پاورپوینت کامل حج در آثار محیی الدین عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حج در آثار محیی الدین عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حج در آثار محیی الدین عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حج در آثار محیی الدین عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶

(قسمت اول)

درآمد:

آنچه در این نوشته با عنوان «پاورپوینت کامل حج در آثار محیی الدین عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint» آمده، گزیده ای
است از نظریات او؛ زیرا بیان همه آنچه که وی در مورد «اسرار حج»، تنها در
باب ۷۲ و ۷۳ کتاب فتوحات مکیه آورده، به صدها صفحه می رسد و بدیهی
است همه آنها در یک مقاله نمی گنجد و این در حالی است که او در آثار
دیگر خود نیز به مسأله «اسرار حج» پرداخته است.

ابن عربی در فصول مربوط به این موضوع، موضوعات دیگری نیز عنوان
کرده است که خارج از بحث ما است.

گفتنی است، بسیاری از مطالب محیی الدین، بدون شرح و تفصیل، برای
همگان قابل استفاده و فهم نیست، از این رو، در این نوشتار، بر آنیم ضمن
تلخیص مطالب، مسائلی را که برای حاجیان و دوستداران عرفان حج قابل
فهم است، بیان کرده و در حدّ نیاز به شرح آن بپردازیم، البته با اکتفا به مقدار
ضرورت:

تعریف حج و عمره

حج، یعنی قصد کردن و تکرار قصد جهت رسیدن به مقصود. حاجی کسی است
که عزم رسیدن به مقصود؛ که زیارت خانه خدا و حرم رسول اکرم، است، را داشته
باشد.

عمره، یعنی زیارت کردن. بنابراین، حاجی قصد رسیدن به مقصود را دارد و وقتی
به مقصد رسید، به زیارت می پردازد.(۱)

همگونیِ حاجی با فرشتگانِ پیرامون عرش

محیی الدین معتقد است: چون خداوند واژه «بیت» را در آیه شریفه به خود نسبت
داده و فرموده است:

…أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ(۲)

«…خانه مرا برای طواف کنندگان و عاکفین و رکوع و سجده کنندگان پاک
گردانید.»

خدای متعال، طبق این آیه شریفه، خانه کعبه را نظیر و شبیه عرش خود قرار داده
است، که فرشتگان به دور آن طواف می کنند. چون این خانه مانند عرش است، پس
طواف کنندگان آن نیز همچون طواف کنندگان پیرامون عرش اند و به مانند فرشته
می باشند، با این تفاوت که حمد و ثنای ما (طواف کنندگان کعبه) عظیم تر از حد و ثنای
فرشتگان حول العرش است.(۳)

البته محیی الدین جهت و سببِ عظیم تر بودن حمد و ثنای انسان بر حمد و ثنای
ملائکه را بیان نکرده و تنها به سخن بسنده می کند که: «هر طواف کننده ای به این مقام
نمی رسد». از این کلام وی فهمیده می شود که هر طواف کننده ای مراد نبوده، بلکه اولیاء
اللّه و عرفای باللّه چنین اند.

نیابت در حمد و ثنا

ابن عربی، حمد و ثنای علمای باللّه را حمد و ثنایی خاص و منحصر به آن ها دانسته
و می گوید: چون خداوند خود را تسبیح و تقدیس و تحمید فرموده، علمای باللّه نیز که
اهل اللّه اند، خداوند را آنگونه که خودش گفته، تسبیح و تنزیه می کنند؛ یعنی به نیابت از
خدا، کلمات الهی را به زبان، بلکه به تمام اجزای وجود، جاری و ساری می کنند.(۴)

حمد و ثنای نیابتی غیر از حمد و ثنای استقلالی است. آنکه به میل خود و از طرف
خود حمد و ثنا می گوید، به اندازه توان و استعداد و شأن خود انجام وظیفه می کند، اما
آنکه کلمات الهی را به نیابت از حضرت حق، با تمام اجزای وجود ادا می کند، فراخور
شأن ربوبی حمد و ثنا می گوید؛ زیرا خودی در میان نیست بلکه:

همه از دست شد و او شده است

أنا و أنت و هو هو شده است

به قول حافظ:

در پسِ آیینه طوطی صفتم داشته اند

آنچه استاد ازل گفت: بگو، می گویم

وجوه تشابه کعبه و قلب انسانی

۱ ـ قلب ولی اللّه ، بیت الهی

ابن عربی قلب انسان مؤمن را خانه خدا دانسته، می گوید خداوند دو خانه دارد:
خانه ای در بیرون و خانه ای در درون. خانه بیرونی، کعبه است و خانه درونی، دل.

این سخن او، برگرفته از آیه قرآن و حدیثی از نبی گرامی صلی الله علیه و آله است:

وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّه َ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ .(۵)

«و بدانید که خداوند، به یقین میان آدمی و قلب او در گردش است.»

در حدیث قدسی نیز آمده است که خداوند فرمود:

«لا یَسَعُنی أَرْضی وَ لا سَمائی وَ لکِنْ یَسَعُنی قَلْبُ عَبْدِی الْمُؤْمِن».(۶)

«زمین و آسمان گنجایش مرا ندارند، ولی دل بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد.»

محیی الدین می گوید: از این کلام الهی که قلب بنده اش را بیت کریم و حرم عظیم
خویش قرار داده، استفاده می شود که قلب مؤمن اشرف و برتر از کعبه است.(۷)

آنگاه می گوید: هر کدام از خانه ها، طواف کننده های خاص خود را دارند؛ طواف
کنندگان بیت ظاهر و خارجی که کعبه است، مردم اند و بیت باطن و درونی را، که قلب
است، خواطر انسان طائف اند. آنچه بر دل انسان خطور می کند، در واقع به دور دلش
می گردد و دل را طواف می کند. همانگونه که مردم پیرامون خانه کعبه می گردند. خواطر
نیز همانند مردم چند گونه اند؛ همانطور که بعضی از مردم مقام خانه را درک کرده،
عظمت آن را می فهمند و احترامش را به جای می آورند ولی بعضی از این توفیق
بی بهره اند و در حال غفلت طواف می کنند و روشن است که این طواف مذموم و آن
طواف ممدوح است، خواطر نیز بعضی ممدوح و بعضی مذموم اند. در هر صورت،
خداوند با توجه به کرم و رحمت بی منتهایش، هر دو را می پذیرد. در اینجا نیز از خواطر
مذموم می گذرد و عفو می کند.(۸)

وی در فصلی دیگر از کتابش، وجه تمایز و تشابهِ قلب بنده مؤمن را با کعبه، به «اللّه »
و «الرحمن» تشبیه کرده است. همانگونه که اللّه و الرحمن دو اسم بزرگ الهی اند، قلب و
کعبه نیز دو خانه گرامیِ خدایند. سپس به این آیه شریفه استناد می کند که فرمود:

قُلِ ادْعُوا اللّه َ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیّا ما تَدْعُوا فَلَهُ اْلأَسْماءُ الْحُسْنی… (۹)

«بگو اللّه را بخوانید، یا رحمن را بخوانید، به هر کدام که بخوانید، اسم های نیک
همه برای اوست.»

لیکن بعضی از انسان ها، به حسب تفاوتِ بهره مندی از هدایت و رشد، ارتباطشان با
اسماء الهی تفاوت دارد. همه اللّه را می شناسند، حتی بت پرستان نیز با اسم اللّه آشنا بودند
ولی می گفتند: رحمان کیست؟ ما رحمان را نمی شناسیم. اینان به جهت گمراهی و دوری
از حقیقت، با رحمان آشنا نبودند و می گفتند: «وَ مَا الرَّحمنُ؟»(۱۰) ولی مؤمنان با هر دو
اسم آشنا بودند.

محیی الدین می گوید: انسان های مرحوم (مورد رحمت واقع شده)، با رحمان
آشنایند ولی آنان که محروم اند، از رحمان به دورند.

بدین جهت، همه با بیت درونی؛ یعنی قلب آشنایند، اما بعضی با بیت برون
آشنا نیستند. فقط امت مرحوم اند که هر دو بیت را می شناسند و از فیوضات آن دو
مستفیض.(۱۱)

ابن عربی این دو نکته را بسیار مهم دانسته و به بیان آن می بالد و می گوید: بدان، من
تو را به اموری آگاه ساختم که اگر بدان عمل کنی، از علم الهی آنقدر بر تو آشکار
می شود که جز خدا اندازه آن را نداند. به یقین عارف به مقداری که از علم الهی می چشد،
عزّت می یابد.(۱۲)

۲ ـ قلب عارف، مطاف اسماءاللّه

چون قلب عارف و ولی اللّه ، خانه خدا است، و خانه خدا باید زائر و طواف کننده
داشته باشد، قلب نیز طواف کننده های گوناگون دارد؛ گروهی آن ها، که پیشتر اشاره شد،
خواطر انسانی است که به دو دسته ممدوح و مذموم تقسیم می شوند. دسته دیگر اسماء
الهی اند که تماما ممدوح و مقدس اند.

محیی الدین بر این اعتقاد است که: اسماء الهی به دو جهت، طواف کننده قلب عبد
مؤمن اند:

جهت نخست اینکه: هر اسمی طالب حال خاصی است، وقتی آن حالت از دلِ بنده
مؤمن سر می زند، آن اسم خاص به جهت مناسبتش با آن حال، به سوی آن می رود که
منشأ آن حالت قلب مؤمن است.

جهت دوم اینکه: در حدیث پیشگفته آمد که قلبِ عبدِ مؤمن گنجایش خدایش را
دارد و خدا در دل اوست. طبیعی است که اسماء اللّه همه پیرامون قلبی طواف کنند که
خدا در آن است.

بنابر این، هر گاه مؤمن خدا را در دل خود حاضر کند، آن گاه قلب او مطاف
اسماء اللّه و فرشتگان خواهد بود. اگر این حضور در روز بارها تکرار شود، آن طواف نیز
بارها تکرار خواهد شد و حج واقعی که به معنای قصد و تکرار قصد است، حاصل
می گردد.(۱۳)

۳ ـ ارکان کعبه، خواطر قلب

کعبه چهار رکن دارد که عبارتند از:

۱ ـ رکن حجر ۲ ـ رکن عراقی ۳ ـ رکن شامی ۴ ـ رکن یمانی

محیی الدین، معادلِ این ارکان، برای قلب نیز ارکانی از خواطر گوناگون قائل شده
است؛ زیرا قلب آدمی هیچگاه از این خواطر خالی نبوده و همواره بر آن ها استوار است.
آنها عبارتند از خواطر:

۱ ـ خواطر الهی ۲ ـ خواطر مَلَکی ۳ ـ خواطر نفسانی ۴ ـ خواطر شیطانی

هر یک از این ارکان، مقابل و هم تراز یکی از ارکان کعبه است:

خاطر الهی = رکن حجر الاسود

خاطر ملکی = رکن یمانی

خاطر نفسانی = رکن شامی

خاطر شیطانی = رکن عراقی

علت اینکه رکن عراقی موازی خاطر شیطانی قرار دارد، این است که: شارع مقدس
دستور داده است وقتی مقابل رکن عراقی رسیدی این دعا را بخوان:

«أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّقاقِ وَ النِّفاقِ وَ سُوءُ الاَْخْلاقِ».(۱۴)

«خدایا! از تفرقه و نفاق و اخلاق ناپسند و نکوهیده، به تو پناه می برم.»

روشن است که هر یک از این صفات ذمیمه، از وسوسه های شیطانی است که
متوجه انسان می شود.

محیی الدین، آنگاه میان انبیا و اولیا و سایر مؤمنان فرق قائل شده، می گوید: قلب
انبیا بر سه خاطر استوار است خاطر چهارم که شیطانی است، در آن ها راه ندارد؛ زیرا انبیا
توسط عصمت خدادادی از وسوسه شیطانی محفوظ اند. البته اولیا و مؤمنان والا مقام که
شیطان نفس را مطیع خود ساخته اند، نیز در سایه ایمان و اخلاص، از خاطر چهارم
رهیده اند و به سایه انبیا رسیده اند، که ابن عربی به بعضی از آن ها، مانند سلمان الدُنبلی
اشاره کرده است.(۱۵)

از نظر محیی الدین انبیا توسط عصمت و اولیا توسط حفظ الهی بدین مقام
رسیده اند.(۱۶)

۵ ـ کنز خفی در کعبه و قلب

وی بر این باور است که خداوند سبحان گنجی را در کعبه به ودیعت نهاد و
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله خواست آن گنج را خارج کرده، در راه خدا انفاق نماید، ولی به جهت
مصلحتی که خدا برایش آشکار ساخت، از این عمل منصرف شد.

سپس مدعی می شود که خداوند در مکاشفه ای برای محیی الدین، لوحی زرّین از
آن کنز مخفی را نشان داد و وی به خاطر احترام به پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله نخواست آن گنج
آشکار شود و از خدا خواست آن لوح به جای خود برگردد. او می گوید: این مکاشفه در
سال ۵۹۸ در تونس برای وی روی داده است.

محیی الدین در سرّ عمل رسول اکرم صلی الله علیه و آله که آن گنج را ظاهر نساخت،
می گوید: پیامبرخدا آن را مخفی داشت تا حضرت صاحب الزمان هنگام ظهور
ظاهر سازد.

خبری نیز دراین زمینه هست که می گوید: این گنج به دست خلیفه رسول اللّه ، قائم به
امراللّه ، حضرت صاحب الزمان آشکار خواهد شد؛ همان که زمین را پر از عدل و داد
خواهد کرد، در حالی که پر از ظلم و جور شده بود.(۱۷)

تشابه قلب مؤمن به کعبه در این خصوص، در علمی است که در دل مؤمن نهفته
است و خداوند به وجود چنین علمی شهادت داده و فرموده است:

شَهِدَ اللّه ُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ
الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ .(۱۸)

«خداوند گواهی داد که جز او خدایی وجود ندارد و فرشتگان خدا و صاحبان علم
نیز چنین گواهی داده اند.»

محیی الدین در اینجا اولو العلم را عارفان باللّه و مؤمنان خالص معنی کرده و این
علم را علم مخفی در دل آها دانسته که با سایر علوم فرق دارد؛ علمی که تنها خدا از آن
آگاه است و صاحب آن را در ردیف ملائکه و شهادت چنین عالمی را در ردیف
شهادت خداوند قرار داده است.

وجوب حج

وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً… .(۱۹)

«و بر مردم واجب است که حج خانه الهی را به جای آورند. در صورتی که
مستطیع شده، راه بر آنان هموار باشد.»

محیی الدین وجوب حج را به این آیه شریفه مستند کرده و انجام آن را بر هر
انسانی فرض می داند، لیکن قبولی حج را منوط به اسلام دانسته، می گوید: آنکه مسلمان
است و حج نمی گزارد، در این خصوص عاصی بوده و در قیامت مؤاخذه خواهد شد.
آنکه مسلمان نیست و حج به جای نمی آورد نیز عاصی است و در قیامت به دو جهت
مؤاخذه می شود؛ هم به جهت انجام ندادن حج، و هم به جهت اسلام نیاوردن.(۲۰) البته
نظر ابن عربی در خصوص همه احکام عبادی چنین است که حج نیز از آن جمله است.

وی سپس به دو نوع برداشت از دو نوع قرائت «حج» پرداخته، می گوید: اگر حج را
به فتحه بخوانیم، به معنای «قصد» می شود و اگر با کسره بخوانیم «حِج»، به معنای «قصدِ
قصد» می شود.

در صورت نخست، معنا چنین می شود که: خداوند به عهده مردم قصد خانه کعبه
را واجب کرده است»؛ یعنی همه باید نیّت زیارت و دیدن خانه خدا و انجام مناسک آن
را داشته باشند.

در صوت دوم، معنا چنین می شود: خداوند بر همه مردم واجب کرده است که
قصد خانه شدن را داشته باشند.

در اوّلی منظور رسیدن به خانه خدا بود.

در دومی منظور بَدَل شدن به خانه خدا است.

حاجی اگر با توجه به معنای اول حج به جای آورد، خادمِ خانه خدا می شود و اگر
با توجه به معنای دوم حج بگزارد، خود به خانه خدا بَدَل می گردد. از این رو، می توان
گفت خدا بر عهده مردم نهاده است که دلشان را خانه خدا قرار دهند. و معلوم است که
وقتی دلشان را خانه خدا ساختند، دیگر جز خدا در دل آن ها یافت نخواهد شد.(۲۱)

حج طفل

حجّ طفل نابالغ، از نظر فقهی، بالاصاله و الاستقلال صحیح نیست، ولی به نیابت
صحیح است؛ یعنی کودک توسط پدریامادر یاانسان بالغ دیگرمحرم می شودوبه راهنمایی
و تلقین او، به انجام اعمال می پردازد. این عمل طفل را می توان به نیابت از انسان مکلّف
و بالغی به جای آورد که یا از دنیا رفته و یا توان انجام اعمال حج را نداشته است.

محیی الدین در این مورد، نظر خاص عرفانی دارد که با توجه به مبانی عرفانیِ او،
قابل فهم و توجیه است.

او ضمن بیان دو نظریه اساسی در باره حجّ طفل، که یکی قائل به جواز است و
دیگری قائل به عدم جواز، نظریه نخست را برگزیده و رأی به جواز حجّ طفل را رأی
صحیح و حق دانسته است.

وی برای توجیه نظریه خود، به بیان چند دلیل پرداخته است که عبارتند از:

۱ ـ حدیث نبوی؛ زنی از پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله در باره حج طفل پرسید و آن حضرت
فرمود: حج طفل جایز است.

۲ ـ فطرت کودک؛ «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَهِ»؛ «هر کودکی به فطرت پاکِ
مسلمانی زاده می شود.»

وی می گوید: طبق این حدیث شریف، انسان هر قدر صغیرتر باشد به مبدأ فطرت
پاک اسلامی نزدیک تر است. از این رو است که محیی الدین، حتّی حجّ طفل شیرخوار را
نیز صحیح می داند.

۳ ـ مکاشفه ای که برای خودِ ابن عربی پیش آمده است؛ او می گوید: دختر بچه
شیرخواری داشتم که کمتر از یک سال عمر داشت. روزی از او پرسشی فقهی کردم و
او پاسخ داد. مادر بزرگ این بچه از دیدن این واقعه بی هوش شد! بنابراین، کودکان بر
اساس همان فطرت کودکی و اسلامی شان به اسلام آگاهند و آن را از اعماق جان
می پذیرند.

۴ ـ کودک هم بالاصاله مؤمن است و هم به تبع؛ وی می افزاید: اگر حجّ طفل از دیدگاه
بعضی به تبع مقبول است و تنها حجّ مکلّفین بالاصاله صحیح است؛ از نظر من، حجّ طفل
هم بالاصاله و هم به تبع مقبول می باشد؛ زیرا کودک از دو جهت مؤمن است:

الف : ایمان تبعی، که به تبع پدر و مادرِ مسلمانش، کودک نیز مسلمان و مؤمن
است.

ب : ایمان اصالتی، که به جهت قریب العهد بودن به فطرت خدادادی مؤمن است.

محیی الدین جهت دوم را، با تمسک به یک آیه و یک حدیث اثبات می کند:

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ
أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی… .(۲۲)

(و آنگاه که پرودگارت از اصلاب بنی آدم و ذرّیه های آن سئوال کرد و از آن ها
بر خدایی اش شهادت گرفت و پرسید آیا من خدای شما نیستم؟ گفتند: هستی.»

سپس به کلامی از ذوالنون مصری اشاره می کند که گفته است: «گویی آن ندا هنوز
در گوش من است».

محیی الدین استدلال می کند که: اگر کودک در در عالم ذر، با خدایش پیمان
می بندد و به وحدانیت او ایمان می آورد، پس در دوران بعد از پیمان و طفولیت، به
طریق اولی قابلیت انجام اعمال ایمانی را خواهد داشت.

گذشته از آیه شریفه، به حدیث فطرت نیز استناد می کند و می گوید: فطرت اسلامی
کودک دست نخورده و ناب است، لذا در این دوران، حج او با صفاتر خواهد بود.

۵ ـ حجّ طفلِ صغیر، تمام تر و کامل تر از حجّ انسان کبیر است؛ زیرا حجّ او بالفطره
است. بدین جهت او حج را بدون ارتکاب به معاصی انجام می دهد، ولی انسان کبیر چه
بسا مرتکب گناه یا مکروهی نیز بشود. بنابراین، حجّ طفل معصومانه است، اما حجّ
غیرطفل معصومانه نیست.(۲۳)

استطاعت و نیابت در حج

یکی از شروط حج، استطاعت است. استطاعت یعنی توان و امکان رفتن به حج.

امکانات هر زمان، مطابق با اختصاصات آن زمان است؛ زمانی تمکّن مالی و
صحّت جسمانی موجب استطاعت بود، لیکن در این زمان، علاوه بر آن، امکانات
کشوری و قراردادهای اجتماعی، مانند: داشتن گذرنامه و ویزا و ده ها مسأله دیگر گاهی
بر آن افزوده می شود.

محیی الدین در معنای استطاعت، به دو قول اشاره کرده، سپس در این مورد، به
تفسیر عرفانی پرداخته است؛ یک قول استطاعت را به «زاد و راحله» و قول دیگر تنها به
«راحله» معنی کرده است.

وی در معنای راحله می گوید:

راحله؛ خود این جسم انسان است که مرکب روح لطیف خدادادی است. روح نیرو
و توان انجام اعمال است و جسم وسیله تحقّق آن. در واقع روح به واسطه جسم به انجام
مناسک حج می پردازد. بنابراین، آن که راحله را شرط استطاعت داند، طبق این تعریف
هر انسان سالم و تندرستی استطاعت دارد که به حج برود.

زاد؛ عبارت است از آنچه که انسان به واسطه آن تغذیه می کند. در اثر تغذیه قدرت
انجام کار حاصل می شود؛ زیرا وقتی انسان تغذیه کند، بدن آرامش یافته و استراحت
می کند، به همین مقدار از خدا غافل می گردد. وقتی هم تغذیه فراهم نگردد، آرامش
آدمی به هم می خورد و تمام همّ و غمش تحصیل تغذیه شده، باز از خدا غافل می گردد.
نبودش موجب تشویش است و بودش موجب تنبلی و سستی. نه می شود از آن به کلّی
جدا شد، چون بدن انسان بدان محتاج است و نه می شود بدان اعتماد کرد؛ زیرا موجب
تن پروری و غفلت می گردد. بهترین راه این است که آدمی در حدّ نیاز و به قدر ضرورت
از آن استفاده کند.(۲۴)

نیابت

نیابت؛ یعنی کسی از طرف دیگری اعمال حج به جا آورد. در این صورت عمل
حج به حساب منوب عنه نوشته می شود.

محیی الدین ابتدا دو نظریه در خصوص جواز نیابت و عدم جواز آن بیان کرده،
سپس به ذکر نظریه خود پرداخته، می گوید: از نظر من نیابت صحیح است و آن چند
قسم است:

الف : نیابت عبد از طرف خداوند.

ب : نیابت خدا از طرف بنده.

بنده مؤمن با توجه به درجات ایمانش، نایب حضرت حق می گردد. این نیابت گاهی
عمومی است؛ یعنی هر بنده ای در حدّ خود می تواند نایب خداوند سبحان باشد؛ مانند
این ذکر، که هنگام رکوع نماز خوانده می شود:

«سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»؛

«خداوند شنید ندای آن کس را که حمد او را به جای آورد».

در اینجا بنده مؤمن، نایب خدا در گفتن این جمله است. در جای دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله
نای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.