پاورپوینت کامل نقش پیامبران در تمدن جهان ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقش پیامبران در تمدن جهان ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش پیامبران در تمدن جهان ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش پیامبران در تمدن جهان ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint :

۴۰

چکیده:

از آنجا که جایگاه پیامبران در تمدن گذشته بشر پیوسته مورد نقد و بررسی موافقان و مخالفان پیامبران بوده و با توجه به اینکه اراده انسان مهمترین عامل تمدن ساز
شناخته شده چگونگی تأثیرگذاری پیامبران مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرد. منابع دینی، تاریخی و علمی و نیز داوری اندیشمندان، مأخذ و مستند سنجش این امر و
تعیین نتیجه آن می باشد.

مقدمه:

ارزش و اهمیت هر موضوعی به میزان
تأثیرگذاری آن در سعادت و تأمین خواسته ها و
نیازهای انسان وابسته است. «پیامبران و نقش
آنان در تمدن جهان» نیز از همین منظر و نگاه
قابل ارزیابی است. بررسی ها نشان می دهد که
تأثیرگذاری پیامبران در تمدن بشر از جانب دو
گروه مختلف مورد داوری قرار گرفته و تبیین
ابعاد آن موجب پیدایش دو نظریه شده است:

نظریه اول: دیدگاه اندیشمندان موافق
پیامبران است. این گروه تأثیر و نقش پیامبران
در تمدن انسان را مثبت، و هدایتگر یافته اند و
جامعه بشریت را در مسیر تمدن مدیون خدمات
پیامبران می دانند.

نظریه دوم: از جانب پاره ای رهبران فکری
مکتب های مادی و نظام های سیاسی است. این
گروه مخالف پیامبران بوده و تأثیرگذاری آنان را
منفی شمرده اند. برخی از آنان دین را افیون
ملت ها(۱) و برخی دیگر اقدامات پیامبران را
مخدوش، کم رنگ و مناسب زندگی قبیله ای و
بَدَوی نامیده اند.(۲)

در چنین شرایطی بررسی منصفانه جایگاه
پیامبران در تاریخ و تعیین نقش مثبت یا منفی
آنان در تمدن بشر امری لازم یا ضروری است،
زیرا عدد مؤمنان و کسانی که ارتقاء بشر و تمدن
انسان را حاصل و نتیجه کار پیامبران می دانند
زیاد است و افراد ناآشنا به مکتب و هدف و
اقدامات پیامبران نیز اندک نیستند.

از سوی دیگر این مسئله، امری نیست که
صرفاً متعلق به تاریخ گذشته باشد، بلکه واقعیت
آن هر چه باشد مرتبط با تمدن معاصر و قابل
تعمیم نسبت به تمدن آینده است.

بدین لحاظ تاکنون محققان زیادی پیرامون
این مسئله پژوهش نموده و کتاب و مقاله
نوشته اند، اما در مقایسه با اهمیت موضوع و نیاز
نسل های جدید کافی نیست و تبیین و ارائه
جنبه ها و ابعاد مسئله پیوسته مورد نیاز است و
تلاش بیشتری می طلبد.

مقاله حاضر گامی در این زمینه است، به
این امید که پاسخ به پرسشی بنیادین و فراگیر
باشد. در این نوشتار تأکید بر این است که در
عین اختصار، غنای علمی و محتوای فکری و
استواری یک مجموعه گسترده تحقیقی، حفظ و
رعایت شود.

تعریف تمدن

تعریف های مختلفی از تمدن ارائه شده
است که افزون بر تفاوت های لفظی به لحاظ
محتوا و نیز جامعیت و مانعیت، هم وزن و
یکسان نیستند. هر چند برخی تعاریف تا حدودی
به یکدیگر نزدیکترند. در این زمینه جان لوییس
می نویسد:

«تمدن مرتبه ای از فرهنگ نسبتاً پیشرفته ای
است که در آن فنون و علوم، و همینطور حیات
سیاسی، رشد لازم را یافته باشد و نمودارهای آن:
وجود طبقات اجتماعی، تخصص، پیدایش شهرها،
حساب و نویسندگی است.»(۳)

ویل دورانت نیز در تعریف تمدن چنین
می گوید:

«تمدن عبارت است از خلاقیت فرهنگی که خود
در نتیجه وجود نظم اجتماعی و حکومت قانون و رفاه
نسبی امکان وجود می یابد.»(۴)

به طور کلی می توان به وضعیت زندگی یک
قوم و ملت در بُعدهای مادی و معنوی، فردی و
اجتماعی، ساده و پیشرفته، تمدن گفت، اما در
این بررسی مراد ما از تمدن، وضعیت مطلوب و
پیشرفته ابعاد زندگی اقوام و ملت هایی که
پیامبران در میان آنان حضور عینی و مستقیم یا
حضور شخصیتی و غیر مستقیم داشته اند و با
آنان در تعامل بوده اند تا مشخص گردد پیامبران
(به ویژه پیامبر اسلام (ص)) در پیشرفت و ارتقاء
این تمدن چه جایگاهی دارند.

عوامل و ارکان تمدن

اظهار نظر پیرامون عامل یا عوامل تمدن در
حقیقت نوعی اظهار نظر در مورد فلسفه تاریخ یا
تاریخ یک ملت است ؛(۵)زیرا تمدن هر قوم و
ملت بخشی از تاریخ آن مردم است و با توجه به
اینکه پیرامون عوامل تحول تاریخ نظریه های
مختلفی وجود دارد. لذا کسانی که تحولات
تاریخی را معلول عوامل اقتصادی، اجتماعی
و…می دانند و برای اراده انسان نقش تعیین
کننده قائل نبوده و آن را تابعی از عوامل
اقتصادی و…می بینند، طبعاً آنان تمدن را معلول
عوامل اقتصادی، اجتماعی و…خواهند شمرد.

«نژاد در ایجاد تمدن چندان تأثیری ندارد و
تمدن در جاهای مختلف یانزد ملتهایی که رنگهای
گوناگون دارند آشکار می شود. به عبارت دیگر نژاد
نیست که تمدن را به وجود می آورد بلکه تمدن است
که ملتها را خلق می کند. مثلاً فرد انگلیسی تمدن
انگلیس را ایجاد نمی کند بلکه از تمدن انگلیسی
است که فرد انگلیسی ساخته می شود. هنگامی که
فرد انگلیسی به نقطه دوری مانند تومبوکتو می رود و
تمدن خود را همراه می برد و در آنجا نیز لباس شب
نشینی مخصوصی را می پوشد، این دلیل آن نیست
که تمدن خود را در این نقاط به صورت جدید خلق
کند، بلکه نشانه آن است که حتی در این نقاط دور
افتاده هم نمی تواند از زیر تسلط آن تمدن خارج
شود. اگر شرایط مساوی از لحاظ زمین شناسی،
جغرافیایی و اقتصادی در نژاد دیگری جز انگلیسی،
مشابه با شرایط انگلیس پدید آید، نتایج همانندی به
دست می آید و از این روست که می بینیم تمدن ژاپن
قرن بیستم، تمدن انگلستان قرن نوزدهم را تجدید
می کند. تأثیری که نژاد در تمدن دارد این است که
پیدایش آن غالباً پس از موقعی است که ریشه های
نژادی مختلف با یکدیگر می آمیزند و به تدریج ملتی
که به طور نسبی حالت تجانسی دارد از آن میان
بیرون می آید.»(۶)

طبق این نظریه پیدایش تمدن زائیده
شرایط خارجی است و عوامل محیطی،
اقتصادی و…بر اندیشه و درون افراد تأثیر
می گذارد، نه اینکه ویژگیهای درونی افراد عامل
تمدن باشد.

اما کسانی که حوادث اجتماعی و تحولات
تاریخی را معلول و تابعی از تفکر و اراده انسانها
می دانند در پیدایش تمدنها نیز عامل اساسی و
محرک اصلی را اراده و اندیشه انسانها
می شناسند.(۷)

برخی نویسندگان نیز دو قسم عامل تمدن
ساز برشمرده و بالتبع دوقسم تمدن را قائل اند:
عامل مادی و تمدن معلول آن، عامل انسانی و
تمدن معلول آن. به عبارت دیگر به اقتضای
شرایط در بعضی تمدنها عوامل مادی و ظاهری
قویتر بوده و باعث پیشرفت ابعاد زندگی شده
است، تا آنجا که در فکر و اراده انسانها نیز رسوخ
و نفوذ کرده و آنها را ارتقا بخشیده است و
بالعکس در پاره ای از تمدن ها که عوامل مادی
ضعیف بوده، فکر و اراده انسانها نخستین و
بیشترین حرکت را ایجاد نموده است. این
تفصیل را در مقایسه ای که میان تمدن روم و
تمدن عربی اسلامی انجام گرفته
چنین می بینیم:

«ارتقا و پیشرفت ملت روم از زندگی ساده
اولیه اش به حیات و زندگی تکامل یافته ، در مقایسه
با ارتقاء ملت عرب از زندگی جاهلیتش به دوره
اسلامی نهایت فاصله را داشت. چرا که ارتقاء و
پیشرفت روم ارتقایی مادی بود که این تعبیر اگر
درست باشد از پیشرفت اندک اندک تمدن نشأت
گرفت و به وجود آمد. درحالی که ارتقاء و پیشرفت
عرب ارتقایی معنوی بود که از تغییر و دگرگونی روح
عربی بر اثر اسلام شدت گرفت. گویی این ارتقاء
ارتقایی از درون به ظاهر بود. روح عرب تغییر نموده
و در اثر آن حیات و زندگی مادی عرب تغییر نمود. در
حالی که ارتقاء روم ارتقاء از ظاهر به باطن و درون
بود. نخست ظروف و شرایط ظاهری ملت روم
تغییرکرد و سپس در اثر آن روحیه ها و باطن ملت
روم ترقی و تعالی یافت.»(۸)

بطلان و بی پایه بودن این تفصیل و به
طور کلی نظریه جبر تاریخ در جای خود اثبات
رسیده است(۹) چون عامل اصلی و تعیین کننده
در تحولات تاریخی و پیدایش و شکوفایی
تمدن های بشری تنها اندیشه و اراده انسانی
است (و عواملی جدا از آن در حد زمینه سازی و
شتاب زائی تأثیرگذارند) این امر یه اندازه ای
روشن است که برخی اندیشمندان مادی نیز به
آن اعتراف نموده اند.(۱۰)

ارکان تمدن

عناصری از تمدن به عنوان اجزاء اصلی
وپایه های حیات و استقرار تمدن شناخته
شده اند:

«در تمدن معمولاً چهار عنصر یا رکن اساسی را
می توان تشخیص داد:۱ـ پیش بینی و احتیاط در
امور اقتصادی ۲ـ پیدا شدن سازمان سیاسی ۳ـ پیدا
شدن سنت های اخلاقی و سلوکی ۴ـ و سرانجام
جهد و کوشش در راه علم و بسط هنر.»(۱۱)

اکنون که ارکان تمدن و نیز اراده انسان به
عنوان عامل اصلی در بنای تمدن شناخته شد
باید دید پیامبران، به مثابه عاملی انسانی چه
نقش و تأثیری در تمدن های مطلوب و پیشرفته
بشر داشته اند؟ اگر به راستی آنان مؤثر بوده اند،
این تأثیرگذاری در چه حدی بوده است. در اینجا
براساس هر یک از منابع دینی، منابع تاریخی و
علمی، و متن اعترافات صاحب نظران به بررسی
این موضوع در تمدن گذشته و معاصر
می پردازیم:

۱ـ منابع دینی

قرآن کریم در آیات و موارد مختلفی تأثیر
وجود پیامبر اسلام را در ارتقاء و پیشبرد زندگی و
تمدن اقوام و جمعیتها بازگو نموده است، از
جمله: «کان الناس امه واحده فبعث الله
النبیین مبشّرین و منذرین و انزل معهم
الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا
فیه.»(۱۲)

مردم (در آغاز) یک گروه بودند پس خداوند
پیامبران را نوید دهنده و بیم دهنده برانگیخت و
با ایشان کتاب بحق فرستاد تا میان مردم در
آنچه اختلاف کرده اند حکومت کنند.

این بیان قرآن نشانگر آن است که پیامبران
در زمانی که تنها یک جامعه انسانی بیش نبود،
حضور نداشته اند و دلیل روشنی بر سابقه دیرینه
و هدف سازنده آنان در عرصه روابط اجتماعی
است. مفسران بزرگ ابعاد مختلف این آیه و
دلالتهای آن را طرح نموده اند که نقش پیامبران
در تدوین قانون وتنظیم جامعه از آن جمله است:

«افراد انسان که به حسب فطرت، مدنی و
اجتماعی بودند در آغاز تشکیل اجتماع به صورت
گروه واحد و یکنواختی بودند، بعداً در میان ایشان به
مقتضای فطرت، اختلافاتی در کسب مزایای حیاتی
بروز نمود، رفع این اختلافات و مشاجرات محتاج
وضع قوانین و نظامات مناسبی بود. لذا ایزد متعال
پیامبرانی را برانگیخت و با ایشان احکام و قوانینی
در شکل دین برای بشر فرستاد و بشارتها و
تهدیدهایی به آنها ضمیمه کرد و با یک سلسله
وظایف عبادی کامل نمود…»(۱۳)

«لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم
رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و
یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان
کانوا من قبل لفی ضلال مبین.»(۱۴)

خداوند بر مؤمنان منّت گذارد (نعمت بزرگی
بخشید)هنگامی که در میان آنها پیامبری از
جنس خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها
بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد، اگر چه
پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.

«هو الّذی بعث فی الأمّییّن رسولاً منهم
یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلمهم الکتاب
و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال
مبین.»(۱۵)

خداوند کسی است که درمیان مردم درس
نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش
را بر آنان بخواند و آنان را پاکیزه کند و به آنان
کتاب و حکمت بیاموزد، هرچند پیش از آنان در
گمراهی آشکاری بودند.

با توجه به جایگاه اخلاق و دانش در تمدن
از آیات فوق این نکته استفاده می شود که
پیامبران خاصه پیامبر اسلام آیات خدا را بر
انسان ها خوانده، اخلاق آنان را تصفیه و تهذیب
می نمودند و به آنان کتاب و حکمت تعلیم
می دادند.

در فرازی از نهج البلاغه، حضور پیامبران در
میان اقوام پیشین و تأثیرگذاری آنان در
جنبه های معنوی و مادی زندگی انسانها چنین
ذکر شده است:

«…فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه
لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسیّ
نعمته و یحتجّوا علیهم بالتّبلیغ و یثیروا لهم
دفائن العقول و یروهم الایات المقدّره من
سقف فوقهم مرفوع و مهاد تحتهم موضوع و
معایش تحییهم و آجالٍ تفنیهیم و اوصابٍ
تهرمهم و احداثٍ تتابع علیهم.

…علی دلک نسلت القرون و مضت
الدهور و سلفت الآباءُ و خلفت الأبناءُ الی ان
بعث الله سبحانه محمداً رسول الله صلی الله
علیه و آله و سلّم لانجاز عدته و اتمام نبوّته.
مأخوذاً علی النبیین میثاقه، مشهورهً سماته
کریماً میلاده. و اهل الأرض یومئذٍ مللٌ
متفرقه و اهواءٌ منتشرهٌ. و طرائقُ متشتّته. بین
مشبّه لله بخلقه او ملحدٍ فی اسمه، او مشیرٍ
الی غیره.فهداهم به من الضّلاله و انقذهم
بمکانه من الجهاله.»(۱۶)

خداوند پیامبرانش را در میان مردم
برانگیخت و پیاپی انبیاء خود را به سوی آنان
فرستاد تا مردم را به ادای پیمان فطری که با
خداوند بسته بودند وادار نمایند و نعمت فراموش
شده او را بیادشان آورند و با تبلیغ دلایل روشن
وظیفه رسالت را بجای آورند و عقلهای پنهان
شده مردم را برانگیزانند آیات مقدر الهی را به
آنان بنمایانند، آسمانهایی برافراشته بالای
سرشان و گهواره گسترده زمین زیر پایشان،
معیشتهایی که حیاتشان را تأمین نماید و اجل
هایی که آنان را به نیستی کشاند. سختیهایی که
پیر و فرسوده شان سازد و رویدادهایی که آنان را
تعقیب می کند….

قرنها این گونه گذشت و روزگاران سپری
شد. نیاکان در گذشتند و فرزندان به جای آنان
قرار گرفتند. تا اینکه خداوند سبحان «محمد
پیامبر خدا(ص)» را برانگیخت تا وعده اش را وفا
کند و نبوبش را کامل گرداند، او که میثاق پذیرش
نبوتش از همه پیامبران گرفته شده بود. پیامبری
با علامات مشهور و ولادت شریف. و در آن
روزگاران مردم روی زمین ملّتهایی پراکنده با
گرایشهایی متفرق و روشهایی درهم و برهم و
سرگردان بودند. گروهی از مردم خداوند را به
مخلوقاتش تشبیه می کردند و گروه دیگر در
اسماء مقدّسش الحاد می ورزیدند. جمع دیگری
با نامهای الهی به موجودات دیگر
اشاره می نمودند.

خداوند سبحان آنان را به وسیله پیامبر اکرم
از گمراهی نجات داد و با مکانت وی آنان را از
(سیه چال) جهالت برگرفت.

در فراز نخست اهتمام پیامبران به ایجاد
تنبه و آگاهی در انسان ها و توجه دادن آنان به
موهبت های فراوان و موجود در جهان و اسباب
قابل استفاده در زندگی و نیز عوامل زیان بار و
نابودگر افراد ذکر شده است. در فراز دوم نقش
برجسته پیامبر اسلام در بناء جامعه ای مطلوب از
میان اقوام و انسان های پراکنده، سرگردان و
نادان را می نگریم .

ـ منابع علمی و تاریخی

در بیان ارکان تمدن گذشت که در ساختمان
تمدن چهار عنصر اقتصاد، سیاست، اخلاق و
علم قابل تشخیص است، لذا کارنامه پیامبران در
این چهار بخش را با استناد به منابع علمی و
تاریخی به اختصار بررسی می کنیم:

پیامبران و امور اقتصادی

در تعالیم پیامبران توجه به عامل اقتصاد و
اهمیت آن به خوبی مشهود است. نمونه آن را
در مدیریت و برنامه حکومت یوسف(ع) می توان
ملاک قرار داد.(۱۷)زمانی که یوسف (ع) به اقتدار
سیاسی دست یافت تصدی امور اقتصادی کشور
را خواستار شد و در نخستین اقدام به
سازماندهی وضعیت اقتصادی پرداخت.(۱۸)
همچنین قرآن کریم زندگی مرفه و توأم با
آسایش را پسندیده شمرده و از آن به عنوان
نعمت الهی(۱۹) و رزق و روزی پروردگار برای
مردم یاد نموده که در خور شکر و سپاس الهی
است.(۲۰) پیامبران برای ایجاد رفاه و رونق
اقتصادی در دو مرحله نظری و عملی اهتمام
ورزیده اند.

به لحاظ نظری و تئوری پیامبران مدیریت
اقتصاد و مراحل مهم آن از جمله تولید، توزیع و
مصرف را مورد توجه قرار داده و فکر و اندیشه
انسانها را در راستای اقتصاد سالم و مطلوب
هدایت نموده اند. این عنایت و هدایت در منابع
اسلامی مکرر بازگو شده است.

الف ـ مدیریت اقتصادی: قرآن کریم اموال و
ثروتها را عامل قوام و استواری زندگی مردم
شمرده و از سپردن آن به کسانی که اهلیت
سرپرستی ندارند نهی نموده است:

«و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم الّتی جعل
الله لکم قیاماً…»(۲۱)

و اموال خود را که خداوند وسیله قوام زندگی
شما قرار داده به دست سفیهان ندهید.

ب ـ تولید: پیامبر اسلام از پاداش و اجر
معنوی فراوان برای کوشش و تلاش تولیدی
خبر داده(۲۲) و کوتاهی در امر تولید و بهره گیری
از منابع طبیعت را نکوهش نموده است:

«عن الباقر(ع) قال کان امیر المؤمنین
(ع) یقول: من وجد ماءً و تراباً ثم افتقر
فابعده الله.»(۲۳)

امام باقر (ع) از امیر مؤمنان (ع) روایت
نموده است که می فرمود: هر کس آب و زمین
داشته باشد و با داشتن آن در فقر زندگی کند
خداوند او را (از رحمت خود) دور نموده است.

علاوه بر آن به صورت قانونی و رسمی
برای کار تولیدی نتایج و پاداش مثبت و مادی
مقرر نموده است:

«عن ابی عبدالله (ع) قال رسول الله
(ص): من غرس شجراً او حفر وادیاً بدیّاً لم
یسبقه الیه احد و أحیی أرضاً میته فهی له
قضاء من الله و رسوله (ص)»(۲۴)

امام صادق (ع) از پیامبر خدا (ص) روایت
نموده که فرمود: هر کسی درختی غرس کند یا
وادی (و رودخانه ای) را پیش از دیگران حفر
سازد یا زمین بایری را آباد کند به حکم خدا و
پیامبرش (این) از آن اوست.

ج ـ توزیع: در اینجا مراد از توزیع (فراتر از
توزیع کالا است بلکه مراد) توزیع اموال و ثروت
میان اقشار و افراد جامعه است. بر اساس تعالیم
انبیاء توزیع

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.