پاورپوینت کامل حسین، مقلب القلوب والابصارِ مَن … ۲۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حسین، مقلب القلوب والابصارِ مَن … ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حسین، مقلب القلوب والابصارِ مَن … ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل حسین، مقلب القلوب والابصارِ مَن … ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶۶

اَلسَّلاَمُ عَلَیکَ، سَلامَ مَن قَلبُهُ بِمُصَابِکَ مَقروحٌ وَدَمْعُهُ عِندَ ذِکرِکَ مَفسوحٌ، سَلاَمَ المَفْجُوع الح‍زینِ الوالِهِ المُستَکین… [۱] سلام بر تو، سلام کسی که دلش از مصیبت تو مجروح است و اشکش هنگام یاد تو سرازیر؛ سلام کسی که مصیبت زده و اندوهگین و متحیر و بیچاره است…

کربلا کجاست؟ بیابانی از رمل و ملال؟ صحرایی از سنگ و مصیبت؟ ساحت محک زدن محبت؟ میزان با غیرت زیستن؟ و … و حسینی بودن، تنها به گفتار نیست که اگر می خواهی حسینی شوی، باید حرمت را بشناسی و اخلاص در ولایت را، تولی و تبری را.

نگاه کن، بصیرانه نگاه کن! این قلب، زمینی است که باروری اش با اشک آگاهی است و قلب تو زمانی جریحه دار می شود و چشمت به اشک می نشیند که در پی معرفت، ولایت را یافته باشی و محبت و بیزاری از دشمن را …

… و تو ای حسین، ضیفک حیث کنت من البلاد[۲]! من، این عبد به لکنت افتاده در فضای ذنوب، آمده ام و به حریم عشقت پناه آورده ام که محتاج گردی از تربت قدمت هستم. به تو پناه آورده ام که مقلّب القلوب والابصار من باشی تا از کوردلی نجات یابم! یک اربعین حسین، حسین گفته ام که اگر بگویی ام )… فَتَمَنّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ[ ]؛ برایت بمیرم که در میان بنی آدم، یار جانی یافتن حماقت است. مرگ در راه تو را می خواهم که می دانم حبل سپهر آویز تو، اگر به نردبان های کوتاه و بلند مردم دنیا بسته شود، استخوانم سخت می شکند! مرگ در راه تو را می طلبم که لاَ أری الموت إلاّ السعاده![۴] حسین جان، تو مفتاح فلاح منی؛ من، همان صغیری که پروردی؛ فرودستی که رفیعم کردی، ترسانی که آسایشم دادی! من بنده بی ریای توام؛ تو که قلبم در قبضه توست؛ تو که جز باب بیت تو، با در دیگرم انس نیست!

می دانم اربعینی و اربعین ها اشک باید تا بتوان حضور آفتاب را به نظاره نشست. می دانم چشمه فیض الهی، بی حضور اشک، مَحرم رواق سینه نخواهد بود؛ می دانم اشک، قوت سفره عشق، شکوه عروج بشر و غسل زیارت آسمان در اقیانوس بی کران رحمت الهی است … و من با قطرات اشک آمده ام. مرا سرگردان صحرای خُسران مپسند و به سایه بان تسلیمم ببر!

نکند به زنجیر تذبذب گرفتار آیم؟ … آمده ام تو عنانم را بگیری تا سر به پایگاه تو بسایم. آنچه در گوش زهیر خواندی، در گوش من هم بخوان؛ بگذار این دل خفته ام نهیبی بخورد تا بند دل به تو بسپارد و با چشمانی اشک بار با تو همراه شود؛ با شیرینی انابه بر لبانم و شوری اشک مژگان. خاک وجودم هنوز به دیم شبنم عشق تو محتاج است؛ تو که تمام حجت مسلمانی منی!

مرا در کاروانت بپذیر که برای رسیدن به شهد لقاء در کوی عشق بیتوته کرده ام و برای زیارت تو، معتکف سرای دل شده ام تا حدیث غربتت را بشنوم.

با تو بودن صبری می خواهد، به همان فراخی که زینب داشت؛ دلی دلیر اما نازک می خواهد، آن گونه که میان دو پهلوی عباس (ع) بود؛ ندامتی می خواهد، آن چنان که بر حرّ سایه افکند. برای با تو بودن پیر و جوان، فرق نمی کند. برای با تو بودن می توان پیر هم بود، اما پیری چون حبیب و تو حسین، پیرم کن چونان حبیب به پای محبوب! با تو بودن ارادت نافع را