پاورپوینت کامل منطق جامعه الهی و جامعه الحادی ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل منطق جامعه الهی و جامعه الحادی ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل منطق جامعه الهی و جامعه الحادی ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل منطق جامعه الهی و جامعه الحادی ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

۶

تذکر:

موضوع بحث زندگی اجتماعی در اسلام بوده است که تاکنون مباحثی در این رابطه مطرح و مورد بررسی قرار گرفت در شماره گذشته ساختار جامعه الهی و الحادی، مورد کنکاش واقع شد و از اصالت توحید به عنوان مبنای جامعه الهی سخن به میان آمد اما در جامعه الحادی اساس بر ماده گرایی و محدوده کردن زندگی به عالم طبیعت است. در ادامه به تفاوت منطق و تفکر کسانی که در این دو نوع جامعه زندگی می کنند اشاره می شود. و در ادامه از اسلام و نسبت آن با دنیا سخن به میان می آید.

اصالت عقل و اصالت حس

در جامعه الهی و الحادی بر پایه دو نوع جهان بینی توحیدی و الحادی دو گونه تفکر و منطق وجود دارد. جهان بینی الحادی اصالت را به حس و جهان بینی الهی اصالت را به عقل واگذار می کند و اگر اصالت از آن حس باشد محور و انگیزه فعالیت مردم آن جامعه نفع طلبی است و اگر اصالت از آن عقل باشد محور فعالیّت مردم حق گرایی و حق طلبی است، قلمرو فعالیّت آنان نیز متفاوت است، بر اساس اصالت حس فعالیّت برای توجه مردم است ولی بر اساس اصالت عقل قلمرو فعالیّت جلب رضای خدای سبحان است در آثار و نتایج نیز با هم تفاوت دارند، از این رو در این بخش به این تفاوت ها اشاره می شود.

۱ـ تفاوت محوری اصالت عقل و اصالت حس

از آن جایی که در جامعه الحادی زندگی مبتنی بر نفع طلبی است، آدمی در چنین جامعه ای به دنبال سود حرکت می کند چه حق باشد و چه باطل و چه حلال باشد و چه حرام، شعار این جامعه تلاش در جهت نفع همه جانبه است، این اندیشه هم در جاهلیت کهن حاکم بود و هم در جاهلیت جدید حاکم است. در جاهلیت کهن شعار مردم این بود که «انصر اخاک ظالماً او مظلوماً» به برادر و قبیله ات کمک کن چه ظالم باشد و چه مظلوم، در جاهلیت جدید نیز همین شعار حاکم است.

اسلام تلاش کرد تا شعار اصالت حس و اصالت نفع را به شعار اصالت عقل و وحی و حق تبدیل کند. از این رو به جای این که بگوید: «انصر اخاک ظالماً او مظلوماً» گفت: به یاری ستمدیده بشتاب چه برادرت باشد و چه بیگانه و فرمود: «کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً»(۱) خصم ستمگر باش و یاور مظلوم و در قرآن فرمود: «ما لکم لاتقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربّنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها»(۲)

چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شده اند پیکار نمی کنید، همان افراد ستمدیده ای که می گویند: پروردگارا ما را از این شهر که اهلش ستمگرند بیرون ببر.

اسلام اولاً سعی کرد تا شعار جاهلیت را از آنان گرفته و آن را به شعار یاد شده که از قرآن استفاده می شود متحول گرداند و ثانیاً در معنای آن تحوّل ایجاد کند و بگوید:معنای «انصر اخاک ظالماً او مظلوماً» آن است که بیاری برادرت بشتاب، اگر مظلوم است به یاری و دادخواهی او بشتاب و اگر ظالم است با نهی از منکر کردن او را از ستمگری بازدار که در واقع این کار کمک به اوست.

بر اساس اصالت حس و نفع طلبی است که «عنتره» شاعر جاهلی منش می سراید:

و قولی کلّما جشأت و جاشت

مکانک تحمدی او تستریح(۳)

۷

در هر حادثه ناگواری که عدّه ای مضطرب می شوند من به خود خطاب می کنم و می گویم تو پایدار و استوار باش زیرا یاکشته می شوی و مردم ثناگوی توأند و یا می کشی و از شرّ دشمن راحت می شوی.

اما در برابر نظام الحادی، نظام توحیدی بر اصالت عقل و وحی می آموزد که مردم بر محور حق رفتار کنند و در برابر تفکر جاهلی می گوید: شما برای حق دفاع کنید و در برابر ظالم مقاومت کنید یا شهید می شوید و از رزق الهی برخوردار می شوید یا پیروز و فاتح می گردید و دین خدا را حفظ و باعث توسعه آن می شوید و به تعبیری به «احدی الحسنیین» یکی از دو سعادت نایل می شود یا سعادت شهادت و یا سعادت پیروزی، قرآن کریم می فرماید: «قل لن یصیبنا الا ما کتب اللّه لنا هو مولینا و علی اللّه فلیتوکّل المؤمنون قل هل تربصون بنا الااحدی الحسنیین و نحن نترتص بکم ان یصیبکم اللّه بعذاب من عنده او بایدینا فتربصوا انا معکم متربصون»(۴)

بگو: هیچ حادثه ای برای ما رخ نمی دهد مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرر داشته است او مولا و سرپرست ماست و مؤمنان باید بر خدا توکّل کنند. بگو: آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید؟ یا پیروزی یا شهادت ولی ما انتظار داریم که خداوند، عذابی از سوی خودش در آن جهان به شما برساند یا در این جهان به دست ما مجازات شوید. اکنون که چنین است شما انتظار بکشید. ما هم با شما انتظار می کشیم.

بنابراین مؤمنان و موحدان در جامعه الهی بر مبنای عقل و وحی بر محور حق رفتار می کنند نه بر محور سود و منفعت از این رو حق بر تمام ابعاد زندگی آن ها حاکم است به عدل رفتار می کنند، به تولید درآمد حلال می پردازند، با ستمگران مبارزه می کنند و ستمدیدگان را مورد حمایت قرار می دهند، اما ملحدان بر محور سود و منفعت تلاش می کنند چه حق باشد و چه باطل، برای آنان تفاوتی نمی کند.

۲ـ تفاوت قلمرو منطق موحدان و ملحدان

کسانی که بر اساس اصالت و سودگرایی فعالیّت می کنند به دلیل این که بینش آن محدود به قلمرو دنیا و عالم طبیعت است، کاری که انجام می دهند به سود مادی و ستایش و مدح مردم در دنیا می اندیشند. زیرا انگیزه آن ها بر اساس بینش آن ها، آنان را به کار وا می دارد. و چون محدوده دید او طبیعت و دنیا و حس و ماده است تلاش های او نیز همان محدوده می باشد.

اما کسانی که بر اساس عقل و حق قیام می کنند و بینش آن ها تنها به عالم ماده و طبیعت محدود نیست بلکه ماوراء طبیعت و عالم آخرت و جهان ابدی را در بینش خود دارند قلمرو دید آن خیلی وسیع است او مستقیم با خدا در ارتباط است و می داند که «و اللّه من ورائهم محیط»(۵) خدای سبحان بر آن ها احاطه دارد. و «هو معکم اینما کنتم»(۶) او با شماست هرجا که باشید و «لایعزب من علمه مثقال ذره»(۷) مثقال ذره ای از علم او غایب و پنهان نیست. و «علی کل شی ء شهید»(۸) خدای سبحان بر هر چیزی شاهد و گواه است «و ماکان ربّک نسیاً»(۹) پروردگارت فراموش کار نیست و «لاتأخذه سنه ولانوم»(۱۰) خدای سبحان را چرت و خواب در نمی یابد.

این موحّد با خدای دارای این صفات داد و ستد دارد و برای او قیام می کند خواه مردم حق شناس باشند یا نباشند. خادمان را تشویق کنند یا نکنند، خواه مردم بدانند یا ندانند. انبیاء و وارثان آنان از این گروهند.

۳ـ تفاوت آثار منطق موحّدان و ملحدان

با توجه به منطق موحدان و ملحدان آثاری نیز بر منطق پیش آن ها مترتب می شود که به آن اشاره می گردد.

۱ـ انسانی که بر اساس اصالت نفع و در قلمرو حس و طبیعت کار می کند اگر دستش به تباهی دراز شد و کسی به آن آگاه نشد، انگیزه ای برای معرفّی خود جهت جبران آن تباهی ندارد. اما انسانی که بر اساس اصالت حق و عقل تلاش می کند اگر گناهی مرتکب شد سعی می کند با توبه خود را پاک نماید. همان گونه که در صدر اسلام عدّه ای به حضور پیامبر اکرم(ص) مشرف می شدند و از آن حضرت می خواستند، تا حد الهی را بر آنان جاری کنند زیرا منطق آنان این بود که تحمل آتش جهنم را ندارند.

اگر کسی بر اساس منطق عقل حکم کرد، مشمول آیه شریفه سوره فاطر است که مردم را به سه گروه تقسیم کرد و فرمود: «فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن اللّه ذلک هو الفضل الکبیر»(۱۱) از میان آنان عده ای بر خود ستم کرده اند و عده ای میانه رو بودند و گروهی به اذن خدا در نیکی ها از همه پیشی گرفتند و این همان فضیلت بزرگ است.

ذیل آیه شریفه حدیثی است که می فرماید: گروهی «یحوم حول نفسه» گروهی خود محورند و برخی «یحوم حول قلبه» قلب محورند و عدّه ای «یحوم حول الحق»(۱۲) گروهی حق محورند. آن ها که سابق بالخیرات هستند مانند ائمه معصومین(ع) و پیروانشان حق محورند. اینان مصداق «یدور مع الحق حیثما دار» هستند، آنان که بر محور قلب حرکت می کنند چنین نیست که دائماً در مدار حق باشند، چون گاهی در تشخیص حق دچار اشتباه می شوند و در عمل می لغزند ولی باید توجّه داشت که بالاترین گروه آنانی هستند که حق محور هستند.

اسلام و نسبت آن با دنیا

تاکنون به اثبات رسید که تشکیل جامعه انسانی از نظر اسلام اهمیت و احترام فراوانی دارد و اسلام در این زمینه سخن جدیدی دارد و جامعه انسانی اسلامی بهترین جامعه است. شبهه ای که در این زمینه مطرح می شود این است که سیر اجمالی در مسایل دین نشان می دهد که دین کاری به مسایل اجتماعی و دنیایی ندارد چون دین همه کارها را برای به دست آوردن «اجر عنداللّه» و پاداشی از ناحیه خدا می داند و این پاداش عبارت از رسیدن به بهشت و پرهیز از عذاب جهنّم است، پس دین کاری به مسایل اجتماعی و تأمین نیازهای جامعه ندارد، بنابراین شما چگونه مدعی هستید که دین انسانها را به زندگی جمعی فرا می خواند؟

پاسخ استاد علّامه طباطبائی(ره)

برای پاسخ این سؤال لازم است معنای تحصیل اجر و درخواست پاداش الهی روشن

۸

شود تا معلوم گردد که دین امری فردی نیست بلکه جنبه اجتماعی نیز دارد. استاد علامه طباطبایی در جواب این شبهه فرمودند: درباره دستوارت دین ۳ نظریه وجود دارد که یکی افراطی و دیگری تفریطی و سوّمی همان صراط مستقیم است: ۱ـ تلقی افراطی درباره دین این است که دین دنیا را یک سر پل موقّت و زودگذر می داند و زندگی در دنیا را در حدّ اسارت و ضرورت تلقّی می کند و اساس کار را برای بعد از مرگ می پندارد و تمام اجر را نیز به لحاظ نجات از آتش جهنم و ورود به بهشت در نظر می گیرد. با این تلقی افراطی انسان از تأمین نیازهای فردی نیز باز می ماند چه رسد به اینکه بتواند نیازهای جمعی جامعه را بر طرف کند.

تلقی دیگر دید روشنفکرانه تفریطی است که می گوید: اساس دین برای بپاداشتن عدالت اجتماعی است پس هر کس عدل اجتماعی را تأمین نماید، او متدیّن است و عبادات نیز جزو امور فرعی و شخصی است که هیچ نقشی در عدالت اجتماعی ندارد و اگر کسی عبادات فردی را انجام داد، کمال زایدی تحصیل کرده است ولی اصل همان عدالت اجتماعی است.

خطر افراط متحجّرانه و تفریط روشنفکرانه

در توضیح و تشریح پاسخ مرحوم علّامه ـ قدس سرّه در آغاز باید ناهماهنگی این بینش با خطوط کلی دین و خطر آن تشریح شود، آنگاه به تبیین بینش حقّ که مصون از افراط متحجّرانه و تفریط روشنفکرانه است پرداخت.

کسی که زاهدانه به دنیا نگاه می کند و دین را زهد گرایانه و مذمت گرانه به دنیا می نگرد، بین تعلّق به دنیا که یک امر مذموم و ناپسند است، با بهره برداری صحیح از مواهب خداداد که یک امر ممدوح و پسندیده است، خلط کرده است. دستورات فراوانی در اسلام هست که فرمود: شما آدمیان به دنیا آلوده نشوید. کمتر آیه یا روایتی است که در مسائل زندگی دنیا را تشریح کند و دستور به پرهیز از دنیا ندهد. پرهیز از دنیا یعنی آلوده نشدن به علاقه به دنیا، اگر کسی خود را به علاقه به دنیا آلوده نکرد زاهد است، زیرا زهد بمعنای تنبلی، بیکاری یا انزوای از جامعه و گوشه گیری نیست. زهد انزوای از «تعلّق به دنیا» و انعزال از محبّت به آن چیزی که «رأس کل خطیئه»(۱۳) است، می باشد. بنابراین نباید بین انزوای از کارهای دنیا و ترک تلاش در دنیا که بسیار بد است با انزوای از علاقه به دنیا که بسیار خوب است، خلط بشود.

سیره انبیاء و ائمّه اطهار علیهم السلام در چگونگی نگرش به دنیا بهترین شاهد این مطلب است:

در نیمروز بسیار گرمی زاهد یا صوفی منشی امام باقر (ع) را دید که در باغ خود مشغول کشاورزی است او به قصد نصیحت حضرت عرض کرد: اگر در این حال بمیری خدا را چگونه ملاقات می کنی؟ فرمود: «اگر در این حال بمیرم در حال اطاعت خدا مرده ام»(۱۴) روایات فراوانی به مؤمنان دستور قناعت می دهد اما مراد قناعت در مصرف است نه در تولید آن ها هیچگاه نفرموده اند که در کار قانع باشید.

۲ـ مرحوم شیخ مفید ـ رضوان اللّه علیه ـ نقل می کند که رهگذری از حضرت امیر(ع) پرسید بار این شتر چیست؟ حضرت فرمود: مثلاً سیصد درخت خرما. آن رهگذر به حضرت عرض کرد این مقدار درخت روی یک شتر جا نمی گیرد، حضرت فرمود: اینها هسته های خرما است که قصد دارم آنها را بکارم تا نخلستانی ببار آید. این نمونه تلاش در تولید است. با وجود این که حضرت در تولید تلاش می کرد، اما غذای آن حضرت بسیار ساده بود بگونه ای که می فرماید: سائلی به من می گوید اگر غذای علی بن ابیطالب همین نان ساده است او در صحنه های جنگ و سلحشوری از پا در می آید. آنگاه حضرت می فرماید: اگر همه عرب جمع بشوند و در جنگ با من از یکدیگر پشتیبانی کنند من از آن ها رو بر نمی گردانم.(۱۵) این هم قناعت در مصرف است.

دستور به پرهیز از دنیا و زهد، لسان سلبی ادلّه دینی است اما لسان اثبات آن روایات فراوانی است که فضیلت دامداری، کشاورزی، باغداری، کشتیرانی صید ماهی و شیلات و صبح زود به دنبال کار رفتن را بیان می کند.

به گونه ای که اگر یک حدیث شناس متخصص این نوع احادیث را جمع آوری نماید، همانگونه که مرحوم محدّث قمی ـ رضوان اللّه علیه ـ در مورد عبادات انجام داد، جلد دوّم کتاب مفاتیح الجنان را آماده کرده است.

مفاتیح الجنان اکنون یک جلد در مورد عبادات نظیر نماز، روزه و زیارت و مانند آن نگاشته شده، اما روایات فراوانی رسیده که اگر کسی درختی را پرورش داد خداوند چند درخت در بهشت به او می دهد. و اگر ظرف آبی به پای نهالی بریزد گویا مؤمنی را از تشنگی نجات داده است.

«ایّما رجلٍ سقا طلحهً او سدرهً فکانّما سقا مؤمناً من ظمأٍ» پس همه فضایل و اجرها برای کارهای فردی نیست همانطور که در کارهای فردی امر به زهد و پرهیز شده در کارهای جمعی نیز دستور زهد داریم منتها زهد در مصرف نه در تولید. ۳ـ فضیلت های فراوانی در مورد صدقات جاریه از قبیل وقف باغ مزرعه و مرتع و مانند آن رسیده است که رسیدن به آن فضیلت ها و اجرها بدون کار و تولید فراوان میسور نیست.

در برخی از روایاتی که در این زمینه از معصومین ـ علیهم السلام ـ به ما رسیده، تجارت و کسب و کار به عنوان عزّت معرفی شده است: معلی بن خنیس می گوید: امام صادق(ع) مرا دید که دیرتر از دیگران به بازار می روم، حضرت به من فرمود: به طرف عزّتت، یعنی مرکز کسب خود برو: «وروی عن معلیّ بن خنیس انه قال رآنی ابوعبداللّه (علیه السلام) و قد تأخّرت عن السوق، فقال لی: اغد الی عزّک».(۱۶) «تغدی» یعنی بامداد در اوّل وقت به طرف کار رفتن، حضرت فرمود: اوّل صبح به سراغ عزتت برو و نفرمود «اغد الی کسبک»(۱۷) مرحوم صدوق ـ رضوان اللّه علیه ـ در کتاب شریف من لایحضره الفقیه روایاتی با عنوان «باب التّجاره و آدابها و فضلها و فقهها» آورده که با روایاتی مانند «التّجاره تزید فی العقل» یعنی تجارت باعث افزایش عقل می شود و «ترک التجاره مذهبه للعقل» ترک تجارت باعث زوال عقل می گردد. آغاز

۹

می شود.(۱۸) پس تجارت موجب عزّت است چون خداوند دست پائین را دوست ندارد: «ان اللّه یحبّ متعالی الامور و یکره سفسافها»(۱۹) خدای سبحان کارهای مهم را دوست دارد و از کارهای پست کراهت دارد و «انّ اللّه یحبّ الید العلیا» دست پائین همان دست بگیر است که نزد خدا مذموم است. کسی که اهل کار نیست و چشمش به دست و کیف پول دیگران است، به ناچار ذلیلانه زندگی می کند، گرچه اظهار ننماید، اما کسی که دست برتر (علیا) دارد عزیز است، یعنی دست دهنده عزیز است و در روایت دستور داده شد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.