پاورپوینت کامل مناسبات علم و دین ۶۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مناسبات علم و دین ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مناسبات علم و دین ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مناسبات علم و دین ۶۸ اسلاید در PowerPoint :

اشاره

بحث بین دینداران و عالمان علوم تجربی بحثی دیرپاست که از دوران رنسانس قوت گرفت و تمامی عرصه های فکری بشری را درنوردید و سرانجام کار بدانجا کشید که علم و دین تبدیل به دو ساحت متناقض شدند که جمع بین آن دو ممکن نیست. دین اسلام اما پرداختن به هر دانش و علمی را که آدمی را به سوی شناخت پروردگار خویش هدایت کند، عبادت می داند و برای علما و اهل تفکر، ارزشی ورای همگان قائل است. آیت الله استاد مصباح با موشکافی بسیار دقیق و عالمانه به این مقوله پرداخته اند که بخش نخست آن در این شماره تقدیم می شد.

الف) علم دینی پس از انقلاب اسلامی در ایران

بحث را از اینجا آغاز می کنیم که چگونه مسئله اسلامی کردن دانشگاه ها و سپس، علم دینی مطرح شد. بعد از پیروزی انقلاب مدتی دانشگاه ها بسته بود و در این مدت کسانی که به انقلاب و ارزش های انقلابی علاقمند بودند به این فکر افتادند متناسب با جو فرهنگی انقلاب و ارزش های اسلامی باید در دانشگاه ها هم اصلاحاتی صورت بگیرد، از این رو، ستادی به نام ستاد انقلاب فرهنگی با ۶ عضو تشکیل شد که کار عمده آن رسیدگی به مسائل دانشگاه بود. امام«ره» طی دستوری خطاب به ستاد انقلاب فرهنگی فرمودند؛ متخصصین این علوم در حوزه ها هستند، دست تان را به سوی آنها دراز کنید.

به هر حال قرار شد ستاد انقلاب فرهنگی با حوزه همکاری و دروس دانشگاهی را بازبینی کنند. انگیزه بازبینی این بود که بسیاری از مطالب ـ مخصوصاً در علوم انسانی ـ با مبانی و ارزش های اسلامی سازگار نبود. پیرامون چگونگی بازبینی و نوع تحول، گفت وگوهایی صورت گرفت و طبق طرحی قرار شد دفتری به نام دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تأسیس شود تا دروس دانشگاهی با همکاری اساتید حوزه و دانشگاه بازبینی شوند و در ظرف ۱۰، ۱۵ ماه با هدف تحول در دانشگاه در سمت و سویی که اسلام و انقلاب اقتضاء می کند، انجام شدند؛ اما بیش از این نمی شد دانشگا ه ها را بسته نگه داشت، لذا دانشگاه ها باز شدند و قرار شد دفتر همکاری همچنان به کار ادامه بدهد تا تدریجاً تغییراتی صورت بگیرند.

بنابراین هدف ایجاد تحول در دانشگاه ها به صورتی متناسب با وضع انقلاب بود. این حرکت، انقلاب فرهنگی نام داشت و در قالب ستاد انقلاب فرهنگی که بعد ها به شورای عالی انقلاب فرهنگی تبدیل شد، انجام گرفت. مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری خود پیشنهاد کردند ستاد به شورای انقلاب فرهنگی تبدیل شود و سران سه قوه در آن شرکت داشته باشند تا مصوبات آن ضمانت اجرایی پیدا کنند.

اجمالاً در طول بیش از سه دهه گذشته، گاهی مسائلی مانند تحول و انقلاب فرهنگی، مبارزه با تهاجم فرهنگی، غارت فرهنگی، شبیخون فرهنگی و… مطرح شده اند، عمدتاً از طرف مقام معظم رهبری ـ چه در دوران ریاست جمهوری و چه در دوران رهبری ـ مطرح شده اند، ولی عملاً کار قابل توجهی انجام نشده است. زمانی در همین شورای عالی انقلاب فرهنگی که آن وقت بنده هم عضویت داشتم، مقام معظم رهبری تأکید کردند که این کار باید دنبال شود و به مسئولین امر کردند که من از شما می خواهم این کار را انجام دهید.

به هر حال، کمیسیونی در شورای انقلاب فرهنگی به نام کمیسیون اسلامی کردن دانشگاه ها تشکیل شد که بعضی این اسم را نپسندیدند و آن را کمیسیون اسلامی شدن دانشگاه نامیدند. در طول چندین سال و با حضور رؤسای جمهور مختلف جلساتی طولانی برگزار شدند و مصوباتی هم داشت که در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسیدند، ولی واقعیت این است که معنای انقلاب فرهنگی یا اسلامی کردن دانشگاه ها روشن نبود و کسی نمی دانست قرار است چه کاری انجام شود. فکر می کنم هنوز هم این سؤال برای بسیاری از افراد مطرح است و کسی نمی داند معنای اسلامی کردن دانشگاه ها چیست؟

در همین دوران بعضی از اساتید متدین تر دانشگاه که تعصب دینی بیشتری داشتند، کم کم این مسئله را مطرح کردند که دانشگاه، به صرف ساختن مسجد و برقراری نماز جماعت و مراسم دینی در آن، اسلامی نمی شود و محتوای دروس مشکل دارد.

عده ای از اساتید یکی از رشته های علوم انسانی در جلسه گفتند شما بگویید چه کار کنیم، چون این علوم برای ما ابزار هستند. آن زمان از آنها برای اهداف شاه استفاده می کردیم، حالا برای جمهوری اسلامی استفاده می کنیم. نگرش خود اساتید این بود که علوم انسانی، ابزاری در دست قدرت ها هستند. البته این حرف به این صورت، مورد قبول ما نیست، ولی به هر حال تصور روشنی از اینکه چه باید کرد و هدف چیست، وجود نداشت و اجمالاً فقط این موضوع مشخص بود که محتوای درسی دانشگاه اشکال دارد، اما اینکه چه کار باید کرد، روشن نبود.

علاوه بر این، اراده ای قوی در کسانی که بتوانند این کار را انجام بدهند وجود نداشت، زیرا عوض کردن محتوای دروس علوم انسانی در همه دانشگاه های کشور، نوشتن کتاب های جدید، آموزش دادن اساتید جدید برای تدریس آنها و… کار ساده ای نبود و بالاخره هم به جایی نرسید.

پس از آنکه روشن شد که اسلامی کردن دانشگاه، در حقیقت به معنای اسلامی کردن محتوای دروس است، این سؤال مطرح شد که علم دینی با علم غیردینی چه فرقی دارد؟ یعنی این پیش فرض وجود دارد که دو گونه علم، علم اسلامی و علم غیراسلامی وجود دارند و چیزی که الان در دانشگاه ها وجود دارد، علم غیراسلامی است و باید در آن تحول ایجاد شود.

ب) رابطه علم و دین در غرب

این موضوع قرن هاست که در اروپا و غرب سابقه دارد. بعد از رنسانس تدریجاً در محافل علمی غرب این مسئله مطرح شد که علم همیشه با دین سازگار نیست، چون مدرسان قرون وسطی، مطالبی را بر اساس برداشت هایی که به خیال خود از عهدین ـ تورات و انجیل ـ داشتند، تدریس و سعی می کردند به علومی که از یونان به رومی ها و سایر اروپایی ها به ارث رسیده بود، رنگ دینی ببخشند. در قرون وسطی دانشگاه با علوم دینی توأم بود.

از دوران رنسانس و تحولاتی که در کیهان شناسی و… توسط امثال کُپرنیک و کپلر به وجود آمد، تدریجاً این فکر پدید آمد که مطالب عهدین با این علوم سازگاری ندارند و یا دست کم برداشت هایی که تا به حال به نام دین در دانشگاه های مَدرسی ـ مدارس وابسته به کلیسا ـ ترویج می شدند، با علم سازگاری ندارند و باید بین اکتشافات علمی و حرف های گالیله، کپلر، کُپرنیک، و امثال آنها و حرف های کلیسا که به نام دین مطرح می شوند، یکی انتخاب شود. سرانجام عده زیادی از دانشمندان و شاید اکثر آنها علم را ترجیح دادند و معتقد بودند که باید برای دین چاره ای اندیشید. همه آنها اتفاق نظر داشتند که داده های علم و پیشرفت علوم تجربی که از دوران رنسانس رواج پیدا کرده بود با آنچه که در کلیسا و دانشگاه های وابسته به آن به نام دین مطرح می شدند، سازگاری ندارد.

این بحث تاریخچه مفصلی دارد و اجمالاً این گرایش پیدا شد که علم و دین با هم تعارض دارند. از آنجا که رها کردن علم ـ مخصوصاً با پیشرفت های روزافزون آن ـ امکان نداشت، خیلی ها دین را رها کردند. عده دیگری هم معتقد بودند که باید راه دیگری پیدا کرد. برخی دین را اساساً از مقوله دیگری غیر از مقوله واقعیات و شناخت حقایق دانستند و معتقد بودند که دین، زبان مخصوص به خود دارد. از دیدگاه آنها منشأ ناسازگاری علم و دین این است که هر دو را با یک زبان تفسیر می کنیم، یعنی تصور می کنیم زبان علم و زبان دین یکی است، در حالی که در مواردی آنچه که دین می گوید با چیزهایی که علم می گوید تفاوت دارد. به نظر آنها دین، زبان مخصوص خود را دارد و به همین دلیل باید زبان دین را براساس الفبای خودش فهمید و تفسیر کرد.

مثلاً، زبان شعر و ادب، با زبان نثر علمی بسیار متفاوت است. در غزلیات حافظ سخن از می، دف، ساقی، کوثر، صهبا، ساغر، مستی و… به میان آمده است و قطعاً منظور عارفان واقعی و امثال حافظ و یا حضرت امام در زمان ما، معنای ظاهریِ این الفاظ نبوده است. این یک زبان مخصوص است. براساس شواهد زیاد، منظور آنها از می، غیر از آن چیزی است که میگساران برداشت می کنند. کسی هم از غزلیات حافظ توقع ندارد که راجع به مثلاً میگساری و… باشد. انسان نیاز عاطفی و احساس خاصی دارد که می خواهد به وسیله خواندن اشعار حافظ، آن نیاز را ارضاء کند و کسی هم نمی گوید که درست یا غلط است، زیرا زبان مخصوصی است.

بر اساس تصور آنها، دین در مقام بیان مطالب نمی خواهد درباره واقعیاتی که علم یا فلسفه اثبات می کنند، بحث کند. زبان دین، زبان دیگری است و دین می خواهد مردم را به انجام کارهای خوب وادار کند و آنها را در عمل، به جهتی که مد نظر اوست، سوق دهد. بیان دین در مسائلی مانند ویژگی های زمین، آسمان های هفتگانه و… ناظر به بیان مسئله کیهان شناسی یا فیزیک نیست، بلکه زبان مخصوصی برای رسیدن به این نتیجه است که عالَم سرسری نیست، فکر خودتان باشید و با هوس و خیالات باطل، زندگی تان را نگذرانید. بدیهی است که این هدف، به ابزار خاصی نیاز دارد.

در این باره که اصلاً زبان دین، چه زبانی است، بحث هایی مطرح شدند و مکاتبی به وجود آمدند و اجمالاً این بحث مطرح شد که زبان دین، هر چه هست، واقع نما نیست، بلکه زبان اساطیری، مجازگویی، نمادین و مانند اینهاست، بنابراین بین علم و دین تضاد وجود دارد. ما باید زبان دین را جداگانه بدانیم و فکر نکنیم که مطالب دینی را هم می توان با زبانی که از طریق آن می توانیم درباره واقعیت ها بحث کنیم، تفسیر کرد.

این جریان چند قرن قبل در اروپا اتفاق افتاد و این پیامدها را داشت و جالب اینجاست که بسیاری از مسائلی که امروز در ادبیات علمی ما مطرح می شوند، چند قرن قبل در اروپا مطرح شدند و موج آنها تازه به اینجا رسیده است!

علم دینی در ایران

با مطرح شدن این بحث که دانشگاه های ما اسلامی نیستند و با اهداف و شعارهای انقلاب تناسب ندارند، تعارضی که در اروپا بین علم و دین مطرح بود و راه هایی که برای حل این تعارض پیشنهاد شده بودند، تداعی شدند و تقریباً همه آن راه ها به نحوی بین روشنفکران و دانشگاهیان ما انعکاس پیدا کردند. برخی مسئله زبان دین را مطرح کردند و عده ای گفتند اینها اصلاً با هم قابل آشتی نیستند و باید جانبِ علم یا دین را گرفت. گاهی تعابیر زننده ای را هم به کار بردند و گفتند اگر دین در علم دخالت کند، گور خودش را می کند و علم و دین از هم جدا هستند. شاید این تعبیرات برای شما آشنا باشند که دینداری مسئله ای شخصی است و هر کسی می تواند به هر چه می خواهد معتقد باشد، اما در فضای علمی و آکادمیک نباید صحبتی از دین به میان آورد، علم، ربطی به دین ندارد، حرف های دین در سطح علمی ارزشی ندارند و ما باید به دنبا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.