پاورپوینت کامل آگاهی امام حسین (ع) از شهادت ۸۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آگاهی امام حسین (ع) از شهادت ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آگاهی امام حسین (ع) از شهادت ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آگاهی امام حسین (ع) از شهادت ۸۴ اسلاید در PowerPoint :
۳۳
مقدمه
یکی از مهمترین سؤالات در حادثه عاشورا، آگاهی امام حسین (ع) از ماجراهای آینده در فرایند عاشورا
است. در این راستا برجسته ترین مسئله، آگاهی آن بزرگوار از شهادت خود و یاران و خاندانش است، این
نوشتار به منظور پاسخ به سؤالاتی در این باره تهیه شده است، امید است که این تلاش گامی اندک در تبیین این
مسئله و ابهام زدایی از حادثه عاشورا باشد.
آیا امام حسین (ع) می دانست در
این قیام بزرگ شهید می شود؟
در پاسخ به این سؤال چند نظریه مطرح
شده که مورد بحث و بررسی های مشروحی نیز
قرار گرفته است. ما دو نظریه عمده را در این جا
مورد بررسی قرار می دهیم.
نظریه اول: اگر چه قیام امام حسین (ع) از
همه جهات صحیح و مستند به انگیزه تکلیف
خداوندی بود، ولی او نمی دانست در این قیام به
شهادت خواهد رسید. لازمه سخن «عبدالرحمن
ابن خلدون» (صفحات ۲۱۶ و ۲۱۷ مقدمه) و هم
چنین عقیده بعضی از متفکران این است که امام
حسین (ع) نمی دانست که در سفر به عراق
شهید خواهد شد.
نظریه دوم: امام حسین (ع) از شهادت خود
آگاه بود. این نظریه، در ضمن تحلیل هایی که از
داستان کربلا صورت گرفته، طرح شده است.
حال لازم است درباره این مسأله، مطلبی را
بیان کنیم:
مقام والای امامت، علم غیب و آگاهی از
آینده را به اذن پروردگار برای آنان
امکان پذیر می کند.
خداوند سبحان در قرآن مجید می فرماید:
«عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً الّا من
ارتضی من رسولٍ»(۱) خداوند دانای غیب
است و کسی را به غیب خود مطلع نمی سازد،
مگر کسی از فرستادگان خود را رضایت بدهد.
این آیه، به صراحت امکان وجود علم غیب
برای غیر خدا را بیان می کند. با انضمام این آیه،
به آیات دیگری که علم غیب را مخصوص
خداوند می دانند، این معنی اثبات می شود که با
عنایت خداوندی کسان دیگری نیز می توانند
عالم به غیب شوند.
در ضمن آیاتی که می گوید پیامبر اکرم(ص)
علم غیب را به وسیله وحی از پروردگار دریافت
کرده و ائمه (ع) از پیامبر اخذ کرده اند، بسیار
فراوان است.(۲)
ابن خلدون، در فصل پنجاه و سوم از مقدمه
خود، پس از بیان مواردی از علم غیب که مستند
به امام جعفر صادق(ع) است، می گوید: «حال که
کرامت کشف و شهود و اطلاع از امور غیبی برای
سایر مردم (از کسانی که ریاضت کشیده و موفق به
تهذیب و صفای درونی گشته اند) امکان پذیر است،
پس خاندان پیامبر از نظر علم و دین و دیگر آثار
پیامبری و عنایت خداوندی… به کشف شهود و اطلاع
از حقایق غیبی سزاوارتراند».
از جمله امور غیبی فراوانی که حضرت
رسول اکرم(ص) از آن ها خبر داده اند، اطلاع
دادن آن حضرت از شهادت امیر المؤمنین(ع)
می باشد.(۳) ابن ابی الحدید می گوید:(۴)
«فصلٌ فی ذکر امورٍ غیبیّهٍ اخبر الامام ثمّ
تحققت…»
این فصل در ذکر امور غیبی ای است که
امام از آن خبر داده و تحقق یافته اند.
بدان که امیرالمؤمنین (ع) سوگند یاد کرده
که مردم از هیچ حادثه ای نخواهند پرسید، مگر
این که او درباره آن حادثه خبر خواهد داد. هم
چنین خبر خواهد داد از طایفه ای که به وسیله
آنان، صد نفر هدایت خواهند شد و صد نفر به
ضلالت خواهند افتاد…
این ادعا از سوی آن حضرت، ادعای خدایی
یا ادعای نبوت نیست، زیرا آن حضرت اذعان
داشت که: از حضرت رسول الله(ص) آن اخبار را
دریافت نموده است. درباره اخبار غیبی
امیرالمؤمنین(ع) تحقیق کردیم و آن ها را موافق
واقع دیدیم و از این راه، به صدق ادعای مذکور
از آن حضرت استدلال نمودیم. این موارد بیش
از سی نمونه است که به هفده مورد آن
اشاره می کنیم:
خبر درباره ضربتی که بر سر مبارکش
اصابت خواهد کرد و خون سرش ریش مبارکش
را خضاب خواهد نمود.
خبر درباره ملک (سلطنت) معاویه بعد از
وفات خود.
خبری در توصیف معاویه و دستور او به
سبّ امیرالمؤمنین(ع).
خبر درباره حجاج بن یوسف.
خبر درباره مارقین و خوارج در نهروان.
خبر درباره کشته شدن خوارج.
اخبار درباره ناکثین (طلحه و زبیر) و
پیروانشان که جنگ جمل را به راه انداختند.
اخبار درباره قاسطین (معاویه و
عمروبن عاص) و دار و دسته آن ها.
خبر درباره شماره سپاهی که از کوفه بر
آن حضرت وارد شدند، در آن هنگام که آن
حضرت برای جنگ با اصحاب جمل آماده
حرکت به سوی بصره گشته بود.
خبر درباره عبدالله بن زبیر: او چیزی را
می خواهد که به آن نخواهد رسید. او طناب (دام)
دین را برای شکار دنیا می گستراند: «خبّ یروم
أمراً و لا یدرکه و هو یعدّ مصلوب قریش» او
حیله گر و کینه توز است. امری را می خواهد و
لکن آن را در نخواهد یافت. او به دار کشیده شده
قریش است.
اخبار درباره پیدا شدن پرچم های سیاه از
سوی خراسان و تصریح به قومی از اهالی آن که
به «بنی رزیق» معروف بودند. این گروه «آل
مصعب» بودند که از جمله آنان «طاهربن
الحسین» و فرزندش و «اسحاق بن ابراهیم»بودند
که به دولت عباسی دعوت می نمودند.
اخبار درباره ظهور پیشوایانی از فرزندانش
در طبرستان مانند «الناصر» و «الداعی»(۵) و
غیره. ایشان در بعضی از سخنانشان فرموده اند:
«و أنّ لآل محمدـ صلی اللّه علیه و آله و
سلم ـ بالطّالقان لکنزاً سیظهره اللّه اذا شاء
دعائه حقٌّ حتّی یقوم باذن اللّه فیدعوا الی
دین اللّه»
و قطعاً برای آل محمد (ص) در طالقان
خزانه ای است که اگر خداوند آن را بخواهد ظاهر
می سازد. دعای او (دعوت او) حق است تا این که
بااذن خداوند قیام می کند و به دین خداوند
دعوت می نماید.
خبری که به «عبداللّه بن عباس» درباره
انتقال امر زمامداری به فرزندانش داده بود.
هنگامی که «علی بن عبداللّه» متولد شد،
پدرش او را پیش علی(ع) آورد. آن حضرت
مقداری از آب دهانش را در دهان فرزند عبداللّه
وارد کرد و با خرمایی که آن را جویده بود، زیر
چانه او را بست. سپس کودک به عبداللّه برگرداند
و فرمود: ای پدر ملوک، او را بگیر!
اخبار مربوط به آینده کوفه و این که
حوادث بسیار تندی در کوفه بروز خواهد کرد.
اخبار مربوط به «مروان بن حکم» و
فرزندانش و این که امت اسلامی روز خونینی از
آنان خواهند دید.
اخبار مربوط به بنی امیه، که مدتی کوتاه
از دنیا بهره مند می شوند و سپس، همه آن چه را
که به دست آورده اند از دست می دهند.
اخبار شهادت امام حسین (ع) از سوی
پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) در کتب
شیعه و سنی، مجموعاً فوق تواتر است. کثرت
ناقلان این اخبار به حدی است که اگر برای
کسی یقین آور نباشد، آن شخص از هیچ خبر
متواتر دیگری نمی تواند یقین حاصل کند.(۶)
درباره این نظریه (شهادت امام حسین (ع))،
دو سؤال وجود دارد:
سؤال یک ـ آیا با علم به کشته شدن در یک
حادثه، تصمیم و اقدام برای ورود به آن حادثه
مشروع است؟
کسانی که فرقی میان اشخاص و میان
حوادث نمی گذارند و برای آنان، مرگ و کشته
شدن معمولی و شهادت در راه دفاع از جان ها و
ارزش های ضروری و حیات مادی و معنوی
یکسان است، می گویند: از آن جا که زندگی،
مطلوب مطلق در عرصه هستی است و هیچ
مطلوبی به درجه زندگی نمی رسد، لذا با وجود
علم به کشته شدن در یک حادثه، اقدام به ورود
در آن حادثه، از دیدگاه عقل و شرع ممنوع است.
حتی با توجه به اهمیت فوق العاده حیات گفته
می شود: اقدام به یک عمل با احتمال خطر مرگ
نیز نامشروع است، چه رسد به یقین به مرگ!
پاسخ این سؤال، با شناخت صحیح به
معنای زندگی در قضیه «زندگی، مطلوب مطلق در
عرصه هستی است» روشن می شود.
معنای صحیح زندگی در عرصه
هستی چیست؟
اگر منظور از «زندگی»، فقط خوردن و
آشامیدن و اشباع غرایز طبیعی محض باشد،
برای کسانی که حقیقت زندگی را در عظمت ها و
امتیازات معنوی و کمالات روحانی آن می بینند،
ادامه این زندگی با همه ناگواری ها و
محرومیت ها و محدودیت هایی که دارد، بسیار
تلخ و ادامه آن مستند به یک نوع اضطرار است.
لذا این پدیده نمی تواند ذاتاً به طور مطلق برای
آنان مطلوب باشد. از سوی دیگر،این همه
خودکشی و آرزوی جدی مرگ در هنگام هجوم
ناملایمات غیر قابل تحمل، از روشن ترین
دلایل عدم مطلوبیت مطلق زندگی طبیعی
حیوانی برای هر انسانی است.
اما اگر منظور از زندگی،«حیات معقول» یا
«حیات طیبه»،(۷) باشد، نه تنها دیگر آن زندگی
طبیعی حیوانی، مطلوب مطلق نیست، بلکه
مزاحم «حیات معقول» است که شایستگی وصول
به جاذبیت شعاع ربوبی را دارد. البته کسی که از
«حیات معقول» و حیات مستند به خدا اطلاعی
ندارد یا با وجود اطلاع، به علت سست عنصری
و پیروی از خواسته های حیوانی، از آن زندگی
اعلای انسانی خود را محروم ساخته است،
همان زندگی طبیعی حیوانی را بالاترین آرمان
خود تلقی می کند و همه توانایی خود را نیز در
ادامه آن زندگی به کار می بندد.
خلاصه، برای کسی که زندگی را به معنای
«حیات معقول» می داند، زندگی طبیعی محض
یک وسیله مناسب برای وصول به «حیات
معقول» است. چنین شخصی در راه چنان
حیاتی، حاضر است صدها بار دست از زندگی
طبیعی محض بردارد.
وجود این احساس با عظمت را در یاران
فداکار و آگاه امام حسین(ع) همگان نقل کرده اند.
البته اگر کسی به خود اجازه دهد که عظمت
فداکاری و کشته شدن در راه جهاد و دفاع از جان
و حیثیت و شرافت و آزادی معقول و دفاع از
ارزش های والای انسانی را مورد تردید قرار
دهد، ما هیچ سخنی برای گفتن با او نداریم،
روی سخن ما با کسانی است که برای حیات
بشری، معنایی فوق خوردن و خوابیدن و اشباع
شهوات و حرکت بر مبنای «من هدف و دیگران
وسیله»، معتقدند.
بدیهی است که دفاع و جهاد، یعنی حرکت
در مرز زندگی و مرگ. لذا شما اگر سخنان
پیشتازان قافله انسانیت، و رشد یافتگان نوع بشر
را مورد مطالعه و تحقیق قرار بدهید، خواهید دید
که این کمال یافتگان، مرگ را بر زندگی ذلت بار
و محدود و غوطه ور بودن در جنب و جوش های
حیوانی، ترجیح می دهند؛ زیرا زندگی پست از
نظر آنان بدتر از مرگ است. از جمله سخنان
امام حسین(ع) در «ذی حُسُم»(۸) این است:
«فانّی لا اری الموت الّا سعادهً و لا
الحیاه مع الظّالمین الّا برما»(۹) من مرگ را جز
سعادت، و زندگی با ستمکاران را جز دلتنگی و
اضطراب و ملامت نمی بینم.
فرهنگ اقوام و ملل دنیا، به طرزی گسترده،
این حقیقت را گوشزد کرده اند که:«مرگ سرخ به از
زندگی ننگین است».
حقیقت این است که مشاهده یک حقیقت
اعلا در زندگی، این زندگی را قابل تحمل و
تفسیر و توجیه می کند:
ما را به میزبانی صیاد الفتی است
ورنه به نیم ناله، قفس می توان شکست
همه می دانیم که:
روزگار و چرخ و انجم سر به سر بازیستی
گرنه این روز دراز دهر را فرداستی
بنابراین، تنها اعتقاد به ابدیّت و حکمت
عالیه وجود است که بازی بودن روزگار و چرخ
گردون را منتفی می کند.(۱۰) با چنین دریافتی
است که انسان های با فضیلت و آگاه، پاسخ
سؤالات «من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ چرا آمده ام؟ و
به کجا می روم؟» را آماده می کنند و از «حیات
معقول» برخوردار می گردند.
سؤال دوم: علم به کشته شدن در یک
حادثه، چگونه می تواند با فعالیت و اندیشه های
مربوط به زندگی و رسیدن به هدف در آن حادثه
سازگار باشد؟به عبارت دیگر، کسی که می داند در
یک حادثه کشته خواهد شد، چگونه می تواند از
آن حادثه برای وصول به هدف و اندیشه خود
بهره برداری کند؟ در موضوع بحث، فرض این
است که حضرت امام حسین (ع) می دانست که
در واقعه کربلا شهید خواهد شد. با این فرض،
چگونه به قصد وصول به هدف ـ که اقامه
حکومت عدل در جامعه اسلامی بوده است ـ
حرکت کرد و با کمال دقت، به انتخاب وسایل
اقدام کرد و به نامه های دعوت کوفیان توجه
فرمود و حضرت مسلم بن عقیل را برای آماده
کردن زمینه به کوفه فرستاد و به تنظیم دقیق
امور نظامی با سپاه ۷۲ نفری خود و… پرداخت؟
برای حل این مسأله، باید یک بررسی اجمالی
درباره درک انسان ها از زندگی و مرگ
داشته باشیم.
آیا انسان ها در درک زندگی و
مرگ و حقیقت آن دو یکسان
هستند؟
انسان ها، در درک زندگی و مرگ و حقیقت
آن دو بسیار متفاوتند. تردیدی نیست که بشر در
دوران کودکی در زندگی محض حرکت می کند،
بدون این که بداند زندگی یعنی چه؟ طبیعی
است اگر او، در این دوران از مرگ نیز دریافتی
نداشته باشد، مانند ماهی ای که در آب زندگی
می کند و نمی داند اگر از دریا بیرون بیفتد، چه
روی خواهد داد؟
به تدریج، با پیشرفت سالیان عمر و دیدن یا
شنیدن این که فلان کس مُرد یا آن یکی
می میرد، پدیده مرگ با نوعی ابهام برای بشر
مطرح می شود.
مردم پس از درک مرگ، که به دنبال زندگی فرا
می رسد، اوضاع ذهنی گوناگونی درباره زندگی و
مرگ پیدا می کنند، از آن جمله:
برخی از مردم به علت غوطه ور شدن در
ابعاد زندگی طبیعی محض، به همان وضع ذهنی
دوران کودکی ادامه می دهند و هیچ اندیشه ای را
درباره مرگ و زندگی به خود راه نمی دهند. گاهی
شدت فرو رفتن فرد در امواج زندگی به درجه ای
می رسد که حتی با علم پایان یافتن زندگی
خویش، توجهی به انقراض زندگی نمی کند.
بدیهی است که این گروه با انواعی از تلقینات،
خود را را از به یاد آوردن مرگ و اندیشه درباره
عالم پس از آن غافل می سازند! حتی ممکن
است نوع تلقین به قدری احمقانه باشد که فرد
نتواند پذیرش آن را به دیگران ابراز کند؛ مثلاً
گمان کند که «زندگی من نابود نمی شود»! و یا
«مرگ فقط برای دیگران است»!
گاهی بی اعتنایی به مرگ، به دلیل شدت
غ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 