پاورپوینت کامل همه از روی زمین بلند شدند ۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل همه از روی زمین بلند شدند ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همه از روی زمین بلند شدند ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل همه از روی زمین بلند شدند ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۴

اجازه:

هر سال روزهای آخر صفر، دل ها هوای سفر می کند و همه جاده های زمینی و هوایی، ختم می شود به یک نقطه، نقطه ای روی همین کره خاکی که آدم را یاد بهشت می اندازد. جایی که در آن از غم و غصه خبری نیست. با دست خالی می روی و یقین داری موقع خداحافظی، آن قدر توی جیب هایت گذاشته اند که تا آخر دنیا هم کم نیاوری.

خانه غریب ترین غریب ها، عجیب بوی آشنایی می دهد.

این جمله ها، بیشتر از یک متن، شبیه خرده آهنی است که در یک میدان مغناطیسی قوی قرار گرفته و دچار حیرت شده است و دیگر قرار را نمی شناسد.

***

با صدای لا إله إلاّ الله حرکت اسب ها تندتر شد. داشتند به دیوار طوس می رسیدند؛ هر از گاهی صدای شیون زن ها از دل جمعیت اوج می گرفت و آسمان چشم ها را بارانی می کرد.

جنازه را گذاشته بودند روی زمین و مردها دور آن حلقه زده بودند.

سوارها نزدیک تر شدند. چهره آشنا و مهربانی در میانشان بود. از اسب پیاده شد. به طرف جنازه رفت. پاورپوینت کامل همه از روی زمین بلند شدند ۲۰ اسلاید در PowerPoint و سلام کردند.

آرام کفن را کنار زد. صورتش را چسباند به صورت او و دعا خواند. ناله مردها شدیدتر شد. مرد مهربان رو کرد به مردم:

هر کس جنازه دوستی از دوستان ما را همراهی کند، از گناهان بیرون می رود؛ مثل روزی که از مادر متولد شده است .

جنازه را برداشتند و راهی قبرستان شدند.

علامت سؤال، در چشم ها موج می زد. او چه کار کرده که علی بن موسی برای تشیع جنازه اش با ما می آید. موسی بن سیار طاقت نیاورد. سرش را آرام برد کنار گوش حضرت:

ـ فدایت شوم! مگر شما او را می شناسی؟

ـ موسی! مگر نمی دانی کارهای شیعیان ما، هر صبح و شب به ما عرضه می شود. اگر کوتاهی کرده باشند، برایشان آمرزش می طلبیم و اگر کار خوبی کرده باشند، خدا را شکر می کنیم . نفس در سینه موسی، حبس شده بود و نمی دانست باید چه کار کند.

* خیره شده بود به آن چهره زیبا و دوست داشتنی که در نور شمع، زیباتر شده بود. دلش می خواست دور تمام شهر بدود و فریاد بزند: من امشب مهمان علی بن موسی الرضا هستم.

شعله شمع داشت کوتاه می شد. دستش را برد جلو که خاکستر روی نخ را بردارد. حضرت شمع را از کنار دستش برداشت و گفت: شما نه! ما مردمانی هستیم که اجازه نمی دهیم، مهمانانمان دست به کار بزنند .

دانه های درشت عرق، روی پیشانی اش نشست. دوست داشت هیچ وقت مهمانی تمام نشود. تا حالا لذت نشستن کنار اقیانوس را نچشیده بود.

* هیچ کس دلش نمی خواست برود، اما روی ماندن هم نداشتند. پاها راه رفتن یادشان رفته بود. حضرت، دست آن ها را یکی یکی فشرد و بدرقه کرد.

نوبت احمدبن بزنطی رسید. نگاهی به چشم های پر التماس او کردند و گفتند: تو بمان!

زبانش بند آمد. من! … من! … هر چه شما امر کنید.

دل توی دلش نبود. امام با مهربانی دست احمد را گرفتند:

مبادا این ماندن باعث شود، خودت را از دیگران برتر بدانی! برای خدا فروتنی کن تا خدا به تو بزرگی بدهد .

* وارد نیشابور شدند. در کنار محله فروینی چاهی بود که داشت خشک می شد. کسی را برای لایه روبی فرستاد. آب چاه زیاد شد و حضرت رضا با آن غسل کردند و وضو گرفتند. بعد هم، همه یکی یکی چند قطره از آب آن را به تبرک خوردند. آن چاه هنوز هم می جوشد. همان چشمه معروف کهلان.

* سر از پا نمی شناختند. چشم ها پل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.