خدا کارت را
اصلاح کند . می بینم که مرد نامداری از نامداران خاندان رسالت در این هوای گرم با این حال خسته برای طلب دنیا بیرون آمده .
آخر عزیز من! ما همه می میریم . اگر تو در این حال باشی و مرگت فرا برسد، چگونه با خدا روبرو می شوی؟» . آن حضرت تکیه گاه
خود را رها کرد و راست ایستاد و فرمود: «به خدا قسم اگر مرگ من در این حال دررسد، در حالتی خدا را ملاقات می کنم که در
حال فرمانبرداری و طاعت و عبادت او هستم و با کار و زحمت، خود را از احتیاج پیداکردن به تو و دیگران حفظ می کنم . انسان از
مرگ موقعی باید بترسد که در حال نافرمانی و گناه باشد یا سربار جامعه باشد و کاری نداشته باشد که خود با دسترنج آن زندگی
کند و به دیگران خیر برساند» . گفتم: «رحمت خدا بر تو ای بزرگوار! من خیال داشتم تو را پندی بیاموزم ولی تو مرا موعظه کردی .
از اینکه خود را دانا می دانستم شرمنده ام و امیدوارم به پیری من ببخشی » . حضرت لبخند زد و فرمود: «بخشایش از خداست » .

تسبیح حضرت فاطمه، علیهاالسلام

بعد از تولد نخستین نوزاد خانواده، شیردادن و پرستاری از کودک نیز بر کارهای خانه افزوده شد . در این موقع بود که حضرت علی،
علیه السلام، به فاطمه، علیهاالسلام، پیشنهاد کرد با پدر مشورت کند و خدمتکاری برای خود بیاورد . اما با اینکه حضرت زهرا،
علیهاالسلام، برای این منظور تا خانه پدر رفت و برگشت، این مطلب را به زبان نیاورد . روز دیگر که پیغمبر، صلی الله علیه و آله، به
دیدار ایشان آمده بود، مطلب اظهار شد اما پیغمبر، صلی الله علیه و آله، باز هم حضرت فاطمه، علیهاالسلام، را به چیزی که بیشتر
دوست می داشت، به شکر و یاد خدا خوشحال کرد و فرمود: «آیا می خواهی چیزی به تویاد بدهم که از آن بهتر باشد؟ هرگاه در
هنگام خوابیدن و بیدارشدن و بعد از هر نماز ۳۳مرتبه سبحان الله و ۳۳مرتبه الحمدلله و ۳۴مرتبه الله اکبر بگویید، بیش از داشتن
خدمتکار، زندگی و کار را آسان می کند . کارهای خانه دارای اجر و فضیلتی است . نمی خواهم از فصیلت زهرا چیزی کاسته شود» .
و حضرت فاطمه، علیهاالسلام، با خوشوقتی فرمود: «خشنودی من در خشنودی خدا و پیغمبر است » . و از آن روز بود که این
تسبیحات به تسبیح حضرت فاطمه، علیهاالسلام، معروف شد و بعد برای اینکه شماره تسبیحات آسان باشد، تسبیح صددانه را با
نشانه هایش از گل پاک ساختند و حضرت علی، علیه السلام، می فرمود: «چه بهتر از اینکه در گفتگو از کار دنیا نیز به سعادت آخرت
راه یافتیم » .

تمثیل زیبا و گویا

عبدالملک بن اعین، یکی از اصحاب امام محمد باقر، علیه السلام، روایت کرده که: اختلافی در میان امام باقر، علیه السلام، و یکی از
نوادگان امام حسن، علیه السلام، پیدا شده بود . من به هر دو ارادت داشتم و قدری از مطلب را می دانستم و قبول داشتم که حق با
امام است . به خیال خود برای اینکه حرفی بزنم و به مصالحه کمک کنم، یک روز خدمت امام باقر، علیه السلام، رفتم و در میان
گفت و شنید خواستم آن مطلب را به میان بکشم و از آن حضرت استدعای گذشت کنم . اما همین که خواستم به موضوع اشاره
کنم، امام فرمودند: «ای عبدالملک! تو در این موضوع دخالت نکن و چیزی بین ما مگو . ما در بسیاری از کارها می توانیم با دوستان
هم مشورت کنیم ولی این موضوع چیزی دیگر است . ما خودمان عموزادگان یکدیگر و از اولاد پیغمبریم و مصلحت میان خود را
بهتر می دانیم . این داستان مانند داستان مردی از بنی اسرائیل است که دو دختر داشت . یکی از آنها را به مردی کشاورز و دیگری
را به مردی کوزه گر شوهر داده بود . روزی به دیدار دخترانش رفت . اول پیش زن آن کشاورز رفت و احوالشان را پرسید . دخترش
گفت: وضع خوب است . شوهرم زمین بسیاری کشت کرده و اگر خداوند باران فراوانی دهد، حال ما از تمام مردم محل بهتر
می شود . پدر از آنجا به خانه دختر دیگر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.