پاورپوینت کامل ماهیت مدرنیته غربی ۹۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ماهیت مدرنیته غربی ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماهیت مدرنیته غربی ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ماهیت مدرنیته غربی ۹۸ اسلاید در PowerPoint :
آنچه در پی می آید خلاصه ای است از کتاب مبانی نظری غرب مدرن که از سوی شهریار زرشناس به رشته تحریر در آمده، و از سوی کتاب صبح در سال ۱۳۸۱ و در ۱۸۴ صفحه چاپ شده است.
غرب، شرق مدرنیته
شرق و غرب از دیدگاه های مختلف، تعابیر متعددی دارد. که در این کتاب، به ۲ مفهوم زیر بیشتر اشاره شده است:
۱- شرق و غرب تاریخی و فرهنگی: در آغاز حیات، آدمی در ساحت دینی می زیسته یعنی در آغاز تمام ملل از لحاظ تاریخی – فرهنگی شرقی بوده اند و بعد از ساحت دین خارج شده اند، و لذا غربی گردیدند.
۲- شرق سیاسی شامل «کشورهای مستعمره» و غرب سیاسی مشتمل بر «کشورهای سرمایه دار» است.
به بیان دیگر و مفصل تر، در آغاز، حیات زندگی بشر براساس توحید بوده است که به این دوران عصر امت واحده گویند. با فاصله گرفتن بشر از ساحت قدسی، این دوره پایان یافت و عصر تفکر اسطوره ای و سپس تفکر میتولوژیک آغاز شد. تفکر اسطوره ای تفکری غیب باور اما شرک آلود است و نسبت قائل شدن میان انسان و طبیعت از ویژگیهای آن می باشد، این نسبت انگاری زمینه ساز تفکر توتمیسم می باشد.
صور متأخر اندیشه اسطوره ای، صورت فاسدی از باورهای آنتروپورمورفیستی (انسان واره) می باشد، در این اندیشه تفسیر جهان بعد کمی اندیشی دارد اما سرانجام حدود قرن ۹-۸ ق. م، تفکر میتولوژیک زائل شد و تفکری مبتنی بر اصالت عقل، به نام تفکر متافیزیکی یا فلسفی ظهور یافت که با بسط تدریجی آن، تاریخ غرب فرهنگی – تاریخی آغاز شده و فراگیر شد. در این روند، توسعه غرب ۳ دوره قابل بررسی است:
۱- غرب باستانی یا یونانی که از قرن ۷ ق. م آغاز و تا قرن ۵ ب. م پایان یافت و شامل پیدایش غرب و بسط متافیزیک فلسفه یونانی رومی است.
۲- غرب قرون وسطایی (مسیحی – کلیسایی) که ظاهری دینی و باطنی یونانی دارد. در این دوره زمینه های مدرنیته فراهم آمد.
۳- پس از قرون وسطایی ظهور رنسانس را داریم که پس از آن مدرنیته از اواخر قرن ۱۴ آغاز شده و تا امروزه ادامه دارد. غرب مدرن از ۱۷۵۰ به بعد جهانی می شود که هیأت کشورهای سرمایه دار به استعمار کشورهای شرقی پرداخت. این امر در کشورهای غیر غربی باعث بروز شبه مدرنیته می شود که همان غرب زدگی است، غرب زدگی می تواند دو سطح غرب زدگی مدرن و غرب زدگی شبه مدرن داشته باشد که سطح دوم آن شایع تر است و بدتر!
غرب زدگی با یهودیت نیز پیوند خورده است. به دیگر سخن، آئین یهودیت در قرون وسطا مجال ظهور نیافت، اما پس از رنسانس، زمینه ظهور آن فراهم شده و در عصر مدرن به اوج قدرت خود می رسد. در واقع، غرب مدرن حاصل تغییر میراث یونانی به نفع اومانیسم و پیوند آن با سوداگری یهودیت است.از این رو، صورت مثالی از بشر مدرن، بورژواها و سرمایه داران می باشند، و فراماسونری نخستین تشکل بزرگ بورژوازی مدرن می باشدکه همگی از سرمایه داری یهودی نشأت می گیرد.
ماهیت و ویژگی های مدرنیته
واژه مدرن از لفظ لاتینی Modernusو از قید modeمشتق شده است که به معنای تازه و اخیر می باشد. مدرنیته شامل دیدگاه های بشر انگارانه و متکی بر عقل جزئی، و با ماهیتی اومانیستی است. در واقع مدرنیته و اومانیسم، اصالت یافتن عقل جزئی از وحی می باشند. اومانیسم در لغت به معنای بشرانگاری است. به این دلیل، اومانیسم باطنی شرک آلود دارد، اگرچه ظاهر آن می تواند ملحدانه نباشد. تمامی ایدئولوژی های مدرن نظر لیبرالیسم، مارکسیسم و. .. از اومانیسم منشأ گرفته اند.
عقل جزئی به عنوان اساس مدرنیته، مراتبی دارد:
۱- عقل کاسموسانتریک که بنیاد اندیش است.
۲- عقل مدرن که من فردی را سوبژه و همه عالم را اوبژه می داند، به همین خاطر (سوبژ کیتویسم)، عقل مدرن خاصیت ابزاری پیدا نموده است (عقل ابزاری)
۳- عقل جزئی یونانی، کمی اندیش و بنیاداندیش می باشد. آمپریسم، پوزیتویسم، کاپیتالیسم مدرن و بوروکراسی مدرن همگی از همین عقل آمده اند، و در حقیقت، ماهیتی از عقل مدرن دارند.
سخنی دیگر درباره ماهیت مدرنیته آن است که مدرنیته یک نوع نسبی گرایی دارد که با نادیده گرفتن ساحت قدسی بشر، آدمی و طبیعت را همتراز هم قرار می دهد و دیدگاهی بنیاداندیش نفسانی دارد که صورت فراگیر آن به صورت یک نسبی انگاری وابسته به اصالت تاریخ هگلی – مارکسی یا هرمنوتیک نسبی باور «گادامر» خودنمایی می کند. بعلاوه، مدرنیته اعتقاد دارد حرکت در بستر زمان همیشه به سوی پیشرفت و ترقی است. براساس این نظریه، قرون وسطی را عقب مانده دانسته و تفکر دینی را باعث تحجّر بشر می داند و ادعا دارد ترقی تنها با ورود به عصر مدرنیته و دستیابی به تکنولوژی حاصل می شود.
در عصر مدرن علوم جدید ظاهر شدند، این علوم، ویژگی هایی دارند، از جمله:
۱- محصول فلسفه مدرن و سوبژکتیسم دکارتی و زائیده تجربه گرایی بیکن و پوزیتویسم اروپایی می باشد.
۲- باعث افزایش قدرت آدمی می شوند نه معرفت او، و در آن اخلاق تابع هواهای نفسانی بشر است.
۳- پیوند با تکنولوژی داشته و کمی انگارند. همچنین، علوم جدید، طبیعت را منبعی از انرژی می داند که باید مصرف شود و به حفاظت از طبیعت اهمیتی نمی دهد که این تفکر از سوبژکتیسم منشأ گرفته است. همین علوم، در عصر مدرن و با به وقوع پیوستن انقلاب صنعتی، تکنولوژی مدرن (تکنوکراسی) را پدید آورد که در آن، انسانها همچون ماشین هایی تابع نظم بوروکراتیک، به تولید سرمایه و کالا برای کاپیتالیست ها می پردازند، و افق دیدی فراتر از افق ناسوت ندارند، تکنوکراسی برای بشر نتیجه ای جز افسردگی – اضطراب – فاصله طبقاتی و ایجاد فقر مدرن، نداشته است. فقر مدرن، یک رفاه ظاهری است که همراه با کمبودهای فراوان، همواره به دنبال آرزوها و پول درآوردن است.
عقل مدرن ذاتاً سکولاریست است. سکولاریزم یعنی غیر قدسی و عرفی کردن امور، یعنی حذف دین از زندگی بشر. در سیاست سکولاریستی حکومت تنها تأمین کننده معاش مردم است، و لذا جهان را صرفاً به نفع سرمایه داران خود چپاول می کند. در نتیجه، باعث بروز اختلافات طبقاتی – بی عدالتی – جنگ و فقر می شود. از دیگر محصولات عصر مدرن بوروکراسی است. بوروکراسی مناسبات انسانی را براساس عقل گرایی و کمی گرایی مدرن اداره می کند. بعلاوه، با رواج شهوترانی امکان تخلیه انرژی های سرکوب شده دیگر را می دهد و یک آزادی ظاهری بوجود می آورد، تا مانع طغیان و بروز انقلاب شود. بروکراسی ذاتاً به توتالیتاریسم میل دارد. توتالیتاریسم بروکراتیک در جوامع لیبرال – دموکراسی، کشنده خلاقیت، آزادی و فردیت در چهارچوب اهداف حسابگرانه و به نفع نظام سرمایه داری است.
مدرنیته غربی با نادیده گرفتن ساحت قدسی انسان، ماهیتی نیست انگارانه یافته است که باعث بوجود آمدن نهلیسم (نیست انگاری) شده است. نهلیسم در شدیدترین حالت خود (نهلیسم فعال) بروز پرخاشگرانه یک سری قوای سرکوب شده نفس اماره است که به صورت بی هویتی سازی انسان، آشکار می شود. نهلیسم فعال خود را به صورت میلیتاریزم فراگیر یا به صورت توتالیتاریزم بوروکراتیک جلوه گر می سازد. نهلیسم فعال ظاهری آزادی بخش دارد و لیکن آدمی را به سطح حیوانی تحت کنترل تنزل می دهد. نهلیسم سرانجام خود را نیز نفی کرده و دچار مرگ درونی می شود.
از ویژگی های تفکر مدرنیته آن است که در این تفکر، بشر حق حاکمیت و قانونگذاری مستقل از اراده الهی را دارد (نفی توحید). مبنای این حق تشریع، عقل اومانیستی است. این تلقی بشر انگارانه از حاکمیت به صورت دموکراسی بیان می شود. دموکراسی واژه ای یونانی است، و از دموس به معنای مردم، بعلاوه کراسی به معنای حکومت گرفته شده است، پس دموکراسی به معنای حکومت مردمی می باشد. در یونان با اصلاحاتی که در دموکراسی انجام گرفت، فقط مردمان ثروتمند و طبقه متوسط آتن حق قانونگذاری و حکومت را پیدا می کردند. به این ترتیب، دموکراسی یونانی به صورت کاسموسانتریک و اشرافی شکل گرفت.
دموکراسی مدرن یا دموکراسی اومانیستی، ماهیتی مدرنیته یا سرمایه سالارانه دارد. سرمایه داران و بورژواها، مصداقی از بشر مدرن می باشند. در دموکراسی مدرن اگرچه به آراء مردم توجه می شود ولی سیاست ها و عناصر هدایت کننده افکار عمومی به نحوی است که اراده طبقات سرمایه دار پیاده می شود. پس، در جامعه مدرنیته یک موج کاپیتالیسم (سرمایه سالاری(۱)) شکل گرفته است که همسو با امیال بشر مدرن است، و از این رو فراگیر شده است. سرمایه سالاری مدرن در اشکال مختلفی همچون سرمایه سالاری لیبرال – سرمایه سالاری فاشیستی و سرمایه سالاری سوسیالیستی ظاهر شده است. در واقع، سوسیالیسم صورتی از بسط و تحقق سرمایه سالاری مدرن است.
ادوار تاریخی مدرنیته
مدرنیته در دوران بسط خود ۷ دوره را گذرانده است. در طی این ادوار، شک و بی اعتنایی به مدرنیسم شدت می یابد و باعث روی آوردن جوامع به پست مدرن می شود. پست مدرن مرتبه ای از بسط مدرنیسم است که ویژگی آن خودآگاهی نسبت به بحران های مدرنیته می باشد.
دوره اول: آغاز تاریخ دقیق غرب مدرن، در اواسط قرن ۱۴ می باشد. در این دوره، انقلاب تجاری رخ می دهد. تجارت در این دوران قالبی سودجویانه و آمیخته به استعمار دارد، در رنسانس طبقه بورژوازی و سرمایه سالاری تثبیت شد. از این رو، در آثار ادبی این دوره دنیاگری به چشم می خورد، اما پیشروان مدرنیسم در این دوره قطعاً ظاهری شرک آلود نداشته اند، بلکه گاهاً ظاهری مذهبی داشته اند. به بیان دیگر، در حدود قرن ۱۶ با ظهور کشیش های اومانیستی مواجه هستیم که نشانگر نوعی رفرماسیون (اصلاح) مذهبی می باشد. در این حین، اعتراضات لوتر در مقابل خطاهای کلیسای کاتولیک و رفتارهای غیر اخلاقی کلیسا منجر به بوجود آمدن جنبش پروتستانتیزم مسیحی علیه کلیسا شد، ولی این مکتب، مسیحیت حقیقی را نیز، تسلیم تمایلات دنیوی عصر جدید می کند.
دوره دوم: این دوره مصادف با ظهور فلسفه دکارت ( فلسفه مدرن) ظهور فلسفه سیاسی ماکیاول (پدر اندیشه سیاسی غرب) یا فلسفه سیاسی جدید در قرن ۱۶ است که مبنای آن این است که سیاست مستقل از اخلاق است. در این دوران، نخستین آثار داستانی مدرن که بعدها Nuvel(رمان) خوانده شد، ظاهر گردید. بعلاوه، در این دوره رفرماسیون بسط می یابد، سکولاریزم رواج یافته و قدرت اقتصادی و سیاسی فئودال ها تضعیف می شود.
دوره سوم: از نیمه قرن ۱۷ آغاز و تا قرن ۱۹ ادامه دارد. این دوره، عصر روشنفکری و غلبه کلاسیسم است که از لحاظ تدوین جهان بینی، بسط عقل گرایی اومانیستی و تدوین مبنای نظری لیبرالیسم، حائز اهمیت است. جهان بینی روشنگری براساس علوم تجربی و حسی طرح شده و تصویری مکانیکی از عالم دارد. این جهان بینی کمی انگار، سلطه جو، مکانیکی، آمپریستی (تجربه گرا) و شکاک می باشد. به علاوه، در این حین ژرنالیسم ظهور می یابد که توسط بورژواها، حمایت می شود. عصر روشنگری، با آغاز انقلاب صنعتی هم همراه است که از نیمه قرن ۱۸ تا قرن ۱۹ ادامه می یابد. همچنین، عصر روشنگری، دوره بزرگ ترین انقلاب های عصر مدرن است، همچون انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب انگلیس (مبارزه سرمایه داران بر اشراف انگلیس) و شکل گیری امریکا به صورت یک جمهوری لیبرال – دموکراتیک. در این دوره ظهور عقل گرایی اومانیستی را در ادبیات و هنر را نیز داریم.
دوره چهارم: آغاز قرن ۱۹ که همراه با جنگ های ناپلئون بود، وضعیت نظامهای فئودالی تغییر می کند. همچنین، جنگ های ناپلئون، بی رحمی و سودجویی کلاسیسم و بی اعتنایی این ها به عواطف بشری، منجر به ظهور آثار ژان ژاک روسو و پیدایی رمانتیسم در ادبیات و هنر این دوره می شود. رومانتیسم در عصر مدرن، بیشتر در ناسیونالیسم، سوسیالیسم مارکسیستی و فاشیسم(۲) تبلور یافته است. گویا ناخودآگاه بشر پس از ظهور رمانتیسم بیدار شده و در قرن ۲۰ در قالب سوردئالیسم و هنر آوانگارد ظاهر می گردد. از دیگر ویژگی های این دوره آن که در نیمه قرن ۱۹ علوم، حقوق مدرن، اقتصاد مدرن، جامعه شناسی و زیست شناسی مدرن تدوین شدند. بعلاوه، در این دوران باگسترش صنعت مدرن، ظهور علوم جدید، تکنوکراسی و حاکمیت سرمایه سالاری روبرو هستیم. مهم ترین انقلاب قرن ۱۸ انقلاب کبیر فرانسه است که منجر به روی کار آمدن نظام لیبرال بورژوایی یا در واقع حاکمیت سرمایه می شود، به بیان دیگر اگرچه این انقلاب در ظاهر ضد سرمایه سالاری و استثمار بود ولیکن، در اصل بورژواها با استفاده سیاسی از مسائل جاری به سودجویی و سرمایه اندوختن پرداختند که این امر موجب گسترش اندیشه های سوسیالیستی بر علیه لیبرالیزم شد، و تضادهای درونی کاپیتالیسم مدرن را دامن زد.
دوره پنجم: در نیمه قرن ۱۹ ایدئولوژی لیبرال و نظام سرمایه سالاری لیبرالی گسترش یافت. پیشرفت انقلاب صنعتی در این دوره به فاصله طبقاتی، فقر و بی عدالتی دامن زده و موجب تشدید جریان های سوسیالیستی علیه لیبرال شد، و به این ترتیب، سیر زوال مدرنیته آغاز می شود. به علاوه، عوامل دیگری در زوال مدرنیته نقش دارند، از جمله: الف – در اواخر قرن ۱۹ رژیم های لیبرالیستی وارد فاز جدیدی به نام امپریالیزم شدند که وابسته به اقتصاد متکی بر انحصارات غول آسا است. ب – بالا گرفتن رقابت بین امپریالیست ها در دهه دوم قرن ۲۰ منجر به جنگ جهانی دوم می شود.ج – در قرن ۱۹ جنگ های متعددی به وقوع پیوسته و امپریالیسم یا کشورهای استعمارگر در کشورهایی همچون ایران و بالکان به چپاول و غارت پرداختند!
دوره ششم: در قرن ۲۰ پست مدرنیسم توسعه می یابد،زیرا، تردیدها در مورد مدرنیسم تشدید می شود.مشخصه دیگر این دوره آن است که گرایش سوسیالیسم مارکسیستی در این قرن ابتدائاً اوج گرفته ولیکن، بنا به دلایلی مجدداً افول می کند. وقوع جنگ جهانی اول به عنوان مشخصه بارز این دوره ۳ تأثیر در سیاست جهان گذارد:
۱- رژیم تزاری فئودالیسم روسی منحل می شود و سوسیالیسم بوروکراتیک سرمایه سالار مارکسیستی جانشین آن می شود.
۲- در آلمان پس از شکست در جنگ ابتدائاً یک رژیم لیبرال سرکار آمده و سپس یک دولت سرمایه دار فاشیستی جای آن را می گیرد که به آلمان قدرت فراوانی می دهد.
۳- ظهور فعال امپریالیزم امریکا در تعاملات سیاسی جهان. جنگ جهانی دوم که خشونت بارترین جنگ در تاریخ می باشد. ۱- وقوع بحران های گسترده رکودی در کشورهای سرمایه سالار ۳ ویژگی دیگر به این دوره افزود:
۲- بسط ایدئولوژی مارکسیسم و لیبرالیسم سوسیال دموکراتیک در نقاط مختلف جهان
۳- توسعه پست مدرنیسم. در این دوران دولت های لیبرالیستی سوسیال بر سر کار آمدند که در آنها خشونت های ضد کارگری و ضد فردی تا حدی تعدیل شده بود تا از بروز انقلاب جلوگیری شود.
دوره هفتم: از سال ۱۹۸۰ بحران مدرنیته خود را در قالب بحران رکودی نشان می دهد. یعنی: برای جلوگیری از رکود مزمن و کاهش سود، رژیم های دموکراسی لیبرال از بخشی از سیاست های حمایتی سوسیال – دموکراتیک خود دست کشیدند و به این ترتیب نئولیبرالیسم شکل گرفت. بعلاوه، در این دوره رژیم های سوسیال – دموکراتیک فرو ریختند و مبانی نظری تفکر مدرن تخریب شده و به یک موج شبه آنارشیستی تبدیل گردید، فاجعه نابودی محیط زیست فراگیر شد، پست مدرنیسم و رویکرد معنوی بسط پیدا کرد، و با انقلاب اسلامی تفکر سیاسی مبتنی بر دین در حیات بشر ظاهر شد.
ایدئولوژی عالم مدرن
مدرنیته باعث بوجود آمدن ایدئولوژی های جدیدی شده است. همچون لیبرالیس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 