پاورپوینت کامل نگاهی دیگر به سخنان پاپ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی دیگر به سخنان پاپ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی دیگر به سخنان پاپ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی دیگر به سخنان پاپ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۲

پاپ بندیکت شانزدهم در تاریخ سه شنبه ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۶ .م در دانشگاه ریگنز بورک
آلمان، سخنرانی نمود. موضوع سخنان مبسوط او که گویا ۲۶۰۰۰۰ نفر شنونده داشت، درباره
ی رابطه ی عقل و دین بود. این مطالب به چند زبان روی سایت رسمی واتیکان قرار
گرفت. با استفاده از ترجمه ی سایت شفاف چکیده ی آن چنین است:

طبیعت دین و ایمان مسیحی با عقل سازگار است، و اروپا نیز چنین طبیعتی دارد، و به
همین دلیل مسیحیت با حکمت یونان و روم کاملاً همسو است، ولی اسلام در طبیعت خود با
عقل سازگار نیست، و به همین دلیل می کوشد عقیده ی خود را با اکراه بر مردم تحمیل
کند و مسأله ی جهاد نیز به همین جا بر می گردد که پیامبر اسلام خواسته است تا با
شمشیر دین خود را گسترش دهد.

پاپ در این راستا به مناظره ای میان امپراتور بیزانس در قرن سیزدهم ایمانوئل دوّم
با یک عالم مسلمان ایرانی اشاره کرد. و فقط به نقل سؤال امپراتور پرداخت. آن عبارت
چنین است: به من نشان بده که محمد چه چیز تازه ای ارایه کرده است. جز چیزهای بد
و غیر انسانی چیز دیگری آورده است؟ مثلاً او حکم کرد که دینی که او مبلغ آن بود با
شمشیر ترویج شود.

پاپ در بخش دیگری از سخنان خود می آورد:

امپراتور مطمئناً از آیه ی ۲۵۶ سوره ی دوّم قرآن آگاه بود([۱]) که در آن آمده: هیچ
اجباری در دین نیست. به گفته ی آگاهان، این آیه مربوط به دوره های ابتدایی اسلام
است و زمانی که محمّد قدرت نداشت و مورد تهدید بود.

پاپ در جای دیگری می گوید:

هدف از طرح این مباحث صرفاً زمینه سازی برای گفتمان است که تاکنون مورد بی توجهی
قرار گرفته است، تا از این طریق رابطه ی ایمان و خردورزی را که همواره او را شیفته
ی خود کرده است، خاطرنشان سازد.([۲])

قبل از بررسی سخنان پاپ لازم است به معرفی اجمالی ایشان بپردازیم.

پاپ بندیکت شانزدهم را بشناسیم

او در ۱۶ آوریل ۱۹۲۷ در یک خانواده ی مزرعه دار سنّتی در استان باواریای آلمان
متولد شد و یوزف راتسینگر نام گرفت. در دوران جوانی به عضو سازمان جوانان نازی در
آمد([۳]) و با شروع جنگ مدتی به ساختن سپر تانک پرداخت و پس از مدتی به نیروی ضد
هوایی مونیخ پیوست، و بدین ترتیب شریک جرایم نازی های هیتلری مانند یهودی کشی،
شکنجه، و اعدام عوامل مخالف نازیسم گردید. و بالاخره به همین خاطر دستگیر و زندانی
شد و پس از چند ماه آزاد گردید و پس از مدتی کوتاه به کلیسا پیوست.

چرا و چگونه چنین شخصیتی به عالی ترین مقام کلیسای کاتولیک دست یافت؟!

بر همگان واضح است که منصب ریاست واتیکان از مناصب مهم جهانی است و سیاست جهانی در
تعیین رییس آن نقش اول را دارد. از سوی دیگر با توجه به حاکمیت بلامنازع صهیونیزم
بر مراکز قدرت و ثروت و سیاست، خصوصاً در کشورهای غربی پس از پایان جنگ جهانی دوم،
تاکنون اشخاصی که گرایش و سابقه ای به نازیسم در پرونده ی خود دارند نتوانسته اند
به سمتی مهمّ دست یابند؛ از این رو طرح این سؤال در ذهن هر کاوش گری طبیعی است که
چه عامل و اتفاقی موجب شده است تا یکی از سربازان آدولف هیتلر بتواند رهبری کلیسای
کاتولیک را تصاحب کند؟؟!

آیا لابی صهیونیزم و دول غربی از حضور قدرتمند اسلام در آینده ی معادلات جهانی
نگرانند یا مسایل دیگری در پشت پرده ی سیاست وجود دارد که ما نمی دانیم؟، اما اگر
آن گونه که رییس جمهور فعلی آمریکا پس از حادثه ی ۱۱ سپتامبر بدان تصریح کرد و
نگرانی برخی از مصلحان را از اظهارات خویش برانگیخت؛ این انتخاب ارتباط با خواب
مجدد برپایی جنگ های صلیبی جدید دارد، و در نظر دارند که در صورت چنین اتفاقی در
رأس کلیسای کاتولیک شخصیتی باشد که هم دارای صبغه ی روحانی مذهبی است، و هم روحیه ی
بدبینی به اسلام،([۴]) و هم روحیه ی سخت گیری مذهبی([۵]) و هم سابقه ی نظامی گری،
آن هم از نوع نازی و هیتلری. باید بدانند که این خواب آشفته تعبیر ندارد و خداوند
اراده فرموده است که دین خود را بر سایر ادیان چیره سازد([۶])و([۷]).

مرور مجدد بر ادعاهای پاپ:

۱. طبیعت دین و ایمان مسیحی با عقل سازگار است.

۲ . اسلام در طبیعت خود با عقل سازگار نیست.

۳. اسلام می کوشد عقیده ی خود را با اکراه بر مردم تحمیل کند. خاستگاه جهاد
اسلامی همین است.

۴. جهاد اسلامی به این بر می گردد که پیامبر اسلام خواسته است تا با شمشیر دین خود
را گسترش دهد.

تأمل در ادعاهای وی:

ادعای اول: طبیعت دین و ایمان مسیحی با عقل سازگار است.

این سخن مرکب از یک نهاد طبیعت دین و ایمان مسیحی و یک گزاره با عقل سازگار
است، می باشد که در هر دو بخش جناب پاپ مرتکب مغالطه از نوع مصادره به مطلوب آن
شده است.

طبیعت دین و ایمان مسیحی

از جناب پاپ سؤال می کنیم: شما راجع به کدام دین و ایمان مسیحی صحبت می کنید؟! آیا
درباره ی آنچه حضرت عیسی بن مریم۸از طرف خدای بزرگ برای بنی اسرائیل آورد، یا
درباره ی مسیحیتی که اصل و اساس آن بر تثلیث؛ یعنی خدای پدر و خدای پسر و روح
القدس استوار گردیده و این عقیده را از اقوامی وام گرفته است که قرن ها قبل از تولد
آن بزرگوار می زیسته اند و جناب پاپ هم اکنون رهبری آن را بر عهده دارد؟!

تثلیث اصلی ترین رکن مسیحیت فعلی ریشه در بت پرستی دارد.

در کتاب خرافات تورات و ادیانی دیگر چون تورات نوشته ی دانشمندی به نام دوان آمده
است:

اینک نظری به هند می افکنیم و می بینیم که بزرگ ترین و معروف ترین عبادت لاهوتی
شان تثلیث است و این تعلیم را به زبان بومی خود تری مورتی می گویند. و این نامی
است مرکب از دو کلمه به لغت سنسکریتی. یکی تری؛ یعنی سه تا، ویکی مورتی؛ یعنی
هیأت ها و اقنوم ها، و این سه اقنوم عبارت است از: ۱. برهما، ۲. فشنو، ۳. سیفا، که
در عین این که سه اقنومند، یک چیزند و وحدت از آن ها منفک نیست، و در نتیجه به
عقیده ی آنان این یک چیز، معبود واحدی است.

آن گاه می گوید: برهما به عقیده ی آنان پدر، و فشنو پسر، و سیفا روح القدس است. و
اضافه می کند: که نامبردگان، سیفا را کرشن می خوانند، یعنی ربّ مخلص، و روح
عظیمی که فشنو از او متولد می شود (و این کرشنا، همان کرس ـ به زبان انگلیسی به
معنای مسیح مخلص ـ است.) پس فشنو، همان الهی است که در ناسوت زمین ظهور کرده تا
مردم را نجات دهد؛ پس او یکی از اقانیم سه گانه است که روی هم اله واحدند.

و نیز اضافه می کند که: هندیان به عنوان رمز، اقنوم سوم را به شکل کبوتر می کشند،
عیناً همان طور که مسیحیان آن را رمز آن می دانند.

مسترفابر هم در کتاب خود به نام اصل الوثنیه می گوید: ثالوث (سه تایی) را در
بین هندی ها نیز می یابیم. آن ها هم به این عقیده معتقدند و خدا را مرکب می دانند
از: برهما و فشنو و سیفا. و این ثالوث را نزد بوداییان نیز می بینیم، چون آن ها هم
می گویند: بوذ معبودی است دارای سه اقنوم و همچنین بوذیو (جنسیت) می گویند، و
جیفا مثلث اقانیم است.

و سپس اضافه می کند که: چینی ها هم بوذه را عبادت می کنند و آن را فو می دانند
و می گویند: فو سه اقنوم است، همان طور که هندی ها می گفتند.

هیجین هم در کتاب خود انگلوساکسون می گوید: فارسیان متروس را کلمه و واسطه و
نجات بخش ایرانیان می دانستند.

و از کتاب ساکنان اروپای قدیم نقل می کند که نوشته است: وثنی های قدیم معتقد بودند
که معبود، مثلث الاقانیم است. و ساده تر بگویم: خدا دارای سه اقنوم است.

و باز از یونانی ها و رومیان و فنلاندی ها و اسکاندیناوی ها نیز همان داستان ثالوث
را نقل می کند. و نیز اعتقاد به کلمه را از کلدانی ها و آشوری ها و فنیقی ها نقل
کرده است.

آقای دوان در کتاب خرافات تورات و ادیانی نظیر آن مطلبی نقل می کند که خلاصه ی
ترجمه اش این است:

اعتقاد و تصور این که یکی از آلهه و خدایان، وسیله ی نجات بشر شده، به این که خود
را به کشتن دهد، اعتقادی است بسیار قدیمی در میان هندوها و وثنی مذهبان و دیگران.

سپس شواهدی بر این معنا نقل کرده است از آن جمله می گوید: هندوان معتقدند که
کرشن مولود بکر ـ که نفس اله فشنو است؛ فشنویی که به اعتقاد آن ها نه ابتدا
دارد و نه انتها. ـ از در مهر و عطوفت حرکتی کرد تا زمین را از سنگینی گناهانی که
تحمل کرده نجات دهد. ناگزیر به زمین آمد و با دادن قربانی از ناحیه ی خود، انسان را
نجات داد.

و نیز می گوید: مسترمور عکس کرشنا را در حالی که به دار آویخته شده بود، به همان
شکلی که در کتاب هنود نوشته ی موریفور لیمس تصویر شده؛ یعنی انسانی که دو دست و
دو پایش به دار میخکوب شده، و بر روی پیراهنش عکس یک قلب وارونه از انسان تصویر
شده، کشیده است.

و نیز نوشته که: عکس کرشنا به صورت انسانی آویخته شده به دار، در حالی که تاجی از
طلا به سر دارد، دیده شده است. و اتفاقاً مسیحیان درباره ی مسیح نیز، هم نوشته اند
و هم معتقدند که وقتی به دار آویخته شد، تاجی از خار بر سر داشت.([۸])

در کتاب مسیحیّت تألیف حاج شیخ علی آل اسحاق خوئینی به نقل از کتاب العقائد
الوثینه فی الدیانه النصرانیه تألیف آقای محمد طاهر التنّیر به مقایسه ی آنچه
مسیحیت فعلی درباره ی مسیح(ع) اعتقاد دارند و آنچه هندوها درباره ی کریشنا می
گویند، می پردازد و ۴۶ عقیده از مسیحیان درباره ی مسیح(ع) را ذکر می کند که مشابه و
در مواردی همان اعتقادات هندوها درباره ی کریشنا که حدود شش قرن قبل از تولد
مسیح(ع) می زیسته است.([۹])

قرآن کریم نیز می فرماید: (… وَقَالَتِ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللهِ
ذلکَ قَوْلُهُم بِأفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا مِن قَبْلُ
قتَلَهُمُ اللهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ)([۱۰])؛ و نصارا گفتند: مسیح، پسر خداست.
این سخنی است [باطل] که به زبان می آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده
اند، شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه [از حق] بازگردانده می شوند؟.

بنابراین و براساس تحقیقات دانشمندانی که به لطف خداوند همه ی آن ها غربی و پرورش
یافته در محیط مسیحیت اند اصلاً نهادی به نام دین و ایمان مسیحی حقیقی که از طرف
خداوند برای بنی اسرائیل فرستاده شده در جمله ی شما باقی نمی ماند تا با عقل سازگار
باشد یا نباشد.

حال از این اشکال علمی بسیار جدی صرف نظر می کنیم و به بحث راجع به گزاره ی با عقل
سازگار است می پردازیم.

ادعا زیبا، ولی بسیار غریب است. از جمله شواهد بطلان این ادعا عبارت است از:

شواهد ناسازگاری دین و ایمان مسیحی با عقل:

از جناب پاپ سؤال می کنیم:

کدام یک از اصول اعتقادات دین و ایمان مسیحی که شما آن را رهبری می کنید با عقل
سازگار است؟!

آیا تثلیث و این که یک حقیقت، هم سه تا باشد و هم یکی، با عقل سازگار است؟!

آیا معقول است که تولد مسیح بدون پدر موجب شود تا او را پسر خدا بدانیم، ولی آدم
ابوالبشر را که به اتفاق همه بدون پدر و بدون مادر آفریده شده است انسانی مانند
سایر انسان ها به شمار آوریم؟!

آیا مسیح عبادت می کرد یا نه؟ حتماً پاسخ شما مثبت است. در این صورت آیا معقول است
که خداوند، خود را عبادت کند؟!

اگر دین و ایمان مسیحی با عقل سازگار است؛ چرا پدران روحانی در برابر سؤال از
معقولیت تثلیث می گویند: راه علم، غیر از راه ایمان است و اگر محتویات عهدین با علم
ناسازگار است، ضرری به حقانیت عهدین نمی زند، چون منطق دین، غیر از منطق عقل و خرد
است؟

آیا این که پدری به نام آدم خطا کند و همه ی فرزندان او تا روز قیامت بدون آن که
نقشی در آن گناه داشته باشند، خطا کار باشند با عقل و منطق سازگار است؟!

آقای پاپ فدا یعنی این که مجرم و یا اولیای او برای رهانیدن وی از حکم مجازات محکمه
چیزی را به قاضی محکمه بدهد تا از مجازات مجرم صرف نظر کند. خداوند در مقابل کدام
محکمه قرار گرفته تا با پرداخت فدا حکم رهایی انسان را گرفته باشد؟! قاضی محکمه ای
که از خداوند فدا را قبول می کند و در مقابل آن انسان نجات پیدا می کند، کیست؟! آیا
قاضی محکمه، انسان گناه کار است؟ آیا کره ی زمین است که خود یکی از مخلوقات خداوند
است؟ آیا قاضی خود فد؛ یعنی مسیح است؟ آیا قاضی، خدای پدر است؟ آیا قاضی روح
القدس است؟ آیا کس دیگری است؟ کدام یک از جواب ها می تواند با عقل سازگار باشد؟!

با فرض این که خطای آدم(ع) خطای فرزندان او نیز تا قیامت باشد، آیا خداوند نمی
توانست آن ها را ببخشد؟ آیا عقل می پذیرد که خداوند نتواند از وعید خود صرف نظر
کند، تا نیاز به فدا کردن بخشی از خود داشته باشد؟!

آیا معقول است که گفته شود: اگر کسی گناهی کرد، هیچ راهی برای بخشش او وجود ندارد،
نه ندامت، نه توبه و نه استغفار، و تنها راه بخشش فدا شدن فرزند خداست؟

آیا عقل می پذیرد که پسر خدا در رحم زنی حلول کند و سپس به صورت انسانی متولد گردد
و آن گاه شیر و غذا بخورد، آب بنوشد، خسته شود، بخوابد، قضای حاجت کند و در عین حال
خدا هم باشد؟!

اگر طبیعت دین و ایمان مسیحی با عقل سازگار است و به همین دلیل با حکمت یونان و روم
همسو است؛ چرا بولس؛ قدیس بزرگ مسیحیت می گوید: من این را نوشتم تا حکمت حکما را
قاطعانه سرکوب نموده، و فهم فقها را تخطئه نمایم. حکیم کجا و نویسنده کجا و کنکاشگر
این روزگار کجا و تعمق و دقت در معارف دینی ما کجا؟.([۱۱])

این که می گویید: خدا چوبه دار و لعنت دشمنان را به خود خرید؛ برای این که شخص به
دار آویخته ملعون است؛ یعنی چه؟!

اگر با فدا شدن مسیح همه ی مسیحیان بلکه همه ی انسان ها نجات پیدا کرده اند، پس
فلسفه ی تشریع ادیان چیست؟ آیا معقول است که خداوند شریعتی را تشریع کند برای این
که هیچ کس عمل نکند، یا هر کس خواست عمل کند و هر کس نخواست عمل نکند؟! گذشته از آن
پس از نجات همه ی انسان ها به خاطر فدا شدن پسر خداوند، عمل کردن به شرایع و قوانین
الهی چه فایده ای دارد؟ نجات یافته نیاز به نجات دیگر ندارد.

آیا سخن دیگر بولس که می گوید: اله رب، بلاهت ابلهان را بر تفکر عقلا ترجیح می
دهد، نیز با عقل سازگار است؟!

آیا تشکیل انگیزیسیون و پرچمداری علنی مسیحیت با علم و دانش نیز از نشانه های
سازگاری آن با عقل است؟

آیا برکناری پاپ ها از خطا از جمله جنابعالی که سابقه ی عضویت در ارتش هیتلری
دارید، می تواند معنای معقولی داشته باشد؟!

این مقدار کافی است تا خوانندگان محترم به میزان صحت ادعای های پاپ پی ببرند. ادعای
دو گزینه ای که نهاد و گزاره اش صد در صد مغالطه و مصادره به مطلوب است.

می توان حدس زد که چرا پاپ دین و ایمان مسیحی فعلی سراسر خرافه را به سازگاری با
عقل می ستاید؛ زیرا وی بیش و پیش از همه می داند که بزرگ ترین چالش مسیحیت در زمان
توسعه ی علم و فن آوری و افزایش سطح سواد، نامعقول بودن گزاره های آن است و در نقطه
ی مقابل مهم ترین سلاحی که اسلام اصیل بدان مسلح است سازگاری آن با عقل و فطرت می
باشد. به همین دلیل از موضع ضعف حقیقی و ژست قدرت ظاهری به جلو فرار می کند و آیین
مسیحیتی را که رهبری اش را بر عهده دارد، متّصف به سازگاری با عقل می سازد و اسلام
را به ناسازگاری با آن.

بررسی دومین ادعای پاپ

دین اسلام طبیعتش با عقل ناسازگار است.

نخست سؤالی به ذهن می آید که: چگونه فردی با اطلاعات بسیار ضعیف از اسلام که نمی
داند سوره ی دوم قرآن کریم در مدینه و در زمان تشکیل حکومت اسلامی و قدرت رسول
اکرم(ص) نازل شده و نه در آغاز بعثت و دوره ی غربت اسلام در مکّه، به خود اجازه
می دهد که این چنین اظهار نظر قاطع درباره ی اسلام نماید؟! و اصولاً اظهار نظر
چنین فردی چه ارزشی دارد؟

مروری کوتاه بر عقاید و اخلاق و احکام اسلامی

آیا دعوت اسلام به توحید و مبارزه ی همه جانبه ی آن با شرک و بت پرستی و نفی تشبیه،
و تنزیه پروردگار متعال از آنچه مناسب با ساحت ربوبیت نیست، خلاف عقل است؟ آیا نفی
جسمیّت و مادیّت و حرکت و انتقال از آن ذات مقدس ناسازگار با عقل است؟ آیا نفی ضدّ
و مثل و ندّ و ظلم از او خلاف عقل است؟ آیا ستودن خداوند با صفات علیا و نامیدن او
با اسمای حسنی ناسازگار با عقل است؟ آیا اعتقاد انحصار عزت، قوت و مالکیت بر اشیا
در خداوند ناسازگار با عقل است؟ آیا باز کردن درهای معرفت درباره ی حقایق بلند و
متعالی مانند عرش، کرسی، لوح، قلم، قضا و قدر، سعادت و شقاوت را عقل بر نمی تابد؟!

جناب پاپ! آیا تنزیه ساحت قدسی انبیای عظام: از افتراهای ناجوانمردانه ی عهدین به
آن ها و اعتقاد به عصمت آن ها در دریافت وحی و تبلیغ آن و عصمت آن ها از گناه و
ستودنشان با صفات بندگی، اخلاص، ایمان، توبه، انابه، علم، فهم، سبقت به خیرات،
قنوت، اخبات، انذار، تبشیر، اسلام، توکل، تقوا، طهارت روح، اخلاق کریمه، جهاد فی
سبیل الله، بت شکنی و صدق و صفا خلاف عقل است؟!

آیا یادآوری مکرر روز قیامت و سعادت و شقاوت ابدی و بهشت و جهنم و تعبیرهای تکان
دهنده و موعظه گری از روز واپسین مانند: یوم الحساب، یوم الجمع، یوم الحسره، یوم
التغابن که وجدان خفته را بیدار و قلب مؤمن را می لرزاند و او را از بدی ها و
منکرات باز می دارد، با عقل سازگار نیست؟!

آیا دعوت اسلام به مکارم اخلاقی و فضایل انسانی که پیامبر اکرم(ص) فرمود: إنّی
بعثت لأتممّ مکارم الأخلاق([۱۲]) موجب شده است تا طبیعت اسلام با عقل ناسازگار
باشد؟!

آیا دعوت اسلام به ایثار، ادب، امانت داری، محبت خدا و دوستان خدا، جود و سخاوت،
حکمت، حیا، عفت، عدالت، معرفت، اخلاص، عبادت، عبرت آموزی، وفای به عهد، غیرت،
فتوّت، رعایت حق الله و حق النّاس، احسان، توبه، استغفار، رضا، تسلیم، توکل، قناعت،
تعقل، تدبر، علم آموزی، تعلیم، تفکر، تفقّه، انصاف، یقین، وحدت، شکر، صبر، اطاعت و
بندگی، دعوت به خلاف حکم عقل است؟!

آیا ممانعت اسلام از صفات و کارهای ناپسندی چون اسراف و تبذیر، بخل، حسد، سرکشی،
تهمت و بهتان، تجسس، بدگمانی، غیبت، جهل، تحقیر دیگران، خیانت، خودبینی، خودپسندی،
تکبر، تعصب، فخرفروشی، فسق و فساد، رباخواری، تقلید کورکورانه، زنا، همجنس بازی،
لغو، لجاجت، ملامت کردن گرفتاران، تملق، مکر و حیله، نفاق و دو رویی، هواپرستی،
نمامی، عقوق والدین، یأس از رحمت الهی، طمع ورزی، کتمان حقایق، سوء استفاده از
اموال یتیمان، خلاف عقل و ناسازگار با آن است؟!

آیا تحریم شراب و میته و خون و گوشت خوک برخلاف عقل است؟!

به نظر می رسد همین مقدار برای تشخیص صحت ادع های پاپ در مورد سازگار نبودن طبیعت
اسلام با عقل و نیز تشخیص میزان انصاف کسی که مدعی دعوت مردم جهان به عدل و انصاف
است، کافی باشد.

ادعای سوم پاپ

او می گوید: (اسلام) می کوشد عقیده ی خود را با اکراه بر مردم تحمیل کند.

انصاف این است که جناب پاپ در نعل وارونه زدن تخصص دارد. جناب پاپ! آیا اصولاً
مقوله ی ایمان، اکراه و اجبار را بر می تابد؟ ایمان یک مقوله قلبی است، یک دلدادگی
به مبدء متعالی است، همچنان که قرآن کریم می فرماید: (قَالَتِ الأَعْرابُ ءَامَنَّا
قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الإیمانُ
فِی قُلُوبِکُم…) ([۱۳])؛ [برخی از] بادیه نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو:
ایمان نیاورده اید، لکن بگویید: اسلام آوردیم. و هنوز در دل های شما ایمان داخل
نشده است…. قرآن کریم به صراحت خطاب به پیامبر اکرم می فرماید: (فَذَکِّرْ
إنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ)([۱۴])؛ پس تذکر ده که
تو تنها تذکّر دهنده ای بر آنان تسلّطی نداری.

از آقای پاپ می پرسیم:

اگر پیامبر می خواست با اکراه عقیده ی خود را تحمیل کند ـ بر فرض که این کار شدنی
باشد ـ چرا یهود مدینه را با اکراه به اسلام وادار نکرد؟ چرا مسیحیان نجران را
اکراه و اجبار به مسلمان شدن ننمود؟ در حالی که پیامبر اسلام(ص) می توانست با
اقتدار تمام پیشنهاد جزیه را نپذیرد و آن ها را بین مباهله و مسلمان شدن مخیر
نماید، و بلکه بیش از این؛ تنها پذیرش اسلام را شرط نماید، امّا حضرت اقدام به این
کار نکرد؟

جواب ما این است که ایمان اکراه بردار نیست. این همان سخن روشن و مسلمی است که
کلیسا در طول قرون متمادی از فهم آن عاجز مانده بود و گمان می کرد با تشکیل دادگاه
های تفتیش عقاید و احکام صادره از آن ممکن است کسی را به وادی ایمان کشانید. در
ادامه ی این مقال به بحث راجع به این پرونده ی سیاه کلیسا خواهیم پرداخت، امّا اینک
به بحث فعلی خود باز می گردیم.

جناب پاپ! اگر ایمان با اکراه ممکن بود، کلیسای کاتولیک می توانست با فشار و تهدید
گالیله را وادار نماید تا به گردش خورشید به دور زمین مؤمن گردد.

اگر ایمان با اکراه ممکن بود، کلیسا می توانست افرادی همچون؛ مارتین لوتر و پیروان
پروتستان وی را با قدرت و فشار مجدداً به ایمان به پاپ و کلیسا وادار نماید و حال
آن که چنین نشد. بنابراین؛ ایمان مقوله ای نیست که با اکراه میسر گردد تا رسول اعظم
اسلام(ص) که در همان قرون تاریک عمر بشری منادی (لا إکراه فی الدّین) است، بخواهد
کسی را با اکراه به ایمان وادارد.

ادعای چهارم پاپ

وی می گوید: و مسأله جهاد نیز به همین جا بر می گردد که پیامبر اسلام خواسته است
تا با شمشیر دین خود را گسترش دهد. این ادعا نیز از دو جهت غریب است: جهت اول این
که؛ از سخن ایشان بر می آید که جهاد با مشرکان از ابتکارات اسلام است و ادیان
توحیدی دیگر از این راه برای مبارزه با شرک و بت پرستی استفاده نکرده اند. جهت دوم
مطب وی این است که؛ گویا جهاد در راه خدا نقطه ای تاریک در اسلام است و به عنوان
ضعف به شمار می آید و مسیحیت چنین نقطه ضعفی ندارد.

در پاسخ باید گفت: جناب پاپ از هر دو جهت در اشتباه است.

جهت اول: جهاد مقدس به منظور براندازی شرک و بت پرستی، اختصاص به اسلام ندارد.

از

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.