پاورپوینت کامل مأموریتهای مشکوک، در سرزمینهای مقدس (۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مأموریتهای مشکوک، در سرزمینهای مقدس (۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مأموریتهای مشکوک، در سرزمینهای مقدس (۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مأموریتهای مشکوک، در سرزمینهای مقدس (۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۹۷
یهودیان و مسیحیان، به شکل ناشناس، با پوشش عربی و با نامهای اسلامی!
با افزاش قدرت اروپا و ناتوانی جهان اسلام در قرون اخیر، خیزش و موجی از تلاشهای
پیدا و آشکار بر ضدّ عربها و آنچه از جزیرهالعرب میآمد، جریان یافت و آن خیزش و
موج، تلاشهای واقعیِ ناشی از ارزشها و تصوّرات سیاسی و استراتژیکی را پنهان کرد و
سرانجام در زمانی چهرهاش را نمایاند که این همّت اروپاییان، در توجه به شناخت
امکنه مقدس، کوششی برای مراقبت از سنگربندیها و استحکامات در آن شهرها، شناخت
ساکنان و روحیات طبیعی و سنتهای مرسوم و شناخت آیینهای دینی; مانند حج و نقش این
شعائر در زندگی مردم آنجا بوده است.(۱)
در این راستا، در دو قسمت پیشین، به نتیجهای رسیدیم که خلاصهاش این است:
در پایان قرن هفدهم و آغاز قرن هیجدهم، آگاهیهایی اساسی، درباره شبه جزیرهالعرب،
به ویژه دو شهر مقدس و نیز یمن و چادرنشینان، برای غربیها، در حدّ زیادی فراهم شد.
آنچه مسلّم است «دی فارتیما» به تنهایی تا این دوران تنها راهنما است، اما دیگران،
جز مراقبان و نگهبانانی اتفاقی نبودند.
از قرن هیجدهم، در تاریخ مراقبت و نظارت درخصوص شبه جزیرهالعرب، چیزی
۱ . ر.ک. به: مقاله: «مردانی بر روی ریگهای عربستان» از استاد عبدالرّحیم حسین،
مجلّه العالم (لندن) شماره (۲۷۶): ۲۷ آیار (ص) ۱۹۸۹ میلادی ـ ۲۳ شوّال ۱۴۰۹ هـ.
ص۵۰
آشکار شد که میتوان آن را مراقبت واقعی نامید. همان مراقبتی که پیر طریقِ
جهانگردی، «نیبور» ]۱۷۳۳ ـ ۱۸۱۵ م[ در سفر استکشافی خود بنیان نهاد، و چهار دوست
همراهش، در سال ۱۷۶۱م، آغاز کردند (بنا به مأموریت ویژهای از جانب فردریک پنجم،
پادشاه دانمارک) و این حرکت با ویژگی بزرگش، با اتفاقات شگفتی روبهرو شد که
میتوانست به نابودی و هلاک آنان منجر شود. از نتایج این سفر اکتشافی، به جای ماندن
اطلاعات مهم مربوط به شهرهای جزیرهالعرب و عراق و نیز ترسیم نقشه کاملی از یمن
بود.(۱)
آنچه از سفر اکتشافی «نیبور» مورد توجه ما است، اینکه او با چهار مرد همراهش، در
حالی که خدمتگزار سوئدی آنان همراهشان بود، از سمت جنوب، در دریای سرخ به سوی جده،
وارد دریا شده، در آنجا خانهای اجاره کردند و در انتظار وزیدن بادهای موافق
نشستند، تا سفرشان به جاهای دورتر را از سربگیرند. آنان حدود شش هفته انتظار
کشیدند. این انتظار، پیش از آغاز دوباره سفر، در کشتی روبازی بود… و این بار، با
دستهجات حاجیان، که در سفر از سوئیس همراهشان بودند، همراهی نکردند که آنان به مکه
رسیده و وظیفه واجب حج را به جا آورده و سپس برگشتند.(۲)
زمان زیادی از سفر جسورانه نیبور گذشته بود، اما به عللی که نمیدانیم، نتوانست به
اماکن مقدس راه یابد. این عدم موفقیت زمانی بود که مدت زیادی از ماجراجویی
جسورانهاش میگذشت; زمانیکه از سرزمینهای دست نیافتنی دور شد. این موضوع برای او
شهرت فراوانی پدید آورد و مورّخان، آن را نشانهای متمایز شمردهاند که این
نشانهای ممتاز در تاریخ جهانگردیهای اکتشافی غربی به جزیرهالعرب بود. علاوه
براین، بهخصوص در آغاز قرن هفدهم، تلاشهای فراوانی را برای شناخت مناطق ساحلی
انجام داده بود. تحقیقاً کمپانی هند شرقی، نسبت به ذخیره و جمعآوری اطلاعات در
مورد بنادر دریای سرخ و ارزش و اهمیت آنها، توجه زیادی داشت و تعدادی از مأموران
خود را وادار به فراهم آوردن این اطلاعات ساخت. «الکس ژوزف اوفینکتون» که در وصف
جده و اهمیت آن بنادر کتاب نوشته، از جمله آنها بود. او این توصیف را در کتابش
«رحله إلی صوراه» (سفری به صوراه) [Avoyage Ttotosuratt]منتشر ساخت.
او میگوید: همانا بندر اصلی در دریای سرخ به سلطان… باز میگردد و آن همان
۱ . همان مرجع، ص۵۱
۲ . بیتر برینت: کشورهای عربی دور دست، ترجمه خالد أسعد عیسی و أحمد غسّان سبانو،
بیروت ۱۴۱۱هـ. ـ ۱۹۹۱ م، ص۸۵
بندر مکه است. زمینهای اطراف این دو شهر، هیچگونه فایدهای حتی قابلیت سامان بخشی
و بهسازی نیز ندارند و گویی گرفتار غضب طبیعت شدهاند و چنان از نعمتهای خدا
محروماند که همه چیز در آنجا کمیاب است، مگر اینکه چیزی از خارج وارد شود….
بندر جده، باارتباطات مستمر با هند وایران و حبشه و بخشهای دیگر جزیرهالعرب
پررونق و شکوفا میشود. اعراب کالاهای قهوه خود را به این بندر میآورند، تا ترکها
آنرا خریداری کرده و به سویس منتقل کنند و به همین شکل، تمام زائران حج در هر سال،
از اطراف جهان اسلام به اینجا میآیند. در روزگار شریف سعد (۱۷۰۰ م) مردی انگلیسی
به نام «ویلیام دانیال» و مرد دیگر فرانسوی که «شارل جاک بوسیه» نامیده میشد، به
جده رسیدند. این دو نفر توصیف روشنی از آنچه مشاهده کرده بودند، برجا گذاشتند. فرد
نخست، شاهد عینی دشمنی و خصومتی بود که میان شریف بزرگ، سعید و پاشا نماینده سلطان
در حجاز وجود داشت، اما مرد فرانسوی، در روز پنجم از کانون اول، (دسامبر) یعنی پس
از رویداد تلخی که روزهای اندکی(۱) از آن را یادآوری کرده است به جده رسید.
ارزش مشاهدات و خاطرات باقی مانده آنان و دیگران، هر چه باشد، محققاً جهانگرد
دانمارکی «نیبور» آن را با سکوتی واضح در تاریخ جهانگردی غربی در طول دهها سال
طولانی رها کرده شهرت و معروفیت نیبور و انتشار آوازه او، در گسترههای مورد توجه
شرق، با رشد حرکت روشنفکری فلسفی، در قرن هیجدهم همزمان شد.
پیش از آنکه قرن هیجدهم به پایان برسد، در مشرق اسلامی دو رویداد بزرگ، رخ داد، که
در بعضی، آگاهی برانگیخت و در برخی دیگر، موجب اضطراب و دلهره، تا حدّ ترس و وحشت
گردید. این دو حادثه، عبارت بودند ازجنگ ناپلئون در مصر به سال ۱۷۹۸ م و حادثهای
که آغاز مرحله شکست تمدّن مشرق اسلامی را اعلان میکرد، که از جانب دولتهای غربی
پیشاهنگان استعماری آغاز شده بود.
رخداد دوم، در افزایش نیروی وهابیان، در قلب جزیرهالعرب جلوهگر شد. محمدعلی پاشا
برای وارد آوردن ضربه قوی تازهای حرکت کرد، اینجا بود که غرب، برای گسترش تلاش خود
در منطقهفرصتطلاییش را به دست آورد.(۲)
۱ . جعفر خلیلی، موسوعه العتبات المقدسه ـ بخش مکه، ج۲، ص۲۸۵ (ط ۲، بیروت، ۱۴۰۷
هـ. ـ ۱۹۸۷ م).
۲ . مجله العالم، م. س.
دقیقاً در همان زمانی که اورپا در حال جنبش و خروش بود و حالت تهاجمی جنگهای
ناپلئونی فروکش میکرد، این امر آشکار شد و گویی کشورهای عرب نیز در زیر مشت حرکت
استبدادی مطلق قرار گرفتند. در ضمن همین سالهای جوش و خروش و هرج و مرج دو گردشگر و
جهانگرد جدید، از این شهرهای صحرایی و مقدس(۱) عبور کردند. آنها درحالی که دو اسم
اسلامی به خود میبستند، به اسلام تظاهر میکردند تا در پنهان سازیِ مأموریت سرّی
خود توفیق یابند.
یهودی جاسوس
پس از گذشت چهل و شش سال از سفر اکتشافی، و حدود سال ۱۸۰۷، مردی یهودی که
اسپانیاییالأصل بود، به منطقه حجاز رسید. او نام و دودمانی عربی را با عنوان «علی
بک العبّاسی» بر خود بست و مدعی شد که شریف مکه «الشّریف غالب» او را به «خادم
بیتالله الحرام» ملقّب ساخته و با حسن استقبال با وی روبهرو شده و او را با خود
در شستشوی کعبه مکرمه شریک ساخته است.
در مورد هویت این مرد، اختلاف فراوانی وجود دارد. «برینت» میگوید: ممکن است او
مزدور فرانسویان یا پرتغالیها یا چه بسا انگلیسیها باشد و در این مورد، شخصی
معتقد است که او جاسوس پادشاه مصر «محمد علی پاشا» بوده که برای حمله علیه
وهّابیها خود را آماده میکرده است.
«علی بک العبّاسی» برای تلاش خود، حد و مرزی را قرار داد که آن تمایل و حرص و آز
شدید در رسیدن به مال و ثروتی نزدیک و وابسته به اکتشاف مرزهای ساحلی بود. او اولین
اروپایی است که بدون برانگیختن حساسیت مردم، توانست در آنان اثر بگذارد. ادعای
دودمان عباسی داشتن و تأکید بر اینکه یکی از افراد وابسته به شریف مکه است، راهی
بود که به وسیله آن در دلهای مردم وارد شد. او اینگونه به ادعا پرداخت تا به زیان
مردم، در امورشان تجسّس کند،(۲) چقدر داستان این «عباسی» و واقعیت تظاهرش به اسلام
شگفتآور است؟ در پشت این ادعا و ظاهرسازی، چه انگیزهها و اهدافی نهفته بود؟ برای
روشن ساختن این موضوع، ناگزیر باید حرکتها و فعالیتهای این یهودی را بررسی کنیم تا
سرنخ آن را به دست آوریم. او در سال ۱۸۰۶ م، به اسنکدریه رسید، در
۱ . کشورهای دور دست عرب، م. س: ۹۸
۲ . مجله العالم، م. س: ۵۱
حالی که از سه سال پیش،(۱) وطن خود را به عزم شمال آفریقا ترک کرده بود; یعنی او در
سال ۱۸۰۳ م، سفرهای اکتشافی خود را که شامل مغرب و طرابلس و قبرس و مصر و
جزیرهالعرب، فلسطین، سوریه، ترکیه بود آغاز کرد و در سال ۱۸۰۷، سفرهایش پایان
یافت. او پس از بازگشت به اروپا و استقرار در فرانسه، گزارش این سفرها را به زبان
فرانسه، در کتابی دو جلدی گرد آورد.(۲)
از زندگی مشروح و مفصل او چیز زیادی نمیدانیم; زیرا ابهامات زیادی آن را پوشانده
است. آنچه درباره زندگی او مشهود است، اینکه او مردی دانشمند و باهوش بوده و
ارتباطات قابل توجهی با بسیاری از دانشمندان اروپا برقرار کرده است. اما او، ناگهان
از انظار پنهان شد، و هیچ کس از علت پنهان شدنش پرسشی نکرد و این بدان جهت بود که
کسان خاصی میدانستند او کجا رفته است; چنانکه «برینت» میگوید:
او به سوی دریای سرخ، به سفری دریایی اقدام کرد و از آنجا به جده رفت و قصدداشت که
به سوی مکهرود.(۳)
در مقدمه چاپ جدید کتاب «رحلات علی بک» که در سال ۱۹۹۳ م جزو کتب ویژه انگلیسی،
انتشار یافته و نویسندهاش «روبین بدویل» است، آمده:
«هیچ سیّاحی در جهان عرب، تصویر پیچیدهای، مانند تصویری که «علی بک» ارائه داده،
فراهم نساخته است، چنانکه نگارش این تصویر، با روشی قاطعانه، آغاز میشود که نظیری
ندارد. «علی بک» عملاً نوشتارش را با جملات ربطی کوتاهی به زبان عرب، آغاز میکند و
پس از آن تصریح میکند که تصمیم به حرکت به سوی مکه مکرمه برای انجام حج گرفت، تا
نسبت به شهرهایی که به زودی از آنها میگذرد، شناختی به دست آورد. این هدف، برای
رعایت مصلحت همان کشوری است که در پایان حج او به زودی، در آن ساکن خواهد شد.
… و این مملکت چنانکه به زودی خواهیم گفت، فرانسه است.
مأموریت خاص در مغرب
۱ . کشورهای دور دست عرب، م. س: ۹۸
۲ . ر.ک. به: تحقیق موسوم به: «علی بک عباسی، جاسوس اسپانیاییها و فرانسویان»
سفرهای او تصوی دقیقی از جهان عرب بین ۱۸۰۳ و ۱۸۰۷، ارائه یافت در روزنامه الحیاه
(چاپ لندن) ـ یکشنبه: ۲۶ ایلول (سپتامبر) ۱۹۹۳ م ـ ۱۰ ربیع الثانی ۱۴۱۴ هـ. ص۱۷
۳ . کشورهای دور دست عرب، م. س ۹۸
پس از این مقدمه مختصر، رسیدن او به طنجه در حزیران (یونیو) سال ۱۸۰۳م توصیف شده
است. او چنین مدعی است که نامش «علی بک عباسی» و از نسل هارونالرشید است و در شهر
حلب اقامت دارد، اما «بدویل» میگوید:
«همانا داستان هویّت کاملش، پیوسته در گنجه کتابخانه، شعبه اطلاعاتی ناشناختهای
مدفون است، یا اینکه برای ابد گم شده است.»
حقیقت این است که آگاهی درباره او اندک است و این تردید وجود دارد که جاسوس باشد.
اولاً: برای اطلاعات اسپانیا کار میکند و از همانجا برای اطلاعات ناپلئون. او از
ریشهای اسپانیایی است، در برشلونه در سال ۱۷۶۶میلادی به دنیا آمده و به زبان عربی
و دانشهای (فیزیک و گیاهشناسی و زمینشناسی) را در دانشگاه فالنسیا فرا گرفت و در
سال ۱۸۰۱ م، همانند یک مکتشف در غرب آفریقا، خدمات خود را به شخصیت برجستهای در
حکومت اسپانیا تقدیم کرد. او در سال ۱۸۰۲ م طرحی برای کشف مناطق داخلی در آفریقا
تقدیم کرد، از مسیر جنوب، و با عبور از جبال اطلس، و پس از یک سال، به تبکتور رسید،
از لندن دیدار کرد و هنگام ورود به مغرب، در شکل و شمایل کامل یک عرب با دارایی و
اطرافیان مشخص بود. تاریخ نویسانی که در نگارش سیره «علی بک» کوشش کردهاند، عقیده
دارند که هزینههای سفرهای او، به حدی سنگین بوده است که کشور اسپانیا به تنهایی،
قدرت و توان تحمل آن را نداشته و به همین سبب، احتمال میرود که او، همانند یک
جاسوس، برای اداره اطلاعات ناپلئون نیز کار میکرده است. همان زمامدار فرانسوی که
از زمان حمله و هجومش به مصر، در سال ۱۷۹۸ به بهرهبرداری از جهان اسلام، برای
مصالح فرانسه توجه داشته است. این امپراتور
فرانسوی دستور داد، اکتشافای سری، در کنارههای شمال آفریقا اجرا شود و نقشههای
مختلفی را آماده ساخت، تا زمینهای غنی زراعتی منطقه، مورد بهره برداری قرار گیرد.
«علی بک» میگوید:
که در ضمن اقامتش در مغرب، دوست صمیمی سلطان مولای سلیمان شده است و او بیست تفنگ و
یک بشکه باروت و یک چتر زیبا به او تقدیم داشته است و در برابر، سلطان نیز قرص نانی
از تنور ویژه خود، به عنوان دوستی و برادری به او هدیه کرده است.
مهمتر از اینها، سخن خود این جهانگرد است که:
«سلطان زمینهای پهناوری به من هدیه کرد. این زمینها به من بخشیده شد، تا در راه
مصارفی که از من خواسته میشد، مصرف کنم. این علاوه بر داراییهای ویژه و شخصیام
بود.»
«علی بک» دو سال در مغرب زندگی کرد و توانست مطالب مشروح و دقیقی در مورد آن کشور،
مناطق و ساکنانش ارائه کند. اما دانشمندان جدید متخصّص در امور مغرب، در مراجع و
منابع همزمان او هیچ اشارهای در مورد او نیافتهاند. این مطلب میتواند گویای آن
باشد که این یهودی، در حال انجام مأموریتهای مهم سرّی بوده و مأموریت علمی بر عهده
نداشته است. لذا اطلاعاتی که ثبت کرده و خاطراتی که فراهم آورده; به سازمانهای
اطلاعاتی استعماری راه یافته است.
یکی از دلایلی که این تحلیل را تقویت میکند، گفته «بدویل» در مقدمه است:
در پیروی از جستجو و کشف سفرهای علی بک، برای اسپانیا، هیچگونه فایدهای پس از مغرب
وجود نداشته است. جز آنکه انتقالش با شعلهور شدن آتش جنگ فرانسهـروسیه، و آشکار
شدن سیاست جدیدی برای ناپلئون، به هدف به دست آوردن دوستانی در ترکیه و ایران و مصر
و… و حتی در مسقط، همزمان شده است.
«علی بک» ماههای اندکی را در طرابلس گذراند، پس از آن به قبرس رفت و سپس متوجه مصر
شد، همانجا که با محمد علی پاشا دیدار کرد. او در کانون اول (دسامبر) ۱۸۰۶م، سفرش
را به مکه مکرمه، که پس از یک ماه به آنجا رسید، آغاز کرد. او به عربستان رسید…
ابتدا در مدینه، امیر این شهر با برخورد خوش و مهربانی از او استقبال کرد و گروه
بزرگی از کارمندانش را برای همراهی با او گماشت.(۱)
او سپس در ۲۳ کانون دوم (ینایر) ۱۸۰۷م به مکه وارد شد.
خود را از اشراف مسلمان نمایاند
به هر حال، این یهودی که در زیّ و لباس و ظواهر زندگی، از مسلمانان پیروی کرد و خود
را «علی بک عباسی» نامید، موظف به انجام مأموریت مهمی، به ویژه از جانب
۱ . روزنامه الحیاه، م.س.
حکومت فرانسه(۱) بوده است. وقتی به سواحل عربی پای گذاشت و به کشورهای عربی رسید،
جهانگرد یا دانشمند اسپانیایی نبود، بلکه مردی مسلمان و از اشراف بود…! زیرا برای
خود، نامی جالب و نیاکانی ممتاز برگزیده بود; چنانکه «برینت» میگوید:
«برای اینکه به صداقت او به عنوان یک مسلمان شریف، یقین حاصل شود و شک و شبههها از
ساحت شخصیت او برطرف گردد، خدمتگزاران خود را عادت داد، که سجاده ویژهای برای
نزدیک به جایگاه امام و پشت سجاده او بگذارند. وقتی علی بک به مکه رسید، شریف مکه
به استقبالش آمد. اگر در باره بزرگی جایگاه او جای سؤال وجود داشت، اکنون با این
مقدمات، دیگر این شبههها برطرف شده بود; زیرا «علی بک» زبان فرانسه و اسپانیایی و
ایتالیایی را به خوبی میدانست، اما حرص و آز شدیدی به سخن گفتن با زبان عربی داشت،
آنهم به شکل فصیح و روان. و این همه شبهات پیرامون نسب، ریشه و دودمانش را برطرف
میساخت و اگر در این مورد، اندک شک وجود داشت، از جانب متصدّی چاه زمزم بود، همان
کسی که این آب مقدس را برای اشراف و بزرگان، تقدیم میکرد و آنچنانکه برینت
میپندارد، زهر کشنده را با آن، در میآمیخت و زهر را در آب مقدس برای کسی که شک و
شبهه پیرامون او وجود داشت جای میداد. وی نیز کار خویش را نسبت به علی بک اجرا
کرد.
علی بک وارد مکه شد در حالی که عادات و رسوم تقلیدی را فراگرفته بود، به او این
اجازه داده شد که سوار بر شترش باشد; زیرا در اثنای سفر، آسیب دیده بود. هنگام
ورودش به مکه، با بقیه حجاج روی به کعبه آورد، در حالی که دو نفر از خدمتگزارانش از
او حفاظت میکردند و بر حرکت و طواف کعبه یاریاش میدادند. «علی بک» در
یادداشتهایش مینویسد:
«خدمتگزارانی که در داخل رواق مقدس، مرا محافظت میکردند و تا جایی که چشم کار
میکرد، ادامه داشت و صحن باشکوه (معبد) و خانه مقدس خدا از نقطه اوجش،
تاپایینترین قسمتش با پارچه سیاه پوشیده شده و به وسیله حلقههایی از مشعلها در
بر گرفته شده است. در انتهای وقت و آرامش شب، راهنمای ما کلماتی را القا کرد که
گویی چیزی را که به او وحی شده میخواند همه این چیزها به شکل مؤثری درآمده که
امکان ندارد هیچگاه از حافظهام محو گردد.»
۱ . فرهنگ عتبات مقدسه، م. س، ۲: ۲۵۹
علیرغم اینکه «علی بک» تحت تأثیر قرار میگیرد، اما همیشه در توصیفاتش در طول زمان
اقامت خود، دقیق است. او همه رواقهای محکم و قبهها و مئذنههای مساجد بزرگ را،
توصیف میکرد و ما را از مکانهای سنگفرش شده و جایگاههای دارای ریگ و شن، باخبر
میسازد و همه مکانهایی را که به پیروان هر مذهبی از مذاهب اختصاص دارد، مشخص
میسازد، پس میگوید:
«مالکیها اینجا، حنفیها اینجا، و شافعیها از هر سوی، و حنبلیها که همان مؤسسان
مذهب وهّابی هستند، از سمتی دیگر…»
و به خاطر این توصیف علی بک از زائران، به او اجازه داده شده تا در شسشتوی کعبه
شرکت کند. علی بک، نخستین زائر حج است که به چنین کاری اقدام کرده است.(۱)با توجه
به همین مطلب است که «علی بک» دومین گردشگر خارجی است که از مکه توصیفی به غرب
تقدیم میکند; یعنی پس از «ژوزف بیتنر» که مطلبی مفصّل، پیرامون آن مسائل در کتابش
ـکه در اواخر قرن هفدهم، تدوین کرده آورده استـ این کتاب با عنوان «توصیف
امانتدارانه از دین و اخلاق محمدیها» تألیف شده است. اما علی بک با دقت و فراگیری
بیشتری نسبت به او عمل کرده است. او مدینه و حرم شریف را به
صورتی فراگیر توصیف و نقشهها و شکلهایی را تقدیم میکند. مباحثش، اوضاع مردمان و
شرایط سیاسی و
تجاری و بازارها و کالاها و کارهای مقدماتی و هنرها و دانشها و حیوانات و کشاورزی
را در بر میگیرد و از همه اینها مهمتر، او نخستین کسی است که جایگاه واقعی مدینه
را، مشخص و مرزبندی کرده است.(۲)
شریف مکه آن چنانکه علی بکمیبیند
علی بک با شریف غالب، روزی کنار هم بودند، علی بک در مورد او مینویسد:
«وی در دهه چهارم از عمرش بود; انسانی خودخواه و بیسواد،(۳) اما با وجود
۱ . کشورهای دور دست عرب، م. س، ۹۹ ـ ۱۰۰
۲ . روزنامه الحیاه، م. س.
۳ . فرهنگ عتبات مقدسه، م. س، ج۲، ص۲۶۰
بیسوادیاش، عقل و سیاستی قابل توجه داشت. او را برای نخستین بار در مجلسش، در
حالی دیدم که برای قلیانی آتش روشن میکرد که از ترس وهابیها پوشیده شده بود».
بنابراین گزارش، این جهانگرد اروپایی (علی بک) چیزی غیر از نی قلیان، که از سوراخی
در دیوار، به آتش قلیان متصل بود، و پشت سرش، در اتاق مجاور مجلس، قرار داشت،
نمیدید.(۱)
علی بک در نقل خاطراتش در مورد شریف مکه چنین میپندازد که انگلیسیها، شریف مکه را
بهترین دوست خود میدانند و به همین جهت، تجارت با هند به وسیله او را تشویق
میکنند، چنانکه میگوید:
«همانا شریف مکه، کشتیهایش را فرستاد تا با مسقط و صوراه تجارت کنند.»(۲)
او ادعا میکرد که مصوع و جزیرهای که ساکنانی ندارند، باید برگردند با اینکه این
دو در ظاهر نسبت به سلطان کرنش میکردند. علی بک، به ذکر برخی از مأموریتهای شریف
غالب میپردازد و مینویسد:
«شریف مکه در حالی که بر دوش برخی پیروانش حمل میشد و خاندانش به همراه دیگر
بزرگان، که رؤسای قبایل در کنارشان بودند، وارد شد. برخی از زائران تلاش میکردند
که به آنها ملحق شوند، اما مأموران که آفریقایی بودند، آنان را از این کار جلوگیری
میکردند و پراکنده ساختن آنان با کتک زدن افرادی صورت میگرفت که نافرمانی
میکردند و من در فاصلهای دور از در مانده بودم. این فاصله به خاطر پرهیز از
آمیختگی با مردم بود و اینجا بود که مسؤول چاه زمزم مرا دید و با دستش اشاره میکرد
که جلوتر بروم و این کار، به دستور شریف مکه بود، اما من چگونه میتوانستم از میان
هزاران نفر مردمی که پیش رویم بودند، راهم را باز کنم؟ محافظان، شستن کعبه را با آب
مقدس (آب زمزم) آغاز کردند و مردم این آبها را در هوا میگرفتند. آنها دور از آنجا
بودند و سهم خویش را از آب، با فریاد میخواستند. ظرف آب آشامیدنی به حضور آورده
شد.
علی بک ظرفی را دریافت کرد و مقداری از آب آن را نوشید و بقیه را بر روی خود
۱ . امین ریحانی: «تاریخ نجد جدید» منتشر شده، ضمن اعمال عامله، ج۵، ص۷۸ (بیروت،
۱۹۸۰م).
۲ . فرهنگ عتبات مقدسه، م. س، ج۲، ص۲۶۰
پاشید. این کار به خاطر آن بود که این آب، حامل برکت و رحمت خداوند است. با همه
اینها، این آب با گلابی که بویی خوش داشت، مخلوط شده بود. پس از آن، علی بک به در
رسید; زیرا مأموران آفریقایی او را برای ورود کمک میکردند. در داخل کعبه،
بستههایی از قلم موهای پاک کننده را در اختیارش گذاشتند و او تمیز کردن زمین کعبه
را آغاز کرد. شریف مکه نیز با شور و احساسی بزرگ، زمین کعبه را جارو
میکرد، با اینکه زمین کعبه مانند تابلویی از یخ، تمیز و درخشان بود. هنگامی که این
مراسم به پایان رسید، شریف اعلان کرد که بر من منت گذاشته و به لقب «خادمبیتالله
الحرام»، یعنی خدمتگزار خانه محترم خدا مفتخرم ساخته است. و اینجا بود که تهنیتها
و تبریکهای همه شرکت کنندگان را دریافت کردم.(۱)
توصیف مناسک حج
او پس از این موارد، مسائل مفصل و مشروح دیگری در مورد مناسک حج ذکر میکند تا
خوانندگانش در اروپا را آگاهی دهد. او میگوید:
چگونه از قلّه بلند کوه عرفات بالا رفته است. و عرفات جایی است که گفته میشود: آدم
پس از یک جدایی طولانی، در آنجا با حوّا مواجه گشته است، سپس یادآوری میکند که در
آنجا بلندای کوه عرفات جایگاه مقدسی بوه که وهابیان در انهدام و ویرانی آن
کوشیدهاند.
سپس برای خوانندگانش در مورد رمی جمرات; یعنی پرتاب کردن سنگها، در منا سخن
میگوید:
«همانا این سنگ، نماد خانه شیطان است. ساختمانی با شکل عجیب دارد که گروههای بی
شمار حاجیان سنگریزهها و سنگها را به سوی آن پرتاب میکنند. شیطان موجودی حیلهگر
و کینهتوز بود; بهگونهای
که بر خانهاش نمیتوان بیش از ۳۴ گام افزود و گذشته از این، پر است
از سنگهای قطور، که باید از آنها
بالا رفت تا آنجا را با سنگریزه مورد هدف قرار داد. سپس همه حاجیان برای تکمیل این
نیایش به این کار دعوت شدهاند تا پس از رسیدن به منا هر یک شخصاً آن را عملی
۱ . کشورهای عرب دوردست، م. س، ص ۱۰۰
سازند، بدینسان آشفتگی و هرج و مرج کمنظیر و در حدّ اعلی رخ میدهد، و اما من به
تازگی و پس از یاری خدمتگزاران و دوستانم، کار پایان بخشیدن به این فریضه مقدس را
انجام دادم، لیکن گرفتار دو جراحت در پای چپم شدم.»
ملاحظات وی درباره آنچه دیده بود، دقیق ولی خشک بود و اشارات پنهانی و توجّهات
استهزاءآمیز کم نداشت. مثلاً به نظر او زمین خارج از کعبه، همسطح زمین داخلی کعبه
است، اما الآن، رسیدن به آن جز با به کاربردن نردبان و پلکان، امکان راهیابی به آن
نیست. او میگوید:
«حقیقت این است که باید انسان فرض کند که حجرالأسود، قبلاً در جای دیگری، غیر از
جایگاه فعلیاش قرار داشته است و این بدان جهت است که الآن جمره به اندازه دو گام،
از سطح در کعبه پایینتر است. پس کفار چه بسا در اندیشه خود، میپنداشتند که حجر
الأسود، اصلاً وجود نداشته، یا در زیرزمین قرار داشته است.»
آنگاه میافزاید:
«اما من، پیرامون این عهد الهی ارزشمند مقدس، چنین اعتقادی ندارم.»(۱)
سپس مقایسهها و اندازه حجر الأسود را ذکر کرده و مینویسد:
«معتقد است که جبرئیل حجرالأسود را از بهشت آورده است و این سنگ، شفاف و درخشان
بوده و جبرئیل به ابراهیم خلیل(علیه السلام)تقدیم کرده است و چون زنی ناپاک آن را
لمس کرده، به رنگ سیاه تبدیل شده است!»
سپس میگوید:
«در حقیقت این سنگ، از نوع سنگ بازالت معدنی است و با مقداری از بلورهای ریز نازک و
درخشان احاطه شده است، و این سنگ مقداری از انواع آلومینیوم را، با زمینه سیاه خود
دارد که آن، سیاه، مرطوب و نم داری، مانند مخمل سیاه و ذغال است به استثنای یک
برآمدگی که متمایل به سرخ است.»(۲)
و نیاز به تأکید بر این مورد نیست که علی بک، یا «دومنیکو بادیا» برای ما، تأثیر و
تأثر خود را با مناسک حج روشن نساخته است، چگونه ممکن است این کار را بکند در
۱ . مترجم ـ کتاب، در مورد این نکته چنین حاشیه زدهاند: «انگیزهای برای این فرض
وجود ندارد; زیرا حجرالأسود، حتی وقتی که از جایگاه اصلیش دور شد و سپس به آنجا
برگردانده شد که مسلماً پیوسته تا امروز چنین بوده است. همان کتاب ص ۱۰۱، پاورقی.
۲ . کشورهای دور دست عرب، م. س، صص۱۰۱ ـ ۱۰۲
حالی که او، یک یهودی موظف به انجام مأموریت ویژهای است؟! به همین جهت، در کارش به
همین اکتفا کرده که مناسک حج و هر چیزی را که به چشم میبیند، به دقت توصیف کند…
چیزی جز این نیست(۱) که شاید این موضوع، در مقدمه مأموریت مهمی بوده که مأمور انجام
آن شده است.
مشاهدات او از وهابیان
اگر از مأموریت سیاسی علی بک صرفنظر کنیم، او نخستین اروپایی است که گروههای
وهابی را در مکه دیده و با آنها حج و عمره بهجا آورده است; زیرا امیر سعود و
ابونقطه، پیشاپیش حاجیان در حالی که چهل و پنج هزار نفر بودند و علی بک همراه آنان
بود،(۲) به عرفات
میآمدند. از مطالب جالبی که «علی بک عباسی» ـهمان کسی که کتابش مأخذ مهمی درباره
مکه، برای غربیها استـ ذکر میکند، توصیف او درباره جمعی از صحرانشینان و وهابیان
است که در سال ۱۸۰۷م برای انجام حج به مکه آمدند و او به عنوان یک شاهد عینی،(۳)
آنان را توصیف میکند و تحقیقاً فرصتی برایش پیش آمد تا ارتش وهابی را هم ببیند، او
در حالی در صبحگاه یکی از روزهای شباط (فوریه) سال ۱۸۰۷م وارد مکه شد که جمع
انبوهی از مردان را دید در حالی که تفنگ بر دوش دارند و شمشیرها را به کمر
بستهاند(۴) تقریباً برهنه هستند.
علی بک میگوید:
و خیلی سریع جمعی از مردان برهنه وارد شهر شدند، که چیزی جز جامههای کهنه نپوشیده
بودند، که فقط عورتهایشان را میپوشاند، تعداد اندکی از آنان نیز علاوه بر آن
جامهها، چیزی بر روی شانههایشان انداخته بودند; چنانکه گروه دیگری از آنها کاملاً
برهنه، اما همگی یا با تفنگ و یا با خنجر، مسلح بودند و آنگاه که چشم مردم به این
برهنگان مسلّح افتاد، همگی به خانهها گریختند و از دیدهها
پنهان شدند. برخی از آنان با اینکه برهنه و مسلح به سر نیزه بودند، سوار بر اسب
نیایشها و جملههای دینی خود را با صدایی بلند و یک نواخت بدون هیچ خشوع، یا لفظی
میخواندند، درحالی که کودکان مکه به دنبال هدایت و راهنمایی آنان بودند; زیرا
۱ . متأسفانه، برخی از اهل تحقیق را مییابیم که کوششهای امثال «علی بک» را با حسن
ظن مینگرند و چنین توصیفش میکنند که اینها تل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 