پاورپوینت کامل با «عاتق بن غیث بلادی» تاریخنگار شهر مکه ۷۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل با «عاتق بن غیث بلادی» تاریخنگار شهر مکه ۷۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل با «عاتق بن غیث بلادی» تاریخنگار شهر مکه ۷۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل با «عاتق بن غیث بلادی» تاریخنگار شهر مکه ۷۳ اسلاید در PowerPoint :

۲۰۴

روز پنجشنبه ۶ذی حجّه ۱۴۱۶ه .ق. = ۶/۲/۷۴ه . ش. بدون قرار قبلی، عازم دیدارِ
یکی از دانشمندانِ مقیم مکّه شدیم که بیشترین آثارِ قلمی او درباره تاریخ، و به ویژه تاریخِ
مکّه و جغرافیای آن و نیز قبایل و طوایف آن و جز آنها می باشد و حدود شصت و چهار
سال قمری از عمر خود را پشت سر نهاده است؛ چرا که وی در ۳/۱۰/۱۳۵۲ه . ق. =
۱۸/۱/۱۹۳۴م. در بیابانی در شمالِ مکّه، جایی که به «مِسْر» نامبردار است، در دامنه کوهی
که آن را «أبیّص» می نامند زاده شده است.

ساعتِ پنج و ده دقیقه بعد از ظهر به منزل و نیز دفتر او به نام «دار مکّه للنشر
والتوزیع» واقع در میدانِ «اسلام» رسیدیم و با دفتردار و منشیِ او ـ که دارای اتاقکی بسیار
کوچک مجهّز به میز و تلفن و تشکیلات اندکی دیگر بود ـ صحبت کردیم که می خواهیم
با آقای عاتق مصاحبه و دیداری داشته باشیم. پس از دقایقی چند، رخصت یافتیم به اتاق
کارِ آقای عاتق که تا حدّی بزرگ و مجهّز و در هر چهار جهت دارای ویترین ها و
قفسه های آکنده از کتبِ مرجع بود در آییم. هم منشیِ آقای عاتق و هم خودِ او با گرمی و
نیز صمیمانه با ما برخورد کردند. پس از معارفه ای کوتاه سرِ صحبت را بازکردیم. در این
اثنا فرزند ده ـ یازده ساله او به نام «محمّد» برای ما، چای مطبوعی که رایحه نعنایی آن،
طعم آن را دو چندان دلچسب تر می ساخت برای ما آورد، و بسیار مؤدب و سنجیده از ما
پذیرایی می کرد. از او پرسیدم چه می کنی؟ گفت: قرائتِ قرآن کریم را فرا می گیرم.

آقای عاتق مردی خون گرم و عجول در گفتگو و در عین حال سرشار از معلوماتی
مطمئن نسبت به مساجد و جایگاه های ویژه و پایگاه های کهنِ مکّه و نواحی آن به نظر
می رسید که اگر شتابزده و با لغتِ دارجه و محلّی با ما سخن نمی گفت، حظّ و بهره
بیشتری نصیب ما می ساخت.

از او درخواست کردیم درباره آثار و نیز ترجمه احوالش با ما به گفتگو بنشیند.
بلافاصله قائمه و نموداری چاپ شده از آثارش را در اختیار ما گذاشت و نیز آن بخش از
کتابی را که خود تحتِ عنوان «نشر الریاحین فی تاریخ البلد الأمین» تألیف کرده و ترجمه
احوالش در آن آمده، تکثیر نمود و به ما تسلیم کرد.

وی در این کتاب، متواضعانه در ترجمه احوالِ خود می نویسد:

«من از اینکه شرحِ احوالِ خود را در کتابی ـ که خودم به تألیف آن دست یازیدم ـ
وارد سازم در تردید به سر می برم، لیکن بر این کار به خاطر اموری که اهمّ آنها را یاد
می کنم، مصمّم گشتم:

۱ ـ کسانی که از نظر علم و اندیشه و خرد، بهتر و برتر از من بوده اند ترجمه احوالِ
خود را نگاشتند؛ به عنوان نمونه و نه جامع، چند تن از علما را نام می برم که گزارش
زندگانی خود را قلمی کرده اند:

* استادِ مورّخان مکّه؛ یعنی محمّد تقی فاسی در کتابِ خود به نام «العقد الثمین».

* استاد خیر الدین زرکلی در پایانِ کتاب خود: «الأعلام…»، که ترجمه احوالشان در
همین کتاب «نشر الریاحین» نیز عینا همانگونه که خود نگاشتند منعکس شده است.

* و دانشمندان دیگر مانند: عماد اصفهانی، ابن سینا، ابن الخطیب، ابن خلدون، و
دانشمندانِ بی شماری که از جهت علمی در جایگاه پایین تری بوده اند.

۲ ـ تا کنون ترجمه های فراوانی از احوالم ـ که پاره ای از آنها را خود نگاشته ام و تؤأم
با شتابزدگی و نیز فشرده بود، و اختلاف و کمبودهایی در آنها دیده می شود ـ منتشر شده
است: ولی در اینجا بر آنم ترجمه احوالی از خود بنگارم که برای قبل و بعد از خودم،
مرجع مطمئنی باشد و خداوند به قصد و نیّت هر کسی آگاه است، و پشت پرده اراده هر
کسی را بهتر می خواند، و «إِنَّمَا الاْءَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ».

لذا اینگونه خود را می شناسانم:

عاتق بن غیث بن زُویربن زائربن حمودبن عطیه بن صالح البلادی.

«بلادیه» شاخه ای از قبیله «حرب العریضه» است که می توان گفت: امروزه ـ بدون
هیچ فاصله ـ از «صحراء الطف» در شمال تا «وادی حلی» در جنوب در گذرگاهِ مدینه و
اطراف مکّه و جدّه و شهرهای دیگر امتداد دارد. [ عاتق بلادی درباره «بلادیه» و «حرب
العریضه» کتابی با عنوان «نسب حرب» تدوین کرده است که گزارش کوتاهی از آن را
ضمن آثارش خواهیم آورد.]

مادرم، مرزوقه دختر حظیظ بن عائذبن حُجیلان بلادی، و مادرِ مادرم، خضریه
دختر ثابت مکیحیلی بلادی، و جدّه پدری ام رزنه دختر عتیق اللّه بن مُعتَقِ زَفیفی که او نیز
از «بلادیه» است.

من در بیابانِ شمال مکّه، جایی که «مِسْر» نام دارد در دامنه کوهِ کوچکی که به
«أبیّص» نامبردار است زاده شدم و در بیابان و صحرا پرورش یافتم.

ممکن است کسی بگوید: تو که در بادیه و صحرا زاده شدی و در آنجا پرورش
یافتی از کجا و از چه منبعی می گویی که در سوّم شوال ۱۳۵۲ه . ق. به دنیا آمدی؟!

راستی جا دارد چنین سؤالی مطرح گردد. و حق به تمام معنی برای این پرسشگر
برای چنین سؤالی وجود دارد؛ ولی این داستان هم شنیدنی است: خانواده ام می گفتند:
فلانی همراه مجاهدین؟ در جنگی شرکت داشت؛ و هنگامِ ولادتِ تو با گوسفندی
بازگشت؛ و پدرِ تو این گوسفند را از او خرید و آن را به عنوان عقیقه برای تو قربانی کرد.
قضیه تا اینجا هیچ مطلبی را درباره تاریخ ولادتم بازگو نمی سازد.

در سال ۱۳۹۲ه . ق. همین شخص که سالخورده گشته بود، بر پدرم درآمد و
علی رغم آنکه امّی و بی سواد بود من این امید را در دل می پروراندم که گزارشی درباره
تاریخ ولادتم از ناحیه او بیابم. به او گفتم: یا ابا صالح! آیا تولّدم را به یاد داری؟! گفت: چرا
به یاد نداشته باشم در حالی که پدر تو با گوسفندی که از من خرید سنّتِ عقیقه کردن را
درباره تو اجرا کرد. گفتم: آن سال را به یادداری؟! به فکر فرو رفت، و با انگشتان خود به
محاسبه سرگرم شد و گفت: در مثل چنین ماهی چهل سالِ پیش بود که این قضیّه اتفاق
افتاد. گفتم: در سال ۱۳۵۲ه . ق.؟ گفت: آری. روحانیانِ محلّی وقتی برای مردم
نامه نگاری می کردند، می نوشتند: مثلاً ۵۲. و این مرد نیز اوّل شوال را عید می گرفت چون
شوال به عنوانِ اولِ ماه سال به شمار می رفت. از این رهگذر بر من ثابت شد که در ماه
دهم (شوال) ۱۳۵۲ه . ق. متولد شدم، و من عنایت و اهتمامی جز به این قضیه نداشتم؛
لیکن دو سال قبل خواهر بزرگم در ماه رمضان که با ما در روزه گرفتن همراهی می کرد نزد
ما آمد، و با هم گفتگو می کردیم. گفتم: ابوصالح رحمه الله چنین وچنان می گفت: خواهر گفت:
راست گفته است: ما، در میدانِ «أبیّص» در «مسر» جشن عید برگزار می کردیم. و عادت
صحرانشینان چنان بود که برای عید گرد هم می آمدند، آنگاه در روز سوّم از هم
می پراکندند. در این عید پدرم ـ که شیخ قوم و قبیله بود ـ پس از بامدادان خاطرنشان کرد
که امروز نمی توانم از عیدگاه بکوچم. خواهر گفت: مادرم به درد زایمان برای تولّد تو در
آن روزگرفتار بود، تو را در ساعاتی میانِ نماز عصر ومغرب در چنین روزی به دنیا
آورد.این است داستانِ ۳/۱۰/۱۳۵۲ه . ق .

[ یک مورّخ که در بیابان زاده شده و تاریخ ولادت را عادهً در چنین محیط هایی ثبت
و ضبط نمی کردند، به مدد ذوق و قریحه و شمّ تاریخی از درون فضایی تاریک و
ناشناخته، تاریخِ ولادتِ خود را نسبهً و بلکه کاملاً دقیق استنباط می کند؛ واللّه أعلم].

عاتق می گوید: در چنین بیابانی پرورش یافتم. پدرم میان وادی «فزع» در شمال، تا
وادی «عُرنه» در جنوبِ مکّه چوپانی می کرد. امّا مراتع و چراگاه های ما غالبا ازآن
پس،شمالِ «هضاب» تا جنوب «عسفان» و تا شمال «أمّ المؤمنین ـ میان مکّه و وادی فاطمه
ـ بود. و امّا ییلاق ما پیرامون نخلستانِ ما، در آن زمانی بود که رطب در قریه و آبادیی ـ که
«محجوبه» نام داشت و در شمال مکّه بود و با مکّه ۱۲۰ کیلومتر فاصله داشت ـ می رسید
و شیرین می شد. گفتنی است که فاصله این قریه تا مکّه از بلندی های وادیِ «خلیص» در
مدّ نظر است.

در خانه پدر و مادری پرورش یافتم که اهل ایمان بودند. پدرم برای تمام نمازهای
فریضه اذان می گفت، و نماز را برگزار می کرد، و مادرم خواندن نماز را به من تعلیم
می داد؛ شاید بعید به نظر رسد که من بگویم فرق زیادی میان آنچه مادرم به من تعلیم داد،
و آنچه را از استاد در مسائل مربوط به نماز فراگرفتم وجود نداشت!

در این بادیه انواع چهارپایان و دام ها را به چرا می بردم، گوسفند و شتر و جز آنها را
در چراگاه ها می پاییدم، درازگوش ها را می راندم، و از مراتع دور می ساختم؛ چنانکه استاد
ما غزالی می گفت؛ و بلکه با عصا و چوبدستی و آتش گرگ ها را از پیرامون چراگاه ها طرد
می کردم.

پدرم داستان سرا و نسب شناس و شاعری ناقد بود؛ البته در سطح مردمی که امّی و
بی سواد بوده اند، نه آنگونه که ما هم اکنون شعر و راویه ها و نسّابه ها را ارزیابی می کنیم. و
من اشعار مردمِ قبیله خود را به گونه ای جامع به خاطر سپرده بودم، و هیچ قصیده ای به
گوشم نمی رسید مگر آنکه آن را در گنجور حافظه خود ذخیره و نگاهبانی می کردم.

در سال ۱۳۶۴ه . ق. پدرم از دنیا رفت؛ در آن زمانی که جنگِ جهانی دوم، ممالک را
در تب و تاب خود می آزرد. من مقیم مکه مکرّمه شدم، و به تحصیل و فراگیری دروس
نظامی و ارتشی روی آوردم؛ امّا عمده اهتمام خود را به درس در مسجد الحرام متمرکز
ساختم و از اساتید فاضل، علوم را فراگرفتم.

به سال ۱۳۷۲ه . ق. به طائف سفر کردم و سرانجام به مقامات و مناصبی در ارتش
دست یافتم و در میان تیپ یازدهِ ارتش سعودی که به منظور تقویت سپاه اردن همزمان با
تجاوز قوای سه گانه انگلیس و آمریکا و فرانسه به کانال سوئز گسیل شدند، به عنوان یکی
از افسران پیاده نظام می کوشیدم.

در خلال دو سال توقّف در اردن به دریافت دیپلم تخصّصی در مطبوعات در «معهد
دار عدنان العالی» دست یافتم، و نیز در زبان انگلیسی به دریافت دیپلم طی یک سال نایل
آمدم.

وقتی گواهی نامه در کار مطبوعاتی را گرفتم، گاهی به کارهای فکری می پرداختم و
بالاخره پس از ارتقا به مناصبِ مختلف، به عنوانِ رییس ستادِ سلاحِ حدود مکّه منصوب
گشتم. در ۱/۱۱/۱۳۹۷ه . ق. حکم بازنشستگی من ـ طبق میل و علاقه خودم ـ به منظور
پرداختن به کارهای فکری و تحقیقاتی صادر شد.

در ۷/۳/۱۳۹۹ه . ق. «دار مکّه للنشر والتوزیع» را که تا کنون به نشر آثارِ من و دیگران
همواره فعّال است ـ تأسیس کردم.

این دانشمند کوشا و نستوه سه بار ازدواج کرد که محصول آنها تا کنون پانزده فرزند
پسر و دختر است.

فعّالیت های علمی

وقتی به دیپلم امورِ مطبوعاتی دست یافتم، به کارهایی از نظر نگارش توفیق یافتم.
گر چه این کارها چندان در سطح بالایی قرار نداشت. برای روزنامه ها «الندوه»، «عکاظ»،
«القصیم»، «الأضواء» و جز آنها با نام مستعار مقالاتی می نوشتم، لیکن از سال ۱۳۸۸ه . ق.
بحثهایی تخصّصی را در مجله «المنهل» و«العرب» به صورت مقالات منتشر ساختم، و
این مقالات مجموعا به صدها مقاله در روزنامه ها و مجلات دیگر بالغ شد.

سفرها و کوچش هایی را در داخل عربستان و خارج آن در پیش گرفتم.

الف: سفرهای داخل عربستان را نمی توانم برشمرم؛ امّا محصول آن مؤلّفات و آثار
متعدّد است (که ضمن برشمردن آثارم گزارش خواهد شد).

ب: امّا سفرهایم به خارج عربستان عبارتند از سفر به:

اردن، سوریه، فلسطین، ساحل غربیِ رودِ اردن ـ قبل از اشغال صهیونیست ها،
عراق، کویت و مصر.

از جمله سفرهایم سفری بود که ضمن آن هفت هزار واندی کیلومتر را در صوب
مکّه، عمان، دمشق، بیروت، لاذقیه، حلب، حماه، حمس، بغداد، بصره، کویت، دمّام،
ریاض، و بار دیگر ایضا سرزمین های مکّه و عمّان و دمشق را با

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.