پاورپوینت کامل «حیره و نکاتی چند درباره ارتباطش با دیگر قبائل عربی» ۸۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «حیره و نکاتی چند درباره ارتباطش با دیگر قبائل عربی» ۸۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «حیره و نکاتی چند درباره ارتباطش با دیگر قبائل عربی» ۸۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل «حیره و نکاتی چند درباره ارتباطش با دیگر قبائل عربی» ۸۲ اسلاید در PowerPoint :

۱۲۶

رقابت بین دوامپراتوری بیزانس و ایران، برای سیطره یافتن بر بخشهایی از
جزیره العرب در پایان قرن ششم و هفتم میلادی، در برخی روایات منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله
در تفاسیر آیاتی چند از قرآن انعکاس یافته است.

قتاده (متوفای ۱۱۷ه . ق.)(۱) از وضعیت جمعیت عرب در شبه جزیره قبل از
پذیرش اسلام، در ذیل تفسیر آیه ۲۶ سوره انفال: «و یاد کنید آنگاه که در این سرزمین اندک
شمار و مستضعف بودید و می ترسیدید که مردمان (الناس) شما را از خانه و کاشانه تان آواره
کنند.» یاد کرده است. او وضعیت بد اقتصادی، به گمراهی غلطیدن اعراب و ضعفشان را
شرح کرده و گفته است: آنها به واسطه دو قدرت بزرگ فارس و روم محدود گشته بودند؛
(معکوفین علی رأس حجرین بین فارس و الروم).(۲) گفته شده که کلمه مردم (الناس) ذکر
شده در آیه قرآن اشاره به فارس و بیزانس دارد.(۳) در حدیثی از طریق ابن عباس (متوفای
سال ۶۸ه . ق.) بیان شده است که پیامبر کلمه ناس را به ایرانیان تفسیر کرده است.(۴)
تفسیر آیه مورد بحث قرار گرفته در قبل، هر چه باشد، این تفاسیر اوّلیه آینه ای از
احساس نگرانی مردم شبه جزیره و توجّه به دو امپراتوری رقیب و بیان تأثیر این رقابت
در حیات جمعیت های عرب شبه جزیره می باشند.

درگیری بین دو امپراتوری به حکومت های تابعه آنها؛ آل منذر در حیره و آل غسان
در شام نیز کشیده شده و آنها وضعیّتی فعال در این درگیری داشته اند و این مسأله آشکارا
از سوی مسلمانان و کفار در مراحل مختلف مورد نظر بوده است. طبق تفاسیر قرآن، ذیل
سوره روم، آیات ۱ و ۲ همنوایی بین کفّار مکّه با ایران وجود داشته، حال آنکه مسلمانان
هوای بیزانس را داشته اند.(۵) بر پیروزی بیزانس به عنوان تأکیدی بر پیروزی پیامبر ابرام
می شده است.(۶)

تلاش های ایران برای نفوذ بر منطقه حجاز پیش از این مورد توجّه R. Ruzicka
قرار گرفته است. روزیسکا چنین پنداشته است که ضعف نفوذ تمیم و فزونی یافتن نفوذ
غطفان در نتیجه عمل سیاسی ایران از طریق حکومت لخمیان به منظور یافتن جاپایی در
این ناحیه بوده است.(۷) ابن سعید نقلی را در کتاب خود «نشوه الطرب» ثبت کرده است(۸)
که بیان می دارد علّت این تلاش ایران خواست آنها برای نفوذ و تسلّط یافتن بر مکّه بوده
است. زمانی که قباد آیین مزدک را پذیرفت،(۹) بنو نصر را که از قبول این دین سرباز زده
بودند، برانداخت و حارث کندی را که این دین را پذیرفته بود بر جای او قرار داد.
قباد ـ آنگونه که روایت بیان می دارد ـ به حارث دستور داد که این دین را بر اعراب نجد و
تهامه بقبولاند.(۱۰) زمانی که این اخبار به مکّه رسید، برخی آیین مزدک را پذیرفتند (فمنهم
من تزندق) و زمانی که اسلام ظهور کرد این گروه به مزدکیانی قدیمی شناخته شده
بودند.(۱۱) گرچه کسانی بودند که از پذیرش این دین سرباز زدند و از اینان عبد مناف بود
که قوم خود را جمع کرد و به آنان گفت که او از آیین اسماعیل و ابراهیم دست نخواهد
کشید و دینی را که به شمشیر بر آنها تحمیل شده، نخواهد پذیرفت و زمانی که حارث از
این ماجرا آگاهی یافت، این امر را به قباد اطلاع داد و قباد به او دستور داد که به مکّه
حمله کرده، کعبه را ویران کند و عبدمناف را به قتل برساند و سیطره بنوقصیّ را
براندازد.(۱۲) حارث به دلیل حمیّتش نسبت به عرب، چندان تمایلی به اجرای این دستور
نداشت. او قباد را از این فکر منصرف کرد و اندیشه وی را به دیگر مسائل مشغول
ساخت.(۱۳) گرایش این روایت کاملاً آشکار است؛ سعی دارد بر خواست عبدمناف بر
باقی ماندن وی بر دین قریش (دین اسماعیل) تأکید کند. روایت ممکن است ساختگی
باشد امّا نشانی از وجود روابط بین حیره و مکّه دارد، نکته ای که شایسته تعمّق بیشتر
است.

ابن خردادبه در کتابش «المسالک و الممالک»(۱۴) نقلی را آورده است که طبق آن
مرزبان البادیه، عاملی بر مدینه منصوب کرده بود که او خراجها را جمع آوری کرده است.
آنگونه که بیان می دارد، قریظه و نضیر، پادشاهانی بودند که ایران آنها را بر اوس و خزرج
در مدینه منصوب کرده بودند. خردادبه از بیتی از شاعر انصاری استناد می کند که
می گوید: و شما خراجی بعد از خراج به کسری می پردازید، خراجی به قریظه و نضیر(۱۵).
یاقوت روایت را این گونه آورده است که قریظه و نضیر پادشاهانی بودند که به وسیله
اوس و خزرج از مقام خویش برافتاده بودند؛ اوس و خزرج پیشتر خراج به یهودیان
می پرداختند.(۱۶) و کاسکل در این مورد اظهار شک کرده که ابن خردادبه به جز همین
شعر انصاری، منبع دیگری برای این مسأله نداشته است.(۱۷) تردید کاسکل نمی تواند
مورد قبول قرار گیرد، چراکه روایت ثبت شده به وسیله ابن خردادبه و یاقوت به نظر
می رسد که براساس روایت جداگانه ای باشد که شعر بدان افزوده شده است و بیت
منسوب به فرد انصاری در اینجا، در قصیده شناخته شده ای از ابن بقیله آمده است. در
آن قصیده این بیت شعر دلالت ضمنی دیگری دارد.(۱۸) این خبر را Hirschberg z. H. در
کتاب خود «یهود در سرزمین عرب» (Arav – be Yisrael) مورد بحث قرار داده است.(۱۹)
هرشبرگ صحت روایت را نپذیرفته و عنوان می کند که این خبر از طریق منبع جداگانه
دیگری تأیید نشده است. او ادعا دارد که مردم مدینه آزاد بوده اند (horin Bnei) و تحت
سلطه ایران یا روم نبوده اند. بر اساس بحث هرشبرگ این غیرقابل قبول است که عامل
مرزبان در هجر که سیطره قدرتش حتّی در بحرین ضعیف بوده است، توانسته باشد
خراجهایی از شمال حجاز دریافت کند.

Altheim و Stiehl خبر را درست می دانند. عامل مدینه نماینده پادشاه حیره بود و
بدین جهت پادشاهان قریظه و بنی نضیر را یاری می کرده است. این وضعیت بر طبق نظر
Altheim و Stiehl تا نیمه قرن ششم میلادی ادامه یافت، امّا بعد از آن برای عامل ساسانی
چه رخ داده است، بر اساس نظر این دو مشخّص نیست.(۲۰) محتمل است که حدس این
دو درست باشد. روایت مهمّ ثبت شده توسط ابن سعید در «نشوه الطرب» جزئیات
مهمّی از تداوم سیطره ساسانیان بر مدینه بعد از پایان یافتن سلطه یهودیان ارائه می دهد.

ابن سعید گزارش می دهد که نبردها و ستیزهایی بین یهودیان و اوس و خزرج رخ
می داده است(۲۱) و هیچ حاکمی بر آن حکومت نمی کرد تا اینکه عمروبن اطنابه خزرجی
به دربار نعمان بن منذر، پادشاه حیره رفت و از سوی نعمان به عنوان حاکم مدینه
منصوب شد.(۲۲)

در عبارتی دیگر ابن سعید جزئیات بیشتری از این ماجرا را برای ما ارائه می دهد.
ابن سعید نگاشته است که عمروبن اطنابه از سوی نعمان بن منذر به عنوان حاکم مدینه
منصوب شده بود. پدر حسان بن ثابت اشعار هجوآمیزی درباره عمرو سروده و گفته بود
که:

ألکنی الی النُعمانِ قولاً مخضْتُهُ

وفی النُصحِ للألبابِ یوما دلائلُ

بعثتَ إلینا بعضُنا وَهُوَ أحمقٌ

فیا لیتَهُ مِنْ غَیْرِناوهُوَ عاقِلُ(۲۳)

«از قول من به نعمان این سخن صادقانه مرا برسانید، چرا که نصیحت خردمندان روزی
آنها را فایده بخشد. کسی را بر ما گماشتی که او احمق و نادان است، ای کاش کسی جز ما بر
ما می گماشتی اما او عاقل می بود.»(۲۴)

آگاهی ما از حیات عمرو بن اطنابه اندک است. عمرو بن عامر بن زید مناه بن مالک
بن ثعلبه بن کعب بن خزرج شاعر مشهوری است که به شعرش در منتخبات ادبی بسیار
استشهاد می گردد.(۲۵) او به عنوان شریفترین فرد خزرج(۲۶) و بهترین اسب سوارکار در
قومش(۲۷) و پادشاه حجاز(۲۸) توصیف شده است. ممکن است عقیده کاسکل که داستان
ملاقات عمرو بن اطنابه با حارث بن ظالم حالت افسانه ای دارد، درست باشد.(۲۹) اما
تأکید ابوعبیده در این خبر براینکه عمروبن اطنابه دوست خالدبن جعفر ـ بزرگ کلاب ـ
کسی که روابط نزدیکی با حاکم حیره داشته و به وسیله حارث بن ظالم(۳۰) در دربار نعمان
به قتل رسیده است، نکته ارزشمندی است. اسماء اشخاص ذکر شده در داستان عمرو
بن اطنابه(۳۱) چون حارث بن ظالم، زید الخیل،(۳۲) خالد بن جعفر، نعمان بن منذر به ما
کمک می کند تا زمان حیاتش را حدود نیمه دوّم قرن ششم میلادی بدانیم.

خبر مربوط به یادشدن از انتصاب عمرو به عنوان پادشاه [مدینه] به وسیله نعمان که
در حقیقت نماینده حیره و جمع آورنده خراج مدینه بوده است، احتمالاً درست باشد.
این پذیرفتنی نیست که در درستی این داستان شک کنیم. به دلیل آنکه هیچ فرد
برجسته ای از اعقاب عمرو به این منصب به عنوان فخر و برتری اجدادشان اشاره نکرده
است. دو بیت شعر از ثابت پدر حسان صحّت این داستان را تأیید می کند و می تواند
تکمیل کننده خبر ثبت شده به وسیله ابن خردادبه تلقی گردد گرچه اشعار ثابت تأکیدی
بر دوام سیطره فارس بر مدینه در نیمه دوّم قرن ششم میلادی نیز می باشد.

به جهت تأمین امنیت قلمرو حیره، جلب وفاداری قبایل ضروری بوده است. برخی
گروه ها از قبایل جنگجو در کنار واحدهای نظامی حیره می جنگیده اند، رؤسای قبایل
امنیت کاروانهای فرستاده شده از طرف حکام حیره که از قلمرو آنان می گذشت را
تضمین می کردند، رؤسای متمرد مهار گشته و راه بازرگانی امن گردیده بود.

به منظور تحکیم وفاداری و همکاری متقابل رییس قبیله، امتیازاتی به او داده
می شد. اینگونه ردافه پدید آمده و بر طبق نقل ردف در دربار شهریار در دست راست او
می نشست و همراه با شهریار سوار بر اسب می رفت و یک چهارم از غنایم جنگ هایی که
شهریار انجام می داد، از آنِ او بود و هدایایی نیز از سوی رعایای شهریار حیره به او هدیه
می گردید.(۳۳) گفته شده است که ارداف در دربار جایگاهی همچون وزیر در دوره
اسلامی داشته است.(۳۴) در دربار حیره قبیله یربوع از تمیم عهده دار ردافه بوده است.(۳۵)
از دیگر قبایل عهده دار ردافه (Chamberlains) شهریاران حیره، قبیله ضبه،(۳۶) گروهی از
تیم،(۳۷) گروهی از سدوس (از شیبان)(۳۸) و قبیله تغلب(۳۹) یاد شده است. نهاد ردف اغلب
در اشعار قدیمی یاد شده است. بنو یربوع از تمیم فخر می کرده اند که آنها ارداف
شهریاران حیره هستند.

این اوضاع سیاسی ـ اجتماعی نیمه دوّم قرن ششم میلادی شاهد پدید آمدن نهاد
دیگری به نام ذوالآکال نیز بود. ابن حبیب ذوالآکال را اینگونه تعریف می کند: ذوی الآکال
افرادی از وائل بودند، آنها برجستگان قومشان بودند و شهریاران به آنها اقطاعاتی
بخشیده بودند(۴۰) توصیفی از ذوالآکال با تأکید بر موقعیت اجتماعی آنها توسط اعشی این
گونه آورده شده است:

در اطراف من مردانی از اقطاع داران وائل است. چون شب (یعنی فراوانند)، مهاجر
و غیرمهاجر مردانی که در زمستان گوشت می خورند و غذا به قمار بازان میسر دهند.(۴۱)
و در بیت دیگری اعشی مردم آکال را به عنوان مردان برجسته سپاه پادشاه حیره این گونه
توصیف کرده است:

«سپاه تو در نوع خود بی همتا است، عظمت امراء ارتش تو،

امرا و فرماندهانی که خیمه های چرمی دارند و صاحبان اقطاعند.»(۴۲)

ابن حبیب خط مرز روشنی بین قبایلی که بزرگان آنها با ایران یا حکام حیره
همکاری می کرده اند و اقطاعاتی را به عنوان پاداش دریافت می کرده اند و قبایلی که
سیاستی مستقل نسبت به حیره را دنبال می کرده اند، ترسیم کرده است. ابن حبیب شرح
می دهد که قبایلی چون مضر لقاح بودند. آنها تن به اطاعت شهریاران حیره نمی دادند (لا
یدینون یلمُوک) جز برخی گروه ها از تمیم که سکونت گاهشان دریمامه ومناطق مجاور آن
بود.(۴۳)

در یمامه و مناطق مجاور آن بود. موضوع بخشش این اقطاعات از سوی شهریاران
حیره به قبایل وفادار به خوبی در داستانی از قیس بن مسعود شیبانی مشخص شده است.
خسروپرویز دوم اراضی از طف ابله (بعد از درگذشت نعمان سوم) به قیس بن مسعود
بخشیده بود تا از حملات بکر بن وائل به قلمرو سواد جلوگیری کند. برخلاف شیبان،
مضر مستقل بود. و این نکته قابل توجه است که یکی از قوی ترین قبایل متحد شده
بامضر، تمیم بود. چند روایت با اهمیت درباره روابط بین حیره و قبایل دیگر به وسیله
ابوالبقاء(۴۴) ثبت شده است. ابوالبقاء در بحث از موقعیت شهریاران حیره خاطر نشان
می کند که بدویان (العرب) این مسائل را بزرگ شمرده و در آن مبالغه می کرده اند و
حاکمان حیره را شهریار می نامیده اند. ابوالبقاء شرح می دهد که اکاسره ایران به
شهریاران حیره قلمروهایی را به عنوان اقطاع و جهت یاری به آنها در حکومتشان
می بخشیدند. (به دلیل پشتیبانی آنها از پادشاهان ایران). شهریاران حیره خراج
قلمروشان را جمع کرده و برای مصارفشان از آن استفاده می کردند و از آن خراج ها
هدایایی به مردمان خود و به کسانی که در قلمرو آنان می زیستند و به آنان که
می خواستند به سوی خود جلب کنند، می دادند. گاهی نیز به آنان (یعنی شهریاران حیره)
مناطقی به عنوان اقطاعات می دادند. ابوالبقاء خاطرنشان می کند که این اقطاعات بخشیده
شده از سوی حکام ایرانی به مناطق مرزی نزدیک حیره محدود بوده است. شهریاران
حیره نمی توانستند از این اراضی پافراتر نهند؛ چ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.