پاورپوینت کامل برایم بگو ۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل برایم بگو ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل برایم بگو ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل برایم بگو ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۳۴

پلاک اول

برای هزینه زندگی و تحصیل، در کنار تحصیل دروس حوزوی، ساعاتی از روز را دست فروشی می کرد؛ در همین زمان بود که دیپلمش را گرفت.

در انجام واجبات بسیار حساس بود. هنگامی که تازه تکلیف شده بود، با خودش عهد کرد که اگر نمازی از او قضا شد، در عوض آن یک روز روزه بگیرد. سال ها بعد، همسرش را به علت مسمومیت به بیمارستان بردند. شهید به ایشان گفت: «اگر موقع نماز شد و سرم داشتی، به پرستارها بگو تا سرمت را در بیاورند تا به راحتی نمازت را اول وقت بخوانی»؛ حتی برایش خاک تیمم برد تا در مواقع لزوم از آن استفاده کند.

با اختلاط زن و مرد و محرم و نامحرم مخالف بود و در حد توان، جلوی چنین افراد و مجالسی را می گرفت. تبلیغ و ارشاد بی خبران برای او زمان و مکان نمی شناخت و هر جا احساس می کرد که وظیفه دینی و طلبگی و مبارزاتی اش اقتضا می کند، با کسی تعارف نداشت و عمل گرا بود.

با وجود کمبود امکانات و محدودیت های قبل از انقلاب، به علت به روز بودن تریبون تبلیغ و مجهز بودن به امکانات متداول و اثرگذار، دستگاه «اسلاید» تهیه کرد. تبلیغ دیانت و سیاست را در کنار هم داشت. به مخاطبانش بینش و بصیرت دینی و سیاسی می داد. مثلاً وقتی فیلم فرعون را برای دانش آموزان و دیگران نمایش می داد، پس از پایان فیلم، آن را تحلیل می کرد و می گفت: «در زمان ما هم فرعون وجود دارد و شاه، فرعون زمان ماست».[۱]

پلاک دوم

ساکن تهران بودیم و منتظر به دنیا آمدن مجید. توی محیط بسیار فاسد تهران، نگه داشتن حجاب و دوری از حرام کار راحتی نبود. با این حال من خیلی مراقب بودم؛ حتی با مهمان های مرد و مستأجرمان که رفت و آمد داشتند، احتیاط می کردم که مبادا با آن ها برخوردی داشته باشم. حاج آقا هم توی زندگی خیلی مراقبت می کرد؛ حواسش به حلال و حرام بود.

از چهارسالگی نماز می خواند. عادت کرده بودم، هر وقت می آمد خانه، تا سلام می کرد می گفتم: آقا مجید نماز خوانده ای؟ می گفت: «بله». بعد از مدتی هر وقت وارد خانه می شد، با لهجه شیرین و کودکانه اش و با صدای بلند می گفت: «سلام مجید جان، نمازت را خوانده ای؟ بله مادرجان خوانده ام»؛ فضای خانه را پر می کرد از خنده…

هم رزمانش می گفتند، وقت نماز که می شد، دیگر آن مجید شوخ و شنگ نبود. حضور در برابر خدا را با تمام وجود حس می کرد. با خضوع و خشوع می ایستاد به نماز؛ اول وقت. نماز که تمام می شد، انگار نه انگار، دوباره می رفت توی جلد همیشگی. می گفت: «وقت خدا را نگیرید، دیگر بس است؛ بلند شوید و سفره را بیاورید».

با قرآن مأنوس بود، وقت خالی اگر پیدا می کرد، قرآن می خواند. وقتی از شناسایی چندین شبانه روزی از داخل عراق بر می گشتیم، قرآن کوچکش را از کوله پشتی می آورد بیرون، می نشست گوشه ای، شروع می کرد به قرآن خواندن. [۲]

پلاک سوم

در کنار نیر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.