پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) ۹۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) ۹۸ اسلاید در PowerPoint :

اشاره:

با توجه به فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه قبل از ظهور و هنگام ظهور اسلام، زنان پس از حاکم شدن فرهنگ اسلامی و دولت نبوی از مقام، حقوق و جایگاه خاصی برخوردار شدند و توانستند در فرهنگ سازی جامعه و عرصه های سیاسی ـ اجتماعی نقش های خوبی را ایفا کنند

در شماره های گذشته با بیان اوضاع فرهنگی و سیاسی دوران حکومت نبوی به بازگویی شرح احوال زنان نمونه و الگو، در این زمینه ها پرداخته شد.

قسمت چهارم و پایانی

زنان در عصر نبوی در عرصه نظامی

نمونه دیگر از حضور فعال زنان در عصر نبوی، شرکت آنان در جبهه های حق علیه باطل بود. زنان مسلمان در اکثر جنگ ها و رزم مردان شرکت می کردند و حماسه های زیبایی را در میدان نبرد می آفریدند؛ زیرا نمی توانستند در هنگامه جانبازی سربازان اسلام بی تفاوت مانده و آسایش و راحت زندگی را پی گیرند. جان آنان نیز مانند مردان در آتش التهاب رویایی حق علیه باطل می سوخت و با وجودی که تکلیفی[۱] برای آنان معین نشده بود، با مسئولیت خود در مقاطع حساس در جبهه های جنگ حضور پیدا می کردند. آنان خود را در پرتو مکتب نوین اسلام جزء مهم و رکن اساسی از جامعه انسانی ـ اسلامی می دانستند که باید در همه حال به یاری دین و اصلاح حالت های بحرانی جامعه اسلامی بشتابند. این بینش به منزله حرکت های خودجوش زنان بود.

این مشارکت زنان در میادین جنگ و حضور آنان در غزوه ها، چنان واضح و آشکار بود که در کتب حدیث و سیره باب هایی به آن اختصاص داده شده است. در صحیح بخاری و مسلم، بابی به عنوان «غزوه النساء مع الرجال؛ نبرد زنان همراه مردان» به چشم می خورد.

زنان در عصر نبوی به هنگامه جهاد و جنگ وظایف متعددی را به عهده می گرفتند و خدمات آنان در عرصه رزمی، نظامی به صورت های گوناگون جلوه گر بود:

۱ـ آب رسانی و امداد مجروحان و پرستاری از آنان و حمل مجروحین به پشت جبهه؛[۲]

۲ـ نگهداری و نگهبانی از تدارکات؛

۳ـ به دست گرفتن اسلحه و جنگیدن با دشمن در صورت لزوم؛

۴ ـ نگهبانی در پشت جبهه و شهر مدینه؛

۵ ـ تشویق و ترغیب مردان به جنگ و ملامت و سرزنش آنان در حال فرار؛[۳]

۶ ـ اهدای کمک های مالی و تأمین جنگ؛

۷ ـ استقامت ورزیدن و صبر کردن با دیدن اجساد عزیزان خود؛

۸ ـ برگزاری جلسات عزاداری و بزرگداشت شهیدان؛

۹ ـ امان و پناه دهی.[۴]

حضرت فاطمه (س) در میدان جنگ

در جریان جنگ احد وقتی حضرت فاطمه(س) شایعه و خبر هراس انگیز شهادت پدر را شنید، با شتاب هر چه تمام تر به همراه عده ای از زنان مهاجر و انصار به سوی منطقه احد شتافت و در آنجا از زنده بودن پدر خبر یافت و با بدن پر از زخم پدر روبرو شد. نقش ایشان در درمان و جلوگیری از خون ریزی جسم پدر، زیبا و شگفت انگیز بود. خون ریزی گردن و پیشانی رسول خدا(ص) علی رغم تلاش یاران قطع نمی شد. فاطمه(س) از آتش بوریا خاکستری درست کرد و با آن زخم پیامبر(ص) را بست و خون ریزی با این درمان قطع شد.[۵]

نسیبه، شجاع بی نظیر

نسیبه دختر کعب معروف به ام عماره، همسر زیدبن عاصم یکی از بانوان با شهامت و شجاع اسلام بود. او در بسیاری از جنگ های صدر اسلام حضوری فعال و چشمگیر داشت. حماسه رزمی و دفاع جانانه او در میدان جنگ احد از جان پیامبر(ص) باعث شد که جنگاوری این زن دلیر ورد زبان ها گردد.[۶]

خواهرزاده او ام سعد دختر شهید نامدار احد، سعدبن ربیع سال های پس از پیکار احد از خاله اش خواستار بازگو کردن خاطره آن روز تاریخی و شجاعت بی نظیر او در صحنه نبرد شد.[۷] ام عماره داستان حضور خود را این گونه نقل کرد:

«نخستین ساعات برای رفتن به صحنه نبرد از مدینه بیرون آمدم. ظرفی پر از آب برای آب رسانی سربازان اسلام به همراه داشتم. با زحمت زیاد خودم را به مرکز فرماندهی رساندم. در آنجا پیامبر(ص) را ملاقات کردم. در آن لحظه سپاه اسلام در موضع برتر و تقریباً غالب بر دشمن بود که ناگهان سربازان اسلام دچار مشکل شدند و من شاهد فرار و گریز سپاهیان اسلام و تنهایی پیامبر(ص) شدم. در آن لحظه فقط تنی چند از یاران پیامبر(ص) پایداری و مقاومت می کردند و دور تا دور پیامبر(ص) حلقه زده و از وجود ایشان در حالی که مرتب دشمن به او حمله می کرد، دفاع می کردند. من و همسر و دو پسرم در این جمع کوچک بودیم. در حالی که مرا سپری نبود. در آن وقت سپاه اسلام راه گریز را در پیش گرفته بود. پیامبر(ص) به یکی از این افراد که در حال فرار بود، گفت: حال که داری فرار می کنی، سپرت را بینداز تا دیگری از آن استفاده کند. من سپر را برداشتم و مشغول جنگ شدم. ابن قمئه با فریادهای پی در پی به دنبال پیامبر(ص) بود و مرتب فریاد می زد: محمد کجاست؟ من باید او را بکشم. اگر او از مرگ رهایی یابد، من در امان نیستم.[۸] در این وقت مصعب بن عمیر و چند نفر دیگر که من نیز یکی از آنان بودم، با او درگیر شدیم. من چند ضربه به او زدم، ولی ضربه های من کاری نبود؛ زیرا آن دشمن خدا دو زره بر تن داشت. ولی او ضربه ای بر گردن من وارد کرد که هنوز زخم آن بر بدن من به یادگار مانده است».

ام سعد از زخمی که بر دست داشت، از او پرسید. او در پاسخ گفت: «این زخم یادگاری از پیکار یمامه است که در آن نبرد من برای نجات انصار تلاش می کردم و ساعتی جنگیدیم که ابو دجانه به شهادت رسید. در آن لحظه من قصد کشتن مسیلمه را کردم که مردی با زدن ضربه ای دستم را قطع کرد. پس از لحظاتی فرزندم عبدالله بن یزید مازنی او را با ضربه هایی از پای در آورد. از او پرسیدم: دشمن خدا را کشتی؟ پسرم گفت: آری و من همان جا به سجده افتاده و شکر خدا را به جای آوردم».[۹]

حمزهبن سعید خاطره های زیبا و شگفت انگیز مادربزرگ خود را در تاریخ این گونه نقل کرده است: «نسیبه در جنگ چنان ستایش انگیز می جنگید که پیامبر(ص) او را در مقایسه با شماری از چهره های پر آوازه مردان صحابی برتر دانستند که در این خاطره کاری ترین زخم ها، همان زخمی بود که نسیبه از ضربه شمشیر ابن قمئه به گردن داشت و درمان آن تا یک سال طول کشید. با این حال همین که منادی پیامبر(ص) مسلمانان را پس از جنگ احد به پیکار حمراءالاسد فرا خواند، نسیبه تلاش می کرد که در آن صحنه حضور پیدا کند، اما خون ریزی زخمش این فرصت را از او گرفت.

آری، چنین بود که ام عماره با اینکه از جمعیت زنان بود، جایگاهی بس ویژه نزد پیامبر خدا(ص) داشت؛ چنان که در بازگشت از حمراءالاسد و قبل از رفتن به منزل، رسول خدا(ص) از زخم و حال او سؤال کرد و با شنیدن خبر سلامتی نسیبه برق شادی در چهره آن حضرت نمایان شد.[۱۰]

در روایات هم چنین خاطره های دیگری از نقش ستایش انگیز ام عماره بیان شده است؛ همچون درمان زخمی ها و دفاع جانانه او از وجود پیامبر(ص)، ستایش حضرت از نسیبه، به این تعبیر که «کیست که توانای نقش تو باشد، ام عماره»![۱۱] اشاره پیامبر(ص) به فردی که فرزند نسیبه را زخمی کرده بود، حمله زیبا و سریع نسیبه، از پا در آوردن دشمن خدا، تبسم و خنده بر لبان رسول خدا(ص) به گونه ای که دندان های کرسی حضرت با این خنده برق زد و در آن تنگنای سخت، پیامبر(ص) خدای را سپاس گفت و از پیروزی ام عماره شادمانی و احساس رضایت کرد.[۱۲]

این گونه است که زنی در تاریخ اسلام، چنان جایگاه بزرگی پیدا می کند که در نقل ها و روایت های گوناگونی در عصر پیامبر(ص) از نقش زیبای او و شوهر و دو پسرش سخن گفته و پیامبر(ص) به نقش برتر او در برابر شماری از صحابی و مردان مطرح آن روزگار سخن به میان آورده و او را ستوده است.

امیمه اجازه حضور در صحنه های نبرد

امیمه دختر قیس بن ابی صلت غفاری از جمله زنانی بود که به رزمندگان اسلام عشق می ورزید و با حضور در جنگ برای مداوای مجروحین تلاش فراوان می کرد. هم چنین عهده دار وظایف تبلیغاتی و ایجاد شور و عشق در روحیه دادن به رزمندگان و سپاه اسلام با ایراد خطابه و شعر بود. روزی امیمه به همراه عده ای از زنان بنی غفار به حضور پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: «اجازه فرمایید ما زنان در جبهه حق و میدان جنگ حاضر شویم و در مداوای مجروحین و تخلیه شهدا با شما همکاری کنیم؟». رسول خدا(ص) نیز به آنان اجازه داد.[۱۳]

هند دختر اثاثه و تشویق سپاه با شعرهای حماسی

هند دختر اثاثه یا ابان بن عباد بن عبدالمطلب بن عبدمناف قریشی در جبهه احد با سایر زنان برای کمک رسانی و امداد حضور داشت. او که از موهبت سرودن شعر بهره مند بود، وقتی هند دختر ربیعه در گرماگرم زد و خورد در میدان جنگ، لشکر کفر را تشویق و تشجیع می کرد و پیروزی آنان را مورد ستایش قرار می داد، اشعاری مبنی بر ذلت، زبونی و شکست دشمن را در جنگ بدر یادآور می شد و زوال و زبونی سپاه دشمن را وعده می داد. در جنگ خیبر نیز رسول خدا(ص) بار شتری از مواد خوراکی به هند و برادرش مسطح هدیه کرد.[۱۴] رُفیده نیز از تعداد زنانی است که در جنگ ها حضور می یافت و مجروحین را مداوا می کرد. در جریانی که قرار بود سعدبن معاذ به خیانت بنی قریظه رسیدگی کند؛ در خیمه این زن انصاری که برای مداومت سربازان ضعیف برپا شده بود، دادگاه رسمی برای بررسی خیانت بنی قریظه تشکیل شد.[۱۵]

ام سنان اسلمی یکی دیگر از زنان شجاع مسلمان، با شهامت و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت((ع)) بود. هنگامی که رسول خدا(ص)عازم جنگ خیبر بود، به حضور پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسول الله! دوست دارم همراه شما حرکت کنم، در جبهه جنگ به معالجه مجروحین و مداوای زخمیان و یاری مجاهدان بپردازم، برای سپاه اسلام آب تهیه کنم و از وسایل آنان محافظت کنم. ام سنان همراه پیامبر(ص) عازم میدان شد و در آب رسانی و کمک دهی به مجروحین و خدمات به مجاهدین بزرگ اسلام، رشادت و شجاعت بی نظیری از خود نشان داد.[۱۶] او می گوید: ما زنان همراه رسول خدا(ص) در نماز های جماعت، جمعه، نمازهای عید فطر و قربان شرکت می کردیم.[۱۷] وی علاوه بر این رشادت ها و حضور در میدان های سیاسی اجتماعی و دینی، جزو کسانی است که از پیامبر (ص) حدیث نقل کرده است.[۱۸]

همراهی ام عطیه با پیامبر(ص) در هفت غزوه

ام عطیه انصاری نقل کرده است: همراه رسول خدا(ص) در هفت غزوه جنگیدم. گاه در پشت جبهه می ماندم، برای مجاهدان غذا آماده می کردم، مجروحان را مداوا می نمودم و پرستاری زخمیان را به عهده داشتم.[۱۹]

ام ایمن و تحریک سپاه برای ادامه جنگ[۲۰]

ام ایمن که نامش برکه دختر ثعلبهبن عمر و کنیز عبدالمطلب بود، از او یا حضرت آمنه(س) به پیامبر(ص) به ارث رسیده بود و پس از حضرت آمنه(س)، پرستاری پیامبر اکرم(ص) را به عهده داشت تا زمانی که پیامبر(ص) با حضرت خدیجه(س) ازدواج کرد و دیگر نیازی به خدمتگزار نداشت، او را آزاد کرد. وی پس از آزادی با عبیده ازدواج کرد و از او پسری به نام ایمن آورد که به این نام مشهور شد. ام ایمن از زنانی است که دارای دو هجرت به حبشه و مدینه بود. او در جنگ خیبر و احد حاضر بود و مجروحین را درمان می کرد و به لشکریان آب می داد.[۲۱] در جنگ احد با شایعه کشته شدن پیامبر(ص) و فرار عده ای از مسلمانان از میدان جنگ سخت ناراحت شد و مشتی از خاک برداشت و به صورت آنان پاشید و به برخی می گفت: شمشیرت را بده و نخ بریس. پسرش ایمن در جنگ قهرمانانه جنگید و به شهادت رسید.

صفیه، شیر زنی از آل هاشم

صفیه دختر عبدالمطلب، عمه پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود. صفیه و حمزه بزرگ سردار اسلام، از یک مادر به نام هاله دختر وهب بودند.[۲۲] صفیه در زمان جاهلیت همسر حارث بن حرب برادر ابوسفیان بود. پس از مرگ او همسر عوام بن خویلد گردید و از او زبیر را به دنیا آورد. صفیه اسلام آورد و با پسرش زبیر به مدینه هجرت کرد. او زنی شجاع و نیرومند و شیر زنی از آل هاشم بود که در جنگ احزاب با دیگر زنان در قلعه ای در مدینه به سر می بردند. ناگاه متوجه فرصت طلبی مرد یهودی شد که قصد بدی به نوامیس مسلمانان دارد و سپاه اسلام در موقعیتی نبود که تهدید او را پاسخ گوید. صفیه به حسان بن ثابت شاعر عصر بعثت که در آن محل بود، گفت: گمانم این مرد یهودی قصد بدی به زنان دارد. پایین برو و شر او را کم کن. حسان بن ثابت گفت: تو خود می دانی من اهل این کارها نیستم و گرنه اینجا چه می کردم. صفیه خود میله آهنی به دست گرفت و از قلعه پایین آمد و به مرد یهودی حمله کرد و او را از پای در آورد و به قلعه باز گشت و به حسان گفت: پایین برو و شمشیر، زره، خود و لباس های او را برای غنیمت بردار. حسان در پاسخ گفت: دختر عبدالمطلب! مرا به غنیمت هایی از این دست نیازی نیست.[۲۳] او در جنگ احد نیز هنگامی که مسلمانان راه فرار در پیش گرفتند، نیزه ای در دست گرفت و راه بر آنان می بست و آنان را بر می گرداند و آنان را با این جمله که: «از اطراف پیامبر پراکنده می شوید؟» ملامت می کرد. صبر و استقامت او در کنار جسد قطعه شده برادرش حمزه، گویای روح بلند اوست.[۲۴] صفیه در وفات پیامبر(ص) اشعار زیادی سروده است.

هند و عظمت و جلوه گری صبر و ایثار

هند دختر عمرو بن حزام، همسر عمرو بن حمق پس از غزوه احد و پایان آن به منطقه آمد تا جسد عزیزانش را به مدینه باز گرداند و به خاک بسپارد. هند با شهامت و شجاعت عجیبی جسد همسر، برادر و فرزندش را روی شتر گذاشت و رهسپار مدینه شد.[۲۵]

با شایعه کشته شدن پیامبر(ص) تعدادی زنان مسلمان از جمله زنان رسول خدا(ص) برای یافتن خبر صحیح از حال ایشان رهسپار منطقه احد شدند. هند در میان راه به عایشه همسر رسول خدا(ص) برخورد. عایشه از حال رسول خدا(ص) پرسید. هند در حالی که جسد عزیزانش را بر شتر بسته و می برد، مثل اینکه کوچک ترین مصیبتی متوجه او نشده با قیافه ای باز به آرامی گفت: خبر خوشی دارم. پیامبر خدا(ص) زنده است و در برابر این نعمت بزرگ تمام مصائب، کوچک و ناچیز است. هند با این گفته افسار شتر را گرفت و به طرف مدینه حرکت کرد، ولی شتر به سختی حرکت می کرد و گاه از حرکت می ایستاد. ولی هرگاه رو به احد می شد، خیلی سریع و راحت حرکت می کرد. عایشه نقل کرده از او پرسیدم: شاید بار شترت سنگین است. هند گفت: هرگز، این بار برای این شتر چیزی نیست و دو برابر این بار را می تواند ببرد. عایشه داستان برای پیامبر(ص) مطرح کرد. رسول خدا(ص) فرمود: شتر را مأموریتی است. آن گاه از هند پرسید: زمانی که عمرو عازم نبرد بود، چیزی نگفت؟ هند گفت: او زمانی که می خواست به میدان جنگ آید، رو به قبله دعا کرد و گفت: بار خدایا! مرا به خاندانم باز مگردان و شهادت را نصیب و روزیم کن.

پیامبر(ص) از هند خواست که جسد عزیزانش را در احد به خاک سپارد. سپس فرمود: «هند آنان همه با همدیگر در بهشت خواهند بود». هند در پاسخ پیامبر(ص) به این درخواست اکتفا کرد که: «ای پیامبر خدا! از پروردگار بخواه که مرا نیز با آنان و در کنارشان قرار دهد».[۲۶]

سمیرا و ندای انقلابی او

سمیرا بانویی از قبیله بنی دینار بود[۲۷] که عزیزانش در جنگ احد به شهادت رسیده بودند. او در شمار بانوانی بود که وقتی خبر شهادت عزیزانش را به او دادند، بی آنکه شکوه کند و از داغ عزیزانش سخنی بر لب آورد، از سرنوشت پیامبرخدا(ص) پرسید. به او اطمینان دادند آن حضرت زنده است. سمیرا گفت: مایلم رسول خدا(ص) را از نزدیک ببینم. او را به جایی که پیامبر(ص) در آنجا بود، راهنمایی کردند. وقتی نگاه این زن به پیامبر(ص) افتاد، بدون اینکه از مصائب خود حرفی بزند و گویی که تمامی مصیبت های خود را فراموش کرده، بی اختیار از صمیم قلب ندایی داد که انقل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.