پاورپوینت کامل یک بلوات صلند … ۲۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یک بلوات صلند … ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک بلوات صلند … ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یک بلوات صلند … ۲۷ اسلاید در PowerPoint :
۳۰
در دوره دبیرستان همیشه از کنفرانس دادن سر کلاس واهمه داشتم و هر بار با لطائف الحیل از دست آموزگارانی که تشویق و یا
حتی اجبار به کنفرانس دادن می کردند، می گریختم . حتی یک بار که دبیر فلسفه به اجبار نامم را در ردیف کنفرانس دهندگان
ثبت کرد، یک روز مانده به کنفرانس – وقتی هیچ راهی را برای فرار ندیدم – بلیتی تهیه کردم و به بهانه زیارت یک هفته به مشهد
رفتم تا به قول خودم آب ها از آسیاب بیفتد و موضوع فراموش شود . بار دیگر قصد داشتم برای فرار از سخنرانی اجباری، راهی
جبهه شوم که ترس مرا منصرف کرد و بالاخره هر طور بود راه دیگری پیدا کردم .
خودم هم از این ضعف آگاه بودم و همیشه اندیشه مبارزه با آن را در سر می پروراندم; اما به هیچ گونه نمی توانستم بر آن فائق آیم تا
آن که، در یکی از نخستین روزهای ورودم به دانشگاه، حاج آقا جعفری نسب استاد درس معارف (۱) به کلاس آمد و پس از توضیح
اجمالی محتوای درس خود در طول ترم، به این نکته اشاره کرد که دانشجویان باید خود بخشی از زحمت ارائه دروس را متحمل
شوند و برای هر دانشجوی داوطلب کنفرانس نمره ای ویژه در نظر می گیرد . آنگاه در حالی که انتظار داشت این تطمیع کار ساز
شده باشد، از داوطلبان خواست دست خود را بالا کنند . انتظار بیهوده بود . در یک لحظه به ذهنم آمد مثل این که همه افراد
کلاس مثل من از کنفرانس واهمه دارند .
حاج آقا از رو نرفت و با سماجت بیش تر درخواست خود را مطرح کرد; اما مثل این که آب در هاون می کوفت . اگر سنگ دست خود را
بالا می کرد، آن دانشجویان نیز چنین می کردند . حاج آقا خیلی زود فهمید مشکل بچه ها ناشی از ترس است و در این باره سخن
گفت . او به کلامی از مولا علی (ع) استناد کرد که: «اذاهبت امرا فقع فیه فان شده توقیه اعظم مما تخاف منه; هنگامی که از چیزی
می ترسی، خود را در آن بیفکن; زیرا گاه ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است .» (۱) این سخن مانند اکسیر بود و ماهیت روباه
مزاج مرا به شیر تبدیل کرد، هنوز حاج آقا از ترجمه آن فارغ نشده بود که من دست خود را به عنوان داوطلب بلند کردم .
حاج آقا که بالاخره بعد از نیم ساعت سخنرانی توانسته بود یک مشتری برای خود دست و پا کند، بسیار خوشحال شد; فورا نام مرا
پرسید; و آن را در دفترش ثبت کرد و بحث فطرت را برای ارائه در هفته آینده به عهده من گذاشت .
بالاخره تصمیم خودم را گرفته بودم . باید هر چه زودتر بر این نقص خودم که تا آن زمان فکر می کردم تنها نقطه ضعفم به شمار
می آید، فائق می آمدم . پس از پایان کلاس تا چهار روز با تلاش فراوان در جمع کردن مطالب برآمدم و آن را دسته بندی کردم تا به
خیال خود جالب ترین کنفرانس روی زمین را ارائه دهم . طبق برنامه ریزی ام دو سه روز باقی مانده به روش سخنرانی اختصاص
داشت . بدین منظور یک آینه ۲۰ سانتی تهیه کردم و وقتی هم اتاقی هایم در اتاق نبودند، با شور و هیجان وتکان دادن دست و سر و
پا – ببخشید یادم آمد که دیگر پاهایم را تکان نمی دادم – در برابر آن به ایراد سخنرانی می پرداختم; بدون آن که کوچک ترین
توجهی به اطرافم داشته باشم . در نخستین تمرین، با اعتراض ساکنان اتاق های بغلی که خیال می کردند دیوانه شده ام روبه رو
شدم . و در مرتبه دوم باصدای کوبیدن در توسط نگهبان ساختمان به خود آمدم .
شبی که بنا بود فردای آن سخنرانی کنم، در پوست خود نمی گنجیدم . همه اش در فکر فردا بودم که به خیال خود دست همه
سخنرانان ماهر را از پشت می بستم و همه دانشجویان و نیز استاد را شگفت زده می کردم . با این افکار چند ساعتی از این پهلو به آن
پهلو غلتیدم و نتوانستم بیش از چند دقیقه چشم بر هم بگذارم . صبح هنگام، بدون آن که متوجه آثار بی خوابی خود باشم، با شور
و شوق کلاسور را برداشتم و به سمت کلاس راه افتادم . بالاخره لحظات انتظار به پایان رسید و استاد به کلاس آمد . پس از چند
دقیقه صحبت های مقدماتی از من خواست جلوی تابلو بروم و صحبت خود را شروع کنم . من هم با گام های استوار پیش رفته، در
مقابل بچه ها قرار گرفتم . وقتی سربلند کردم و خواستم صحبت را شروع کنم، ناگاه متوجه سی، چهل جفت چشم ذکور و اناث
شدم که به من زل زده بودند واز سر تا پایم را به دقت ورانداز می کردند . من که تا حال با
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 