پاورپوینت کامل فلسفه مناسک حج ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فلسفه مناسک حج ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه مناسک حج ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه مناسک حج ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
۲۶
چرا حق تعالی حجرالأسود را در رکنی که اکنون در آن است قرار داد نه در ارکان دیگر؟
و علّت بوسیدن حَجر و سبب اخراجش از بهشت و قرار دادن میثاق در آن، چیست؟
۱ . بکیر بن اعین گوید : از حضرت صادق(علیه السلام) پرسیدم:
ـ چرا خداوند حجر را در رکنی که اکنون در آن است، قرار داد، نه در ارکان دیگر ؟
ـ وجه بوسیدن آن چیست؟
ـ چرا از بهشت اخراج شد؟
ـ و چرا میثاق و عهد بندگان در آن قرار داده شد نه در ارکان دیگر؟
ـ (فدایت شوم)، مرا از این علت ها آگاه سازید که سرگردان و متحیّرم!
بکیر می افزاید: امام(علیه السلام) گفتند:
از مطلب بسیار مشکل و سختی پرسیدی. بدان و دلت را فارغ بدار و گوش فرا ده ـ ان
شاءالله ـ به تو خبر دهم. خداوند تبارک و تعالی حجرالأسود را، که سنگی است ارجمند و
گرانبها، از بهشت بیرون نموده، نزد حضرت آدم آورد و در آن رکن قرار داد; زیرا میثاق
و پیمان خلایق در آن بود و توضیح آن این است:
زمانی که ذریّه بنی آدم از پشت آن ها خارج شد و حق تعالی در همان مکان از آن ها
پیمان و میثاق گرفت و ایشان را رؤیت کرد و نیز از همان مکان طیر و پرنده بر حضرت
قائم(علیه السلام)هبوط نمود، نخستین کسی که با قائم آل محمّد(علیهم السلام) بیعت
نمود، همان طیر است که به خدا سوگند جبرئیل(علیه السلام) بود و به همان مقام حضرتش
تکیه خواهد داد و آن تکیه گاه حجّت و برهان است بر حضرت قائم(علیه السلام); چنانکه
شاهد است برای هر کسی که با آن جناب در آن مکان وفای به عهد
—————————————————
صفحه ۲۷
—————————————————
کرده و نیز شهادت می دهد برای کسی که میثاق و عهدی را که خداوند از بندگان اخذ کرده
است به آن حضرت ادا کند.
امّا این که حجر را می بوسند و استلام می کنند، علّتش آن است که با این وسیله، مردم
تجدید عهد نموده، بیعت خود را بار دیگر تجدید می نمایند و عهدی را که از آن ها در
عالم میثاق گرفته شده به آن ادا می کنند، لذا در هر سال نزد حجر آمده و آن پیمان و
میثاق را با آن تجدید می کنند مگر توجه نمی کنی که وقتی به حجر رسیدی می گویی:
امانتم را اداء کرده و میثاقم را تجدید نموده تا برایم شهادت دهی که به عهدم وفا
نمودم.
به خدا سوگند غیر از شیعیان ما احدی آن عهد را وفا نمی کند و اساساً غیر از ایشان
هیچ کس آن عهد و میثاق را نگه نداشته است.
و شیعیان هرگاه نزدش می آیند ایشان را شناخته و تصدیقشان می کند و دیگران که به
حضورش می رسند انکارشان کرده و در آنچه می گویند تکذیبشان می نماید و جهتش آن است
که غیر از شما شیعیان کسی آن امانت و عهد را حفظ و نگهداری نکرده در نتیجه به نفع
شما و بر ضد و ضرر دیگران شهادت می دهد یعنی شهادت می دهد که شما به عهد وفا کردید
و غیر شما آن را نقض و انکار کرده و به آن کفر ورزیده اند و شهادت حجر در روز قیامت
حجّت بالغه خداوند متعال بر ضدّ آنان است در روز قیامت حجر می آید در حالی که تمام
خلائق او را با آن صورت شناخته و انکارش نمی کنند، باری هر کسی با آن در دنیا به
عهدش وفا نمود و پیمان و میثاق را با استلامش تجدید کرد و بدین وسیله نشان داد آن
را حفظ کرده و نگاه داشته و امانت را به آن تحویل داده البته حجر بر نفعش شهادت می
دهد و هر کسی آن را انکار نموده و میثاق را فراموش نموده قطعاً در حقّش شهادت به
کفر و انکار می دهد.
و امّا علّت اخراجش از بهشت:
آیا می دانی اصل حجرالاسود چیست؟ راوی گوید: گفتم نه.
حضرت فرمودند: حجر فرشته ای عظیم الشأن و از بزرگان ملائکه بوده و وقتی حق ـ عزّ
وجلّ ـ از فرشتگان اخذ میثاق کرد او اوّلین نفری از فرشتگان بود که اقرار نمود و
ایمان آورد لاجرم باری تعالی بر جمیع مخلوقات امینش قرار داد و میثاق خلائق را در
او به رسم امانت قرار داد و از تمام مخلوقات اقرار گرفت که نزد او در هر سال اقرار
به میثاق و عهدی که خداوند از آنها
—————————————————
صفحه ۲۸
—————————————————
گرفته است را تجدید نمایند.
سپس حق تعالی او را با آدم در بهشت قرین قرار داد تا وی را متذکّر میثاق مزبور
نموده و نیز هر سال جناب آدم نزد او به عهد و پیمان گرفته شده اقرار کند و آن را
بدین وسیله تجدید نماید، و وقتی آدم عصیان نمود و از بهشت بیرون شد خداوند متعال
عهدی را که از آدم و فرزندانش برای محمّد(صلی الله علیه وآله) و وصیّش ـ صلوات الله
علیه ـ اخذ کرده بود از یاد آدم برد و وی را به نسیان انداخت و او را متحیّر و
مبهوت قرار داد و هنگامی که حق ـ جلّ و علی ـ توبه آدم را پذیرفت آن فرشته را (حجر)
به صورت دُرّی سفید نمود و سپس از بهشت به طرف آدم پرتابش کرد، آدم در آن وقت در
سرزمین هند بود و وقتی آن دُر را دید با آن انس گرفت ولی بیش از این که آن جوهر و
سنگ قیمتی است شناختی نسبت به آن نداشت، خداوند عزّ وجلّ آن سنگ را به نطق آورد و
گفت: ای آدم آیا مرا می شناسی؟
آدم(علیه السلام) گفت: خیر.
سنگ گفت: بلی مرا می شناسی منتهی شیطان بر تو غالب شد و پروردگارت را از یادت برد
سپس به همان صورتی که در بهشت با آدم بود درآمد و گفت: کجا
رفت آن عهد و میثاق که حق تعالی از تو گرفت؟
آدم پرید به سوی او و میثاق به یادش آمد و گریست و برای سنگ خضوع و خشوع نمود و آن
را بوسید و اقرار به عهد و میثاق را نزد او تجدید کرد.
سپس خداوند متعال آن فرشته را به سنگ دُرّی سفید و شفاف و نورانی و درخشنده تبدیل
کرد، آدم(علیه السلام) در مقام تجلیل و تعظیم برآمده و آن را به دوش گرفت و هر گاه
خسته می شد جبرئیل(علیه السلام) آن را از آدم می گرفت و با خود حمل می کرد و به
همین منوال می رفتند تا به مکّه رسیدند، باری پیوسته آدم(علیه السلام) با آن مأنوس
بود و در کنارش به سر می برد و در هر روز و شب اقرار به میثاق و عهد می کرد و آن را
تجدید می نمود.
—————————————————
صفحه ۲۹
—————————————————
سپس حق تعالی وقتی جبرئیل را به زمین فرستاد و کعبه را بنا نمود، جبرئیل به آن مکان
که بین رکن و باب بیت باشد فرود آمد و در آن مکان آدم را دید و این همان مکانی بود
که حق تعالی اخذ میثاق نمود و فرشته عهد و میثاق را در همانجا در خود فرو برد و به
خاطر همین علّت حق تعالی حجر را در رکن قرار داد نه در رکن های دیگر سپس حق تعالی
آدم را از جای بیت به طرف صفا و حوّا را به جانب مروه راند بعد حجر را گرفت و با
قدرتش در همان رکن قرار داد و وقتی آدم از صفا چشمش به حجر افتاد که در رکن نصب شده
الله اکبر و لا اله إلاّ الله گفت و خدا را تمجید و تعظیم نمود فلذا سنّت است که در
هنگام روبرو شدن با رکنی که حجر در آن است از صفا تکبیر بگویند و خداوند عهد و
میثاق را در آن حجر به ودیعه نهاد و در بین فرشتگان تنها او بود که آن میثاق را در
خود فرو برد زیرا خداوند وقتی از فرشتگان راجع به ربوبیّت خود و نبوّت حضرت
محمّد(صلی الله علیه وآله) و وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)اقرار
خواست پشت ملائکه لرزید و اوّلین کسی که سرعت نمود و به آن اقرار کرد همان فرشته
(حجر) بود و از او محبّ تر نسبت به محمّد و آل محمّد هیچ فرشته ای نبود از این رو
خداوند او را از بین آنها اختیار کرد و میثاق را در او نهاد و او روز قیامت خواهد
آمد در حالی که زبان گویا و چشم بینا داشته و برای تمام آنانکه با او در آن مکان
تجدید عهد کرده و امانت را حفظ نموده اند شهادت خواهد داد.
محمّد بن علی مؤلف این کتاب می گوید:
خبر مذکور با همین الفاظ و عباراتی که نقل گردید حکایت شده و معنای «إنّ الله أهبط
إلی أرضه وبنی الکعبه» آن است که خداوند متعال وقتی آنها را به زمین فرو فرستاد
یعنی آن فرشته و آدم و حوّا و جبرئیل را.
ومراد از«ارضه»بین رکنومقام می باشد.
و این مکان ثواب و اجر بسیاری برای آدم داشت لذا در همان مکان حق تعالی اخذ میثاق
نمود.
و امّا معنای «أخذ الله الحجر بیده» مقصود از «ید» قدرت می باشد.
از چه رو سعی میان صفا و مروه قرار داده شد؟
۲ . معاویه بن عمّار ، از حضرت صادق(علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت گفتند:
وقتی ابراهیم(علیه السلام) اسماعیل شیرخوار را
—————————————————
صفحه ۳۰
—————————————————
در مکّه گذارد، وی تشنه بود و میان کوه های صفا و مروه درختی بود. مادر اسماعیل از
محل سکونتش به سوی صفا بیرون شد، وقتی به کوه صفا رسید، کسی را در آن جا ندید. پس
پرسید: آیا در این وادی انیسی هست؟
کسی پاسخش نداد. پس به مروه رفت و کلامش را تکرار کرد، باز پاسخی نیامد. سپس به صفا
برگشت و این عمل هفت بار تکرار شد. پس حق تعالی آن را سنّت قرار داد که حاجیان از
صفا به مروه و از مروه به صفا تا هفت مرتبه بروند. باری، جبرئیل بر آن مخدّره نازل
شدوازوی پرسید:تو کیستی؟
هاجر گفت: من مادر فرزندِ ابراهیمم.
جبرئیل پرسید: ابراهیم شما را به چه کسی سپرد و رفت؟
هاجر گفت: همین پرسش را وقتی ابراهیم می خواست برود، از او کردم و او پاسخ داد: شما
را به خدای تعالی می سپارم.
جبرئیل گفت: او شما را به کسی سپرده که کفایت کننده است.
آنگاه امام صادق(علیه السلام) گفتند: مردم به خاطر نبودن آب در راه مکّه، آمد و شد
نمی کردند.
باری، طفل شیرخوار از شدّت عطش پا بر زمین سایید و در اثر آن، چشمه زمزم از زمین
جوشید. مادر وقتی از مروه برگشت و به نزد طفل رسید، چشمه را که دید، جلو آمد و
پیرامون آن را خاک ریخت تا آب جاری نشود و اگر این کار را نمی کرد، البته آب چشمه
روان می شد.
حضرت افزودند: وقتی آب در داخل توده خاک جمع شد، به صورت حوض درآمد، پرندگان که آن
را دیدند، پیرامونش حلقه زدند. در همین هنگام قافله ای از یمن عبور می کرد. وقتی
پرندگان را دیدند که دور توده ای از خاک حلقه زده اند. گفتند: پرندگان جایی حلقه
نمی زنند مگر آن که آب در آن جا باشد. پس خود را به آن جا رساندند تا آب بیاشامند و
وقتی رسیدند و آب را دیدند از آن آشامیده و طعامشان را هم همانجا تناول کردند و
خداوند تبارک و تعالی از آن آب روزی آن ها کرد و با خود بردند. قافله از مکّه که
عبور کردند، از طعامشان به اهل مکه اطعام کرده و از آبی هم که با خود برداشته
بودند، به آن ها نوشانیدند.
۳ . حسین بن احمد حلبی از پدرش، از مردی و او از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که
گفت:
سعی میان صفا و مروه برای خوار کردن جبّاران واجب شد.
—————————————————
صفحه ۳۱
—————————————————
هروله کردن میان صفا و مروه برای چیست؟
۴ . معاویه بن عمار از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که گفتند:
سعی میان صفا و مروه، از آن رو واجب شد که شیطان خود را به حضرت ابراهیم(علیه
السلام)نمایاند. جبرئیل به آن حضرت فرمان داد به او حمله کند و شیطان گریخت. از این
رو سنّت «هروله» در سعی قرار داده شد.
۵ . حلبی گوید : از حضرت ابی صادق(علیه السلام) پرسیدم:
چرا سعی میان صفا و مروه تشریع گردید؟ حضرت پاسخ دادند: زیرا شیطان در این وادی به
نظر ابراهیم(علیه السلام) آمد. پس ابراهیم سعی کرد و به دنبالش دوید و او را از خود
دور کرد. جناب ابراهیم(علیه السلام) محارب و مخاصم شیطان است.
چرا مسعی محبوبترین مکان ها نزد خداست؟
۶ . معاویه بن عمار از امام صادق(علیه السلام) کرده که گفتند:
نزد خداوند، هیچ بقعه ای محبوبتر از محلّ سعی نیست; زیرا هر گردنکش و ظالمی در آن،
خوار می شود.
۷ . ابو بصیر گوید، از امام صادق(علیه السلام)شنیدم که می گفتند:
هیچ مکان و بقعه ای نزد خدای ـ عزّ وجلّ ـ محبوب تر از مسعی نیست; زیرا در آن جا هر
ستمگری خوار و ذلیل می گردد.
از چه رو رسول الله(صلی الله علیه وآله) از مسجد شجره محرم شدند، نه از میقات های
دیگر؟
۸ . حسین بن ولید از شخصی که نامش را نمی برد، نقل کند که گفت :
از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم چرا پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله) از مسجد شجره
محرم شد و از جای دیگر محرم نشد؟ حضرت پاسخ دادند: هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه
وآله) به آسمان برده شد و مقابل شجره قرار گرفت، فرشتگان وقتی به بیت المعمور می
آمدند، از محاذی همه مواقیت عبور می کردند، جز مسجد شجره. هنگامی که نبیّ گرامی(صلی
الله علیه وآله) به محاذی این مسجد رسیدند، ندا آمد: ای محمّد، حضرت گفت: لَبَّیک.
خداوند فرمود: آیا تو را یتیم نیافتم، پس مکانت دادم؟ و گمشده ات نیافتم و راهت
نمودم؟
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 