پاورپوینت کامل وام هشت میلیون تومانی! ۲۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وام هشت میلیون تومانی! ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وام هشت میلیون تومانی! ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل وام هشت میلیون تومانی! ۲۷ اسلاید در PowerPoint :

۲۴

همین طور که با بی حالی داشتم اخبار تکراری تلویزیون را مشاهده می کردم، ناگاه خبری اعلام شد؛ بی اختیار از جا جستم و
نه چارچشمی، بلکه چهل چشمی به تلویزیون خیره شدم.

خبر اعلام شده برای من بسیار سرنوشت ساز بود و به گونه ای می توانست، مسیر زندگی ام را عوض کند.

خبر از این قرار بود که هیئت محترم دولت، به منظور پیشبرد پژوهش های دانشجویان، برای هر پایان نامه دکتری تا حد هشت
میلیون تومان اختصاص داده است.

هشت میلیون تومان رقم کمی نبود که بتوان از آن چشم پوشی کرد؛ به خصوص برای این جانب که با هزار مشکل روبه رو
بودم و مشکلاتم تا به جایی رسیده بود که قید پایان نامه نوشتن را زده بودم و کم کم داشتم نسبت به گرفتن مدرک دکتری
بی خیال می شدم.

آن شب از فکر هشت میلیون تومان تا صبح به این طرف و آن طرف غلطیدم و لحظه ای خواب به چشمم نیامد و مدام برای آن
نقشه می کشیدم و مرتب چاه و چاله پر می کردم.

بی خوابی و حال خوشم به گونه ای بود که ساعتی پس از نیمه شب، به ذوق آمده و با حالت معنوی و عرفانی، وضویی مشت
گرفتم و بدون آن که بخواهم ریا کنم، نماز شبی آن چنانی خواندم که در تمام عمرم چنان نماز شبی نخوانده بودم (و شاید هم
اصلاً تا آن موقع نماز شب نخوانده بودم) و در قنوت آخر نماز، به جان همه مسئولان وزارت علوم از وزیر گرفته تا آبدارچی
وزارت خانه دعا کردم و از فکر مترقی آنها که این چنین به تحکیم بنیادهای پژوهشی می پردازند، تقدیر کردم. فردا صبح زود
پس از صرف صبحانه ای مختصر، به سمت دانشکده راه افتادم تا به خیال خود هشت میلیون یا لااقل بخشی از آن را تحویل
بگیرم و چنان زود به دانشکده رسیدم که حتی آبدارچی ها هنوز نیامده بودند. بالاخره چند ساعتی منتظر ماندم تا مسئولان
دانشکده و از جمله مدیر گروه پیدایشان شد. خودم را با عجله به مدیر گروه رساندم و خبر را به او دادم و او هم که خبر را قبلاً
شنیده بود، بلافاصله با رئیس دانشکده تماس گرفت و جواب رئیس اولین آب سردی بود که بر روی آتش عجله من ریخته شد.
جواب این بود: بله، من هم شنیدم؛ اما هنوز چیزی به ما ابلاغ نشده است. تا یک ماه بعد تقریباً کار هر روز من این شده بود که یا
با سرزدن به دانشکده و یا با تماس تلفنی، پی گیر ماجرا شوم؛ اما دریغ از شنیدن جمله «ابلاغ شد».

پس از آن، دوباره به بی خیالی فرو رفتم و دوباره قید نوشتن پایان نامه را زدم؛ اما پس از گذشت چند ماه ناگاه زنگ تلفن به
صدا در آمد و در آن سوی خط، این صدای خوشایند منشی محترم گروه بود (لازم به تذکر است که منشی گروه از جنس
مذکر است) که می گفت: بالاخره دستورالعمل پرداخت هشت میلیون تومان از سوی وزارت خانه به دانشگاه و از آن جا به
دانشکده، ابلاغ شده است و به من تکلیف کرد که هر چه سریع تر برای آگاهی از چند و چون ماجرا خودم را به دانشکده
برسانم و من هم از خدا خواسته، نفهمیدم که چگونه لباس پوشیده و مسیر خانه تا دانشکده را طی کردم.

در اتاق گروه دانشکده، ضمن استقبال پرشور از این جانب (که البته بعداً علت آن را فهمیدم) مرا متوجه این نکته کردند که این
دستورالعمل شامل همه دانشجویان نمی شود و دارای شرایطی است که خوشبختانه پس از بررسی شرایط دریافتم که
این جانب همه آنها را واجد هستم؛ شرایطی مثل این که ورودی سال ۸۰ به بعد باشد؛ امتحان جامع خود را تا فلان تاریخ داده
باشد و تنها یک شرط باقی مانده بود و آن هم تصویب موضوع پایان نامه بود که باید، به گونه ای دارای اثر کاربردی باشد. به
هر حال، همان جا با مشورت مدیر گروه و دیگر اساتید، چند موضوع را مطرح کرده، پیرامون آن بحث کردیم و بالاخره یکی از
آن موضوعات انتخاب شد و بنا شد تا دو هفته بعد، طرح تفصیلی آن را به گروه ارائه دهم.

این دو هفته تنها کار من مطالعه پیرامون موضوع بود تا بتوانم به بهترین وجه، طرحی مناسب نوشته، هشت میلیون تومان را
قاپ بزنم.

سرانجام این دو هفته هم به پایان رسید و طرح خوشگل خودم را به صورت تایپ شده به گروه ارائه کردم و گروه ضمن
تشویق فراوان، قول داد که در اسرع وقت به آن رسیدگی کند.

ظهر هنگام هنوز پایم را از دانشکده بیرون نگذاشته بودم که خبردار شدم گروه طر