پاورپوینت کامل حج در آئینه سفرنامه ها;رحله ابن جبیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حج در آئینه سفرنامه ها;رحله ابن جبیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حج در آئینه سفرنامه ها;رحله ابن جبیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حج در آئینه سفرنامه ها;رحله ابن جبیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۰۱

سرگذشت ابوالحسین، محمد بن احمد بن جبیر، دبیر، ادیب، نویسنده، فقیه، محدّث، شاعر و
جهانگرد اندلسی و عرب تبار، در سال ۵۴۰ هجری در بلنسیه در شرق اسپانیا زاده شد.

مدتی در «شاطبه» بسر برد و به فراگیری ادبیات و علوم دینی پرداخت؛ آنگاه به
«غرناطه» رفت و به خدمت حاکم موّحد آن شهر؛ ابوسعید عثمان بن عبدالمؤمن در آمد و
کاتب او شد.

غ پس از مدتی حاکم او را ناچار به شرابخواری کرد و هفت جام باده به او نوشانید.

ابن – دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی (تهران مرکز دائره
المعارف ب آنجا راهی قاهره و سپس «عیذاب» شد و آن بندر را به قصد جده ترک گفت.

پس از توقفی هشت روزه در جده عازم مکه گردید و در سیزدهم ربیع الثانی سال ۵۷۹ هجری
به آن شهر رسید و ب چندی ب شخصیت وی از طراز عالمان قرن ششم هجری غرب عالم اسلامی
است؛ مردی فقیه با ذهنی شاعرانه و آشنا با دانشهای روزگار خود.

هر چند از اهل سنت است، به اهل ب همچنین در رحله خود هر جا که به مناسبتی از آنان
نام می برد، با تکریم و ستایش همراه است.

ه – رحله ابن جبیر، صص ۲۱، هرچند در آن روزگار، در دیار ابن جبیر فلسفه مشایی در
اوج شکوفایی خود بسر می برد، ابن جبیر این رویکرد را انکارِ خدا و طبیعت پرستی
قلمداد می کند و بر فلسفه و متفلسفان، طی ابیاتی چنین می تازد: «در روزگار ما گروهی
پدیدار گشته اند که مایه شومی دوران شده اند؛ آنان جز بدانچه ابن سینا و ابونصر
(فارابی) وضع کرده اند، گردن نمی نهند.

دریغ بر تنهایی اسلام و امان از دست گروهی که خود را با سفاهت سرگرم ساخته اند و
دین هدایت را در پس خود رها و ادعای حکمت و فلسفه کرده اند.

گروهی با کردارهای زشت خود، از راه شریعت گمراه شده اند؛ آنان جز «طبیعت»، فاعل
حکیمی را نمی شناسند.»ی- نفح الطیب، جلد دوم، ص ۳۸۵: قد ظَهَرَت فی عصرنا فرقهُ
ظهورها شؤم علی العصر لا تقتدی فی الدین الابما سَنَّ ابن سینا و ابو نصرِ * همچنین
همواره از خداوند برای بقا و یا فنای شهری یا کسانی استمداد می کند و دست به دعا بر
می دارد.

ابن جبیر دلبستگی عمیقی به صلاح الدین ایوبی دارد و خبر پیروزیهای او، سیاح ما را
با آن که از غربت و رنج سفر دلخوشی ندارد، بر آن می دارد تا بار دیگر ابن جبیر
صراحت عجیبی دارد و از مفاسد اجتماعی و ارتشا که تا خانه خدا راه یافته است و
کلیددار و امیر مکه نیز بدان آلوده شده اند، پرده برمی دارد و آرزو می کند یک بار
دیگر سنگر توحید که اینک در اختیار مشرکان است، به دست مس این سفر نامه مورد
استفاده مؤلفان بسیاری قرار گرفت و از آن اقتباس و حتی رونویسی شد.

مؤلف آنچه را در طول نخستین سفر خود مشاهده می کند، روز به روز یاد داشت بخشهایی از
رحله ابن جبیر اینک ترجمه قسمتهایی از رحله ابن جبیر را برای تتمیم فایده نقل می
کنیم:ه – مشخصات کتابشناختی، ترجمه رحله ابن جبیر که در ا آغاز سفر: «روز جمعه سی
ام ماه شوال سال ۵۷۸ در حالی که در دریا و برابر کوه شُلیر هستم به نوشتن این سفر
نامه آغاز می کنم.

خداوند سلامت را قرین ما سازد.

احمد بن حسّان و محمد بن جبیر در نخستین ساعت روز پنج شنبه هشتم شوّال همین سال؛
برابر با سوم فوریه فرنگی، از غرناطه – که خداوند محافظش باد – به عزم فرخنده حجاز،
جدا شدند، که خداوند این سفر را آسان و با خوشی و راحتی و رفتار خوب قرین سازد (ص
۶۶).

اسکندریه «نخستین چیزی که روز لنگر انداختن در اسکندریه دیدیم، ورود عاملان سلطان
به کشتی برای ثبت کلیه موجودی آن بود.

برای این کار همه مسلمانان را یکایک فراخواندند و نام و مشخصات و نام سرزمینهایشان
را نوشتند و از آنچه دارند پرسش کردند تا زکاتشان پرداخت شود، بی آنکه بررسی شود که
آیا بر این اشیا، سال گذشته است یا خیر.

آنان که بیشترشان عازم حج بودند و جز توشه راه چیزی با خود نداشتند، ناگزیر به
پرداخت زکات کالاهایشان شدند.

احمد بن حسّان را که از ما بود از کشتی فرود آوردند تا از او درباره اخبار مغرب و
کالاهای کشتی پرسش کنند.

او را تحت الحفظ نخست نزد سلطان، آنگاه قاضی، سپس اهالی دیوان و بالأخره نزد گروهی
از اطرافیان سلطان بردند و در هر مرحله از او پرسشهایی می شد و گفته هایش را می
نوشتند.

بالأخره او را رها کردند و به مسلمانان فرمان دادند اسباب و اثاثیه خود را از کشتی
پایین آورند.

برکناره دریا نگهبانان، آنان را همراه با کالاهایشان به دیوان بردند.

در آن جا هر یک را همراه با اثاثیه اش فرا خواندند و در دیوان که مملو از جمعیت شده
بود به بازرسی همه اثاثیه پرداختند.

در این حال کالاهای کسان با یکدیگر در هم آمیخته شد و آنگاه مأموران به بازرسی بدنی
کسان پرداختند مبادا که چیزی نهان کرده باشند و دست آخر آنان را سوگند دادند که آیا
چیز دیگری جز آنچه بازرسی شده، با خود دارند یا خیر؟ طی این بازرسی، بسیاری از
اثاثیه مردم بر اثر ازدحام و فزونی دستها از میان رفت و آنگاه مسافران پس از این
موقف خواری و خفت بزرگ، رها شدند.

از خداوند به جهت این مصیبت، اجر عظیم مسألت داریم.

بطور قطع این ماجرا بر سلطان بزرگ؛ معروف به صلاح الدین (ایوبی) پوشیده است و اگر
از آن خبر داشت – با توجه به مطالبی که در باره عدل و مروت خواهی او گفته می شود،
آن را می زدود (ص ۷۰ و ۷۱ ) الغای عوارض توسط صلاح الدین یکی دیگر از افتخارات این
سلطانِ نزدیک به خداوند متعال (صلاح الدین ایوبی)، که نامش را ماندگار ساخته،
برانداختن رسم گرفتن عوارض از حاجیان است که در زمان دولت عبیدیان وضع شده بود و
حُجّاج برای پرداخت آن، در تنگنا قرار می گرفتند.

چه بسا کسی که هنگام ورود بدان جا، زاید بر مخارج ضروری خود، چیزی نداشت و یا آن که
اساساً خرج راه نداشت، ولی ناچار به پرداخت عوارض – که مبلغ آن برای هر کس هفت
دینار و نیم مصری؛ معادل پانزده دینار مؤمنی – می شد و چون از پرداخت آن درمی ماند
در «عَیذاب» – که چون نامش چشم دریده بود – به شکنجه های دردناک دچار می شد و چه
بسا او را از بیضه هایش می آویختند و یا با دیگر اعمال شنیعی که برایش اختراع کرده
بودند شکنجه اش می دادند.

پناه می بریم به خدا از سوء قضایش.

در «جده» نیز چند برابر این شکنجه ها در انتظار کسی بود که در عیذاب عوارض خود را
نپرداخته بود و نامش بی آنکه علامت پرداخت عوارض خورده باشد بدان جا می رسید.

لیکن این سلطان این رسم لعنتی را برانداخت و به جایش و معادل همان مبالغ عوارض،
آذوقه و اجناس به حجاز برساند(ص ۸۸ و ۸۹).

آفت حجاج «سفر از جده به عیذاب برای حاجیان – جز اندکی که خدای – عزّوجلّ – ایشان
را از گزند مصون می دارد – آفتی است بزرگ؛ زیرا غالباً باد آنان را به کناره هایی
پیوسته به بیابانها و دور از جهت جنوب می کشاند و آنان ناگزیر نزد گروهی از بجاه –
که تیره ای از زنگیان ساکن کوهستانها هستند – منزل می کنند و از ایشان شترانی به
کرایه می گیرند و از راهی که در آن آب یافت نمی شود به طرف عیذاب حرکت می کنند و چه
بسا بیشتر اینان بر اثر تشنگی از بین می روند … و آن کس که جان به سلامت بدر می
برد و به عیذاب می رسد، گویی مرده ای است که از کفن بدر آمده.

مادر طول اقامت خود در عیذاب، گروههایی را دیدیم که بر این صفت و با هیأتی دگرگون
شده و آشفته بدان جا رسیدند….

اهالی عیذاب با حاجیان، طاغوت صفتانه رفتار می کنند و آنان را در کشتیهای خود بر
روی گرده هم می نشانند، گویی که قفسهای ماکیانند که بر هم چیده شده است.

آزمندی صاحبان این کشتیها آنان را به چنین کاری بر می انگیزد تا آن جا که با یک
سفر، بهای کشتی را از مسافران می گیرند و بر ایشان اهمیتی ندارد که دریا پس از آن
با کشتی چه کند و این مثل میانشان رایج است که می گویند؛ «بر ماست حفظ چوبها و بر
حاجیان است حفظ جانه شهر است.

و بهتر است برای کسی که امکان داشته باشد این شهر را نبیند و اگر هنگام عزم حج
ناچار از این شهر گذشت، بهتر است پس از پایان حج با امیر الحاج عراقی به بغداد رفته
از آن جا به عکّا رود و از آن جا به اسکندریه و یا سیسیل و یا جای دیگری روی نهد که
این دوریِ راه، برتر و بهتر از رنجهایی است که در عیذاب در انتظار شما است».

(ص ۱۰۶ – ۱۰۴) ورود به مکه «در نخستین ساعت روز پنج شنبه سیزدهم ربیع الآخر، برابر
چهارم ماه اوت بر «باب العمره» به مکه – که خداوند آن را حراست فرماید – در آمدیم.

آن شب که راه می پیمودیم ماه تمام بر پهنه خاک نور می پاشید و شب برای ما نقاب
تاریکی خود را از چهره برگرفته بود و آوای لبیک از هر سو گوشها را نوزاش می داد،
زبانها به دعا بانگ برداشته و با اشتیاق و التهاب به راز و نیاز با خداوند پرداخته
بود، گاه بانگ لبیک نیرو می گرفت و بر می خاست و گاه به مویه و دعا فرود می آمد (و
از غریو وهلهله آن می کاست).

خوشا شبا که در زیبایی و درخشندگی چون نخستین تخم ماکیان عروس شبهای زندگی (جهان) و
دوشیزه دخترکانِ نوباوه زمان بود.

تا آن که در ساعت مزبور از روز مذکور، به حرم خدای عظیم و مقام خلیل؛ ابراهیم
رسیدیم و کعبه بیت الحرام را دیدیم که چون عروسی با بهشت رضوان پیوند بسته و از
وجود زایران شیفته و هیأتهای مشتاق و میهمانان خدای رحمان انباشته است.

پس طواف ورود را به جای آوردیم و سپس در مقام کریم نماز گزاردیم و دست به پرده های
کعبه سودیم، خاصه در «ملتزم» که میان حجرالاسود و در کعبه خانه خدا است، آن جا که
محل پذیرفته آمدن دعاست، به زیر گنبد زمزم درآمدیم و از آب آن چاه که حدیث «لَمّا
شُرب» (حضرت شریعت پناه) پیامبر ص – در حقش آمده است، نوشیدیم و سپس بین صفا و مروه
به سعی درآمدیم و آنگاه موی سرتراشیدیم و از احرام بدر آمدیم.

پس سپاس و و ستایش خدای را که ما را با پذیرفتن به خانه خود اکرام فرمود و در شمار
آنان که به فیض جواب دعوت ابراهیمی درآمده اند در افزود، همو ما را بس که بهترین
یاور و کفیل و ما را همه کس است.

منزل ما در مکه در خانه ای بود که به حلالی معروف و نزدیک به حرم است و یکی از
درهای آن از باب السّره گشوده می شود، در بالا خانه ای که وسایل سکونت بسیار دارد و
به حرم و کعبه مقدس می نگرد».

(ص ۱۱۶ و ۱۱۷) صفت مسجدالحرام «گرامی خانه کعبه چهار رکن (پایه) دارد و به تقریب
چهار گوش است.

رئیس شیبیان که وظیفه پرده داری کعبه با ایشان است – محمد بن اسماعیل بن عبدالرحمن
بن… از دودمان عثمان بن طلحه بن شیبه بن طلحه بن عبدالدار، ازاصحاب پیامبر خدا –
صلّی اللّه علیه وسلّم – و صاحب عنوان پرده داری کعبه به من گفت که ارتفاع کعبه تا
بالای سقف از زمینی که به محاذات باب الصفاست، از جانب حجرالاسود تا رکن یمانی بیست
و نه ذراع است و دیگر اطراف آن به سبب شیب سقف به جهت ناودان، بیست و هشت ذراع
ارتفاع دارد.

پس نخستین رکن (پایه یا گوشه) آن رکنی است که حجرالاسود در آن قرار گرفته است و
طواف از آن جا آغاز می شود و طواف کننده، دیگر بار به همان نقطه باز می گردد تا
تمام پیکرش بر آن گذشته باشد، در حالی که (حین طواف) همواره خانه مکرّم (کعبه) در
سمت چپ او قرار دارد.

رکنی که پس از آن واقع است، رکن عراقی است ک روی به شمال دارد و سپس رکن شامی که رو
به غرب دارد و سپس رکن یمانی که رو به جنوب است و (طواف کننده) مجدداً به رکن (حجر)
الاسود باز می گردد که به جانب مشرق می نگرد و در این هنگام یک دور طواف (شوط) تمام
می شود.

درِ خانه کریم (کعبه) بر دیواری است که بین رکن عراقی و رکن حجرالاسود قرار دارد و
نزدیک به حجرالاسود، به فاصله ده وجب کوچک نصب شده است.

این قسمت از دیوار کعبه را که بین آن دو (حجرالاسود و در خانه کعبه) واقع است،
ملتزم گویند که جایگاه پذیرفته آمدن دعاست.

آن گرامی در، به اندازه یازده وجب و نیم از سطح زمین بالاتر است و از سیم زراندود
بصورتی بدیع و وصفی زیبا پرداخت شده که دیدگان را از زیبایی و شکوهی که خداوند خانه
خود را بدان پوشانده است، خیره و خاشع می کند.

دو بازوی چهار چوب در کعبه نیز چنین است و بخش بالایی آن همچنین، بر سر آن در، لوحه
ای است از زرِ ناب به پهنای دو وجب.

در کعبه را دو زُرفین سیمین بزرگ است که قفل بر آنها آویخته است.

این در روی به جانب شرق دارد و پهنای آن هشت وجب و درازایش سیزده وجب است.

ضخامت دیواری که در را در برگرفته، پنج وجب است.

درون آن خانه گرامی با مرمر سیاه و سپید مفروش است و دیوارها همه از مرمر سیاه و
سپید است و در آن، سه ستون از چوب ساج بسیار بلند قرار دارد، فاصله هر ستون با ستون
دیگر چهار قدم است که در راستای طول خانه و در خط منصّف آن قرار گرفته است.

یکی از ستونها که نخستین ستون باشد مقابل نیمه دیواری که دو رکن یمانی آن را در بر
گرفته واقع است و بین آن ستون تا دیوار مذکور به اندازه سه قدم فاصله است.

ستون سوّم که آخرین ستون باشد مقابل دیواری است که دو رکن عراقی و شامی آن را در بر
گرفته است.

تمام بخش درونی خانه کعبه از نیمه بالا اندوده به سیم زرنگار ستبری است که بیننده
از فرط بسیاری پندارد یکپارچه ورقه ای زرین آویخته اند که تمام جوانب را در برگرفته
و مقدار نیمه بالای دیوار را پوشانده است.

سقف خانه با پوششی از ابریشم رنگین پوشانده شده و بر تمام چهار طرف کعبه نیز (از
بیرون) پرده های ابریشمین سبز با آستر کتانی آویخته است و در بالای آن طرازی است از
ابریشم سرخ که بر آن نوشته است: «انّ اوّل بیتٍ وُضع للناس لَلَّذی ببکّه مبارکاً و
هدیً للعالمین» اول خانه ای که برای مکان عبادت مردم بنا شده، همان خانه مکه است که
در آن برکت و هدایت خلایق است.» و نام امام، «الناصرلدین الله» زیر آن مکتوب است.

پهنای این طراز به اندازه سه ذراع است که دوری تمام می زند.

در ساختن این پرده ها هنرمندی شگفت آوری به کار رفته و آنها را با نقشهای بسیار
زیبا و حروف هندسی نمای خوانا برنگاشته به نام خدای تعالی و دعا به الناصرعبّاسیِ
مذکور – که آن پرده را سفارش داده – برآورده اند.

تمام گلابتون دوزیها و سوزنکاریها با رنگ پرده مناسب است.

(ص ۱۱۹ و ۱۲۰) گشودن در کعبه «در کعبه کریم (و بیت الله العظیم) به روزهای دوشنبه و
آدینه گشوده می شود، جز در ماه رجب که هر روز باز می شود.

هنگام گشودنِ آن، آغاز طلوع خورشید است؛ به این ترتیب که پرده داران خانه (خدا)، از
دودمان بنی شیبه پیش می آیند و یکی از ایشان به آوردن کرسی بزرگی که شبیه منبری
عریض است می پردازد.

(این پلکان متحرک) را نُه پلّه مستطیل و پایه هایی چوبین است که آن را بر زمین
استوار می دارد و چهار قرقره بزرگ پوشیده به ورق آهن دارد که به وسیله آنها بر زمین
کشانده می شود تا به بیت کریم (کعبه) می رسد و پله زبَرین آن در محاذات آستانه
مبارک درِ کعبه قرار می گیرد.

آنگاه رئیس شیبیان که پیری است کهنسال و زیبا منظر و خوش هیأت و کلیدِ قفلِ مبارکِ
(کعبه) را به دست دارد بر فراز آن (پلکان چرخدار) می رود و یکی از پرده داران که
همراه او ست و پرده ای سیاهرنگ به دست دارد، هنگامی که رئیس شیبیان آن خجسته در را
می گشاید، دستهای خود را (با آن پرده سیاه) برابرِ در، باز می کند (و مانع دیدن
درون خانه می شود).

چون (پیر مذکور) قفل را گشود آستانه را می بوسد و سپس تنها، وارد خانه می شود و در
را پشت سر خود می بندد و بدان اندازه که دو رکعت نماز گزارد، درنگ می کند و آنگاه
شیبیان به درون می روند و دیگر بار در را می بندند و نماز می گزارند.

سپس در باز می شود و مردم مبادرت به ورود می کنند.

هنگام اجرای مراسم گشودنِ آن خجسته در، روی آورندگان بدان بارگاه با دیدگان پرخضوع
و دستهایی که به تضرع به سوی خداوند برآورده اند، می ایستند و چون در گشوده شد مردم
تکبیر می گویند و بانگ شیون ایشان بالا می گیرد و با تکبیر و تهلیل می گویند:
«اللّهم افتح لنا ابواب رحمتک و مغفرتک یا ارحم الراحمین».

بارالها! ای مهربانترین مهربانان! درهای رحمت و آمرزش خود را بر ما بگشای».

سپس درود گویان و ایمن وارد می شوند.(ص ۱۲۹ و ۱۳۰) صفت مکه «مکه شهری است که خداوند
آن را در میان کوههایی که پیرامونش را گرفته است قرار داده و در درونِ درّه مقدّس
بزرگِ ممتدّی واقع است که گنجایش آفریدگانی را دارد که کس جز خدای – عزّوجلّ – شمار
آنان را نداند.

شهر مکه را سه دروازه است: نخستین دروازه باب المَعْلی است که از آن به سوی گورستان
مبارک بیرون روند، گورستان در نقطه ای است که به حجون شهرت دارد و در سمت چپ عابری
که به سوی آن (گورستان) می رود کوهی است.

بر فراز آن راه پشته ای است و بر آن راه پشته نشانه ای شبیه برج قرار دارد و از آن
راه، به عمره بیرون روند.

این راه پُشته به «کداء» معروف است و همان است که حسّان در شعر خود بدان نظر داشته
و گوید: «تُثیرُ النَّقْعَ موعدُها کَداءُ…» «قافله گرد و غبار برانگیخت و رهسپار
دیدارگاه خود، «کداء» شد…» و پیامبر – صلّی اللّه علیه وسلّم – روز فتح (مکه)
فرمود: «از آن جا که حسان گفت داخل شوید» و مسلمانان از آن راه پشته (به مکه) در
آمدند.(ص ۱۴۸) ذکر برخی مشاهد مکه مکه – که خدایش شرف افزاید – به تمامی، زیارتگاه
و مشهدی است ارجمند و کریم و در شرف این شهر مقدس همین بس که خداوند آن را به میعاد
گاه و به مثابه خانه بزرگ و گرامی خویش اختصاص داده و دعوتگاه خلیل خود ابراهیم
فرموده است و آن شهر حرم خداوند و محل امن اوست و نیز همین بس که پرورشگاه پیامبر –
صلّی اللّه علیه وسلّم – است که خداوند حضرتش را به شرف بخشی و بزرگداشت برتری و
فضیلت فزوده و با آیات کریم و قرآن حکیم مبعوث نمود، مکه نخستین جایگاه وحی و فرود
آمدن قرآن و اولین محل فرود آمدن روح الأمین جبرئیل است و وعده گاه انبیای خدا و
رسولان گرامی اوست.

از زیارتگاههای آن شهر – که ما آنها را دیدیم – یکی قبه وحی در خانه خدیجه، مادر
مؤمنان – رضی الله عنها – است که در آن جا پیامبر با خدیجه ازدواج کرد و با وی
درآمیخت و نیز قبّه کوچک دیگری درهمان خانه که زادگاه فاطمه زهرا – ع – است … از
دیگر زیارتگاههای گرانقدر مکه، زادگاه پیامبر – صلّی اللّه علیه وسلّم – و خاک پاکی
است که نخستین بار، سر به پیکر پاکیزه او سوده، بر آن محل خجسته مسجدی ساخته اند که
بنایی با شکوهتر از آن دیده نشده است و بیشتر آن بنا را از بالا به پایین زراندود
کرده اند و آن مسقط الرأس مقدس که پیامبر – صلّی اللّه علیه وسلّم – به هنگام ولادت
خجسته فرخنده خویش که خداوند آن را برای تمامی امت رحمتی قرارداد – پیکر مطهر بر آن
نهاد، انباشته از نقره است.

خوشا فرخنده خاکی و خرّما خجسته زمین پاکی که خداوند آن را با اختصاص دادن به فرود
آمدن پاکترین پیکرها به هنگام ولادت، و زادگاه بهترین انسانها – صلّی اللّه علیه و
علی آله و اصحابه الکرام و سلّم تسلیما – اوج افزود و مشرّف فرمود.

این جایگاه مبارک در روزهای دوشنبه ماه ربیع الاول که ماه ولادت و زاد روز پیامبر –
صلّی اللّه علیه وسلّم – است گشوده می شود و تمام مردم برای کسب فیض و تبرّک بدان
درآیند و دیگر اماکن مقدس نیز همان روز گشوده می شود و همواره در مکه بدان روز
قیامتی است.(ص ۱۵۳ و ۱۵۴) فراوانی، ارزانی و امنیت در مکه «این سرزمین، از حیث وفور
و گرد آمدن نعمتها و میوه ها و کالاهای مفید و وسایل رفاه شهری و مراکز دادو ستد،
سرشارترین و پرنعمت ترین مناطق است، گر چه جز هنگام موسم حج، تجارتخانه ها و
مرکزهایی بزرگ برای دادو ستد ندارد.

اما در موسم حج قرارگاه و محل اجتماع مشرق و مغرب جهان است و آن همه کالا در ظرف یک
روز سودا می شود، افزون بر ذخایر نفیس چون گوهر و یاقوت و دیگر سنگهای گرانبها و ا
نواع عطر چون مشک و کافور و عنبر و عود و داروهای هندی و دیگر چیزها از صادرات هند
و حبشه گرفته تا کالاهای عراقی و یمنی و محصولات خراسانی و متاعهای مغربی که به حد
و حصر و ضبط و شمار در نمی گنجد، که اگر آن مجموعه را به تمام سرزمینهای جهان پخش
کنند، از آنها بازارهای انباشته و سرشار در هر نقطه پدید آید و به تمام آن بلاد
سودهای بازرگانی کلان رساند.

این همه، فقط در ضمن هشت روزی است که پس از موسم حج قرار دارد، بجز آنچه در طول
روزهای متمادی و متوالی از یمن و دیگر نقاط وارد می کنند تا آن جا که در سراسر زمین
کالا و ذخیره ای گرانبها نیست که در مدت موسم حج در مکه موجود نباشد و این برکتی
است که پنهانی ندارد و نشانه ای از نشانه هایی است که خداوند مکه را بدان ویژگی
بخشیده است.

اما(درباره ارزاق و میوه ها و دیگر خوراکیهای گوارا (باید گفت) ما می پنداشتیم که
انْدُلُس را از این بابت و بدین ویژگی و بهره مندی از این نصیب، بر دیگر شهرهای
عالم برتری است تا آن که بدین سرزمین مبارک درآمدیم و دریافتیم که این خطه سرشار از
نعمتها و میوه هایی است چون انجیر و انگور و انار و به و هلو و نارنج و گردو و
بلسان و خربزه و خیار چنبر و خیار و تمام انواع تره بار چون بادنجان و کدو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.