پاورپوینت کامل قرار است کربلا دفن شوم! ۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قرار است کربلا دفن شوم! ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قرار است کربلا دفن شوم! ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قرار است کربلا دفن شوم! ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۱۱

از روزی که شنیده بود یکی از فرماندهان عالی سپاه اسلام برای زیارت به کربلای معلی آمده، در پوست خود نمی گنجید؛
می خواست خاطره ای را که سال ها بر دل و روح او نقش بسته بود، به صاحبانش بسپارد. با این فکر، خود را به کربلا رسانده و
با آن فرمانده، درخواست ملاقات کرد.

لحظات در انتظار اجازه ملاقات، به سختی می گذشت. او که یکی از نیروهای نظامی ارتش عراق در سال های جنگ بود، ابتدا
نتوانست اجازه ملاقات بیابد؛ سرانجام وقتی به حضور فرمانده رسید، از او پرسید مرا می شناسی؟

فرمانده پاسخ داد: بله، شما «ابوریاض» از نظامیان سابق رژیم عراق و اکنون نیز جزء مردان سیاسی این کشور هستید؛ به
همین خاطر، ملاقات با شما برای من سخت بود.

ابوریاض گفت: اما من حرف سیاسی با شما ندارم. سال هاست که خاطره ای را در سینه دارم و انتظار چنین روزی را می کشم
تا با گفتن آن، دین خویش را ادا نمایم و بعد این گونه خاطره اش را آغاز کرد:

در جبهه های جنگ جنوب، دقیقاً در مقابل شما در حال جنگ بودم که با خبری از پشت جبهه، مرا به دژبانی جبهه فرا خواندند.
وقتی با نگرانی در جلو فرمانده خود حاضر شدم، او خبر کشته شدن پسرم را در جنگ به من داد.

از این خبر، بسیار ناراحت شدم. من امید داشتم که پسرم را در لباس دامادی ببینم؛ اما در نبردی بی فایده و اجباری، جگر
گوشه ام را از دست داده بودم. وقتی در سردخانه حاضر شدم، کارت و پلاک فرزندم را به دستم دادند؛ آنها دقیقاً مربوط به
پسرم بود؛ اما وقتی کفن را کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، این فرزند من نیست!

افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد فرزندم بود، به جای تعجب یا خوشحالی، با عصبانیت گفت: این چه حرفی است که
می زنی؛ کارت و پلاک، قبلاً بررسی شده و صحت آنها تأیید شده است. وقتی بیشتر مقاومت کردم، برخورد آنها نگران
کننده تر شد. آنها مرا مجبور کردند تا جسد را به بغداد انتقال داده، او را دفن نمایم.

رسم ما شیعیان عراق، این بود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.