پاورپوینت کامل صدای ناب اذان، وقتی برای کوچیدن تو ۱۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل صدای ناب اذان، وقتی برای کوچیدن تو ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صدای ناب اذان، وقتی برای کوچیدن تو ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل صدای ناب اذان، وقتی برای کوچیدن تو ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۴۶

به مناسبت ۴ آبان درگذشت طاهره صفار زاده

چرا وقتی قله ها فرو می ریزند

و قامت ها فرو می افتند؛ ما بیدار می شویم؟

خیلی دور نیست آن روزها که همسایه مان بودی، که همسایه مان شده بودی تا دست هایمان را بگیری و در طریق بیداری با هم گام برداریم. هنوز سرودهای رهایی ات را به خاطر دارم که مؤمنانه در گوش مغضوبین تلاوت می کردی. در میان ما بودی و با ما و دریغ و درد که نمی دیدیمت تا چتری از سلام را بر سرت بگسترانیم.

هنوز یادم هست که در این کوچه های خاکی این دنیای زودگذر، با زنبیلی از عشق و اندیشه راه می رفتی و ما بی تفاوت از کنار نامت می گذشتیم و شاید هم وجود روشنت را انکار می کردیم تا آن روز که ناگهان باد تو را با خود برد و ما در حسرت فهم تو ماندیم … اما می دانی، حقیقت این نیست که حقیقت ماجرا، ماییم که باد ما را برده است، که اگر این گونه نبود، چهره خویش را در آینه زمان می دیدیم که امثال چون تویی در کنارمان زیاد است، در همین همسایگی مان اما غافلیم از چهره هایشان، از فهمیدن شان. آینه ها که دروغ نمی گویند، نه!؟ ماییم که چهره نجیب و اصیل خویش را به فراموشی سپرده ایم. کاش توفانی برخیزد تا این خواب غفلت گونه ما را برآشوبد و در کاسه چشمان نابینا یمان، جرعه ای اکسیر بیداری بریزد… یادم نمی رود این گفته جلال را که: کار ادبی در مملکت ما درست، مشت در تاریکی انداختن است. من از تجربه خودم سخن می گویم. تو خود دانی. اگر دغلی باشی مثل همه دغل ها، هندوانه زیر بلغت می گذارند و دنبه ات را پروار می کنند و دیگر هیچ. اما اگر از این مشتی که در تاریکی انداخته ای، جرقه ای پرید و ظلمتی را ـ و لو در لحظه ای بسیار کوتاه ـ روشن کرد، همه وحشت شان می گیرد. چهارتا کتابخوان که بیشتر نیست. ناچار استادان و جاسنگینان جای خود را تنگ می بینند. همقطاران لباس غضب می پوشند، صاحبان امر دندان تیز می کنند و مطبوعات خفقان می گیرند و هیچ طوری که نشود، دست کم سرکار را که تنها می گذارند. به این طریق مثلاً می خواهند تو را مجبور کنند که در دنیای شعر و ادب هم معاشرت بیاموزی… . (۱ )

تو این درد جلال را خوب فهمیده بودی؛ چرا که خودت به آن مبتلا شده بودی. برای تو نیز دست هایی در کار بودند تا از عرصه هنر کنارت بگذارند.

چقدر سخت بود برایم، شنیدن این جمله و سخن از تو: محیط هنری ما به طور مشکوکی پر از دسته بندی ها و سازش های مضر و زورگویی های عجیب و غریب و خلاصه همه تظاهرات غیر هنری است. خوب که دقت می کنی، می بینی کسی به ا