پاورپوینت کامل عظمت قرآن (۳) ۸۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عظمت قرآن (۳) ۸۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عظمت قرآن (۳) ۸۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عظمت قرآن (۳) ۸۹ اسلاید در PowerPoint :

۶

«لو انزلنا هذاالقرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیه الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون .» (۱)

«اگر این قرآن را بر کوهی فرو می فرستادیم، یقینا آن [کوه] را از بیم خدا فروتن [و] از هم پاشیده می دیدی . و این مثل ها را برای
مردم می زنیم باشد که آنان بیندیشند .»

× × ×

این کریمه، هم می تواند امیدبخش و نشانه تجلیل و تکریم باشد و هم نشانه توبیخ و سرزنش; اما امیدبخش باشد نسبت به وجود
مبارک رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – و عترت طاهره – علیهم السلام – و شاگردان این مکتب، و سرزنش نسبت به
منحرفان از مکتب . قرآن عظیم که اگر بر کوه نازل بشود آن را متلاشی می کند وقتی که پیامبر (ص) آن را در کمال آرامش حمل و
هضم می کند و این کتاب نه تنها او را ناآرام نمی کند بلکه مایه طمانینه و آرامش او می گردد، این نشانه عظمت آن انسان است .
کتابی که کوه را ریز ریز می کند بر قلب مطهر رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – فرود آمد و نه تنها این قلب را ناآرام نکرد
بلکه آن را از هر ناآرامی دفع کرد: «نزل به الروح الامین علی قلبک » (۲) پس این کتاب نازل شد و برای این نازل شد که «کذلک
لنثبت به فؤادک و رتلناه ترتیلا» (۳) ما این کتاب را بر قلب مطهر تو نازل کردیم تا تو را تثبیت کنیم، پس این کتاب کوه افکن مایه
تثبیت قلب مطهر رسول اکرم شد .

جنبه توبیخی آیه مورد بحث برای دیگران آن است که کتابی که اگر بر کوه نازل بشود کوه را متلاشی و ریز ریز می کند قلب یک
عده در برابر آن هیچ عکس العملی نشان نمی دهد، این همان است که: «ان منها کالحجاره او اشد قسوه » . (۴)

درباره قرآن این دو سمت یاد شده است که از قرآن دو کار متضاد در دو زمینه مختلف ساخته است این که فرمود: «وننزل من القرآن
ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین و لایزید الظالمین الا خسارا» (۵) ناظر به همین است . این کتاب، از یک سو مایه شفای دردهای دل
مؤمنین است و از سوی دیگر مایه خسارات تبهکاران . قرآن خود را به عنوان شفای دردهای دل مردم معرفی کرد، نکته این است
که نفرمود «دوا» ی دردها بلکه فرمود: «شفا» ، ممکن است چیزی دوا باشد، مصرف بشود ولی اثر نکند، اما ممکن نیست شفا جایی
برود و اثر نکند، اصولا شفا یعنی تاثیر، و این فرض ندارد که شفا جایی برود و شخص درمان نشود، اما دوا ممکن است جایی برود و
هاضمه نپذیرد، پس فرمود: «شفاء لما فی الصدور» . (۶)

آن گاه ما فی الصدور را هم مشخص کرد که دردها گوناگون اند: جهل، کینه، دشمنی، عداوت، طمع در نامحرم و . . . این مرض ها را
که علمی و عملی اند قرآن شفا می دهد و اگر دلی مستعد درمان باشد و قرآن در آن دل بتابد یقینا شفا را به همراه دارد: «و ننزل من
القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین » .

همین قرآن «و لا یزید الظالمین الا خسارا» نه قرآن دیگر، وقتی بر قلب تبهکاران می تابد سیاه تر می شود آن دل، چرا؟ چون در
مقابل این نور عکس العمل قرار می دهد و به مبارزه با این نور می پردازد: «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم » . (۷) همین مبارزه علیه
نور مایه تیره تر شدن دل های آنان است، مثل این که شما برای مهمانهایتان یک ظرف گلابی پخته شیرین و پرآب حاضر کردید
بعضی از مهمان ها سالم اند و دیگران به بیماری دستگاه گوارش مبتلایند آن که سالم است این میوه را می خورد و فربه می شود و آن
که زخم معده دارد همین گلابی بر دردش می افزاید، هرچه شیرین تر و پرآب تر باشد دردش افزوده تر می شود . همین گلابی است
که دردآور است نه چیز دیگر هرچه رسیده تر و شیرین تر باشد برای دستگاه گوارش کسی که به بیماری سوءهاضمه مبتلاست
دردآورتر است . در تمام ایام سال شبی به عظمت شب قدر نیست، به طوری که عبادت در آن شب به اندازه عبادت هزار ماهه است،
ولی برای تبهکاران هم هیچ شبی بدتر از شب قدر نیست چون معصیت در شب قدر با معصیت در سایر شب ها یکسان نیست . پس
یک امر به دو زمینه مختلف دو اثر گوناگون دارد: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین » اما «و لایزید الظالمین الا
خسارا» . همین قرآن کوه افکن اگر بر قلب مؤمن بتابد قلب مؤمن را مستحکم تر می کند «الا بذکر الله تطمئن القلوب » (۸) و اگر
همین قرآن بر دل سیاه سیه دلان که «فی قلوبهم مرض » (۹) است بتابد، چون آن ها عکس العمل نشان می دهند «و ان منها
کالحجاره او اشد قسوه » . (۱۰)

بخش دیگر از سخن این است که فرمود این ها مثلی است که ما ذکر می کنیم «و تلک الامثال نضربها للناس » (۱۱) مثل آن است که
مرحله رقیقه ممثل را نشان بدهد گاهی انسان درباره خود این مثل مدت ها فکر می کند گاهی از مثل به ممثل منتقل می شود
می فرماید اینها جنبه مرآتی دارد، شما باید از این مثل به ممثل منتقل بشوید . اما انتقال از مثل به ممثل کار آسانی نیست ما
مثل هایی است که می زنیم . سوره مبارکه حشر طبق شواهدی که در آن هست، مثل جریان یهود بنی نضیر و امثال آن، معلوم
می شود که در مدینه نازل شده در حالی که در بعضی از سوره هایی که در مکه نازل شده است، همین مطلب را با فعل ماضی یاد
کرده است; مثلا در سوره مبارکه روم آیه ۵۸ می فرماید: «و لقد ضربنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل » . ظاهرا مشابه این، در
سوره زمر هم هست . پس در بعضی از سوره هایی که در مکه نازل شد با فعل ماضی یاد کرد که فرمود ما در قرآن برای هر چیزی
مثل زدیم ولی در سوره مدنی با فعل مضارع یاد می کند . این یا برای آن است که چون مستقبل محقق در حکم ماضی است بیان
می کند و یا برای آن است که گذشته را به خاطر بیاورد و استمرار را احضار کند، با فعل مضارع یاد می کند .

بنابراین آن تعبیرات ماضی که در سوره های مکی یاد شده است با تعبیر مضارع که در سوره مدنی یاد شده است قابل جمع است،
اگر تعبیر مضارع در سوره مکی بود و تعبیر ماضی در سوره مدنی محذوری نداشت، الآن هم که ماضی در سوره های مکی است و
مضارع در سوره های مدنی است بی محذور است .

تفکر در مثال ها

چگونه از مثل به ممثل پی ببریم؟ فرمود: «نضربها للناس لعلهم یتفکرون » ما مثال ها را می زنیم تا شاید که مردم فکر کنند . فکر،
کار و روش است، کار و روش هم سرمایه می خواهد و هم مقصد . سرمایه این کار، علم و مقصد آن، عاقل شدن است . انسان باید
بیندیشد که چه بشود به کجا برسد . مثل را قرآن ذکر نمی کند که انسان متفکر و یا دانشمند، چون اندیشه کردن، ابزار است و علم
و دانش هم سرمایه، پس نه دانشمند شدن هدف است و نه تفکر کردن، بلکه تمام تلاش دین این است که عاقل تربیت کند نه عالم .
عالم شدن سخت نیست عاقل شدن دشوار است، چون عاقل شدن علم به علاوه عمل صالح است، آن که عالم نیست عاقل هم
نیست سختی عقل برای آن است که انسان باید معارف و احکام را خوب بفهمد، سپس اعتقاد پیدا کند و آن گاه عمل نماید، از این
رو بسیار دشوار است، اما تفکر ابزار است . خداوند سبحان این موضوع را در سوره مبارکه عنکبوت آیه ۴۳ مشخص فرمود که: «و
تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون » غیر از افراد عالم کسی آن ها را تعقل نمی کند یعنی عالم بودن سرمایه داشتن
است، تفکر ابزار این کار و کار کردن است و عاقل شدن هدف . تمام تلاش برای این است که انسان عاقل بشود عاقل کسی است که
معارف الهی را خوب بفهمد و از جنبه عملی هم کسی که نتواند بهشت را کسب کند عالم شده ولی عاقل نشده است، چرا که عقل
آن است که به وسیله آن، خداوند پرستش شود و بهشت به دست آید، چرا که تعریف عقل این است که: «یعبد به الرحمن و یکتسب
به الجنان »

و تمام تلاش قرآن برای این است که انسان را تا دم دروازه بهشت برساند «یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام » . (۱۲) بنابراین
عالم شدن، مواد سرمایه ای را داشتن است، تفکر، کار کردن است و عاقل شدن هدف .

راه های هدایت

راهی که قرآن کریم به ما ارائه داد چه راهی است؟ هم راه استدلال را به ما نشان داده، هم راه اطاعت از ظواهر دینی و هم راه
تهذیب نفس . جمع هر سه هم ممکن است اینها منفصله مانعه الخلو است نه مانعه الجمع، اگر کسی راه استدلال عقلی یا راه ظواهر
دینی و یا راه تهذیب نفس را طی نکرد، هرگز به مقصد نمی رسد یکی از این ها را که طی کند به نوبه خود گوشه ای از دین را
می فهمد و برای او همان اندازه مقبول است چون هر سه او را به آن مقصد راهنمایی می کند . اگر راه حارثه بن مالک را طی کرد
همان می شود که رسول خدا – صلی الله علیه و آله وسلم – به او می فرماید: «عبد نور الله قلبه » این چنین نبود که حالا حارثه بن
مالک سالیان متمادی حوزه ها را پشت سر گذاشته باشد، درس و بحث کرده باشد، این راه تهذیب نفس را گرفته است به مقصد
رسید بسیاری از مردم نه راه حارثه بن مالک را گرفته اند نه راه خردمندان و فرزانگان که با عقل استدلال کنند، از ظواهر دینی
استفاده می کردند یعنی از معصوم – علیهم السلام – سؤال می کردند این موضوع چیست تکلیف را می فهمیدند مسئله را یاد
می گرفتند و عمل می کردند . این پیروی از ظواهر دین است . عده ای هم با براهین عقلی همین مطلبی را که ائمه – علیهم السلام
– می فرمودند می فهمیدند، چون معجزه برای اثبات صحت دعوت نیست برای اثبات صحت دعوی است; یعنی پیامبر – صلی الله
علیه و آله و سلم – که می آید دو حرف دارد: یکی دعوت و دیگری دعوی، دعوتش این است که خدا هست، واحد، بی شریک، علیم،
قدیر، سمیع، بصیر و . . . است . هم چنین حساب و کتاب هست، نشئه بعد از مرگ هست، هر عملی که انسان بکند مسئول است .
این ها دعوت است و همه این ها را می شود با برهان فهمید، معجزه نمی خواهد .

سخن دیگر این ها دعوی است می گوید من از طرف خدا آمده ام، این دعوی را با معجزه باید ثابت کنند، آن دعوت را با برهان
می توان اثبات کرد لذا در هنگام استدلال بر توحید دلیل اقامه می کنند، براهین اقامه می کنند، نمی گویند ما حالا چون عصا را
اژدها کردیم خدایی هست آن را بدون معجزه هم می توان فهمید البته اگر دعوی ثابت شد دعوت را هم خیلی ها می پذیرند، یعنی
اگر ثابت شد که این شخص پیامبر است یقینا خدایی هست که او را فرستاده است، به سخن او اطمینان پیدا می کنند . اکثر مردم
این چنین اند، اما دعوت نیازی به معجزه ندارد با برهان می توان اثبات کرد، خواص آن دعوت را با برهان می فهمند، ولی دعوی را
البته باید با اعجاز یا نشانه های دیگر تثبیت بکنند . برای اثبات دعوت، آن براهین هم کافی است معجزه هم به نوبه خود سهمی
دارد و مانند آن .

برای رسیدن به آن دعوت سه راه وجود دارد: یکی تجربه است، ما اگر بخواهیم اشیای خارجیه را بشناسیم، مثلا از علوم تجربی
نظیر طب، فیزیک و امثال آن آگاه بشویم، تنها راهش تجربه است، چون امور جزیی است . عقل که براهین کلی را اقامه می کند
گرچه خطوط کلی را می فهمد ولی درباره جزئیات خارجیه هیچ نقشی ندارد . با براهین عقلی هرگز نمی توان جزئیات خارجیه را ،
مثل این که حال مریض چگونه است، اثر فلان دارو چیست تشخیص داد . راه عقل نیست، عقل برای کلیات جهان است جهان بینی
است نه آثار خاصه اشیای مشخص، این ها را با تجربه می توان اثبات کرد .

راه دوم، کشف و شهود معصومانه است و راه سوم هم قول معصوم – علیهم السلام –

اینها سه راه است که عقل در آنها راه ندارد، ولی برای اثبات مسائل ماورای طبیعی سه راه وجود دارد: عقل، ظواهر دینی و تهذیب
نفس . علوم تجربی در این گونه امور راه ندارد; یعنی هرگز با طب و فیزیک و علم هندسه و امثال آن نمی توان مسئله معاد،
فرشته ها، اسمای حسنای حق، صفات حق، توحید حق و امثال آن را اثبات کرد، اصلا اینها در این حرم امن راه ندارند، این راه های
گوناگون همه رفتنی است . در بخشی از قرآن کریم به این سه راه ظاهرا اشاره کرده است آیه ۸ سوره مبارکه حشر این است که
فرمود: «و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لا هدی و لا کتاب منیر» بعضی ها درباره حق جدال می کنند بدون این که به هیچ
یک از این سه راه آشنا باشند، نه سخن عالمانه و مستدل و برهانی دارند، نه از ظواهر دینی استفاده کرده اند نه وحی ای به آنها
رسیده است، اگر برهان عقلی نبود، اگر شنیدن از معصوم نبود، اگر وحی سماوی نبود کسی حق جدال در دین ندارد جاهل را با
عالم بحث نیست گرچه سؤال هست این «فاسئلوا اهل الذکر» (۱۳) برای همین است سؤال کنید برای این که با سؤال چندین نفر اجر
می برند اما اگر کسی آشنا با مبادی بحث نیست بخواهد جدل کند خود را خسته می کند، جاهل حق بحث با عالم را ندارد، اما حق
سؤال را دارد، راه برای او باز است، چند سالی درس می خواند و با مبادی آشنا می شود، ممکن است از آن عالم هم بالاتر برود، اما
کسی که به مبادی آشنا نیست بخواهد جدل کند می شود «بغیر علم و لا هدی و لا کتاب منیر» این شخص یا مقلد گمراه است یا
متبوع گمراه . فرق آیه ۳ و ۸ همین سوره مبارکه آن است که یکی درباره تابع گمراه است دیگری درباره متبوع گمراه .

این سه راه اگر همیشه کنار هم باشد هیچ محذوری ندارد نه آن ها که راه برهان عقلی را طی می کنند با کسانی که راه ظواهر دینی
را طی می کنند درگیرند و نه این دو گروه با کسانی که راه تهذیب نفس را در پیش گرفته اند درگیرند چون همه از یک منبع
استفاده می کنند . اما اگر هر کدام بخواهند راه خاص خودشان را بروند و بخواهند دیگری هم مثل آنها فکر بکند و خودشان را
میزان العقاید و العلوم والافکار قرار بدهند این اول نزاع است، کسی که حکیم است توقع داشته باشد که دیگران روی مسائل
فلسفی و حکمی بیندیشند این چنین نیست، آن که طبق ظواهر دینی می رود توقع داشته باشد که همه براساس ظواهر دینی
حرکت کنند، آن چنان هم نیست، آن که راه سوم را می رود توقع داشته باشد که آن دو گروه مثل این حرکت کنند، این طور هم
نیست . چه این که شاگردان ائمه – علیهم السلام – هم یکسان نبودند اما همه یکدیگر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.