پاورپوینت کامل شنیدنی های حج در گفتگوبا آقای فیض گیلانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شنیدنی های حج در گفتگوبا آقای فیض گیلانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شنیدنی های حج در گفتگوبا آقای فیض گیلانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شنیدنی های حج در گفتگوبا آقای فیض گیلانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۵۲

الف: آغاز سفر حج

جناب آیت اللّه فیض! پیش از آنکه پرسشهای خود را در باره حج آغاز
کنیم، به عنوان مقدمه، کمی از شرح حال خود بگویید و توضیح دهید که
نخستین سفر شما در چه سالی و چگونه بود؟

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، نخستین سفرم به سرزمین وحی برای انجام حج، سال
۱۳۴۹ بود. در حالی که سال ها بود آرزو داشتم سفری به مکه و مدینه برای
اعمال حج و زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه بقیع بروم، لیکن امکانات فراهم نبود تا
اینکه در سال ۱۳۴۹، حدود چهار هزار تومان برایم فراهم شد و تصمیم به این
سفر معنوی گرفتم. در آن سال، گذرنامه گرفتن به عهده متقاضی بود و گذرنامه
هم بین المللی بود؛ یعنی امکان آن وجود داشت که انسان با آن گذرنامه به
کشورهای دیگر هم برود، ولی در اداره گذرنامه از من تعهّد گرفتند که به عراق و
لبنان نروم؛ چون ارتباط میان ایران و آن دو کشور قطع بود؛ با عراق به جهت
حمایت رژیم ایران از کردهای عراق، در جنگ با حکومت آن کشور بود و با
لبنان در رابطه با تیمور بختیار بود که در فرودگاه لبنان به جهت داشتن سلاح غیر
مجاز دستگیر شده بود؛ این ماجرا بعد از عزل تیمور بختیار از ریاست ستاد ارتش
ایران بود که ایران خواستار تحویل وی به این کشور شده بود و دولت لبنان از
تحویل دادن او خود داری می کرد؛ در نتیجه این تیرگی روابط ، ایران رابطه خود
با لبنان را قطع کرد.

در هر صورت، از آنجاکه بعد از گرفتن گذرنامه، انتخاب کاروان هم به عهده
خودمان بود، با یکی از کاروانها وارد صحبت شدم و نظر به اینکه سه نفر همراه
داشتم، برای هر نفر دویست و پنجاه تومان تخفیف دادند؛ سه هزار و دویست
پنجاه تومان دادم و رسید گرفتم. در این سفر، توفیقِ زیارت عتبات عالیات نیز
نصیبم شد.

در آن زمان، سفر حج چند روز و یا چند ماه به طول می انجامید و هزینه آن
چقدر بود و با چه وسیله ای به حج می رفتید؟

مدت سفر در آن زمان، حدود یک ماه بود و مسافرت با هواپیما انجام
می گرفت. تمام هزینه و مخارج سفر؛ از هواپیما گرفته تا ماشین، منزل، غذا،
مخارج خیمه و مطوّف به عهده کاروان بود.

مدینه الحاج در کجا بود و چه وضعی داشت؟

مدینه الحاج کنار فرودگاه جدّه قرار داشت و فرودگاه وصل به شهر بود؛ به طوری که
زائر می توانست پیاده و یا با تاکسی از مدینه الحاج به شهر جده، برای خرید یا
گردش برود و من چند دفعه پیاده رفتم، البته یکی از اهداف رفتن به جده، زیارت
قبر حضرت حوّا بود که در قبرستان است.

میقات جُحفه چگونه بود و با چه وسیله و شکلی به آنجا می رفتید؟

فاصله میان جدّه و مکه، ۷۲ کیلو متر بود ولی چون جدّه میقات نیست، حاجی
باید به جُحفه برود و از آنجا مُحرم شود. جُحفه در صدو هشتاد کیلومتری مکه و
کنار جاده مکه ـ مدینه قرار دارد و جاده مکه ـ مدینه و یا جده ـ مدینه، در
گذشته منحصر به راه رابغ و کنار دریا بود که فاصله مکه تا مدینه حدود چهار صد
و بیست کیلومتر و از جده تا مدینه کمی کمتر از این مقدار است. مدیر کاروانها
ماشین می گرفتند و زائران خود را با ماشین از جده به جُحفه می بردند تا محرم
شوند و جحفه از جاده رابغ هم حدود ده کیلو متر فاصله دارد و کاروانهایی که به
جاده جحفه وارد نبودند، با رفتن به رابغ و همراه نمودن دلیل و راهنما به طرف
جُحفه می رفتند و نوعا خواستاران جحفه ایرانیها بودند هر چند جُحفه برای اهل
تسنن نیز میقات است امّا آنان که از طریق دریا؛ خواه عربستانی، خواه مصری و
سودانی از طریق ینبع می آمدند و در رابغ، که محاذی با میقات جُحفه است،
محرم می شدند و زحمت رفتن تا جحفه را به خود نمی دادند ولی چون محاذی
میقات برای ایرانیها روشن نبود و ضمناً مسأله جُحفه در رساله ها ذکر شده بود،
مقید بودند که به آنجا بروند و جاده جحفه هم در آن زمان خاکی بود و
هیچگونه امکاناتی مانند آب و دستشویی در جحفه نبود. بعضی ماشین دارها از
رابغ بشکه آب با وانت می آوردند و آفتابه ای یک ریال سعودی می فروختند و
مسجد جحفه هم گنجایش بیش از دو کاروان را نداشت و با این توصیف، میقات
جُحفه تنها یک مسجد کوچک و بدون امکانات آب و برق بود. گفتنی است،
احرام از مسجد جُحفه شرط نیست و مکان و جایگاهی که به آن جحفه گفته
شود میقات است، گر چه خارجِ مسجد باشد.

برخورد زائران کشورهای دیگر با ایرانیان چگونه بود؟

زائر هر کشوری به دنبال انجام وظیفه خود بود و طبق راهنمایی راهنمایان خود
عمل می کردند و با ایرانیان در اینگونه موارد برخوردی نداشتند.

برخورد مردم عربستان در آن زمان چگونه بود؟

برخورد مردم عربستان؛ چه در راه و چه در مکه و مدینه، برخورد خوبی بود
و اصولا عناد و بدبینی از مردم عامّه عربستان نسبت به شیعه و مردم ایران مشاهده
نمی شد.

آداب و رسوم حجاج ایرانی در جشن ها و مراثی چگونه بود و آیا خودِ
عربستانی ها مراسم های خاص داشتند؟

ایرانیها در مواقع خاص تولّد یا وفات، مراسمی ویژه برگزار می کردند و
عربستانی ها در مراسم ایرانیان شرکت نمی کردند، در اینکه آیا خود مراسم
خاصّی داشتند یانه برای ما مشهود نبود.

شکل کاروان ها در آن زمان چگونه بود و آیا مدیر و روحانی داشتند؟

همه کاروانها در زمان گذشته نیز؛ یعنی سال ۴۹ به بعد، باید مقرّراتی را رعایت
می کردند، هر کاروان یک روحانی و یک پزشک، وسایل آشپزی، آشپز،
کمک آشپز و خدمه برای پذیرایی، باید همراه خود می بردند و نیز موظف بودند
از جهت امکانات رفاهی و منزل، در حدّ امکانات، در تأمین آسایش زوار
بکوشند و این امکان هم وجود داشت که اگر چند نفری خواسته باشند با کمک
یک روحانیِ وارد برای انجام مناسک حج بروند، الزامی در پیوستن به کاروان
نبود و برای کاروان (حمله دار) هم تعداد معینی زائر در نظر گرفته نشده بود.
کاروان شربت اوغلی ها در محله شیشه مکه چند خانه برای اسکان زائران، در
اجاره داشتند که نمایان بود.

آیا به کوه اُحد و سایر مکان های خارج از مدینه می رفتید؟ وضعیت آن ها
چگونه بود؟

یکی از مکانهای زیارتی و دیدنی مدینه، مزار شهدای اُحُد است که در میان
آنها قبرهای حضرت حمزه، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و عبداللّه بن جَحش، برادر زن
پیامبر صلی الله علیه و آله ، از بقیه برجسته تر بود، البته رفتن به قبرستان ممکن نبود و مردم با نگاه
از پنجره های مشبّک، حضرت حمزه و دیگر شهدا را زیارت می کردند.

افزون بر آن، مساجد سبعه؛ از جمله مسجد القبلتین و مسجد قُبا نیز در برنامه
زیارت و دیدار همه زوار قرار می گرفت. در کوه اُحُد جایگاهی را به ما نشان
دادند که محلّ توقف پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از شکست مسلمانها در جنگ بود و قبرستان
احد که در هفت کیلومتری مدینه قرار گرفته، ابتدا خارج شهر بود ولی اکنون به
شهر پیوسته و رفت و آمد بدانجا بدون کاروان هم مشکلی ندارد و مسجد
القبلتین که پیامبر با اصحابش در یک نماز و در حال جماعت، به دو قبله نماز
خواندند، بسیار جالب توجه است و قبله ابتدا به طرف شمال بوده؛ یعنی به طرف
بیت المقدس که در فلسطین است و بعد برگشت به طرف جنوب؛ یعنی طرف مکه
که در قسمت جنوب مدینه قرار دارد و علت و جریان تحوّل قبله در تفاسیر ذکر
شده است.

مسجد قُبا در قسمت شرقی مدینه قرار گرفته و اهمیت آن از این رو است که
پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از هجرت از مکه به مدینه، چند روزی را در قبا به سر برد و این
مسجد را بنا نهاد و آیه شریفه: …لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ
تَقُومَ فِیهِ… به این مسجد اشاره دارد و از جمله دیدنی هایی که در این مسجد در
گذشته نمودار بود، جای خوابیدن شتر پیامبر صلی الله علیه و آله مقابل درِ خانه ابوایّوب انصاری
بود تا اینکه بعدها وقتی مسجد توسعه یافت و خانه ابوایوب هم جزو مسجد شد،
در محلّ خوابیدن شتر پیامبر، علامتی گذاشتند تا مشخص شود؛ مثلاً روی کاشی
نوشته شده بود «هنا مبرک ناقه رسول اللّه صلی الله علیه و آله »؛ «اینجا جایگاه خوابیدن شتر
پیامبر صلی الله علیه و آله است.» اما در توسعه مسجد، این اثر برداشته شد و محراب مسجد نیز
جا بجا گردید.

از اماکن تاریخی مدینه، چه چیزهایی به یاد دارید که الآن تغییر کرده است؟

بافت شهر مدینه، چند سالی است که تا شعاع چند کیلو متری حرم تخریب و
نوسازی شده و در نتیجه بسیاری از اماکن تاریخی دستخوش تغییر گشته است؛
مثلاً محلّه و کوچه بنی هاشم، که یادگار خاطره ای از دوران صدر اسلام بود، در
توسعه حرم از میان رفت و قبر عبداللّه پدر پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک مسجدالنبی در یک
کوچه و میان خانه ای مشخص بود که از پنجره خانه دیده می شد و ما به زیارت
آن می رفتیم که خراب شد و خانه امام صادق و امام سجاد علیهماالسلام نیز در توسعه اخیر
از میان برداشته شد و در مسجد اصلیِ پیامبر صلی الله علیه و آله که در زمان سلاطین عثمانی
تعمیر شده بود، روی برخی از ستونها اشعاری به زبان ترکی کنده کاری شده بود و
آن اشعار در مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علیه السلام بود؛ شعرهای بسیار جالب که
برگرفته از آیات قرآن بود، لیکن متأسفانه روی آن اشعار و ستونها را با سنگهای
دیگر پوشانیدند و آن اشعار را از بین بردند و مطلب دیگری که در مسجد النبی
قابل توجه است و از آثار باقیمانده زمان دولت عثمانی است، نام دوازده امام
شیعیان بود که در جمع اسامی عده ای از یاران پیامبر اسلام نوشته شده و هنوز هم
باقی است. یکی دیگر از مناظر خاطره انگیز مدینه، باغ خرمایی است به نام عوالی
که باقی و خرّم و سر سبز است و در قسمت شرقی مدینه و کمی پایین تر از قبا،
قرار دارد و این باغ نخله فاطمه زهرا بود و ماریه قبطیه با فرزندش ابراهیم پسر
پیامبر صلی الله علیه و آله که در سن هیجده ماهگی از دنیا رفت، در آن سکونت داشتند و یک
ساختمان کوچکی هم در آن دیده می شد و معروف بود به مشربه امّ ابراهیم. در
این نخلستان، دو اصله درخت بالا آمده بود که با درختهای دیگر کمی فرق
داشت؛ یعنی بلندتر بود و گفته می شد که هسته و یا نهال آن را پیامبر صلی الله علیه و آله
کاشته اند. زائران هندی و پاکستانی در کنار آنها می ایستادند و عکس می گرفتند و
این عمل نشان می داد که نگاه آنان به این درختها نگاهی ویژه بود، ولی در سال
۵۹ ؛ یعنی سال سومِ پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آن درختها را از بیخ بریدند
و روی زمین انداختند و باغ عوالی که در قسمت شرقی مدینه و کمی پایین تر از
مسجد قبا است، در گذشته از شهر جدا بود اما اکنون به شهر پیوسته است و شاید
خیابان عوالی (شارع العوالی) به این مناسبت نام گذاری شده باشد.

آیا از خصوصیّات بقیع، کوچه بنی هاشم، خانه امام صادق و امام سجاد علیهماالسلام
و… چیزی در خاطر دارید؟

در شهر مدینه، مکه و منا، در طول بیست سال گذشته؛ تغییرات عمده ای ایجاد
شده است. شاید این تحوّلات به جهت برخی انتقادهایی بود که پس از پیروزی
انقلاب اسلامی ایران، توسط برخی از مسؤولان و رسانه های آن در مورد اداره
حرمین شریفین صورت گرفت و به دنبال آن، مسؤولان آن کشور بر آن شدند که
در چهره مدینه و مکه و مشاعر، اصلاحات و تغییراتی انجام دهند. به هر تقدیر،
مدینه و مکه دستخوش تغییرات عمده ای شد. مسجد پیامبر توسعه یافت و
خانه های اطراف در این توسعه تخریب گردید و قبرستان بقیع بعد از توسعه،
دیوار کشی شد و خانه های اطراف مسجد بعد از تخریب تبدیل به میدان و یا
ساختمان های ده ـ دوازده طبقه شد و شاید هم ضرورت زمان ایجاب می کرد که
برای اسکان زوّار راهی اندیشیده شود و تخریب خانه های اطراف مسجد و از
جمله کوچه بنی هاشم و منزل امام صادق و امام سجاد علیهماالسلام و قبر عبداللّه پدر
پیامبر اسلام در این جریان قرار گرفت که توضیح بیشتر داده می شود.

در اطراف مسجدالنبی، در شمال شرقی آن، محله ای بود قدیمی که کوچه های
تنگ و باریک و دیوارهای سنگ چینی شده اش نشان از قدمت آن می داد و
کوچه ای در مقابل باب جبرئیل قرار داشت به نام کوچه بنی هاشم و ساختمانهای
کهنه و قدیمی و چند باب مغازه کوچک و انتهای کوچه به خیابان ابوذر می رسید
که آن نیز جدید الاحداث بود. در این کوچه خانه ای بود که گفته می شد مربوط به
امام صادق علیه السلام است، که آن را هم تبدیل به کتابخانه کردند و در انتهای کوچه
منزلی بود که گفته می شد مربوط به امام سجاد علیه السلام است و قسمتی از آن تخریب
شده بود. در توسعه خیابان ابوذر و در پیاده رو این خیابان، جنب منزل، چاهی بود
معروف به چاه منزل امام سجاد علیه السلام .

در توسعه حرم نبوی، تمام این خانه ها؛ از جمله خانه امام صادق و امام
سجاد علیهماالسلام خراب شد و بینِ خانه باقی مانده امام سجاد علیه السلام و قبرستان بقیع، در
وسط خیابانِ ابوذر قبری بود که می گفتند قبر اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام
است، ولی در سالهای بعد از ۱۳۵۵ش. این قبر نیز تخریب و به داخل بقیع انتقال
یافت. مرحوم آیه اللّه فقیهی، نماینده حضرت آیه اللّه العظمی برو جردی رحمه الله
می گفت:

از بعضی ثقات شنیدم که وقتی قبر را شکافتند، جسد اسماعیل تر و تازه
نشان داده می شد و او را در قبرستان بقیع مجدداً دفن کردند ولی جای آن
معلوم نشد.»

موقعیت خانه های اطراف حرم نبوی چگونه بود؟

همانگونه که گفتم، خانه های اطراف حرمِ نبوی و بازار، در توسعه حرم خراب
شد و در قسمت غربی مسجد، رو به روی باب السلام کوچه ای بود و منزلی در آن
کوچه قرار داشت که متعلّق به بنی النجار بود و قبر عبداللّه پدر پیغمبر که در مدینه
فوت کرده بود در آن منزل دیده می شد و ما به زیارت آن می رفتیم و کتیبه و
تابلویی که نشان از مکان مقدس می داد، آنجا به چشم می خورد.

لازم به یاد آوری است که عبدالمطّلب در سفری به مدینه، از طایفه بنی النجار
دختری به نام سلمی را به عقد خود در آورد و عبداللّه از آن زن به وجود آمد و
عبداللّه بعد از ازدواج با آمنه بنت وهب سفری به مدینه نزد اقوام مادری خود
کرد و همانجا مریض شد و از دنیا رفت و در یکی از خانه های بنی النجار به خاک
سپرده شد، در حالی که آمنه بنت وهب آبستن بود و پیامبر هنوز متولد نشده بود
و وجود این طایفه، خویشاوند مادریِ حضرت آمنه، مادر پیامبر را هم به مدینه
کشاند و این مادر، در شش سالگیِ پیامبر، با اجازه حضرت عبد المطّلب، همراه با
فرزندش به مدینه رفت و در برگشت، در میان راه، در ابواء (میان مدینه و ینبع) از
دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد و کنیزکِ همراه، پیامبر را برداشت و به
مکه آمد.

آیا از کتابخانه و مؤسسات فرهنگی مدینه دیداری داشته اید؟

متأسفانه دیداری نداشتم و آگاهی ای در این زمینه ندارم.

آیا زائران ایرانی کتاب های دعا، مناسک و جزوه آموزشی به همراه خود
می بردند؟

سختگیری هایی که بعد از انقلاب وجود داشت، در گذشته نبود و ما
می توانستیم با مفاتیح در مسجدالنبی و قبرستان بقیع زیارت نامه بخوانیم.

نحوه غذا خوردن در میان راه و استراحتگاه های مکه و مدینه چگونه بود؟
به صورت جمعی بود یا فردی؟

از آن زمان که مسافرت زائران خانه خدا کاروانی شد (به یاد دارم که سال
۱۳۴۹ به صورت کاروان بود) فراهم کردن همه امکانات جزو وظایف کاروان
شد و غذا خوردن در ساعات معیّن انجام می گرفت و در میان راه ها نیز غذای سرد
حاضری داده می شد و گاهی در رابغ غذای گرم همراه با ماهی می دادند.

البته در گذشته عدّه ای می توانستند بدون کاروان، تنها با یک روحانی و راهنما
به سفر حج بروند که در این صورت، تهیّه منزل و همه نیازها به عهده خودشان
بود و برای سکونت در مدینه، اینگونه افراد نوعاً از باغ صفا که نزدیک حرم بود،
با پرداخت مختصری پول به متصدی باغ، از آن استفاده می کردند. بعد از آنکه
زائران به شکل کاروان عازم حج شدند، دیگر جمعیت زائر را در آن باغ ندیدم تا
اینکه آن باغ نیز در توسعه حرم تخریب شد.

مسائل بهداشتی در سفر و در مکان های استراحت، چه مقدار رعایت می شد؟

در شهرهای مکه و مدینه، گاهی زباله ها چند روز در کوچه انباشته می شد و
باقی مانده غذاها و گاهی نیم لاشه گوسفندان در کوچه ها بوی تعفن می داد؛ مثلاً
همیشه از روز هشتم تا دوازدهم، هیچ رفتگری در کوچه و خیابان مکه دیده
نمی شد و زباله ها در کوچه ها و کنار خیابانها انباشته می شد و طبعاً در فصل گرما
مانده غذاها به خصوص غذاهای گوشتی متعفّن می شد.

در مورد بهداشت در منا و عرفات، باید جداگانه و به تفصیل سخن گفته شود.
وضع مکه و مدینه و دستشویی های بین راهی، بسیار تأثرانگیز بود. در نزدیکی
مسجدالحرام، شخصی از اهالی کویت مستراحی ساخته بود که با ده ـ دوازده پله
به طرف پایین می رفت که آن هم گاهی آب نداشت یا آب داشت وآفتابه نداشت!
در مواردی افراد شیشه خالی پیدا کرده، از آن استفاده می نمودند و بعضی در اثر
نداشتن آب و یا دوری راه و در مواقع اضطرار، در اطراف مسجدالحرام
می ننشستند و کسانی که می خواستند به مسجدالحرام بروند، زیر پای خود را نگاه
می کردند که آلوده نشوند و بی توجهی به مسائل بهداشتی در سه روز ایام منا و
عرفات فوق العاده تأثرانگیز بود.

کاروانها وظیفه داشتند به مقدار نیاز، آب در بشکه داشته باشند و گاهی آب
کم می آمد و یا به جهت بعضی سهل انگاریها، آب نجس می شد؛ مثلاً زائری
آفتابه دستشویی را به داخل بشکه می کرد تا آب پرکند و همه آب را نجس
می کرد.

بسیاری از دستشویی ها در نداشت و یا از لولا در آمده بود که لازم می شد
کسی پست درِ آن را نگهدارد تا شخص نشسته درون دستشویی در معرض دید
قرار نگیرد. در منا روبه روی جمرات، با بلوک ها یک دستشویی موقت ساخته
بودند، لیکن کثافات از لابه لا و زیر بلوکها به بیرون سرایت می کرد و محلّ عبور
عابران را نجس می کرد. در گذشته، که قربانگاه کنار خیام منا بود و جمعیت زائر
غیر عربستانی هم بین سیصد تا چهار صد هزار نفر بودند. معمولاً حاجی ها خود به
قربانگاه می رفتند و گوسفند تهیه و ذبح می نمودند، امّا وقتی به خیمه بر می گشتند
آب برای تطهیر پاها و لباسهای خود نداشتند و در مکه حوضی بود و ما در مواقع
ناچاری، برای تطهیر خود به آن حوض می رفتیم، (حوض مربوط به موتورخانه
برق اختصاصی بود) و یک ریال مزد می گرفتند.

در قربانگاه، هیچگونه وسیله ای برای تطهیر وجود نداشت و حجاج لاشه
گوسفند ذبح شده خود را همانجا می انداختند؛ زیرا اگر می خواستند به استحباب
عمل کنند یا گوشت برای کاروان بیاورند، آب برای تطهیر آن نداشتند ولی
در عین حال، عده ای قصّاب یا شاگرد قصاب، میان لاشه ها می گشتند و هر لاشه
پرگوشت را برداشته، بار الاغ می کردند و به مکه می بردند تا در سرد خانه ها
نگهدارند و در روزهای آینده مورد استفاده قرار گیرد و افرادی هم که الاغ
نداشتند و یا مأموران از آوردن الاغ جلوگیری می کردند، مقداری که می توانستند
گوشت به شانه می گذاشتند و از منا خارج می کردند.

و چون دولت نظارتی در اماکن عمومی و بین راه ها نداشت، قهوه خانه های بین
راهی، نیز ناراحت کننده بود. در اینجا این پرسش به ذهن انسان می آمد که چرا
چنین است؟ روشن است که کمبود امکانات مالی موجب این نابسامانیِ بهداشتی
نبود.

نکته ای که به نظر می رسد بیان آن بی فایده نباشد، این است که انسان با مطالعه
اسناد و برنامه های تشکیلات ساواک در ایران، به این نتیجه می رسید که بخشی از
این تشکیلات برای سخیف و بی ارزش نشان دادن احکام اسلام فعالیت داشت.

گفتنی است بعد از ۲۸ مرداد، تشکیلات جاسوسی آمریکا (سیا) و تشکیلات
جاسوسی انگلستان (انتلیجنس سرویس) و تشکیلات جاسوسی اسرائیل (موساد)
به طور جدّی در این زمینه فعال بودند و در بسیاری از کشورهای اسلامی نفوذ
داشته و دارند (اطلاعات و اسناد ثبت شده در ساواک، این روزها از طریق مرکز
اسناد انقلاب اسلامی، چاپ و منتشر می شود).

مثلاً افراد وابسته، در گوشه و کنار، مانند قهوه خانه ها می نشستند و زبان به
انتقاد می گشودند. آنان خود را مسلمان، اهل نماز و روزه و… وانمود می کردند،
آنگاه از فرایض دینی مثل روزه ونماز و حج انتقاد می کردند! یکی ازاین افراد
می گفت:

«پدرم امسال به مکه رفت و می گفت اگر واجب نبود نمی رفتم. مکه و مدینه
آلوده و پر از زباله است. رفتن به مکه نه به معرفت انسان می افزاید و نه آشنایی
بیشتر به اسلام پیدا می کند. جنبه گردش و دیدن مناظر طبیعی و زیبا هم که
ندارد!…»

آری، آنان برای ضربه زدن به ارزشهای دینی؛ مانند مکه و حج، که نمودار
خاطرات پیامبر اسلام و قرآن بود برنامه داشتند. در هر صورت بی تفاوتی در
امور بهداشتی مکه، مدینه، منا و… شاید با برنامه و از روی حساب بوده است.
بدیهی است وقتی حاجی آن منظره ها را می دید، در ایمان و اعتقادش نسبت به
برنامه های دینی، سستی و رخوت ایجاد می شد.

ب: مکه معظمه

هنگام رفتن به مکه، ماشین ها به چه شکل بود؟ (با ماشین روباز می رفتید یا با
وسائل دیگر؟).

در نخستین سفرم، که سال ۱۳۴۹ انجام شد، از تهران تا جدّه را، همراه
کاروان و با هواپیما رفتیم. مدیر کاروان به اندازه نیاز و به تعداد زائری که داشت
ماشین کرایه کرد که جمعیت را تا جُحفه و از آنجا به مکه برگرداند و ماشین ها
همه روباز بود، جز ماشینی که برای زائران زن تهیه می شد. اجاره ماشینهای
سرپوشیده به این جهت بود که راه مدینه تا مکه طولانی بود و طبعا اگر زائران
ابتدا به مدینه می رفتند و از مسجد شجره محرم می شدند و اول شب هم حرکت
خود را آغاز می کردند، باز هم قبل از اینکه به مکه برسند، به روز برخورد
می کرد.

گاهی تصادفات در راه، ساعتها راه را مسدود می کرد و از سویی کمتر اتفاق
می افتاد که ماشینی تا مقصد احتیاج به تعمیر نداشته باشد، لذا شرکت های حمل و
نقل، برای ماشین های خود در بین راه تعمیرگاه ثابت داشتند و گاهی هم تعمیرگاه
سیّار به کار می گرفتند و در مواردی نیز اتفاق می افتاد که ماشینی خراب می شد و
در راه می ماند و قابل تعمیر نبود و بنا بر این، برای حمل مسافران، از ماشین دیگر
استفاده می شد. این شرکت ها در بین راه حتی پمپ بنزین هم داشتند. بنابر این،
هیچ کاروانی حاضر نبود از ماشین سرپوشیده، هرچند در شب، استفاده کند؛ زیرا
می دانست که سرانجام گرفتار روز می شود و سرو صدای زائر برای تحمّل کفاره
مشکل ساز می گردد. مراعات این جهت، در زمستان مشکلات فراوانی به بار
می آورد؛ به ویژه وقتی که هنگام پوشیدن لباس احرام و سوار شدن به ماشین هوا
ملایم بود، ولی در بین راه؛ خواه از مسجد شجره محرم می شد یا از جُحفه،
قسمت عمده ای از راه، کنار دریا بود که رطوبت دریا یا باران، در حال حرکت
ماشین، ناراحتی فوق العاده ای ایجاد می کرد و بسیار اتفاق می افتاد که زائرِ مریض
حال، یا پیر مرد ناچار می شد لباس مَخیط (دوخته) که همراه داشت بپوشد و یا
سرش را بپوشاند، هرچند کفاره داشته باشد؛ زیرا تحمّل سرما را در آن بیابان
نداشت و استفاده از این ماشین ها که به ماشین های هندی معروف بود، تا چند سال
بعد از انقلاب ایران هم ادامه داشت و فقط در یکی از سالهای بعد از انقلاب
ایران حدود سیصد و پنجا دستگاه ماشین خوب سر پوشیده همراه با راننده از
ایران اجاره شد که زوّار مکه و مدینه نوعاً از آنها استفاده می کردند و چون
استفاده از آنها طبق قرعه انجام می گرفت، معمولاً نصیب دیگران می شد.

استراحت گاه های میان مدینه و مکه چگونه بود و چه امکاناتی در میان راه
وجود داشت؟

استراحتگاهای میان مکه و مدینه خوب نبود؛ یعنی دولت برای قهوه خانه های
بین راهی مقرّراتی وضع نکرده بود که طبق آن مقررات انجام گیرد. گاهی راننده
ما را در جایی نگاه می داشت که جای رانندگان کامیون بود و تهیه غذا با تأخیر
انجام می گرفت و دستشویی کم بود. نبود غذای کافی در میان راه ها باعث می شد
که کاروان غذای زائران را از پیش تهیه کند، غذای سردِ ساندویچی، ولی در
مسافرت از طریق رابغ، پلو ماهیِ تازه از دریا گرفته، دلچسب بود.

هنگام ورود به مکه چه آداب و رسومی انجام می دادید؟

آداب و رسوم خاصّی انجام نمی شد و این کار بستگی به نظر روحانی کاروان
داشت؛ اگر روحانی متعهّد و سفرکرده ای بود، مردم را در مسجدالحرام، در جای
مخصوص، که مُشرِف به خانه کعبه بود، جمع می کرد و دعای مخصوص ورود
به مسجدالحرام و زیارت خانه کعبه را دسته جمعی می خواندند و اصولاً دیدن
خانه کعبه، خود به خود بیننده را وادار می کرد که با خدای خود راز و نیازی
داشته باشد، اگرچه انسان سفرهای متعدّد کرده باشد، ولی وقتی خانه کعبه و
مسجدالحرام را می بیند نمی تواند جلو اشک چشم خود را بگیرد.

آثار و خصوصیات مسجد الحرام و اطراف آن چگونه بود؟

در مورد آثار و خصوصیات مسجدالحرام باید به تفصیل سخن گفته شود؛
یعنی هم در مورد اصل بنا و پایه کار، که از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام شروع شد و
هم صحبتی در باره تحوّل آن در هر دوران؛ از جمله دوران پیامبر اسلام و
همچنین در مورد وضعیت کنون آن می توان به تفصیل سخن گفت. معلوم است
که جواب هرکدام نیز طولانی خواهد شد. خلاصه اینکه این بنا از زمان حضرت
ابراهیم باقی مانده است. هرچند حوادث زمان تغییرات و توسعه ای درآن ایجاد
کرده و فعلاً روز به روز بر توجّه مردم به زیارت خانه خدا و تشرّف به مکّه
معظّمه، این مکان مقدس را، ملجأ ملیونها مردم مسلمان جهان کرده و با فراهم
شدن امکانات تشرّف، روز به روز برجمعیت زائر افزوده می شود و این کار
مشکلات فراوانی هم ایجاد کرده است. به نظر می رسد مسجدالحرام در آینده
نزدیک دو طبقه شود، همانگونه که ساختمان محیط به مسجدالحرام دو طبقه
بلکه سه طبقه شده است یا پشت بام و تمام این قسمت ها در موقع طواف، مطاف
گردد و مردم ناگزیرند حتی در طبقه دوم و پشت بام طواف کنند.

داخل مسجد الحرام در سالهای پیش به چه شکل و حالتی بود؟

داخل مسجدالحرام در سال ۴۹ که اوّلین سال سفر من بود و تا چند سال بعد،
مطاف، فقط همان قسمت اصلی مسجدالحرام بود؛ یعنی تا دیوار بنی شیبه که
حدود هفتصد متر مربع بود و در انتهای مطاف، یک مطاف دایره مانند داشت که
حدود سی سانت از مطاف دور مسجد بالاتر بود که چهار ـ پنج نفر در عرض هم
می توانستند طواف کنند. گرچه مطاف شرعی که در روایات ذکر شده ۲۶ ذراع و
نیم؛ یعنی حدود سیزه متر بود تا مقام ابراهیم ولی اهل سنت تا چهل ـ پنجاه متری
هم طواف می کردند، و این درحالی بود که طواف در کمتر از آن محدوده هم
امکان داشت و بعد از دایره مطاف منبری تراشیده از سنگ مرمر بود که چند پله
نیز داشت و روزهای جمعه برای خطبه نماز جمعه استفاده می شد و این منبر در
راستای رکن شامی بود و چند متر بعد از آن، بنای مسقّفی که چهار پایه داشت،
جایگاه نماز ملک و مسؤولان رده بالای آنجا بود. این سقف در راستای مقام
ابراهیم بود و من خود ملک فیصل را دیدم که آنجا نماز خواند و بعد از نماز
یک پارچ آب زمزم همراه لیوانی برایش آوردند و از آن آب استفاده کرد و قبلاً
هم برای طوافش حرم را خالی نکردند، بلکه مأمورین غیر مسلح در آن دایره
مطاف، در دو طرف دایره، پهلو به پهلو ایستادند تا ملک از میان دو صف طواف
کند و محلّ سعی میان صفا و مروه را هم خالی نکردند و ملک و همراهان
مشغول سعی بودند و جمعیت در جلو و عقب با کمی فاصله بدون مزاحمت
مشغول سعی خود بودند.

قسمت شرقیِ مسجدالحرام تا نزدیک این مکان مسقف و منبرِ سنگی، دایره
مطاف بود و جایگاه نماز بعد از طواف، ولی در بقیه قسمتها باغچه هایی بود که با
سنگریزه پوشانده بودند؛ باغچه هایی که به شکلهای هندسی مستطیل، مربع. لوزی
نبود؛ چون یک قسمت به دایره مطاف متّصل بود و قسمت های دیگر به راههایی
که در وسط و کنار باغچه ها برای رفت و آمد مردم باز کرده بودند. در هر طرفی
سه تا چهار راه باز کرده بودند که در هنگام نماز، در آن مسیرها هم مردم برای
نماز می ایستادند و روی سنگریزه باغچه ها هم با انداختن یک دستمال یا سجاده
نماز می خواندند و چاه زمزم در بیست متری قسمت شرقی خانه کعبه قرار داشت
تقریبا در راستای حجرالأسود و برای اینکه رفت و آمد مردم سر چاه مانع
طواف و یا نماز مردم نشود در یک فاصله دورتری زیر زمینی ساختند با
ده ـ دوازده پله، که مردم بدانجا می رفتند و از آب زمزم استفاده می کردند. البته
بخش زنان و مردان از هم جدا بود.

چه مشکلاتی در انجام اعمال و مناسک حج داشتید؟

در آن سالها تعداد زائرانی که از خارج برای برگزاری حج می آمدند، زیاد
نبود؛ یعنی طبق آماری که روز عید قربان می دادند تا حدود چهار صد هزار نفر
بود و بعضی سالها هم کمتر، لذا طواف برای ما در دایره مطاف (بیست وشش
ذراع و نیم) مشکل نبود و همچنین انجام مراسم دیگر؛ مانند سعی و
رمی جمرات، حتی نماز پشت مقام هم سخت نبود، ولی تراکم جمعیت در
سالهای بعد از انقلاب اسلامی ایران؛ یعنی از ده ـ پانزده سال به این سو، انجام
اعمال را مشکل کرده است.

وضعیت اطراف حرم، قبل از توسعه چگونه بود؟

اطراف حرم، قبل از توسعه، به صورت بازار و مغازه و هتل، مورد استفاده بود
و ماشین ها تا کنار صفا و مروه می آمدند و صدای بوق ماشین ها در مسجدالحرام
نیز شنیده می شد و چون مسجدالحرام نسبت به خیابانهای اطراف و ساختمانها در
موقعیت پایین تری قرار داشت، طبعاً در مواقع بارندگی، سیلابها به سوی
مسجدالحرام سرایز می شد و در مواقعی که راه فاضلابهای خیابانهای اطراف
گرفته می شد، آبهای گندیده و نجس باز هم به سوی مسجدالحرام سرازیر بود.

در زیر زمین مسجدالحرام راه آبی درست کرده بودند که آبهای کثیف و آب
باران از آن به بیرون شهر می رفت و جلوی آن میله های آهنی نصب کرده بودند
که در مواقع سیل، مانع از گرفتن راه آب به وسیله جعبه های خالی یا آشغالهای
دیگر شود، ولی گاهی اتفاق می افتاد که سیلاب شدید بود، حتی بعضی ماشینهای
کوچک را با خود می برد و در نتیجه راه آب گرفته و سیلاب به سوی
مسجدالحرام سرازیر می شد و در یک مرحله آب باران به مسجدالحرام رفت و
تا نزدیکی های درِ کعبه را فرا گرفت (درِ کعبه دو متر از سطح مسجد بالاتر است)
و مردم شناکنان طواف می کردند.

آیا قبرستان شهدای فخ را زیارت کرده اید؟

قبرستان شهدای فخ، نزدیک مسجد تنعیم است و در مسیر تردّد حاجی ها
نیست و هیچگونه تغییر و اصلاحی هم در آنجا انجام نگرفته، فقط اطراف آن را
دیوار کشیده اند و از رفت و آمد مردم هم جلوگیری می کنند. (لازم به یاد آوری
است که فخ در هشت کیلو متری مسجدالحرام قرار دارد و حسین بن علی پسر
حسن مثنی از فرزندان امام حسن علیه السلام که با اصحاب و یارانش به مکه می رفت و
در فخ به محاصره لشکر هادی عباسی افتاد و خود با یارانش که هفتاد دو تن
بودند، در آنجا کشته شدند. امام باقر علیه السلام فرمود: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله از آن مسیر
عبور می کرد که در آنجا دو رکعت نماز خواند و گریه بسیار نمود. اصحاب از
علت گریه پیامبر را پرسیدند. فرمود: جبرئیل مرا خبرداد که یکی از فرزندانت در
اینجا کشته می شود که اجر شهید با او، اجر دو شهید است.(۱)

حسین بن علی، صاحب فخ قبلاً در مدینه قیام کرده بود و آنجا را به تصرف
خود در آورده بود و در ایام مراسم، تصور نمی کرد لشکر عباسی در ماه حرام و
در حرم امن الهی دست به شمشیر بزند و چون آمادگی برای جنگ نداشت،
غافلگیر شد و بعد از کشته شدن، سرهای آنان را نیز از بدن جدا کردند و برای
منصور فرستادند.

آیا مکان صفا و مروه سرپوشیده و به شکل امروزی بود؟ اعمال آن چگونه
انجام می شد؟

از سال ۱۳۴۹، که من دیده ام، صفا و مروه به همین کیفیت بود؛ یعنی سر
پوشیده و مسقّف ولی طبقه دوم هنوز قابل استفاده نبود و اصولاً بیشترین قسمتِ
طبقه دوم مسجدالحرام بعد از سال ۴۹ ساخته شد. البته گفته می شد که قبل از آن،
صفا و مروه از مسجدالحرام جدا بود و میان مسجدالحرام و صفا و مروه بازار
عطاران واقع شده بود، امّا در آن سالی که ما به سفر رفتیم از بازار عطاران خبری
نبود و بین صفا و مروه؛ یعنی در قسمت وسط همانگونه که الآن هست، دو دیوار
کوتاه کشیده بودند تا افراد عاجز و معلول، که از چرخ استفاده می کنند، بتوانند
براحتی از آنجا سعی کنند و چرخهای اینها هم مزاحمتی برای دیگران ایجاد
نکند. البته در مقابل هر درِ ورودی به طرف مسجد الحرام، که فعلا با سقف زدن
و پل هوایی راهی به سوی مسجدالحرام باز کرده اند در گذشته نبود، لذا تزاحم
میان سعی کننده و عبور کنندگان به مسجدالحرام زیاد بود که فعلاً این تزاحم
برداشته شده است.

در مسجد الحرام هنگام طواف، یا نماز پشت مقام ابراهیم، یا لمس
حجرالأسود، به چه مشکلی بر می خوردید؟

قبل از انقلاب برای طواف و سعی، مشکل چندانی وجود نداشت و حتی نماز
در پشت مقام، اگر چه در چند متری به طور دسته جمعی مشکل بود ولی با
حمایتهایی که افراد ایرانی از همدیگر می کردند، مشکل حل می شد.

اما در لمس حجرالاسود همواره مشکل وجود داشت و شاید مشکل تر از این
زمان بود؛ زیرا در این زمان مأموران حرم، مردم را به صف نگه می دارند و افراد
نفر به نفر جلو می روند و حجر را لمس می کنند و می بوسند، اما در گذشته مشکل
بود. به یاد دارم که در سفر اول، در حالی که محرم بودم، تصمیم گرفتم
حجرالأسود را ببوسم و لمس کنم، پشت صفوف جمعیت ایستاده بودم که عربی
بعد از بوسیدن حجر خواست راه را برای خروج خود باز کند، با آرنج دو دست
خود به سینه های مردم فشار وارد می کرد و راه خود را می گشود، به من که رسید
آرنج دست او چنان سینه ام را فشار داد که یکی از استخوانهای سینه ام شکست و
در اثر جیغ و داد من، دست از روی سینه ام برداشت و این شکستگی استخوان
سینه، تا آخرِ مراسم حج، مرا رنج می داد تا اینکه کم کم در اثر مداوا و روغن
مالی بهبود یافت و در سال ۵۷ ، باز هم در برگشت از شهر بابک که همراه آیه اللّه
مؤمن و آیه اللّه جنّتی و مرحوم آیه اللّه آذری بودم، در اثر واژگون شدن ماشین،
مجدداً استخوان سینه ام به درد آمد و معالجه آن بیش از یک ماه به طول
انجامید.

حالات حاجیان در هنگام طواف و نماز چگونه بود؟

حاجیان غیر ایرانی، نظر به اینکه طواف در حدّ معینی را لازم نمی دانند،
مشکلی از نظر طواف ندارند و همچنین نماز طواف ولی حاجیان ایرانی و شیعه
طبق فتوای مراجع خود سعی می کنند در دایره مطاف باشند و نوعا به دعا و راز
نیاز به درگاه پروردگار علاقه ای نشان نمی دهند؛ یعنی آنگونه که سنّی ها دعای
اشواط می خوانند و اذکار را در حالت دسته جمعی تکرار می کنند، این حالت دعا
در میان ایرانیان نیست، البته تعداد اندکی مقیّد به دعا در حال طواف هستند و این
بسته به راهنمایی های روحانیون در بیان مسائل حج و تعهّد انسانها به دعا و راز و
نیاز در آن مکان مقدس است.؟؟؟؟

چه خاطره یا مطلبی می توانید در باره آب زمزم بیان کنید؟

آب زمزم که خاطره حضرت اسماعیل و هاجر را تداعی می کند می توان گفت
یک امر خارق العاده ای است اولاً در طول بیش از پنج هزار سال جایگاهش
همانست که بود و ثانیاًگوارائی آب و زیادی آنست هرچند در گذشته یعنی قبل
از حضرت عبدالمطلب پر شده و ازحیّز استفاده خارج گردیده بود ولی بالایروبی
توسط آن حضرت مجدداً مورد استفاده قرار گرفت و سقایه الحاج یک سمت
افتخاری بود که برای یکی از اقوام قریش باقی ماند و از زمان حضرت
عبدالمطلب یعنی حدود دو هزارو ششصد سال این چاه آب دهی دارد و آبش
نیز بسیار گوارا است و زمانی که پیامبر اسلام در میدنه بود از این آب برای وی
سوغاتی می آوردند اگر توجه داشته باشیم که شهر مکه ۲۵ متر از سطح دریا
(اقیانوس) بلندتر است و عمق فعلی این چاه که دور آن تاپائینی سنگ چینی شده
حدود ۲۶ متر است و با عنایت به اینکه سطح آب چاه زمزم همسطح با دریای
احمر است که در ۷۵ کیلومتری مکه واقع شده به قدرت پروردگار آب دریا در
زیر زمین تصفیه شده و شیرین گردیده و به طرف چاه زمزم راه یافته است. و
هرچه از چاه زمزم می کشند فوراً تنجای آن پرمی شود و این چاه در فصل
زیارتی آب مورد نیاز حاجیان را تأمین می کند و روزانه هم بین هشتدصد تا هزار
متر مربع از این آب توسط تانکرهای بزرگ برای مصرف زائرین بسوی مدینه
فرستاده می شود و قبلاً یعنی قبل از باز سازی حرم، ما تا دهانه چاه می رفتیم در
سفر ۴۹ یک ریالی به مأمور سعودی دادم سطلی را به ته چاه انداخت و بالا
کشید و مقداری از آن آب خوردم بقیه آب سطل را بر روی سر و لباسم ریخت
و لی اکنون اطراف چاه در آن زیر زمین محصور شده و امکان دسترسی به چاه
نیست ولی پمپهای بزرگ با چند لوله قطور در تمام ۲۴ ساعت مشغول کشیدن
آب چاه زمزم است، ما در یک سفر ظرفی پلاستیکی را پر ازآب زمزم کردیم و
به ایران آوردیم و آن ظرف در جای قرار گرفت که از او غفلت شد بعد از هفت
هشت سال که ظرف آب زمزم پیدا شد دیدیم آبش مثل اینکه تازه در ظرف
ریخته باشیم همان طعم و مزه خود را دارد،آیه ا… العظمای بهجت سلّمه ا…
سفارش می کنند جهت شفای مرض مقداری تربت کربلا در آب زمزم بریزند و
بخورند البته همراه با آن صدقه نیز بدهند امید است خ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.