پاورپوینت کامل نمی دونم چی داره می شه؛ هوسه یا محبت واقعی!؟ ۲۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نمی دونم چی داره می شه؛ هوسه یا محبت واقعی!؟ ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نمی دونم چی داره می شه؛ هوسه یا محبت واقعی!؟ ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل نمی دونم چی داره می شه؛ هوسه یا محبت واقعی!؟ ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

پسری ۲۲ ساله ام و راستش را بخواهید، سردرگمم و نمی دونم این چه حسیه که تمام وجودم را به خودش آغشته کرده. خانواده ای با تمایلات
نسبتاً مذهبی دارم و خودم شاید بتونم بگم که مذهبی ترم. خانواده ای گرم و پر از محبت دارم. پس از این که به دانشگاه وارد شدم، علی رغم رفاه
خانوادگی و بنا به تمایلات شخصی و نیز تشویق پدرم، کار رو هم در کنار تحصیل آغاز کردم؛ آخر می دونی که بالاخره کار جوهر مرده. بگذریم؛
اینها رو گفتم که دورنمایی باشه از زندگی ام؛ ولی مشکل من، راستش مثل مشکل جوان های دیگه است؛ ولی کمی متفاوت تر و گنگ تر. چند وقتی
است که نسبت به دختری (دختر دایی ام) حس خاصی پیدا کرده ام؛ نمی دونم عشقه یا سراب. دائمیه یا زود گذر. وقتی نوشته های شما را در مورد
عشق خواندم، راستش گنگ تر شدم و نمی تونم تشخیص بدم که چیه. از دم صبح که بلند می شوم و می رم دنبال کار، تا شب وقت خواب و حتی
توی کلاس درس دانشگاه، یکی توی مغزم هی اون رو به یادم می اندازه و اصلاً اندیشه اش از من جدا نمی شه. وقتی فکر می کنم که آیا این یه عشق
واقعیه، می بینم که آخه من علی رغم نزدیکی که در روابط خانوادگی با ایشون دارم، هنوز خیلی از اخلاق ها شو نمی شناسم. هنوز باطنش رو
نمی شناسم؛ پس من چطوری می تونم عاشق بشم؛ پس دروغه و فقط جمالش رو دوست دارم. وقتی هم که این رو می گم، ناخودآگاه متوجه می شم
که علی رغم تصمیمم مبنی بر فراموش کردنش، باز توی مغزمه. وقتی موضوع رو به مادرم گفتم، نمی تونم بگم واکنش دل خواه من رو داشت. او
گفت: نه نمی شه؛ به هزار و یک دلیل که همه پوچ بودن؛ واقعاً پوچ. راستش کاملاً عیان بود که نمی خواد من از الان به یه چهار دیواری که از فرداش
خبر ندارم، بیفتم؛ ولی جالب این که از اون فکر مادرم هم مطمئن نیستم. راستش اگه خدا رو نداشتم، تا به حال از فشار، تمام موهام سفید شده بود.
این وضع، وقتی هم که می بینمش، بدتر می شه. اصلاً وقتی می شنوم که مثلاً قراره ببینمش، مثل اینه که یه سطل آب داغ می ریزن رو دلم؛ مگه تپش
قلب دست بر می داره!

بعضی وقت ها به خودم می گم که چرا داری با دلت مبارزه می کنی؟ می بینم از اون طرف عقل ندا می ده که نکنه یه وقت اشتباه بکنی؛ آخه فعلاً
جوونی و هزار هوس از سرت می یاد و می گذره. نمی دونم، واقعاً نمی دونم چی داره می شه؛ آیا هوسه یا محبت واقعی؟ شما رو به خدا بگین چه
طور می تونم بفهمم که واقعیت چیه؟

برخی روان شناسان، رفتارهای انسان را به سه دسته تقسیم کرده اند: هشیار، نیمه هشیار و ناهشیار و به تعبیر دیگر،
رفتارهای آگاهانه، رفتارهای نیمه آگاهانه و رفتارهای ناآگاهانه. منظورشان آن است که انسان گاهی رفتاری را انجام
می دهد و کاملاً نسبت به رمز و راز و علت و انگیزه صدور آن از خود کاملاً اطلاع و آگاهی دارد و اگر از وی سؤال شود که چرا
چنین کاری انجام دادی، در جواب خواهد گفت: فلان انگیزه و نیاز درونی و فلان عامل، مرا وادار کرد که چنین عکس العملی از
خود نشان دهم؛ اما انسان در پاره ای رفتارها، برای تبیین علت و بیان انگیزه عمل خود، نیازمند اندکی تفکر و اندیشه است و
نمی تواند سریعاً و بدون تأمل، به انگیزه رفتار خود اشاره کند. دسته سوم از رفتارهای انسان، رفتارهایی است که برای
کشف انگیزه واقعی اش، بیشتر درون خود را کاوش می کند و حتی از دیگران کمک می گیرد و چه بسا به تنهایی نمی تواند
منشأ و ریشه رفتار خود را دریابد و به آن آگاهی یابد؛ زیرا در عمق ناخودآگاه قرار دارد و نیازمند تلاش، تجزیه و تحلیل
اندیشه ها، افکار، کنش ها و واکنش ها و گذشته خود است.

دانشجوی گرامی! با توجه به این مقدمه کوتاه، اگر نگوییم موضوعی را که طرح کرده اید، از دسته سوم است، ولی می توان
گفت از جمله رفتارهای دسته دوم است و با کمی تأمل و اندیشه، ریشه و منشأ آن را می توانید دریابید که در نامه خودتان نیز
به برخی از آن امور اشاره کردید. نیاز به جنس مخالف، غریزه ای است