پاورپوینت کامل راست قامتان حماسهسازان هویزه ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل راست قامتان حماسهسازان هویزه ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راست قامتان حماسهسازان هویزه ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل راست قامتان حماسهسازان هویزه ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
۲۲
شهید سیدحسین علم الهدی
ساعت دوازده شب بود که حسین برگشت؛ با همان خنده و شادابی همیشگی, به جای اینکه
چیزی بخورد, آب خواست. خواستهاش در آن شب زمستانی, شگفت انگیز بود. آب را برای غسل
میخواست. آب زیادی در «مقر» نبود و حسین توانست فقط سرش را بشوید. غفار درویشی آب
میریخت و حسین موهایش را میشست. یونسی برای اینکه سر به سر «علم الهدی» گذاشته
باشد, گفت: «فایده نداره… فردا عملیاته, دوباره موهات خاکی میشه…» حسین آرام
جواب داد: «یونس جان! فردا قصد ملاقات با خدا را دارم.»
سکوت بر لبان همه, نشست. حسین را همه دوست داشتند و نمیخواستند حتی فکر روزی را
بکنند که حسین نباشد. «فردا باید با لباس پاکیزه به دیدار خدا بشتابیم» رفتار عجیب
او, همه را به فکر فرو برد. آن شب, با همهی خستگیها, خواب به چشم کسی نیامد. همه
در اتاقهایشان جمع شده بودند و به فردا فکر میکردند. اما در اتاق علم الهدی چه
میگذشت؟ این را فقط فرشتگان خدا میدانند.
سال ۱۳۳۷ بود که خدا, «سید حسین» را در اهواز, به دست «سید مرتضی» به امانت سپرد.
آن قدر مهربان و باعاطفه بود که هر کس, او را محرم راز خود میدانست.
حسین ۱۴ ساله بود که یک سیرک مصری به اهواز آمد که هدفی جز فساد اخلاقی نداشت. او
نتوانست آرام بگیرد. چارهای هم نداشت جز اینکه همراه دو نفر از دوستانش, آن مکان
را در ساعتی که خلوت بود به آتش بکشند. ساواک عاملین آتش زدن سیرک را شناسایی کردند
که یکی از آنها, حسین بود. مأمورین در کلاس درس او را دستگیر کردند و به خانه
آوردند تا اتاقش را بازجویی کنند.
وقتی مأمور ساواک, با پوتین وارد اتاق شد, حسین با صدای بلند فریاد زد: «ما روی این
فرشها نماز میخوانیم. زود کفشهات را در بیار» مأمور شگفت زده از این همه شهامت,
کفشهایش را درآورد. اما حسین بهای سنگینی برای این شهامت پرداخت, صندلی الکتریکی,
ضرب و شتم شدید با کابل برق, آویزان کردن پاها از سقف, گوشهای از پذیرایی حسین,
توسط ساواک بود.
سال ۵۶, در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد, قبول شد. در مدت یک سالی که دانشجوی
مشهد بود, هر شب یک ساعت قبل از اذان صبح, کبوتر دلش را زائر حرم امام رضا۷ میکرد.
معمولاً روزهای جمعه, به کوه میرفت, سعی میکرد روزه هم بگیرد.
بعد از شهادت اصغر گندمکار, فرمانده سپاه هویزه شد.
نزدیکی کبابی ترمز کرد و رفت چند سیخ کباب, سفارش داد. دوستش از این همه خرج
اضافی تعجب کرد. حسین کبابها را گرفت و ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 