پاورپوینت کامل دعاهای طواف ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دعاهای طواف ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دعاهای طواف ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دعاهای طواف ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :
۶۷
مقدمه
یکی از ارکان مهم حج «طواف» است و گویا حج در طواف تبلور می یابد. احرام، نیت و
تلبیه مقدمه اند تا آمادگی حضور در طواف حاصل شود، گرچه خودِ طواف به منزله نماز
است و عبادتِ عملی محسوب می شود، اما سرّ این همه، برای ارتباط پیدا کردن با خدا
است و مهم آن است که در طواف ـ که شکوه و اوج این ارتباط را می تواند نشان دهد ـ چه
چیزی باید گفت؟! مربیان و معلّمان از اولیای الهی، به ما آموخته اند که: چه بگوییم،
خدا را چگونه یاد کنیم و چه حاجتی بخواهیم؟
اگر چه هرکسی می تواند هر نوع خواسته ای را در قالب دعای خود ساخته بیان کند و بدون
واسطه و تعلیم، نیازهای خویش را مطرح نماید، اما اولیای خدا که به سرچشمه معارف
الهی راه یافته اند، ما را در بر آوردن این نیاز، تنها نگذاشته اند و چون اسماء و
اوصاف حق، مقام و منزلت خانه و صاحب خانه را دریافته اند، می توانند خدا را چنانکه
شایسته است توصیف کنند و چون زبانی گویا و بیانی توانمند دارند، در قالب های مناسب
و سبکی شیوا آن معانی را طرح کرده اند. آنان چون نیازهای انسان را می دانند، بر
همگان می آموزند که چه چیزهایی را از خدا بخواهند. بنابراین، با خواندن دعاهای
مأثوره:
اولاً، با معارف بلند دینی آشنا می شوند.
ثانیاً، زبان گفت وگو با خدا را فرا می گیرند.
ثالثاً، به خودشناسی و خودیابی نایل می شود و دردها و کمبودهای خود را از خداوند
طلب می کند و این همه، در سایه خواندن دعاهای مأثوره از امامان(علیهم السلام)امکان
پذیر است.
از آن جا که کعبه موازی «بیت المعمور» است و بیت المعمور در برابر عرش خدا است،(۱)
بنابراین، می توان گفت که کعبه تنزل و
۱ . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ط تهران، مکتبه الاسلامیه، ج۹، ب۱، ح۲ و ۶ و ۱۲
—————————————————
صفحه ۶۸
—————————————————
تمثّل عرش و بیت المعمور است. پس اگر کسی به گونه ای شایسته کعبه را طواف کند، به
بیت المعمور در عالم مثال صعود می کند و چنان که وظایف آن مرحله را هم ایفا کرد به
مقام عرش الهی بار می یابد.(۱)
آری، طواف کننده را ذکری در خور این مقام، لازم و بایسته است.
دعای طواف
از جمله ادعیه مأثوره وارده در طواف دعائی است به سند صحیح از امام صادق(علیه
السلام)که کتب فقهی شیعه و ادعیه و زیارات و مناسک و احکام حج فقهای متأخر آن را
نقل کرده اند، و چون کلمات آن ایجازی در حد اعجاز دارد که با توجه به وقت محدود
طواف با کلامی موجز سیری در حالات و اندیشه و تاریخ اولیاء بلند مرتبه بشر دارد که
گذشته از آنکه هدف نخست آن ارتباط دادن انسان با خداست ما را در جریان و پیوند با
اولیاء و معارف بلند انسانی قرار می دهد و از آنجا که این دعا به نوع اجماعی در
کتابهای دعا مذکور است و غالباً در طواف زبان ذاکران به آن مترنّم است به شرح
فرازهای آن می پردازیم:
امام صادق(علیه السلام) فرمود: برگِرد خانه خدا هفت شوط طواف کن و در طواف بگو:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی یُمْشَی بِهِ عَلَی طَلَلِ
الْمَاءِ کَمَا یُمْشَی بِهِ عَلَی جَدَدِ الاَْرْضِ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ
الَّذِی یَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُکَ. وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی تَهْتَزُّ لَهُ
أَقْدَامُ مَلاَئِکَتِکَ.
وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ مُوسَی مِنْ جَانِبِ الطُّورِ
فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَلْقَیْتَ عَلَیْهِ مَحَبَّهً مِنْکَ وَ أَسْأَلُکَ
بِاسْمِکَ الَّذِی غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) مَا تَقَدَّمَ
مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ أَتْمَمْتَ عَلَیْهِ نِعْمَتَکَ أَنْ تَفْعَلَ
بِی کَذَا وَ کَذَا مَا أَحْبَبْتَ مِنَ الدُّعَاءِ…»(۲) .
«خدایا! تو را به آن نامت می خوانم، که با آن، بر پشت دریاها راه می روند; هم
چنانکه با آن راه های زمینی را طی می کنند و به آن نامی که عرش تو برای آن به
اهتزاز در می آید و به آن نامت که گام های فرشتگانت از آن به لرزه می افتد.
۱ . آیت الله جوادی آملی، جرعه ای از صهبای حج، تهران، نشر مشعر، ۱۳۸۳، ص۱۹۰
۲ . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ط تهران، مکتبه الاسلامیه، ج۹، ب۲۰، ح۱
—————————————————
صفحه ۶۹
—————————————————
خدایا! تو را به آن نامت سوگند که موسی(علیه السلام) از سوی وادی طور تو را با آن
صدا کرد و پاسخش دادی و محبتی از خویش بر او انداختی و به آن نامت می خوانم که با
آن محمد(صلی الله علیه وآله) را و گذشته و آینده اش را بخشیدی و نعمت خویش را بر او
تمام کردی. از تو می خواهم… هر دعا و خواسته ای که دوست داری بگو.»
راز نام ها
در این دعا که خواندیم، خداوند را به اسامی و نام هایی خوانده و سوگند داده اند که
موجب حل مشکلات و ظهور و بروز حوادث اعجاب انگیز شده اند و راز آن این است که هر یک
از اسمای حسنای الهی، دارای سرّی است که در عالم هستی، ظهوری خاص دارد و پدیده های
عالم تکوین، مظهری از آنها است، و ظهور موجودات مظهر و برخاسته از اسم ظاهر است و
صورت تجلّیات اسماءاند.
و از آن جا که اولیای الهی، از راز و رمز نام های خدا و تأثیر آن ها در این جهان
آگاهی دارند، هنگام دعا و استغاثه، خدا را با اسماء و صفات مناسب با آن خواسته،
خوانده اند تا مقرون به اجابت شود و این معرفتی مهم است که شخص «داعی»، در مقام
دعا، خواسته خود را بشناسد و اسم مناسب با آن را هم بشناسد، حق را با همان اسم که
آن مقام اقتضا می کند بخواند. عارف آن است که بداند هر اسمی اقتضایی ویژه دارد و از
همان اسم در همان اقتضا بهره جوید. لذا گفته اند:
«هرکس که دعایی می خواند و خواسته ای دارد، برای رسیدن به کمالات ثانوی، خدا را با
اسمی را که تناسب با خواسته اش دارد، بخواند، که اگر چنین کند، دعایش مستجاب و
برآورده می شود; } …ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ…{ فیض الهی، به حسب استعداد
قابل است…
استعداد و قابلیت، طلب نمی کند مگر آن چه را که مقتضی اسم است که بر آن تجلّی می
نماید. حق در مقام تجلّی به این اسم، حاجت و مراد خواننده را می دهد. اگر «جاهلی»
برای رفع جهل خدا را بخواند یا مریضی «یا رب» جاری نماید، حق را به اسم علیم و شافی
خوانده اند. و فقیر حق را به اسم «مغنی» می خواند چون رافع فقر او، اسم مغنی است.
این خود، اصلی در باب اسماء و صفات است.» .(۱)
۱ . دکتر سید جمال الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، قم، مرکز
انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ص۲۴۳
—————————————————
صفحه ۷۰
—————————————————
گفتنی است اسرار اسماء الهی، برای کسی، جز اولیای الهی آشکار نیست و شایسته آن است
که با دعاهای تعلیمی از ناحیه مقدسه آنان، خدا را بخوانیم و شاید این راز آن است که
فرشتگان مقرّب نیز هنگام تنزل در این نشئه از عالم، پیامبران را تعلیم می دادند که
چگونه و با چه نام هایی حق را بخوانند و ادعیه مأثوره از امامان معصوم چه ذخیره
گرانبهایی است که این نیاز را بر می آورد.
ندای خضر(علیه السلام)
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی یُمْشَی بِهِ عَلَی طَلَلِ
الْمَاءِ…».
«خدایا! تو را به آن نامت می خوانم که با آن بر پشت دریاها راه می روند، هم چنانکه
با آن راه های زمینی را طی می کنند.»
در منابع دینی، شخصی که چنین نامی به زبان آورده و این کار شگفت از او سرزده، حضرت
خضر(علیه السلام) است. او در سنت اسلامی، از اولیا و در برخی منابع، از انبیا محسوب
شده است.(۱) و طبق تأویل و تفسیر آیه کریمه: } فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا
آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً{ (۲)
خضر(علیه السلام) را از بندگان مورد رحمت خداوند، تعلیم یافته حق و مرشد و راهبر
موسی(علیه السلام) شمرده اند، تا آنجا که عرفا او را مظهر و نماینده علم باطن و
حقیقت، که خداوند به اولیایش می آموزد، دانسته اند.(۳)
۱ . حاج شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ماده «خضر».
۲ . کهف : ۶۵ ، «در آنجا بنده ای از بندگان ما را، که رحمت خویش بر او ارزانی داشته
و خود بدو دانش آموخته بودیم، بیافتند.»
۳ . ابوالعلاء عفیفی، التعلیقات (بر فصوص الحکم)، ص۳۵۰، چاپ تهران، انتشارات
الزهراء، ۱۳۷۰
—————————————————
صفحه ۷۱
—————————————————
و در ادعیه دیگر، به نام خضر(علیه السلام) تصریح شده و آمده است که او عالم به چنین
سرّی از اسمای الهی بوده; چنانکه در دعای شب عرفه آمده است:
«…وَ بِالاسْمِ الَّذِی مَشَی بِهِ الْخِضْرُ عَلَی قُلَلِ الْمَاءِ کَمَا مَشَی
بِهِ عَلَی جَدَدِ الاَْرْضِ».(۱)
«…خداوندا! تو را سوگند به آن نامی که خضر با آن بر گرده دریاها راه رفت; چنانکه
بر جاده های زمین رفت.»
لذا در ادبیات عرفانی، خضر راهنمای گم گشتگان بیابان و کشتی شکستگان دریا است. حافظ
گفته است:
دریا و کوه در ره وش خسته و ضعیف *** ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم
تو دستگیر شوی ای خضر پی خجسته که من *** پیاده می روم و همرهان سوارانند
و در دعایی که جبرئیل(علیه السلام) به پیامبر آموخت چنین آمده است:
«…وَ بِالاسْمِ الَّذِی مَشَی بِهِ الْخِضْرُ(علیه السلام) عَلَی الْمَاءِ فَلَمْ
یُبْتَلَ قَدَماهُ…»(۲)
«…سوگند به نامی که خضر(علیه السلام) با آن بر روی آب می رود و پایش تر نمی
شود…»
و به همین تعبیر پیامبر بزرگوار اسلام در دعایی که به علی(علیه السلام) آموخت، از
خضر(علیه السلام)یاد می کند.(۳)
نامی که عرش و عرشیان را به اهتزاز در می آورد
«وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی یَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُکَ…»(۴)
«به آن نامی که عرش تو برای آن به اهتزاز در می آید.»
عرش چیست؟
کلمه «عرش» که در مورد باری تعالی به کار رفته و منتسب به او ـ جلّ و علا ـ است، به
۱ . إقبال الأعمال، ص۳۲۵
۲ . بحارالأنوار، ج۹۲، ص۳۷۱
۳ . مجلسی، همان مدرک، ص۲۲۲
۴ . وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۳۳
—————————————————
صفحه ۷۲
—————————————————
چند معنا آمده است:
الف: عرش یعنی ملک و پادشاهی خدا.(۱)
ب : عرش که فرشتگان آن را حمل می کنند و آن برخی از ملک خداوندی است و آن عرشی است
که خداوند در آسمان هفتم آفریده است و فرشتگان با حمل و تعظیم آن، عبادت خدا می
نمایند; چنانکه خداوند خانه ای در زمین آفرید و بشر را فرمان داد که آهنگ آن کند و
به زیارتش بپردازد و حج به جا آورد و تعظیمش نماید.(۲)
ج : عرش یعنی همه مخلوقات حق.(۳)
د : عرش، علمی است که خداوند انبیا و رسولان و حجت های خویش را بر آن مطلع و آگاه
کرده است.(۴)
اگر «جاهلی» برای رفع جهل خدا را بخواند یا مریضی «یا رب» جاری نماید، حق را به اسم
علیم و شافی خوانده اند. و فقیر حق را به اسم «مغنی» می خواند چون رافع فقر او، اسم
مغنی است. این خود، اصلی در باب اسماء و صفات است
هـ : عرش منتسب به خدا است و حقیقتی است که بر همه خلق احاطه دارد و بر فراز تمام
آسمان ها و زمین است و باید از عالم لاهوت باشد، از آن جهت که بر تمام مخلوقات تفوق
دارد. باید در ماورای عوالم خلق و آسمان ها و زمین باشد.(۵)
از میان معانی مختلفی که برای «عرش» گفته اند، معنای دوم با بحث ما و این فراز از
دعای طواف ارتباط دارد; یعنی عرش، که فرشتگان آن را حمل می کنند و خداوند از آن خبر
داده است } الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ…{ ; «آنانکه عرش را حمل می کند.»(۶)
} وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذ ثَمَانِیَهٌ{ ; «در آن روز هشت
تن از آن ها عرش پروردگارت را حمل می کنند.»(۷)
البته این نکته روشن است که خداوند عرش را نیافریده تا در آن سکنی گزیند ـ تعالی
الله عن ذلک علوّاً کبیراً ـ بلکه آن را به خود نسبت داده و «رَبُّ الْعَرْشِ
الْعَظِیمِ» فرموده، به جهت تعظیم و گرامی داشت آن. چنانکه کعبه را نیز «بیت الله»
نامیده است به جهت تکریم و تعظیم.(۸)
اگرچه برخی گفته اند: حقیقت آن بر بشر معلوم نیست و انسان جز نامی از آن نمی
داند.(۹)لیکن در قرآن و احادیث، از آن به عنوان حقیقتی یاد شده که فرشتگان حملش می
کنند
۱ . حاج شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ذیل کلمه «عرش».
۲ . شیخ مفید محمد بن نعمان، تصحیح الاعتقاد، تعلیق شهرستانی و تصحیح چرندابی، چاپ
تبریز ۱۳۷۱هـ .ق. صص ۲۰۵ ـ ۲۰۴
۳ . مدرک پیشین، همان صفحه، عقیده شیخ صدوق، و نیز شیخ صدوق، معانی الاخبار، چاپ
قم، جامعه مدرسین، ص۲۹
۴ . معانی الأخبار، همان مدرک.
۵ . حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، چاپ وزارت ارشاد، ج۸، ذیل کلمه «عرش».
۶ . مؤمن (غافر) : ۷
۷ . الحاقه : ۱۷
۸ . شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، همان مدرک، ص۲۰۶
۹ . راغب اصفهانی، ج۴، ص۵۰۲، مفردات فی غریب القرآن، کلمه «عرش».
—————————————————
صفحه ۷۳
—————————————————
و گروهی بر گردش به ستایش پروردگار تسبیح می گویند و به آن ایمان آورده اند و برای
مؤمنان آمرزش می خواهند ـ و می گویند ـ ای پروردگار ما! رحمت و علم تو همه چیز را
فراگرفته است، پس آنان را که توبه کرده اند و به راه تو آمده اند، بیامرز و از عذاب
جهنم نگهدار.(۱) و در برخی آثار آمده است که آن پیش از خلقت این عالم آفریده شده
است.(۲)
بنابراین، چنان حقیقتی که از جهت قدمت وجود، بر همه آفریدگان جهان مقدم است و از
جهت گستردگی و وسعت، بر همه خلق احاطه دارد و از آنجا «رَبُّ الْعَرْشِ» تدبیر امور
خلق می کند و ربوبیت حق صادر می شود، چنین جایگاه با عظمتی در عالم هستی چگونه نام
و اسمی از حق آن را به اهتزاز در می آورد و عرشیان را به وجد می کشاند؟!
معنای اهتزاز:
برخی از شارحان حدیث گفته اند، مقصود از «اهتزاز عرش خدا» به جنبش و حیرت در آمدن
حاملان عرش و فرشتگان است و احتمال داده اند که معنای آن به اهتزاز در آمدن خودِ
عرش باشد ولی از این که در این «بند» از دعای طواف، بعد از نامی که خود عرش را به
اهتزاز در می آورد، از نامی یاد می کند که گویای اهتزاز فرشتگان است، روشن می شود
که خودِ عرش نیز به جنبش در می آید و گرنه جمله بعد از آن، تکرار جمله اول خواهد
بود (که در جمله اول، مقصود از «اهتزاز عرش»، به جنبش در آمدن فرشتگان و جمله بعد
هم که تصریح دارد، به جنبش در آمدن خودِ فرشتگان است) و در دعاهای دیگر نیز، هم به
اهتزاز عرش و هم اهتزاز فرشتگان تصریح شده است.(۳)
آنچه عرش را به اهتزاز در می آورد:
چون تدبیر و تقدیر امور این عالم، که از ناحیه «رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» است و
اوست پروردگار شما که آسمان ها و زمین را در شش روز بیافرید و سپس به عرش پرداخت و
ترتیب کارها از روی تدبیر بداد.(۴) و عرش که ورای این عالم محدود و مادی است و محیط
بر آن است، طبق آیه کریمه: } …إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ
وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ…{ ;(۵) «سخن خوش و پاک، به سوی او بالا می رود
و کردار نیک است که آن را بالا می برد…» چون حقایق امور این عالم از آن جا تدبیر
می شود، روشن است امور این عالم که بالا می رود بازتابی دارد و اذکار پاک و اعمال
صالح بندگان زمینی و فرشی را نزد عرش و عرشیان جلوه و ظهوری است که از مشاهده
۱ . } الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ
رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا
وَسِعْتَ کُلَّ شَیْء رَحْمَهً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا
وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ{ مؤمن : ۷
۲ . «وَ بِحَقِّ الاسْمِ الَّذِی کَتَبْتَهُ عَلَی سُرَادِقِ الْعَرْشِ قَبْلَ
خَلْقِکَ الْخَلْقَ وَ الدُّنْیَا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ بِأَلْفَیْ عَام وَ
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ
مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَخْزُونِ فِی
خَزَائِنِکَ الَّذِی اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ لَمْ
یَظْهَرْ عَلَیْهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِکَ لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِیٌّ
مُرْسَلٌ وَ لا عَبْدٌ مُصْطَفًی».
۳ . فخر الدین طریحی، م۱۰۸۵، مجمع البحرین، «هزز».
۴ . یونس : ۳
۵ . فاطر : ۱۰
—————————————————
صفحه ۷۴
—————————————————
آن، به جنبش در می آیند و در مواردی کار زمینیان چنان شگفتی دارد که عرش و عرشیان
را چنان حالتی فرا می گیرد که وجد و اهتزاز در می آیند; از جمله:
۱ ـ ذکر کلمه طیّب «لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ»، که رسول الله فرمود: «هرگاه بنده ای
آن را بگوید، عرش به اهتزاز در می آید.»(۱)
۲ ـ پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: چون یهود فراهم شدند تا به پندار خویش
عیسی(علیه السلام) را بکشند، جبرئیل(علیه السلام) فرود آمد و او را با بال های خویش
پوشش داد و عیسی(علیه السلام) با چشم خویش دید که بر بال جبرئیل چنین نوشته است:
«اللّهم إنّی أدعوک باسمک الواحد الأعزّ و أدعوک اللّهم باسمک الصمد و أدعوک اللهمّ
باسمک العظیم الوتر و أدعوک اللهمّ باسمک الکبیر المتعال الذی ثبت أرکانک کلّها أن
تکشف عنّی ما أصبحت و أمسیت فیه».
«خداوندگارا! تو را به نام یگانه و ارجمندت می خوانم و تو را به نامی که هنگام حاجت
و نیاز پناه نیازمندان است، می خوانم. و بار خدایا! تو را به نام بی همتا و طاق و
تک می خوانم و خداوندگارا! تو را به نام بزرگ و بلند مرتبه ات می خوانم که همه
ارکان هستی را استوار نموده است که آنچه ـ از سختی ـ صبح و شام بر من رفته است
بازگشایی.»
چون عیسی(علیه السلام) خدا را با این دعا خواند، حق، جبرئیل را فرمان داد که او را
به نزد من فراز آور.
سپس پیامبرخدا فرمود: ای فرزندان عبد المطّلب، با این کلمات از پروردگارتان درخواست
نمایید سوگند به آن کس که جان محمد(صلی الله علیه وآله) در دست
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 