پاورپوینت کامل یک سمفونی به نام زندگی ۲۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یک سمفونی به نام زندگی ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک سمفونی به نام زندگی ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل یک سمفونی به نام زندگی ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

همایش استراتژی انتظار . دانشگاه تهران . عصر یک روز که مثل بقیه عصرهاست . هنوز تا غروب فاصله است و من هم باید راه
درازی بروم . زودتر از آن که فکرش را بکنم شروع می شود . نه فقط من، انگار که همه آماده شده اند . شاید هم از تاثیر همایش است
که همه حاضر الذهن به پرسشم پاسخی می گویند . از لابه لای حرف ها چیزی می شنوم شبیه یک زمزمه شاید من نیز دعوت
شده ام . هر کس پاسخی می دهد و من می شنوم، باید صبر کنم .

سارا کمالی می گوید: «ببین! اگر خانواده کارش را درست انجام بدهد، مهمترین مانع برطرف می شود . یعنی فرد آماده می شود
برای یک حیات مهدوی .» جوابش را تکرار می کنم واگویه وار . خانواده، خانواده، خانواده . درست می گوید اما نه، همه چیز را
نمی گوید . نمی دانم دنبال چه هستم . آن زمزمه شاید حواسم را پرت کرده است . باید بیشتر بگردم . فاطمه را می یابم . پاک است،
فاطمه خادمی را می گویم . یک دانشجوی تازه وارد، جالب است خانم مهندس بزرگترین سنگ پیش پای جامعه مهدوی را وجود یا
عدم وجود اخلاص در افراد می داند، می گوید اگر همه کارها فقط برای رضای خدا باشد مشکل برطرف می شود .

اسمش را نمی گوید، می گوید چه فرقی می کند، مهم این است که این جا هستم و با شما حرف می زنم . از وسائلی که همراه دارد
می شود حدس زد که دانشجو است، دانشجوی عمران . او از من می پرسد: «واقعا امام زمان (عج) از ما چه انتظاری دارند؟» . به
سوالش فکر می کنم که خودش جوابی را که دوست دارد بشنود می گوید: «کسی نمی داند . هر کس چیزی می گوید . شاید همه آنها
حقیقت را می گویند . به نظر من امامان ما از ما انتظار دارند که در کنار هم درست زندگی کنیم . واقعا حیات مهدوی چنین
چیزی نیست؟ این حداقل کاری است که می توانیم انجام دهیم .» دل پر دردی دارد . دوست دارد حرف بزند و حرف بزند و حرف
بزند . آخر سر هم می گوید همین همایش یعنی یک نوع فرهنگ سازی . یعنی خیلی ساده به دیگران بگوییم که حیات مهدوی چه
مشخصاتی دارد و احتمالا هر کسی که اهلش باشد هم جذب آن می شود .

من هم به سوالم فکر می کنم، به آن زمزمه فکر می کنم . نمی دانم آن من نجواگر است که می گوید . خود اوست که در میان
حرفهایش به این جا رسیده است و یا دوستش است که تا به حال ساکت ایستاده است . نمی خواهم چشم بگردانم و مچ گوینده را
بگیرم . دوست دارم ساکت باشم و سرم همان طور که هست باشد با نگاهی خیره به پایین جایی میان زمین و آسمان . می شنوم که:
«این گروه های سیاسی برای جذب طرفدار و حداقل رای بیشتر در انتخابات آینده کلی تبلیغ و معرفی به خورد خلق الله می دهند .
واقعا حیات مهدوی از زندگی زیر سایه گروه های سیاسی کم اهمیت تر است که آنها با شیوه های مختلف خودشان را معرفی
می کنند اما …» این «اما» بدجوری گیجم کرده است .

حرف هایش مشغولم می کند . زیر ردیف درخت های خیابان دانشگاه به سوی مسجد جلو می روم . می خواهم همه حرفهایی را که
شنیده ام با خودم دوره کنم اما نمی توانم، آن «اما» حسابی ذهنم را به بازی گرفته است . با خودم تصورات مختلف می کنم . اگر الان
به کسانی که برای انتخاب شدن خودشان پول های چنین و چنان خرج می کنند بگویم یک دهم آن را برای امام زمان خرج کنید
چه می گویند . ناگهان در ذهنم تصویری جان می گیرد . من ایستاده ام و جماعتی که از خنده دلشان را چسبیده اند م