پاورپوینت کامل گفت وگویی با دکتر عباس شیبانی ; جوان باید انتقاد کند ۹۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفت وگویی با دکتر عباس شیبانی ; جوان باید انتقاد کند ۹۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفت وگویی با دکتر عباس شیبانی ; جوان باید انتقاد کند ۹۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفت وگویی با دکتر عباس شیبانی ; جوان باید انتقاد کند ۹۰ اسلاید در PowerPoint :

۴

دکتر عباسی شیبانی در سال ۱۳۱۰ ش . در تهران دیده به جهان گشود . در سال ۱۳۳۰ وارد دانشگاه شد و ۱۸ سال بعد – در سال
۱۳۴۸ – با مدرک دکترای پزشکی فارغ التحصیل گردید . او از پیش از ورود به دانشگاه، وارد مبارزه با رژیم پهلوی شد و به همین
دلیل، نه بار دستگیر و جمعا مدت سیزده سال در بازداشت به سر برد . دکتر شیبانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از سوی
حضرت امام به عضویت شورای انقلاب منصوب شد و از جانب مردم تهران به نمایندگی مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی و پنج
دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب گردید و هم اکنون نیز عضو شورای شهر تهران است . وی از معدود مبارازان
مسلمانی است که از دوران نهضت ملی شدن نفت تا نهضت امام خمینی، حضوری فعال داشته، در کنار آن از فعالان جنبش
دانشجویی در این دوران طولانی بوده است . همین مطالب بهانه ای شد که در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با ایشان از
جنبش دانشجویی و پیشینه آن سخن بگوییم . آن چه از نظرتان می گذرد، بخشی از مصاحبه طولانی ما با ایشان است .

با تشکر از این که ما را به حضور پذیرفتید; سؤال اول ما این است که تعریف شما از دانشجو و دانشگاه در ایران، با توجه به جو ایران،
چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم . من هم تشکر می کنم که شما آمدید تا با هم صحبت کنیم . زمانی که ما درس می خواندیم، فقط دانشگاه
تهران وجود داشت . دانشگاه جایی است که باید استعدادها در آن جا فعال بشود و دانشجویان در آن جا رشد پیدا کنند; اما
متاسفانه امکاناتی که به دانشگاه داده می شود، آن طور که باید نیست . تحقیقات و کشفیات چندانی از دانشگاه های ما حاصل
نشده است و اگر هم کسی کاری کرده، به دلیل استعداد و علاقه شخصی خودش بوده است . در زمان ما، استادهای دل سوز و
زحمت کشی بودند و سعی می کردند آن چه را داشتند و آن چه را می توانند، به دست بیاورند و تحویل دانشجو بدهند . متاسفانه جو
به گونه ای بود که دانشجو بنشیند و درسی بخواند و مدرکی بگیرد و شغلی پیدا کند و آنها خیلی کم دنبال تحقیق و تفحص
می رفتند یا اگر دقیق تر بگویم به دلیل امکانات کمی که برای کارهای پژوهشی اختصاص داده بودند، افراد کمتری امکان این را
داشتند که دنبال تحقیق و تفحص بروند; ولی دانشگاه، وظیفه اش این است که استعدادها را رشد بدهد و مخترعین، محققین و
مبتکرین سطح بالا تربیت کند . ان شاءالله که دانشگاه های فعلی این کار را انجام بدهند .

آیا ما چیزی تحت عنوان جنبش دانشجویی داریم یا نه; اگر داریم تعریفش چیست؟

ما به طور مسلم جنبش دانشجویی داریم; زیرا دانشجو به دلیل جوانی، معمولا وابستگی های خانوادگی و زن و بچه ندارد و آزاد
است; شلوغ می کند و او را می گیرند و آزاد می کنند و خیلی تغییر در زندگی اش داده نمی شود; به همین علت هم با شور بیشتری
فعالیت و کار می کند . نکته مهم در جنبش دانشجویی این است که در گذشته تشکیلات وسیعی نداشت و در ابتدا همان تشکیلات
توده ای ها بود و آنها طبق ضوابط خودشان، دستورالعمل هایی به اعضایشان می دادند که فعالیت کنند و فعالیت آنها منسجم بود;
اما سایر گروه ها، به ویژه گروه های مذهبی، تشکیلات منسجم و منظمی نداشتند . مسجد مرحوم طالقانی، یکی از مراکزی بود که
جوانان مسلمان و مبارز در آن جمع می شدند و کار می کردند . گروه های کوچک مذهبی هم بودند; ولی تشکیلات منسجمی
نداشتند و افراد علاقه مندی بودند که دور هم جمع می شدند و فعالیت می کردند .

هدفمند بودن، یعنی پایدار بودن، تداوم داشتن و دنبال هدف خاصی بودن است; آیا این جنبش دانشجویی این گونه بود؟

مرحوم طالقانی می گفتند: این دانشجوها تا دانشجویند، شور و علاقه دارند، به مسجد می آیند و به محض این که ازدواج کردند و
خانواده تشکیل دادند، دیگر در مسجد پیدایشان نمی شود و می روند; ولی واقعیت این است که جنبش دانشجویی به دلیل فکر
بازی که دانشجو دارد و مسائلی که در جامعه پیش می آمد، با زمینه قبلی که مثلا در خانواده داشت، به دنبال جریان مورد
علاقه اش می رود و بر سر آرمان خود هم محکم می ایستد و این حسن جنبش دانشجویی است .

به طور کلی، چهارچوب و اساس جنبش دانشجویی چیست؟ آرمان گرایی یا حساسیت نسبت به واقعیات جامعه؟ به طور مثال آیا
شما به علت آرمان گرایی دنبال این حرکت ها بودید یا نه واقعیت را نمی پسندید؟

واقعیت این است که خود من به دلیل سابقه خانوادگی که از اول مخالف حکومت رضاخان و پسرش بودند، به حکومت حساسیت
داشتم و حرکت هایی هم که می کردم، در زمینه اسلام و اعتقاد به اسلام بود . ما مسجد می رفتیم و بیانات آیت الله طالقانی و
دیگران را راجع به نهج البلاغه و قرآن می شنیدیم و وظیفه ای را در درون خود احساس می کردیم; نه این که تشکل جدی و خاصی
باشد . من به دلیل وابستگی به نهضت مقاومت و بعد هم نهضت آزادی، تشکیلاتی تر کار می کردم; ولی اگر کلی تر حرف بزنیم،
دانشجو حساس بود و مطلبی را که می پذیرفت، دنبالش را می گرفت و به آن شکل تشکیلات منظمی نبود . آنها احساس مسئولیت
می کردند و چیزهایی می شنیدند و می دیدند و وقتی قبول می کردند که این مطالب درست است، پی گیری می کردند .

آقای دکتر! در ایران از گذشته تا به امروز، بیشتر حرکت ها یا اعتراض ها از ناحیه دانشجویان صورت گرفته، به طور کلی کسب
مطالبات جامعه و حتی برخی از احزاب، بر دوش این قشر از جامعه بوده است; اما آیا ما حرکت هایی موازی حرکت های دانشجویی
نداشتیم؟

واقعیت این است که حرکت سیاسی در دوره گذشته دو بال داشته است: یکی دانشگاه و دیگری بازار . این دو حرکت هایشان
سیاسی بود . مساجد و علما روی بازار تاثیر بیشتری داشتند . دانشجویانی که سابقه مسلمانی و خانواده های مبارزی داشتند، نیز
حرکت ایجاد می کردند . اقلیتی مبارزه و فعالیت می کردند و بقیه هم بی تفاوت و دنبال درسشان بودند و گروهی هم برای کسب
خبر می آمدند; البته تنها جنبش دانشجویی فعال نبود; بلکه دیگران هم فعالیت می کردند; اما جنبش دانشجویی به منزله موتور
حرکت بود و به دلیل وابستگی محدودشان، در عمل آزادتر بودند و باوجود دست گیری و زندان چیزی کم نمی آوردند . گرچه زندان
سخت بود و کتکشان می زدند، اما این عدم وابستگی باعث می شد که آنها از دیگر اقشار جامعه، فعال تر باشند .

فقط به خاطر اینکه جوان بودند و تعهد آن چنانی به زندگی نداشتند؟

نه، اولا چون احساساتی بودند و مسائلی را می دیدند که بعضی از آن مسائل برایشان قابل تحمل نبود و مقابله می کردند .

تاثیرپذیری شان هم زیاد بود؟

به همین دلیل می آمدند .

با توجه به پاسخ شما، این سؤال مطرح است که جنبش دانشجویی ما، معمولا از همان سال های ۱۳۲۰ ش . تاکنون، مساوی با
مطالبات سیاسی است; در حالی که این مطالبات را ما کم تر در مسائل فرهنگی یا اجتماعی می بینیم .

واقعیت این است که از نظر علمی و درسی، تصور دانشجو این بود که موضوع مهم همین است که به او می گویند و بنابراین
حرکت های علمی خاصی نداشتند و از آن مهم تر مسائل سیاسی داغ تر بود و افراد را به مقابله و مبارزه می کشاند و این برای
دانشجوی جوانی که تازه به سن ۲۰ و ۲۲ سالگی رسیده بود، جاذبه داشت .

آیا دانشجو در دوره شما واقعا مستقل بود یا نه او هم تابع جریانات پیش آمده، مثلا تابعی از جبهه ملی بود؟

دانشجو مقداری از ایده و آرمانش را از اطراف می گرفت . یکی از مراکز قوی، مسجد مرحوم طالقانی – مسجد استانبول بود که در
آن جا با صحبت های روشن گری که آقای طالقانی می کردند; جوان ها را طالب هدایت و استقلال می کردند و جاهای دیگری هم
بود . آنهایی که روشن بودند، حکومت وقت را حکومت سرسپرده می دانستند و به همین دلیل، برای خودشان بدیهی می دانستند
که مقابله بکنند و داستان حضرت امام حسین (ع) که مطرح می شد بر خودشان لازم می دانستند که پیروی کنند و یک مقداری
این زمینه های مذهبی قوی بود و آنها به فعالیت می پرداختند .

آیا شما سال ۱۳۳۰ در دانشکده فنی بودید؟

بله، از اول می خواستم پزشکی بروم . آن موقع چون با شاه بد بودیم، نمی خواستم سربازی بروم، و چون در رشته پزشکی قبول
نشدم، در دانشکده فنی مشغول تحصیل شدم تا این که در سال ۱۳۳۲ در رشته پزشکی قبول شدم .

کی فارغ التحصیل شدید؟

سال ۴۸ فارغ التحصیل شدم .

دوره تخصصی یا عمومی؟

خیر، عمومی، پزشکی شش ساله را ۱۷ سال خواندم و سال ۴۸ فارغ التحصیل شدم . ما وسطهای درسمان، همواره به زندان
می رفتیم و همین جور که گفتم، دوره پزشکی عمومی شش ساله، برای من ۱۷ سال طول کشید .

شما از سال ۳۵ تا ۵۵ که بیست سال می شود، سیزده سالش را در زندان بودید .

بله، سیزده سالش را در زندان بودم .

یعنی فقط ۷ سال آزاد بودید؟

نه بار مرا دست گیر کردند که شش سالش به عنوان عضو نهضت آزادی به همراه مهندس بازرگان و دکتر سحابی محکوم شدیم و
زندان های دیگری هم بود که آخرینش هم به این دلیل بود که محمد مفیدی – برادر خانم من – یک ژنرال را کشت و به همین علت
مرا به سه سال زندان محکوم کردند و پنج سال در زندان نگه داشتند .

اجازه بدهید، با توجه به حضور شما در سه دوره ملی شدن نفت، دوره فترت پس از کودتای ۲۸ مرداد و دوره نهضت امام، بحث
جنبش دانشجویی را در این مقاطع سه گانه دنبال کنیم; از دوره ملی شدن نفت شروع می کنیم; آن موقع ظاهرا فقط دانشگاه
تهران و دانشسرای عالی وجود داشت؟

بیشتر فعالیت در دانشگاه تهران بود و دانشگاه های دیگر خیلی فعالیت نمی کردند; زیرا اکثر دانشجویان دانشسرای عالی، از افراد
کم بضاعت بودند و می آمدند تا از شهریه ای که در آن جا می دادند، زندگی کنند و مشکل داشتند و اگر فعالیتی می کردند، بیرونشان
می کردند و به همین دلیل دچار مشکل می شدند .

حزب توده چه پایگاهی در دانشگاه ها داشت؟

پایگاه علنی نداشت; ولی عده ای از توده ای هایی که دانشگاه آمده بودند، پدرانشان عضو حزب توده بودند و آنها فعالیتی هم که
می کردند، با همان دستور حزب بود و حزب توده هم مستقیما از مسکو دستور می گرفت; یعنی حزبی مستقل نبود; گرچه کمیته
مرکزی و هیئت اجرایی داشت; اما ظاهرا محرمانه با سفارت شوروی ارتباط داشتند و دستورات را از آن جا می گرفتند . یکی از
دلایل جدایی خلیل ملکی از حزب توده، هم همین موضوع بود .

نوع فعالیت حزب توده به چه شکلی بود؟ آیا در خود دانشگاه عضوگیری می کرد و در واقع سیاست های اعلام شده از طرف مسکو
را، در دانشگاه ها چه طور اعلام می کرد؟

فعالیت آنها در ظاهر به اسم حزب توده نبود; آنها ملیون را تخریب می کردند و امثال این کارها را انجام می دادند . گاهی هم
درگیری هایی را ایجاد می کردند; البته خود ما با آنها درگیری نداشتیم; ولی این کارها را می کردند و از زمانی هم که ملی شدن نفت
مطرح شد، دیگر فعالیت مذهبی ها و ملی ها خیلی قوی تر شده بود و آنها دیگر جرات نمی کردند خیلی اذیت کنند .

پس در این مقطع، جو اصلی دانشگاه دست ملی ها بود؟

بله، دست ملی ها بود; اصلا آن موقع، ضدملی ها جرات نمی کردند چیزی بگویند .

آقای دکتر به نظر می آید که جنبش دانشجویی تا قبل از نهضت امام، کم تر گرایش مذهبی داشته است و بیشتر ملی گرا و طرفدار
مصدق یا چپی و طرفدار حزب توده بوده است و بعد از نهضت امام بود که مسلمان ها در دانشگاه ها فعال شدند; به خصوص از
سال های ۵۶، ۵۷ به بعد; آیا این برداشت، درست است؟

واقعیت این است که مذهبی ها اکثریت دانشگاه را تشکیل می دادند; ولی چپی ها یک گروه متشکل بودند و به همین دلیل هم
تظاهرات آنها خیلی نمود می کرد . آنها تشکیلاتی کار می کردند; اما مذهبی ها نه . پایگاه ما، مسجد آقای طالقانی بود; آن موقع ما
آن جا جمع می شدیم . پنجشنبه ها تفسیر می گفتند و صحبت می کردند و عید فطر می رفتیم گلشهر و نماز عیدفطر آن جا خوانده
می شد و یا در همان مسجد نماز می خواندند . مذهبی ها با آقای طالقانی فعالیت می کردند; ولی فعالیت تشکیلاتی مانند چپی ها
نداشتند; البته مذهبی ها و همچنین ملی ها هم گروه های مختلفی بودند . حزب پان ایرانیست که متعلق به فروهر بود . حزب مردم
ایران که دکتر سامی و دکتر پیمان و دوستانشان بودند و ما هم نهضت مقاومت بودیم و زیر نظر مهندس بازرگان و دیگران فعالیت
می کردیم . ما گروه متشکلی نداشتیم; البته با هم خوب بودیم و مشکل نداشتیم . مذهبی ها و ملی – مذهبی ها، خیلی از هم
تفکیک نشده بودند; اما مذهبی ها با حرکت امام، بیشتر مطرح شدند و خیانت های حزب توده هم روشن شده بود . مجموع این
مطالب و روحیه ضدمذهبی آنها، باعث شد که پایگاهشان را در دانشگاه از دست بدهند .

در دهه بیست، سیستم اداری حاکم بر دانشگاه، بیشتر با کدام یک از گروه ها همکاری می کرد؟

دانشگاه مرعوب توده ای ها بود; چون بعضی از اساتید، گرایش چپی داشتند و گرچه توده ای نبودند، ولی طرز فکرشان چپی بود .
بعد از ۲۸ مرداد که شاه آمد و یک عده از استادها به نفع ملی شدن نفت و علیه کودتا اعلامیه دادند، شاه دستور اخراج آنها را صادر
داد و وزیر فرهنگ وقت، حکم اخراج آنها را داد . در آن وقت، دکتر سیاسی رئیس دانشگاه بود . او یک بار هم به دیدن شاه رفت و
واسطه شد تا اجازه دهد که اینها سر کارشان بمانند; زیرا استادان منحصر به فردی بودند; مثلا مهندس بازرگان، استاد منحصر
دانشگاه فنی بود; میربابایی، استاد دامپزشکی و جناب، استاد علوم . شاه گفت: دکتر سیاسی نباید رئیس دانشگاه باشد و در دوره
بعد تصویب کردند که شورای دانشگاه سه نفر را معرفی می کند تا شاه به یک نفر حکم بدهد که رئیس دانشگاه بشود و دیگر
سیاسی رئیس دانشگاه نشد و چپی ها به دلیل این که تشکیلاتی بیرون از دانشگاه داشتند، فعالیت هایشان نمود بیشتری داشت و
مسلمان ها هم فعالیت می کردند; ولی تشکیلاتی نبودند .

آیا توده ای ها سازمان یافته تر بودند؟

توده ای ها سازمان مشخص تری داشتند و از بیرون دستور می گرفتند . اگر گفته می شد که این برف سیاه است، می گفتند: سیاه
است و هر چه می گفتند که این برف سفید است، می گفتند: نه این برف سیاه است .

اینها در دانشگاه اکثریت بودند؟

نه، تعداد کمی چپی بودند و تعداد ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.