پاورپوینت کامل احکام و فرمانهای حج در زمان ایلخانان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل احکام و فرمانهای حج در زمان ایلخانان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل احکام و فرمانهای حج در زمان ایلخانان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل احکام و فرمانهای حج در زمان ایلخانان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۴۴

ایلخانان مغول و کاروان حج

با گذشت چندین سال از سقوط بغداد که در سال ۶۵۶ رخ داد، هنوز مسأله کاروان حج،
تأمین امنیت آن و فرستادن محمل عراقی لاینحل مانده بود. مغولان که در آن زمان بر آیین
بودایی و شَمَنی بودند، کمترین انگیزه ای برای دنبال کردن این مسأله و حل آن نداشتند؛ به
عکس، درباره ارغون خان نقل شده که زمانی با اغوای یهودیان بر آن شده بود تا کعبه را از
میان بردارد. از سوی دیگر، ممالیک مصر نیز جای خالی بغداد عصر عباسی را در حرمین پر
کرده و در رقابت با زیدیان یمن، برای تسلط بر حرمین سخت فعال شدند.

در این سوی، مردم مسلمان عراقِ عرب و عجم، در انتظار باز شدن راه حج و حمایت
دولت بودند. بدون حمایت دولت، چه کسی می توانست با دو اهرمِ زر و زور، قبایل میان راه را
آرام کند و اجازه سفر به کاروان عراق را بدهد؟ طبعا رفتن به این سفر ناممکن بود. دستگاه
مغول، به دلیل آن که به اسلام اعتقادی نداشت، حساسیتی هم نسبت به این مسأله نشان
نمی داد.

در مقابل، تشکیلات اداری و وزارتی مغول که در اختیار مسلمانان به ویژه ایرانیان بود،
مصمم بود تا این مشکل را حل کند. چهره مهم ایرانی این دوران، عطاملک جوینی،(۱)
حاکم عراق بود که پس از درگذشت هولاکو در سال ۶۶۴، کوشید تا از جانشین وی اباقاخان،
فرمانی در این باره بگیرد.

زمانی که اباقاخان در سال ۶۶۷ هجری به بغداد آمد، عطاملک که حکومت عراق را در
اختیار داشت، استقبال شایسته و باشکوهی از خان به عمل آورد. پس از آن بود که وی را قانع
کرد تا فرمانی در این باره صادر کند. متن این فرمان را در ادامه خواهیم آورد. این نخستین
قدم در باز شدن راه حج بود.

در این دوره، زائران عراقی و ایرانی به حج می رفتند، اما چندان روشن نیست که حمایت
دولت از اینها، به چه صورت بوده است. باید توجه داشت که ایلخانان مغول، تا پیش از
غازان خان، مسلمان نبودند و به همین دلیل، اهمیتی نیز به امر حج گزاری مسلمانان
نمی دادند.

به نظر می رسد از زمان غازان خان، که مسلمان شده، بحث حج جدی تر شده است. اما
در این دوره نیز خبری از این که مداخله مستقیمی در امر حج از سوی دستگاه اداری مغول
صورت گرفته باشد، نیافتیم.

بیشتر اخباری که در اختیار داریم، مربوط به زمان «سلطان محمد خدابنده» (سلطنت از
۷۰۴ تا ۷۱۶) است. تدین وی، او را بر آن می داشت تا بیش از گذشته به مسأله حج و برطرف
کردن مشکلات حجاج اقدام کند.

از سوی دیگر، اختلاف اشراف حسنی مکه بر سر تسلط بر این شهر و نیز استفاده آنان از
رقابت میان ممالیک و مغولان برای گرفتن کمک بیشتر یا حمایت از یکی از اشراف در برابر
دیگری، پای ایلخانان را به مسأله حج و توجه به مکه بیشتر باز کرد.

اختلاف میان اشراف حسنی در مکه، به گونه ای بود که یک گروه طرفدار تسلط مصر و
گروه دیگر طرفدار تسلط ایلخانان و احیانا شاهان زیدی یمن بودند. در این اختلاف و در پی
درگیری، فرد شکست خورده به دربار محبوب خویش می گریخت تا با گرفتن کمک مالی و
نظامی، بار دیگر بر شهر مکه مسلط شود و به نام سلطان مورد نظر، خطبه بخواند.

طبیعی بود که نفوذ و تسلط ممالیک بر مکه ، به دلایل مختلف بیش از ایلخانان بود. در
عین حال، به دلیل آن که حاکمان مکه و مدینه از سادات بودند و برخی از آنان آشکارا بر
مذهب تشیع ـ اعم از زیدی و امامی ـ از تسلط ممالیک ناخشنود بودند و به دنبال راه گریزی از
پذیرش سلطه آنان می گشتند. طبعا یکی از راه های گریز آنها، روی آوردن به زیدیان یمن بود
که البته در برابر نیروی نظامی ممالیک قدرت چندانی نداشتند.(۲)

یکی از جریان های مهمی که این زمان در مکه وجود داشت، نزاع فرزندان شریف مکه
ابونُمَیّ محمد بن حسن بن علی بن قتاده (م۷۰۱) در موضوع امارت این شهر بود. ابونمی،
یکی از اشراف و سادات حسنی بود که از حوالی سال ۶۶۹ تا سال ۷۰۱ بر مکه حکومت کرد.(۳)
وی صاحب فرزندان متعددی بود که آنان نیز سالها امارت مکه را داشتند، جز آن که میانشان
اختلافات شدیدی وجود داشت. چهار نفر آنان که درگیر این مسأله بودند، عبارت بودند از
ابوالغیث، رُمَیْثه و حُمَیْضه و عُطَیْفه. رمیثه و حمیضه، تا مدّتها به طور مشترک بر مکه
حکومت می کردند. ابوالغیث بر ضد حمیضه شورید امّا کشته شد و جنگ بعدی میان رمیثه و
حمیضه بود. حُمَیضه که سالها امارت مکه را داشت، در سال ۷۲۰ کشته شد و پس از آن رُمَیثه
امارت مستقل یافت.

از این حوادث، آنچه که به بحث ما ارتباط دارد، پیوند ابوالغیث با ممالیک مصر است که او
را با سپاهی به فتح مکه فرستادند. وی توفیقی به دست نیاورد و به دست برادرش حمیضه
کشته شد. پس از آن سپاه جدیدی به حمایت از رُمَیْثه برادر دیگرش اعزام شد که این بار
حمیضه به عراق گریخت و به سلطان محمد خدابنده پناهنده شد.

به نوشته برخی از منابع سنی، وی در آنجا سپاهی فراهم آورد و شماری از روافض ـ
شیعیان ـ نیز به وی کمک کردند؛ از جمله مردمانی از خراسان؛ وی می خواست با سپاه مذکور
به مکه بیاید که با درگذشت خدابنده در سال ۷۱۶ این لشکرکشی متوقف شد.(۴) در این باره،
چندین گزارش مختلف و متفاوت در دست است که ابن فهد با استفاده از منابع مختلف فراهم
آورده است.

به گزارش ابن عنبه، حمیضه فردی شجاع و در عین حال سنگدل بود که برادرش
ابوالغیث را برای به دست آوردن حکومت کشت؛ پس از آن به عراق گریخت در حالی که پیش
از آن، برادرش عضدالدین آنجا بود. وی می افزاید: او نزد اولجایتو رفت و وی به او اکرام
فراوانی کرد. حمیضه از سلطان خدابنده خواست تا سپاهی برای تصرف مکه به او بدهد و او
تعهد می کند که مصر و شام را برای او تصرف کند! سلطان پس از آن که امتحان مختصری از
مقاومت وی کرد، سپاهی به فرماندهی امیر طالب دلقندی حسینی، همراهِ او فرستاد. زمانی که
این سپاه نزدیک قطیف رسید، خبر درگذشت سلطان خدابنده به آنان رسید. رشیدالدین فضل
اللّه نیز که میانه ای با امیر طالب نداشت، سپاه وی را بر ضد او تحریک کرد و امیر طالب با
حمیضه و شمار اندکی سپاه ماندند. در این وقت، سلطان محمد بن قلاوون اعراب را بر ضد
این سپاه تحریک کرد که حمیضه با مقاومت بی نظیر خود، بیشتر اموالی را که از وی غارت
شده بود، مجددا تصرف کرد. از امیر طالب نقل شده است که: آنچه من از حملات علی بن
ابی طالب علیه السلام شنیده بودم، در رفتار جنگی حمیضه به چشم دیدم. پس از آن، حمیضه و سپاه
به نجد رفتند و به غارت قافله های شام و مصر پرداختند. در این وقت سلطان مصر از وی
دلجویی کرد، اما در باطن، کسانی را برای کشتن وی فرستاده بود که در فرصت مناسب او را
کشتند.(۵)

گزارش دیگری حکایت از آن دارد که حمیضه با سپاهی که فراهم کرده بود، به همراه دو
نفر از امرای مغول با نام دلقندی ـ یا دارقندی ـ و ملکشاه، به رغم آن که در راه توسط اعراب
بوادی غارت شدند، به سوی مکه آمدند و اجازه ورود به شهر را خواستند. رمیثه در این باره،
نامه ای به دربار ممالیک نوشت و به حمیضه نیز گفت که تنها با اجازه سلطان مملوک می تواند
وارد شود. از دربار ممالیک به وی گفته شد که می تواند به قصد عذرخواهی به مصر برود، اما
حق ورود به مکه را ندارد.(۶)

روایت دیگر که اندکی تندتر و ضدشیعی تر است، حکایت از آن دارد که هدف خدابنده از
اعزام این سپاه، انتقال جنازه شیخین از کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله به نقطه دیگر بوده است. اما امیر
محمد بن عیسی، یک سپاه چهارهزار نفری فراهم آورد و آنها را غارت کرد اموال فراوانشان را
به چنگ آورد. در این خبر آمده است: ابزار و وسائلی که آنها برای نبش قبور شیخین به
همراهشان آورده بودند نیز تصاحب گردید.(۷)

روشن است که این خبر ساختگی است و هدف آن وارد کردن اختلافات مذهبی در
درگیری های سیاسی و تحریک سنّیان بر ضد شیعیان بوده است. در واقع، ممالیک چنین شایع
می کردند که سپاه مغول مدافع تشیع است و برای تحریک سنیان بر ضد حمیضه، چنین
شایعه ای را پراکنده بودند.

شگفت آن که اندکی بعد، در سال ۷۱۸، حمیضه موفق به تصرف مکه و اخراج برادرش
رمیثه می شود. وی همان سال، خطبه خواندن به نام سلاطین مملوک را رها کرد و به نام
سلطان ابوسعید فرزند خدابنده، خطبه خواند.(۸) با رسیدن این خبر به قاهره، از سوی ممالیک
سپاهی به سوی مکه اعزام گردید. این سپاه نیز کاری از پیش نبرد تا آن که در سال ۷۲۰
حمیضه به دست یکی از امرای مملوکی، که به او پیوسته بود، کشته شد.(۹) پس از حمیضه،
مدتی برادرش عطیفه و سپس رمیثه تا سال ۷۳۷ قدرت را در مکه در اختیار داشتند.

گزارش قاضی نوراللّه شوشتری از ماجرای حمیضه چنین است که: ابوعراده فرزند ابونمی
از کسانی بود که برادرانش او را به سلطان مصر تحویل دادند. وی «از آن جا فرار کرد و پیش
سلطان محمد اولجایتو آمده، مدد گرفت». وی برآن بود که با این نیرو به مکه برود؛ اما در
بصره خبر مرگ سلطان را شنید. پس از آن خود به سرحد حجاز رفت و «همواره بر آن دیار
تاخت می کرد تا آن که قصد ملک ناصر، پادشاه مصر کرده، کشته شد».(۱۰)

اما گزارش ابوالقاسم قاشانی، مؤلف «تاریخ اولجایتو» که این زمان خود در سلطانیه بوده،
از این ماجرا در ذیل حوادث سال ۷۱۶ چنین [آورده] است:

و به همین تاریخ و شهور این سال، حمیضا پسر رییس مکه، برادر خود را که مربوث و
مربای سلطان ناصر مصر بود، بکشت و به دیار عجم به خدمت محمد اولجایتو مبادرت نمود
و به اجلاس خود به جای برادر از حضرت همایون مدد و مساعدت طلبید. سلطان از خواص و
مقربان خود حاجی دلقندی را با یک هزار سوار جان سپار به استمداد و استنجاد او نامزد کرد
به دفع دیگران، تا او را در مکه بر تخت مملکت قرار و آرام دهند. و بصره به او داد تا مال
بصره بستاند و به سبیل راه حج کند و چهارپایان بسیار به وجه سبیل راه کند. و او با مالی
فراوان و شتران بسیار از بصره کوچ کرد. امیری هزاره که بر آن سر حد مقیم بود و جمعی
اعراب بادیه به اغوای ـ اغرای ـ جمعی قصد او کردند و قریب صد تومان مال از او بربودند و به
معبر پیش ناصر بردند و او به رسم عرب تحت الحنک بسته با حمیضا و نوکران که اسبان
نیکو داشتند برون رفتند و حاجی حمیضا را بر تخت مکه آرام دادند.(۱۱)

در فاصله دو سالی که حمیضه به نام سلطان ابوسعید خطبه می خواند، کاروان حجّ ایرانی،
با هدایای فراوان به مکه می آمدند. علی شاه، وزیر سلطان ابوسعید، دو حلقه طلا که وزن هر
کدام هزار مثقال طلا بود به مکه فرستاد که به کعبه آویزان شود. گفته اند این نذری بود که علی
شاه برای به دست آوردن موفقیت بر خواجه رشیدالدین فضل اللّه (مقتول به سال ۷۱۸) کرده
بوده است.(۱۲)

به گزارش ابن فهد، در سال ۷۲۰ نیز از سوی ایلخان مغول سلطان ابوسعید، عنایت و
توجّه کاملی به مسأله حجاج عراقی ـ عراق عجم و عرب ـ شد. کمک های مالی سلطان
ابوسعید، به تخمین ذهبی، دویست و پنجاه هزار دینار طلای مصری بوده است. بر اساس
همین گزارش، در آمدن محمل عراقی، نوعی توافق با سلطان مملوکی مصر نیز شده بود، به
طوری که از سوی سلطان، خلعت های فراوانی به امرای مغول داده شد. در مکه هم، در خطبه،
پس از نام سلطان مملوکی، از ابوسعید هم نام برده شد.(۱۳)

به گزارش مورخان، در سال ۷۲۶ امیرچوپان از امرای با نفوذ دولت مغول، نماینده ای با
نام بازان به مکه فرستاد که چشمه عرفه را آباد کند؛ آن هم در زمانی که زائران از بی آبی به
شدت در رنج بودند و آب به قیمت گرانی فروخته می شد. بازان پنجاه هزار دینار از امیرچوپان
گرفت و پس از موسم حج، با استفاده از کارگران فراوان، که حتی زنان نیز در میان آنان بودند،
به آوردن آب از بیرون مکه تا صفا و مروه اقدام کرد. بعد نیز به قاهره رفت و با سلطان مملوکی
دیدار کرد؛ گرچه وی از اقدام او، به دلیل این که اجازه نگرفته، چندان خشنود نبود، اما با توجه
به سودمندی این اقدام، نتوانست سخنی بگوید.(۱۴) سال بعد امیرچوپان درگذشت و تابوت وی
را حجاج عراقی به مکه آورده، طواف دادند و سپس آن را به مدینه بردند و در بقیع دفن
کردند.(۱۵)

خبر دیگری حکایت از آن دارد که در سال ۷۳۰، سلطان مملوکیِ مصر به شریف مکه
دستور داده بود تا امیر کاروان عراق را که نامش محمد الحجیج بوده، از بین ببرد. از قضا پس
از مراسم حج که شریف مکه در پی انجام این مأموریت آشوبی ساختگی در مسجد الحرام
ایجاد می کند، یکی از امرای مملوکی در درگیری کشته شده و امیر کاروان عراق جان سالم از
صحنه بدر می برد.(۱۶) در آخرین سال زندگی سلطان ابوسعید؛ یعنی سال ۷۳۶، به دلیل
آشفتگی اوضاع در ایران، کاروان ایرانی و عراقی زائران، به مکه اعزام نشد. آشفتگی یاد شده
ادامه یافت و حج گزاری محمل عراقی برای چند سال تعطیل شد.(۱۷)

جدای از این مسائل، رفت و شد اشراف حسنیِ مکه نزد ایلخانان مغول، می توانست
برای گرفتن کمک های مالی باشد. به گزارش قاضی نوراللّه ، عبداللّه فرزند ابوالغیث محمد، که
پدرش حاکم مکه بود، نزد سلطان غازان خان آمد و سلطان رقبات زیادی در حله به وی واگذار
کرد.(۱۸)

با همه دشواری هایی که در روابط میان ممالیک و ایلخانان بود و نیز مشکل حملات
اعراب در میانه راه، کاروان حجاج ایرانی به حج اعزام می شدند. به طور معمول، برای حجاج
سرپرستی تعیین می شد و به علاوه، شماری نظامی برای حفاظت از آنان در برابر اعراب
بوادی از حجاج مراقبت می کردند.

برای اعزام این افراد، فرامینی صادر می شد که یک نمونه از نخستین فرامین را که به
یقین اولین فرمان در بازگشایی راه حج پس از تسلط مغولان بر بغداد بوده، در اختیار داریم.

افزون بر آن، نمونه هایی انشایی از این قبیل فرامین که مورد استفاده دبیران و کاتبان
قرار می گرفته، برجای مانده است. برخی از این نمونه ها که درست مربوط به اوایل قرن هفتم
هجری است، در کتاب ارجمند «دستور الکاتب فی تعیین المراتب» آمده که عینا نقل می کنیم.

به طور معمول چند نکته در این فرمانها آمده است. ابتدا اشاره ای کلی به این که حج یک
فریضه واجب در دین اسلام است. دوم اشاره به خطری که در راه قافله ها را تهدید می کرده و
سوم این که بر پادشاه است تا با فرستادن نیرو و تماس با رؤسای قبایل، این خطر را از میان
ببرد. همچنین در این فرامین، از تعیین امیرالحاج که از طرف ایلخان معین می شده، سخن
گفته شده است. بحث از تأمین هزینه فرستادن محمل عراقی و نیز پول هایی که باید میان
رؤسای قبایل تقسیم شود و نیز لزوم حمایت نظامی از امیرالحاج، از مسائل دیگری است که
در این فرامین آمده است.

فرمان عطاملک جوینی

فرمانی که در ادامه خواهد آمد و پیش از این به اجمال، زمینه تاریخی آن را گفتیم، به
انشای علاءالدین عطاملک بن بهاءالدین محمد بن محمد جوینی نوشته شده و خوشبختانه
سواد آن برجای مانده است.

این حکم که به اصطلاح مغولان «یرلیغ» خوانده شده، در مجموعه ای به شماره ۲۴۴۹
(میکروفیلم ش ۲۳۸۹) در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است که با راهنمایی دوست
دانشور جناب آقای دکتر سید حسین مدرسی طباطبایی به آن راه یافتم. پس از آن دریافتم که
خانم بیانی نیز از منبعی دیگر به این حکم دسترسی یافته و بخشهای مهم آن را به چاپ
رسانده اند.(۱۹)

به هر روی این متن سندی است در ارتباط با حج گزاری ایرانیان و ساکنان عراق در سال
۶۶۷ .

من انشاء الصاحب علاءالدین رحمه اللّه ، در فتح راه حجاز و سفر کعبه بحکم یرلیغ

بسم اللّه الرحمن الرحیم

قَدْ جَاءَکُمْ مِنْ اللّه ِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ * یَهْدِی بِهِ اللّه ُ مَنْ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ
وَیُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ.(۲۰)

به حکم آنک توفیق و سعادت مکنون و مدّخرست و بر مثال چنین در ضمیر روزگار
مخزون و مضمر، نه هر دَوری وقت ظهور آن است و نه هر ذاتی را استعداد قبول حاصل، و
خوذ هر کاری را به زمانی مخصوص کرده اند «والأمُورُ مَرْهُونه بأوْقاتِها» وآن کار رابه ذاتی
مفوّض ومعلّق «وکلٌّ مُیسَّر لِما خُلِق لَه» تاهنگام آن کار در نیاید جدّ و جهد منجح نیست و
کوشش و کشش نافع نه، و چون ذات بی همال بادشاه، عالمِ مالکِ رقابِ امم، شاه شاهانِ
عرب و عجم، منشأ سعادات و منبع خیرات است، هر سعادت کی ایام در جیب غیب نهاذه بوذ
و هر خیر کی زمان در حجاب کتمان آماذه کرده، اینک در عهد همایون و دور میمون «اباقا» از
عدم به وجود آید و از قوّت بفعل تا اعتزای آن به دولت از ماده او باشد وانتساب آن بروزگار
خجسته او کشذ:

ور نیست باورت اینک بدار گوش

بعد از آنک امیذهای خلایق بریده کَشته بوذ و از مدتهای مدید و سالهای بسیار باز
طوایف اسلام از زیارت بیت اللّه الحرام بازمانده و دل برداشته و رکن حج اسلام کی وَللّه ِِ
عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً(۲۱) و آن یک رکن است از ارکان خمسه کی
خراب مانده است و اسلام به حقیقت بر مثال ذاتی است و ارکان خمسه را مثابت حواس
خسمه کی ضعف یکی از آن ضعف ذاتست و در این وقت کی مواکب گیتی آرای مدینه السلام
بغداد را بِسمِّ مراکب متوج گردانیذ از
جمله عنایتهای باذشاهانه و عواطف شاهنشاهانه که صادر شذ و بذان یرلیغ نفاذ یافت فتح راه
مکه و اجازت طوایف اسلام به زیارت کعبه معظمه و تعیین لشکر به رسم بدرقه و سبل و
صدقه بود. اشاعت این خیر عام و افشای این حسنه به اَنام بر حسب یرلیغ جهان پیمای و
فرمان بندگشای و منشور غم زدای و مثال رهنمای بندگان دولت روز افزون «عطاملک» و
«محمد» پسران «محمد جوینی» به آوازی بلند ندای وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً
وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ * لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللّه ِ فِی أَیَّامٍ
مَعْلُومَاتٍ(۲۲) در می دمند و بر عقب این می گویند:

ایها العُشّاق باز آن دلستان آمد پدید

جان برافشانید کان آرام جان آمد پدید

وقت است کی ارباب وجد و صفا و عاشقان مروه و صفا که سالهای تا در
شوق تقبیل عتبه کعبه چشم انتظار بر دریچه غیب نهاده اند، لبیک زنان احرام بندند و
عاشق وار پای در راه نهند و روی بکار آرند و ماسوی اللّه را پشت پای زنند عَسَی رَبُّکُمْ أَنْ
یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاْءَنْهَارُ(۲۳) و جمعی کی پنبه غفلت
در گوش نهاده بودند به حجت آنک راه حجاز مسدودست و عذر دفع مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ
سَبِیلاً… موجود، یقین دانند کی آن عذر به فضل باری تعالی و یمن دولت قاهره زایل شد و
آن بهانه کرانه گرفت، بعد از این چه گویند و به چه حجت تمسک جویند اگر هیچ گونه انوار
ایمان و سعادات از صحیفه دلشان محو نگشته است و به زنگار غفلت مبدل نشده وقت فوت
نکند و قدرت
فرصت از دست نگذارند، «والفُرَصُ تَمُرُّ
مَرَّ السَّحاب» وکار امروز را با فردا نیفکنند، فی الجمله چون فیض حق تعالی شامل
شد و مرحمت و سیورغامیشی(۲۴) باذشاه حاصل آمذ، این بشارت به خاص و عام
و دور و نزدیک و ترک و تازیک رسانیذه
شذ تا تمامت مؤمنان از مرد و زن، خاص
و عام، شریف و وضیع، شیخ و رضیع
به تضرع و ابتهال دست نیاز به حضرت ذوالجلال بردارند و دوام عمر و ثبات
ملک این بادشاه زاده جوان بختِ سلیمان تخت خواهند و شکر این نعمت
را ورد ورد زبان خود سازند ان شاءاللّه
تعالی وحده.

«کتب فیغره رجب شهراللّه الأصم رجب سنه سبع و ستین و ستمائه».

این خدمت برادران جوینی بود که سعدی، شاعر نامی ایران را بر سر ذوق آورد و از این
که اسلام توسط ایشان رواج یافته، به ستایش آنها پرداخت:

جهان دانش و ابر سخا و کان کرم

سپهر حشمت و دریای فضل و کوه وقار

خدایگان صدور زمانه شمس الدین

عماد قبه اسلام و قبله زوار

اما متون انشایی که محمد بن هندوشاه نخجوانی در کتاب دستور الکاتب فی تعیین
المراتب برای ما نگاه داشته، چندین فرمان با ارزش است که متن آنها را نقل می کنیم:

در فتح راه حج و فرستادن محمل

دو صورت مکتوب و جواب

صورت اول مکتوب

نوع اول

بر رأی صواب فرمای و فکر مشگل گشای معروض می گردد که مهمتر شغلی که
پادشاهان دین دار و سلاطین شریعت شعار، متصدی آن گردند، تمشیت امور شرع و اسلام و
اقامت فرایض و احکام است. چه، به نصّ «الدین و الملک توأمان»، مبانیِ مملکت
بی تمهیدِ قواعدِ دین و ملت استحکام نیابد و مهمات سلطنت بی سلوک شارع شریعت انتظام
نپذیرد. و یکی از معظمات مصالح دین و کلیات اوامر سیّد المرسلین ـ صلوات اللّه
و سلامه علیه ـ اقامت «فریضه حج» است. چه، در وقتی که جبرئیل علیه السلام به حضور صحابه ـ
رضوان اللّه علیهم اجمعین ـ از او پرسید که:

«ما الإسلام؟ قال: الإسلام اَنْ تشهَدَ أنْ لااله الااللّه وأنّ مُحَمّداً رسول اللّه و تُقیمَ
الصّلوه و تُؤْتی الزّکاه و تصوم رمضان و تحجَّ البیْتَ اِنِ اسْتَطَعْتَ اِلَیْهِ سبیلاً».

پس به حکم این حدیث، فرایض اسلام را عنوان کارنامه داستانها دانستن و فهرست
روزانه دولت ها گردانیدن از وصایای دین و قضایای خِرَد باشد و پوشیده نماند که سالهاست تا
راه حج به واسطه تعرّض اعرابِ طریق که بر خلاف طریق، قُطّاع علی التحقیق اند، بر
متوجّهان قبله اقبال و کعبه فضل و افضال و مناخ رکب جمال و جلال حضرت ذی الجلال
مشوّش و صفای مشارب آن مکدّر و منغ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.